جامعه “الاکلنگی” و روندهای تغییر در ایران معاصر!
۱. مهمترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟
پاسخ: برای توصیف جامعه ایران در دوران معاصر میتوان ویژگیهای متعددی را برشمرد که برخی از آنها به شرح زیر اند:
- جامعه پیرامونی در حاشیه نظام جهانی
- جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته
- جامعه جنبشی و مطالباتی
- جامعه از سنت مانده و به مدرنیته نرسیده
اما به نظرم مهمترین ویژگی جامعه ایران در دوران معاصر عبارتست از جامعهای با؛ “مواجهه خیالی، رمانتیک و غیرواقعی با سنت و مدرنیته”. واقعیت این است که ایران پس از اشراف به عقب ماندگی خود از غرب به ویژه پس از جنگهای خسارتبار با روسیه کوشید تا بر این فاصله ژرف و تاریخی فائق آید. نخستین مواجهات اما آن قدر غیرواقعی و سادهانگارانه بود که غرب را فارغ از نرمافزارهای اندیشگی صرفا در سخت افزارهای تکنولوژیک متجلی دیده و پیشرفت را در واردات دستاوردهای آن سرزمین خلاصه میکرد.
از سوی دیگر برخورد ما با غرب وجهی خیالی و رمانتیک نیز داشت. منورالفکران عصر رضا شاه که دستاندرکار بسیاری از اصلاحات نیز بودند نگاهی خوشبینانه نسبت به غرب و واقعیتهای آن داشتند و حتی خیال میکردند که میتوانند جامعهای با بنیانهای مذهبی را با تجددی آمرانه از وجوه دینی خود تخلیه و سکولار سازند. البته این رویارویی رمانتیک تنها به مدرنیته محدود نشد و دامان سنت را نیز آغشته ساخت. هواداری روشنفکران مذهبی در دهههای چهل و پنجاه از سنت هم بیش از اندازه آرمانی و ایده آلیستی بود. وقوع انقلاب اسلامی تجلی گاه چنین مواجههای به شمار میرفت.
در مجموع ایرانیان در دوران معاصر بیش از برخورد واقعی، منتقدانه و عالمانه با سنت و مدرنیته، شاهد مواجهه خیالی، رمانتیک و غیر واقعی با این دو مولفه بودهاند. امری که ناکامیهای بسیاری را برای ما به ارمغان آورده است.
۲. مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر چیست؟
پاسخ: در ایران تغییرات اجتماعی زیادی رخ داده که برخی از آنها آثار سیاسی نیز به همراه آورده است مانند: انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، اصلاحات ارضی و انقلاب اسلامی. اگر چه در مورد ویژگیهای این رویدادها حرفهای زیادی بیان شده است ولی به نظرم هیچ کدام به اندازه انقلاب مشروطه نتوانستهاند تاثیر گذار باشند. مشروطیت از یک طرف محصول مناقشات عمیق اندیشگی میان روشنفکران و روحانیون بود که مباحث طرح شده در آن هم چنان از مناقشات امروزین جامعه ما عمیق تر به نظر میرسد. هم چنین مشروطه به جای پاسخ به این پرسش پیشا مدرن که؛ چه کسی حکومت کند؟ (انقلاب اسلامی)، به این پرسش مدرن پرداخت که؛ چگونه باید حکومت کرد؟
از سوی دیگر اهمیت انقلاب مشروطه در مقایسه با انقلاب اسلامی به غنای تئوریک آن باز میگشت که به دلیل مباحث مطروحه از سوی منورالفکران کاملا صبغهای فرهنگی یافته و در جایگاهی فراتر از بحثهای عمدتا سیاسی انقلاب اسلامی مینشست. بحث از عقب ماندگی، پیشرفت، نظم، قانون و تحدید اختیارات پادشاه کجا و سخن از حکومت اسلامی، استعمار ستیزی، جهان سوم گرایی، غرب زدگی و اعتماد کامل به حاکمان جدید کجا؟ تفاوت این دو دسته از مولفهها به خوبی میتواند اهمیت انقلاب مشروطه و تاثیرات آن بر ذهنیت شهروند ایرانی را نشان دهد.
