نشستهام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانیام درین امید پیر شد
نیامدی و دیر شد…
از مرگ پیرمردی که بیش از نود سال عمر داشت، همه شگفتزده شدهایم. انگار هوشنگ ابتهاج نباید میمرد. گاهی به خطا انتظار داریم کسانی نمیرند. این انتظار عجیب ناشی از نقشی است که آنها در یک دوره بازی میکنند. روزگاری قهرمانان سیاسی چنین بودند. دکتر محمد مصدق پیر بود اما هیچ کس در نیمه دهه چهل انتظار مرگ او را نداشت. در آن روزها مردان سیاست، پناهگاه روحی مردم بودند. الهام بخش همه بودند منجمله شاعران.
اما امروز انگار اهل هنر الهام بخشاند. مردم انتظار مرگ هنرمندان بزرگ را ندارند. امروز خبر وفات غمانگیز هوشنگ ابتهاج آمد، در حالیکه هنوز داغ محمد رضا شجریان فراموش نشده است. با مرگشان ستونی را از زیر سقف لرزان دوران ما برداشتهاند و با فقدان خود به همه حس تنهایی و ترس میدهند.
هوشنگ ابتهاج شاعر بود اما مرد سیاست هم بود. محمد رضا شجریان هم چنین بود. کم و بیش مواضع آنها با بسیاری از اهل سیاست امروزی مشابهت داشت. اما چه چیز آنها را متفاوت میکرد؟ شعر کوتاهی که در ابتدای این متن آمده ممکن است به ظاهر عاشقانه باشد اما در بطن خود شاید در حسرت فرشته آزادی است. فرشتهای که جان شاعر به لب آمد اما از در درنیامد. آنها در سایه روشن عشق و سیاست به جهان اجتماعی نگریستند. کلام شاعر زایندگی خود را در ابهام میان عشق و میدان قدرت جستجو میکند.
ابتهاج همیشه همین ابتهاج نبود. روزی روزگاری این مردان سیاست بودند که الهام بخش شاعران بودند. آن روزها ابتهاج با زبان ابهام سخن نمیگفت. کلام او صراحت داشت و گاهی کلماتش ترور میکرد و خشم و انتقام میزائید. در سال ۱۳۳۱ میسراید:
با تمام خشم خویش
با تمام نفرت دیوانهوار خویش
می کشم فریاد:
ای جلاد!
امروز هنرمندان و اهل سیاست هر دو در یک کویر تشنه زمین را میکنند. در افق امیدی نیست. اما هنرمندان در سودای برآمدن چشمه عشقاند، و اهل سیاست در انتظار انفجار عظیمی از نفرت و خشم. ابتهاج در این چند دهه دیگر از کلام سیاسی الهام نگرفت. کلام او نیز الهام بخش اهل سیاست نبود. اما رقابتی در جریان است. مرد سیاسی فضا را فشرده خشمی عظیم میداند هر از چندی با پرتاب شعلهای چند و چون فضا را آزمون میکند. شاعر اما فضا را تشنه قطرهای عشق و دوستی یافته پس قطرهای میافشاند. من خیال میکنم دور دور شاعران است. خوب است اهل سیاست از شاعران الهام بگیرند.
* این متن در روزنامه هم میهن امروز بیستم مرداد سال ۱۴۰۱ منتشر شد