پوشش زنان یک سویه شرعی دارد یک سویه سیاسی. این دو به ظاهر همزاد به نظر میرسند اما هر کدام داستان جداگانهای دارند.
پوشش زنان هنگامی از قلمرو شریعت به حوزه سیاست قدم مینهد که بود و نبود پوشش زنان با هویت و بقاء یک نظم سیاسی گره خورده باشد. یکی از این سو فریاد بر میآورد حجاب سنگر اول است، باید از آن حراست کنیم، اگر فروبریزد همه چیز از دست میرود. یکی از آن سو فریاد میزند ای زنان با کشف حجاب راه را برای ساقط کردن نظام بگشائید. آنگاه آنچه در وهله نخست یک نزاع اجتماعی است، به یک نزاع پرحرارت سیاسی تبدیل میشود.
تبدیل کردن یک نزاع اجتماعی به یک نزاع حاد سیاسی در ایران امروز نظائر دیگری هم دارد، اما عمیقترین و پرحرارتترین مصداق آن حجاب زنان است. ماجرا چندان عمیق است که میتوان یکی از اساسیترین عوامل برآمدن اسلام سیاسی در روایت محافظه کارانهاش را کنترل پوشش زنان دانست. زنان و پوشش آنها یکی از اهداف پنهان اما بنیادین شکلگیری انقلاب بود. اگر روزی روزگاری عرصه سیاست به ماجرای پوشش زنان در ایران بی اعتنا شود، یک رویداد عظیم فرهنگی و اجتماعی رخ داده است.
ماجرا را از دو پنجره باید نگریست. از پنجره اول که بنگریم یک زن هنگامی که از سوی یک مامور اخطار حجاب میگیرد، حس تحقیر شدگی و توهین همه وجودش را در خود میفشرد. گویی به زن بودگیاش اهانتی شده است. مساله از استانداردهای حکومتی برای پوشش یک زن فراتر میرود، زنان به واسطه زن بودگیشان قدرت تحمل این وضعیت را ندارند. شاهد بودم که یک دختر دارای پوشش کامل اسلامی هم با خشم میگفت وقتی به دوست من اخطار داده میشود، ترغیب میشوم حجابم بکنم و آتش بزنم.
اما از پنجره دیگری هم میتوان به صحنه نگریست. از منظر یک مرد یا زن متشرع، وجود خانمهای فاقد پوشش اسلامی، از فقدان یک جامعه دینی خبر میدهد. آنها تنها در یک جامعه دینی که اصلیترین نشانگانش زنان محجبه هستند، احساس امنیت میکنند. دقیقاً همین حس جماعتهای متشرع است که مساله حجاب را به یک خواست عمیق سیاسی تبدیل میکند. نظام سیاسی با نمایش قدرت در این حوزه است که میتواند از حمایت این جماعت متشرع بهرهمند شود. حمایت گروههایی که دار و ندار نظام در مواقع بحراناند.
یک زن پیش از آنکه از خانه بیرون رود با لباسی که انتخاب میکند، باید تصمیم بگیرد به کدام جبهه سیاسی تعلق دارد. در شمار مدافعان نظام است یا قرار است دست به کار برکناری نظام شود. خوب است مردان یک لحظه خود را جای زنان بگذارند و احساس کنند وقتی از خانه بیرون میآیند کت و شلوار مقتضی دفاع از نظام بپوشند یا کت و شلوار معارضه جو با نظام را. آنگاه میتوانند درک کنند زنان در چه وضعیتی قرار گرفتهاند.
سیاسی کردن پوشش زنان، کارزاری است که جمهوری اسلامی از همان روز نخست گشود. این کارزار هر روز سیاسیتر میشود و هزینههای بیشتر و بیشتری برای خود حکومت و برای مردم ایجاد میکند. گذر زمان نیز اثبات کرده که نظام سیاسی پیروز این کارزار خود ساخته نیست، و هر چه بیشتر شکست میخورد، زبانش خشونت بارتر و به همین دلیل ناکارآمدتر میشود.
کاش به یاد میآوردند اگر روزی روزگاری بخشی از دختران این سرزمین به میل و رغبت به پوشش اسلامی روی آوردند، به خاطر وعدههای تحقق عدالت و رفاه و آزادی بود. جامعهای را در مخیله پرورده بودند که قرار بود یکی از نمونههای خوب زیستن در دوران مدرن باشد. متشرعان این سرزمین اگر از همان روز نخست، خواست تاسیس یک جامعه خوب را عزم کرده بودند، در متقاعد کردن دختران برای پذیرش پوشش مد نظرشان بیشتر موفق بودند.
سیاسی کردن موضوعی که در بنیاد خود اجتماعی است، به شرط پذیرش فضیلتهای حیات سیاسی که همانا آزادی و عدالت است، معنادار است. آنکه در جهت تحقق این ارزشهای برین سیاسی عمل میکند فاعل معتبری است برای آنکه در کارزارهای دیگر هم برنده باشد و الا در کارزاری که خود ساخته شکست میخورد. یکسو فرمان میدهد پوشش زنان باید اسلامی باشد، اما در تولید یک جامعه عادلانه و آزاد کامیاب نبوده است. سوی دیگر صرفاً با دفاع از پوشش آزاد زنان، وعده یک جامعه آزاد و عادلانه میدهد. خودتان قضاوت کنید کدام پیروز میدان هستند؟