۳. چه مفهومی مهمترین خصوصیت جامعه ایران را وصف میکند؟
پاسخ: به نظرم یکی از بهترین مفاهیمی که میتواند جامعه ایران را توصیف کند عبارت از ” جامعه الاکلنگی” است. ” الاکلنگ” به مثابه یکی از وسایل بازی کودکان ویژگیهایی دارد که به خصایص ایران معاصر نزدیک است. اول این که معمولا حرکتهای فراز و فرود آن بر زمینهای ایستا استوار است یعنی اگر چه تحرک وجود دارد ولی در موضع کودکان تغییری ایجاد نمیشود؛ نوعی احساس در جا زدن! به نظرم ما در یک صد سال اخیر همین گونه بوده ایم یعنی اگر چه انقلابها و نهضتهایی را در بطن جامعه پرتکاپوی ایران شاهد بوده ایم ولی در عمل مسیر توسعه یافتگی را طی نکرده ایم.
دوم آن که معمولا “الاکلنگ” در وضعیت ساکن هم بالا و پایین میایستد و تعادل میان دو طرف کاملا وجود ندارد باز هم کنایهای به جامعه ایران که همواره دچار فراز و فرود بوده و کمتر در وضعیت متعادل به سر برده است. سوم آن که الاکلنگ وسیلهای مبتنی بر قطبیت است که پیروزی در آن مستلزم اعمال زور و فشار است، چیزی شبیه به جامعه ایران در دوران معاصر که شهروندان در آن درگیر مناسبات قطبی شده و روابط در آن بیش از تعامل و همدلی، مستلزم تقابل و رقابت بوده است. لذا به نظر میرسد اطلاق ” جامعه الاکلنگی” به ایران معاصر میتواند تا حد زیادی برای توصیف آن راه گشا باشد.
۴. روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کدامند؟
پاسخ: روندها و محورهای تغییرات اجتماعی به حداقل پنج مورد قابل تقسیم اند:
تحول در دینداران: در ایران معاصر روند دین داری دچار تحولات جدی شده است و البته در جمهوری اسلامی از شتاب بیشتری نیز برخوردار شده است. فارغ از سیر تطور سبکهای دین داری، جامعه هم شاهد اقبال بیشتر به سکولاریسم درست بر خلاف دوران پیش از انقلاب است.
تحول در نقش زنان: این قشر به مثابه پیشران توسعه انسانی در یک صد سال اخیر از نقشی ممتاز برخوردار شدهاند و به رغم تنگناهای ظاهری به حضور فزاینده و تاثیر گذار خود در جامعه ادامه دادهاند.
جامعه جنبشی و مطالبهگر: تجمیع بحرانها، فقدان چشمانداز امیدبخش، ناکارآمدی و فساد سیستمی موجب شکل گیری جامعه جنبشی و افزایش اعتراضات خیابانی شده است. برخی از تحلیل گران این پدیده را یکی از مهم ترین امکانهای تغییر میدانند.
قداستزدایی از قدرت: انقلاب مشروطه قدسی زدایی از قدرت و عرفی کردن آن را دنبال میکرد. روندی که با انقلاب اسلامی معکوس شد. پس از گذشت چهاردهه از حیات جمهوری اسلامی اکنون به نظر میرسد که باور به عرفی بودن قدرت بار دیگر به انگارهای غالب تبدیل شده است.
تکثر گرایی و مداراجویی: انقلابها تکثرها را میزدایند و جامعه را قطبی شده میپسندند، حال آن که تاریخ بلند ایران زمین نشان از حضور رنگین کمانی فرهنگهای مختلف بوده است. بر این اساس افزایش مدارا جویی با تکثرهای اجتماعی شکل گرفته در دوران پس از انقلاب میتواند از مسیرهای تغییر در جامعه ایرانی محسوب شود.