مناظرهی مصطفی تاجزاده و مراد ویسی، مناظره بین کف مطالبات و سقف مطالبات مردم بود.
شاید یکسال پیش که اکثریت مردم خیمهشببازی نظام را تحریم کردند کمتر کسی فکر میکرد به سال نرسیده کار ج.ا چنان بیخ پیدا کند و بحرانها و اعتراضات سراسری چنان اوج بگیرد که تلنگ دولت منتصب نورچشمی چنین در برود تا اصلاحات ساختاری کف مطالبات شود و انقلاب هم سقفش.
گرچه هنوز هم برای نظام هر دوی اینها حکم براندازی دارد و در برابر هیچکدامشان کوتاه نمیآید، و دقیقا مشکل اصلی هر دو گروه هم از همینجا شروع میشود! از جایی که نظام با حامیان کاملا معتقدش که حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد جامعه هستند بهیچوجه در برابر هیچ تغییری کوتاه نمیآیند و در مقابل هم هیچ راهبرد درستی برای رسیدن به آنها تبیین نمیشود، جز حرف و جز نشستن به امید تکرار تاریخ!
هر دو گروه انتظار دارند فشارهای مردم بحدی زیاد شود که یا نظام تن به اصلاحات دهد یا از هم بپاشد و انقلاب شود! غافل از آنکه در هر دو حالت سر این دو گروه هم بیکلاه خواهد ماند.
چه، تن به اصلاح دادنش قطعا اصلاحی نرم و کنترل شده مثل ۹۲ خواهد بود، و یا در صورت فروپاشی هم چنان اوضاع بهم خواهد ریخت که بازگشت به کشور شهامت بسیاری بطلبد؛ یعنی دقیقا همان چیزیکه در خورجین آن گروه اصلا وجود ندارد.
تمام اینها در حالتیست که اتفاق بزرگ پیشرو قطعی و سررسید بزنگاه این مملکت نزدیک است و اینبار همان مردم معترض کف خیابان و زندان کاری خواهند کرد نه استراتژیستهای سیاسی و سیاستمداران نامی!
در هر حال، حرفهای خوب حتی اگر دهها هزار نفر را هم برای چند ساعت پای رسانه یا شبکههای مجازی جمع کند از نظر این مردم فقط حرف است و حرف و حرف. و خیلی خوبتر از هر کسی میدانند که اینبار را خودشان باید تنهای تنها تا خط پایان بروند. خط پایانی که وقتی قرار باشد تنهایی به آن برسند نه جایی برای آقازاده خواهد داشت نه امامزاده نه شاهزاده!