پژوهشی آماری بر روند تحولات شعارهای اعتراضی، از جنبش سبز تا سال ۱۴۰۱
فایل پیوست، پژوهشی است آماری که ما بر روی روند تغییر و تحولات شعارهای معترضان، در جریان اعتراضات خیابانی ۱۲ سال گذشته انجام دادیم. به صورت مشخص در این پژوهش، شعارهای سه مقطع «جنبش سبز»، «اعتراضات سال ۹۸ به ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی» و در نهایت «اعتراضات سه ماههی نخست ۱۴۰۱» را گردآوری و طبقهبندی کردیم و از وجوه مختلف به مقایسهی روند تغییرات آنها پرداختیم. نتیجهی نهایی و تحلیل آن را به همراه شیوهی کار، جزییات آماری، جداول و نمودارهای آن، منابع مورد استفاده و البته برخی کاستیهای پژوهش را میتوانید در فایل گزارش کامل پژوهش که به پیوست آمده دریافت کنید. در این پست تلگرامی، صرفا به گزیدهی بسیار خلاصهای از برخی یافتههای این پژوهش اشاره میکنیم:
تنوع تعداد شعارها در جریان جنبش سبز، آشکارا نسبت به مقاطع پس از آن بیشتر بوده است. همین مقایسهی عددی نشان میدهد که حداقل نیمی از شعارهای سردادهشده در دل جنبش سبز، در سالهای بعدی باید به کلی فراموش شده و یا کنار گذاشته شده باشند. در این میان، دو ردهی «حمایت از رهبران» و «حمایت از نهادهای انقلابی» بزرگترین مجموعهها را به خود اختصاص میدهند. اولی، صرفا میتواند به «بیرهبر» شدن اعتراضات بعدی دلالت کند؛ دومین دسته اما، حکایت از یک تغییر در سویهها و جهتگیریهای اعتراضی دارد: دیگر خبری از دوگانهسازیهای میان «بسیجی خوب و بسیجی بد» نیست، و تأییدات ضمنی از برخی روحانیون و مراجع، جای خود را به کلیدواژهی پر بسامد «آخوند» در دامنهای گسترده از شعارهای انتقادی داده است.
شعارهای معطوف به مسوولین دولتی طبیعتا به مانند موقعیت سیاسی این مسوولین گذرا بودهاند و تداوم پیدا نکردهاند؛ این در حالی است که شعارهای انتقادی از شخص یا نهاد رهبری، به مانند شعارهای انتقادی از نهادهای انقلابی (بسیج، سپاه و صدا و سیما) تا حد زیادی بدون تغییر باقی ماندهاند و به عنوان میراثی به حرکتهای اعتراضی بعدی رسیده است.
مجموعه شعارها علیه دولت و علیه رهبر، در جنبش سبز به مراتب بیشتر از اعتراضات بعدی بوده است؛ اما بخش بزرگی از سهم این شعارها در سال بعد به بخش «اعتراض علیه اساس حکومت» منتقل شده است. شاید باید گفت معترضان در جنبش سبز، دلیل مشکلات را نه در اساس انقلاب یا اساس نظام و نهادهای آن، بلکه در کجکارکردی اشخاص جستجو میکردند. در سالهای بعد اما معترضان علاقه خاصی به تقسیمبندیهای داخل حکومت ندارند و نارضایتی خود را به تمامیت نظام تعمیم میدهند.
در میان شعارهای سال ۹۸، به مرور رد پای اشاره به رژیم پهلوی و لفظ «شاه» به چشم میخورد، اما در آن مرحله همچنان رویکرد جمهوریخواهی و شعار علیه دیکتاتوری پررنگ است. احتمالا به دلیل نقش پررنگ نیروهای دانشجویی (به ویژه با گرایشهای چپ) ترکیببندی بیشتر شعارهای ضد حکومت، به صورت همزمان علیه رژیم سلطنت هم موضعگیری داشتند. در این مرحله نه تنها رد پای چشمگیری از ابراز پشیمانی از انقلاب به چشم نمیخورد، بلکه غلبهی گفتمان نسبتا چپگرایانه به بازتولید برخی شعارهای انقلابی انجامیده است. اما در شعارهای سال ۱۴۰۱، به کلی با یک رویکرد جدید مواجه هستیم که ضمن اعتراض به کلیت حکومت، اقبال نسبی و گاه چشمگیری به مظاهر و نمادهای رژیم سلطنت از خود بروز میدهد و صراحتا از گفتمان انقلابی ۵۷ ابراز پشیمانی میکند.
در عرصهی روابط بینالملل، بیش از تمامی بخشها شاهد نوعی ثبات و تداوم در سویههای شعاری بودهایم. شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» به نمایندگی از جنبش سبز در تمامی سالهای بعدی ثابت باقی مانده است و شعارهای محدودی همچون «اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما» جای خود را به شعار گسترده و پرکاربردی همچون «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» داده است. تداوم این شعارها نشان از ثبات رویکرد معترضان خیابانی در مخالفت با سیاستهای بینالمللی حکومت است.
در حالی که ردهی «شعارهای پراکنده» در جنبش سبز کمترین سهم را به خود اختصاص داده است، فقدان رهبری در اعتراضات ۹۸ به بعد، در کنار گسترش روزافزون عوامل نارضایتی و بهانههای اعتراضی، به افزایش خیرهکنندهی سهم «شعارهای پراکنده» در مقاطع پس از ۸۸ منجر شده است.
هیچ رد پایی از شعارهای «تجزیهطلبانه» یا گرایش به «خشونت و اعتراض مسلحانه» در اعتراضات سراسری دیده نمیشود. جای خالی شعارهای اقتصادی/معیشتی، یکی دیگر از نکات عجیب و غافلگیرکننده در میان شعارهای اعتراضی است.
روی هم رفته، روند تغییر در ندای اعتراضات خیابانی، طی یک دههی گذشته، آشکارا به سمت و سوی شکست ساختار به پیش رفته است.
تحولات شعارهای اعتراضی، از جنبش سبز تا سال ۱۴۰۱