گفتاری در شناخت تحلیل سیاسی
این روزها مثل همهی روزها و دورههای بحرانهای سیاسی و اجتماعی، انبوه و انواع تحلیلها دربارهی جنگ روسیه علیه اوکراین رسانههای گروهی حقیقی و مجازی را دربر گرفته است. بهویژه در فضای مجازی تحلیلها اغلب بسیار سطحی، یکجانبه و جانبدارانه و گاه احساسی و عوامگرایانهاند. عدهای بر بنیادِ پیشفرضهای پذیرفتهشده تحلیل و نتیجهگیری میکنند؛ گروهی متنها یا گفتاوردهای گزینشی سیاستمداران پیشین و کنونی را مبنای تحلیل و تفسیر خود قرار میدهند و به نتایج مطلوب خود میرسند؛ دستهای به گمانهزنی روی میآورند و برخی با برخوردهای سلبی یا ایجابی تکلیف همهچیز را از پیش روشن میکنند. ولی آنچه در این میان بهندرت روی میدهد، تحلیل علمی، روشمند و بیطرفانه است. تأسفبارتر این است که برخی از تحلیل گران با روشهای تحلیل سیاسی بیگانهاند و دستهای حتی تحلیل ایدئولوژیک یا بیانیهی سیاسی و چهبسا تبلیغ سیاسی را بهجای تحلیل سیاسی به خوردِ مردم میدهند.
من در اینجا نمیخواهم درسگفتاری در باب تحلیل سیاسی علمی و روشمند ارائه دهم، بلکه هدفم بیشتر این است که ابعاد، انواع و ویژگیهای بارز آن را روشن گردانم تا هم “تحلیل گران” بدانند، چه مینویسند و هم خوانندگان آگاه باشند، چه میخوانند.
و اما تحلیل سیاسی علمی و روشمند چیست؟
تحلیل در لغت یعنی حل کردن و گشودن و همواره همراه با تجزیه میآید، یعنی جداسازی اجزای تشکیلدهندهی یک پدیده و درک ارتباط آنها با یکدیگر، برای روشن شدنِ هر چه بیشتر و بهتر آن. بر این اساس، تحلیل سیاسی یعنی واکاوی و ریشهیابی یک پدیده یا رویداد سیاسی برای دستیابی به یک نظریهی روشنگر و در صورت امکان، پیشبینی نتایج آن.
اما ازآنجاکه سیاست امری است شدیداً اجتماعی و به فرد فرد جامعه مربوط میشود، در عمل همواره دو نوع تحلیل وجود دارد: تحلیل عامیانه و تحلیل عالمانه. تحلیل عامیانه معمولاً بر اساس اطلاعات کلی و عمومی و روشهای کلیشهای صورت میگیرد و مهمترین شیوهی استدلالی آن قیاس و تمثیل است که در آن از انواع مغالطه بسیار بهره گرفته میشود. تحلیل علمی اما روشمند است و بر اساس الگویی مدون انجام میگیرد. تحلیل سیاسی علمی میکوشد پدیدههای سیاسی را بشکافد و بکاود و ساختار، کارکرد و روند آنها را آشکار سازد.
آنچه که در تحلیلهای سیاسی باید به آن توجه داشت، این است که سیاست پدیدهای است در نوع خود یگانه و همزمان پیچیده، چندوجهی، درهمتنیده و همواره در حال تغییر که عیناً تکرار نمیشوند. این نگاه به پدیدههای سیاسی، انسان را از جزمیت، مطلق اندیشی، کلیگرایی، سطحینگری و کلیشه سازی بازمیدارد و از او نگاهی همهجانبه، دستگاهی و پویا میطلبد. روشهای تحلیل سیاسی نیز بر این اساس، بسته به نوع مسئله و مورد سیاسی متفاوتاند، از موضوعهای سیاسی و اجتماعی گرفته تا مسائل محیط زیستی و از نزاعهای درون حکومتی تا جنگها و بحرانهای سیاسی و اقتصادی؛ بهبیاندیگر نمیتوان با یک روش، هم یک انقلاب را تحلیل کرد، هم یک جنگ را و هم بحرانهای اقتصادی را. هر حوزهای روش ویژهی خود را میطلبد، اما تحلیلهای سیاسی با همهی تنوع در موضوعها و روشها، ارکانی مشترک دارند:
۱) به موضوع و رویداد معینی میپردازند،
۲) اطلاعات لازم گردآورده و دستهبندی میشوند،
۳) ارتباط پنهان و آشکار میان موضوع یا رویداد با دیگر پدیدههای اجتماعی بررسی و روشن میشود.
افزون بر اینها:
۴) عوامل ایجادکننده و اجزای تشکیلدهندهی پدیده، همچنین بازیگران اصلی و فرعی آن و نیز تأثیرات آنها بر دیگر پدیدهها شناخته میشوند.
