فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز سیاسی/ امریکن پرپس
بالاخره بالن به پرواز درآمد و ولادیمیر پوتین حمله گستردهای را علیه اوکراین انجام داد. به طول انجامیدن مدت زمان این تهاجم به امریکا و ناتو زمان کافی برای تهیه فهرست طولانی از تحریمها علیه مسکو را داده است و من امیدوارم که شدیدترین تحریمها از جمله قطع ارتباط روسیه با سوئیفت را شامل شود.
من و مرکز «دموکراسی، توسعه و حاکمیت قانون» در استنفورد چندین سال است که برنامههای آموزشی را برای جوانان اوکراینی برگزار میکنیم. ما اکنون حدود ۱۵۰ فارغ التحصیل از این برنامهها را در کشور خود داریم که بسیاری از آنان اصلاح طلبان برجسته، روزنامهنگاران، مدافعان دموکراسی و فعالان مبارزه با فساد هستند. همه آنان امروز در معرض خطر فیزیکی قرار دارند و اگر رژیم طرفدار روسیه به قدرت برسد هدف قرار خواهند گرفت. حفاظت از امنیت آنان یکی از دغدغههای فوری من است.
البته در مرحله کنونی پیشبینی آن چه در جنگ رخ خواهد داد اقدامی احمقانه است. جنگها هرگز آن گونه که برنامهریزان پیشبینی میکنند پیش نمیروند و جنگ فعلی نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. با این وجود، ما باید روی اهداف استراتژیک پوتین متمرکز باشیم و هم اکنون برای مقابله با آن برنامهریزی نظامی داشته باشیم.
به نظر من، هدف پوتین فروپاشی رژیم دموکراتیک کنونی در کییف و استقرار یک دولت دست نشانده در آنجا است. پیش از تهاجم واقعی، بحث پر جنبوجوشی بر سر این بود که آیا او به سوی کییف و کل اوکراین پیشروی خواهد کرد یا هدفاش صرفا دونباس و سواحل دریای سیاه خواهد بود. بسیاری از اوکراینیها احساس کردند که هدف واقعی او خفه کردن تدریجی اقتصاد اوکراین است.
مقیاس حمله اولیه نشان میدهد که او قصد دارد کل اوکراین را اشغال کند، زیرا از شمال، جنوب و شرق به اوکراین حمله کرده است. با این وجود، به نظر من بسیار بعید به نظر میرسد که این برنامه نهایی او باشد. همان طور که بسیاری از متخصصان باتجربه نظامی ارزیابی کردهاند حتی ۱۹۰ هزار سربازی که او مستقر کرده نیز برای اشغال یک کشور ۴۰ میلیون نفری یا شهری مانند کیف با ۲.۸ میلیون نفر جمعیت کافی نیست.
عملیات این چنینی از نظر تلفات و مدت زمان به شکل غیرقابلباوری برای روسیه پرهزینه خواهد بود. با این وجود، هدف خفه کردن اقتصاد اوکراین محتملتر به نظر میرسد. ممکن است حملات اولیه برای از بین بردن هرچه بیشتر زیرساختهای نظامی اوکراین، تحقیر دولت و سقوط آن باشد. انزوای کشوری که به یک منطقه جنگی فعال تبدیل شده است صدمات اقتصادی طولانی مدتی را به دنبال خواهد داشت.
من گمان میکنم که ما باید توجه بیشتری به سواحل دریای سیاه به عنوان یکی از اهداف مهم روسیه داشته باشیم. ورود نیروهای روس به اودسا اهمیت دارد. اوکراین صادرکننده عمده کالاهای کشاورزی بوده و به بنادری مانند ماریوپول، خرسون و اودسا متکی است.
اوکراینیها پیشتر توانسته بودند ماریوپول را تحت فشار قرار دهند، زیرا به دریای آزوف میرسد که روسیه در عمل آن ناحیه را کنترل میکند (کشتیهایی که از آزوف خارج میشوند باید از تنگه کرچ بین کریمه و روسیه عبور کنند). این امر اودسا را به عنوان هدف بزرگ نشانهگذاری میکند. اگر روسیه بخش اعظم ارتش اوکراین را نابود کند نواحی لوهانسک و دونتسک را اشغال کند و سپس سواحل دریای سیاه اوکراین را مسدود نماید کییف را در موقعیتی کاملا ناپایدار قرار خواهد داد.
بنابراین، ناتو و غرب باید دریابند که چگونه میتوانند از طریق دریای سیاه خط حیاتی را برای اوکراین باز نگه دارند. روسها در عمل محاصره را اعمال کردهاند و ما باید در مورد چگونگی شکستن آن فکر کنیم. در این زمینه باید به ترکیه توجه زیادی داشت. ترکیه اخیرا یک قرارداد تجاری دوجانبه با اوکراین امضا کرده است و در مواردی مانند تولید پهپاد با کی یف همکاری میکند. کنترل ترکیه بر بسفر به آن کشور اهرم قابل توجهی در برابر مسکو میبخشد.
همان طور که اردوغان خود بخشی از حرکت جهانی به سمت استبداد بوده است به وضوح روسیه را به عنوان یک تهدید قلمداد میکند و سعی دارد اوکراین را به عنوان وزنهای برای ایجاد توازن تقویت کند. واقعگرایی سیاسی ایجاب میکند که دشمن دشمن دستکم به طور موقت به عنوان دوست قلمداد شود. فرصتهای سیاسی دیگری نیز وجود دارند که باید از آن استفاده کرد. برای مثال، چین مقادیر زیادی غلات از اوکراین خریداری میکند و از این که روسها باعث قطع عرضه آن شوند خوشحال نخواهد شد.
هر آمریکایی که در هفتهها و ماههای گذشته نسبت به روسیه ابراز همدردی یا بهانهجویی کرده است از جمله آنانی که پوتین را «نابغه» خطاب کردهاند یا آنانی که به تبرئه «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق در اولین استیضاح او رای دادهاند، امروز باید پاسخگو باشد.
منبع: وبلاگ راهبرد