۵) منافع، اهداف، برنامهریزیها و نیز امکانات، تواناییها و ناتوانیهای آنان، همچنین فرصتها و تهدیدها بررسیشده و عملکردهای آنان، چرایی و چگونگی آن و تأثیر آن بر وضعیت و نیز روند پیشرفت و پسرفت آن ارزیابی و جمعبندی میشوند و
۶) درنهایت به تحلیل نهایی و طرح نظریه دست مییابند.
تحلیلهای سیاسی میتوانند بسته به مورد و هدف تحلیلگر کمی یا کیفی، توصیفی یا گزارشی، مقایسهای یا تبیینی و تشخیصی، پیشگویانه و یا تجویزی باشند، اما از هر نوعی که باشند و با هر روشی که انجام شوند، باید روشن و شفاف و مستند و مستدل باشند.
از اینها گذشته، میتوان یک پدیدهی سیاسی را از سه جنبه بررسی و تحلیل کرد:
الف) علت شناسی: به چه دلیل یا بهانهای اتفاق موردنظر روی داد؟
ب) انگیزه شناسی: طرفین دعوا (چه آغازکننده، چه ادامهدهنده و چه مورد تجاوز واقعشده) چه انگیزه و هدفی از آن دارند؟
پ) نتیجه شناسی یا تحلیل نتایج: نتیجهی عملی و پایانی این پدیده یا رویداد به چه میانجامد و به سود یا زیان چه نیرویی است؟
اما باوجود همهی تمهیدات و تدبیرات، تحلیل سیاسی علمی نیز میتواند زیر تأثیر عوامل عینی و ذهنی و پیش از هر چیز، ذهنیت تحلیلگر بسیار متفاوت و گاه گمراهکننده باشد:
تحلیلگری برای رسیدن به نتیجهی مطلوب خود فقط به علتها تکیه میکند و تحلیل گری دیگر بر عاملهای ایجادکننده و بازیگران اصلی و فرعی آن متمرکز میشود و به نتیجهی دیگری میرسد.
حتی نوع نگاه و موضوع مرکزی در تحلیلها هم میتواند متفاوت باشد: برخی با رویکرد کارکردی و تأکید بر ساختار و کارکرد پدیدهی موردنظر تحلیل میکنند و بعضی با رویکرد عملگرایانه، بر بازیگران و منافع آن متمرکز میشوند و هرکدام به نتیجهی مطلوب خود میرسند:
برای مثال در ارتباط با جنگ روسیه و اوکراین، تحلیل گری بر اساس رویکرد عملگرایانه و تأکید بر بازیگران و منافع آنان، به نظریهی تقابل قدرتها میرسد و بسته به نزدیکی به این یا آن قدرت، از یکی از طرفین حمایت میکند و تحلیلگری دیگر بر پایهی رویکرد کارکردی و تأکید بر ساختار و کارکرد، از حق تعیین سرنوشت و استقلال و تمامیت ارضی یک کشور دفاع کرده و تجاوز و جنگ را به هر دلیل و انگیزهای محکوم میکند. تحلیلگر سوم که در میانهی این دو قرار دارد، بیطرفی و عدم دخالت را پیشهی خود میسازد.
سخن کوتاه: تحلیل سیاسی کار آسان و سادهای نیست و نمیتوان و نباید با تکیهبر این یا آن گفتاورد یا متن سیاسی و یا تأکید بر این یا آن سویه یا جنبهی سیاسی و اجتماعی و یا از دریچهی ایدئولوژیای معین به آن دست زد و بهجای روشنسازی رویدادها و پدیدهی موردنظر، بر پریشانی و گمراهی ذهنی تودهها افزود.
اسفند ۱۴۰۰
منابع:
۱. بهشتیپور، حسن: آموزش گامبهگام روشهای تحلیل سیاسی. تهران: انتشارات سروش، ۱۳۹۳.
۲. استریکلند، دونالد و وید جانستون: مقدمهای بر تحلیل سیاسی. مترجم: علی معنوی. تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۹۴
۳. اسلامی، مسعود: تحلیل سیاسی از تشخیص تا تجویز. پرتال جامع علوم انسانی. مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی ۱۳۷۷ شماره ۴۲
۴. تحلیل سیاسی چیست و تحلیلگر سیاسی کی باید باشد؟
۵. روش تحلیل سیاسی
https://userpage.fu-berlin.de/vvp/konzept_politikanalyse.htm
https://de.wikipedia.org/wiki/Politikanalyse
https://de.wikipedia.org/wiki/Politikfeldanalyse
https://www.bpb.de/kurz-knapp/lexika/politiklexikon/