اشغال سفارت امریکا در ۱۳ آبان ۵۸، اقدامی که بنا بر اظهارات طراحان و مجریان انقلابیاش قرار نبود بیش از دو سه روز طول بکشد، ۴۴۴ روز یا تقریبا ۱۵ ماه به درازا کشید. شروع این اقدام نامتعارف در عرف دیپلماتیک با دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی دانشگاههای تهران بود، اما ادامه و پایانش با حکومتی بود که بهجای پایان دادن به یک آکسیون دانشجویی که در فضای سیاسی جهانی آن دوران در دیگر کشورها نیز گاه اتفاق میافتاد، سکان این حرکت را به دست گرفت تا از آن برای تحکیم پایههای قدرت خویش و حذف منتقدان و آزادیخواهان بهرهبرداری کند. اشغال سفارت امریکا، ضربات بزرگی به منافع ملی کشور وارد ساخت و زخم عمیقی بر روابط ایران و امریکا بر جای گذاشت.
پس از گذشت چهل و دو سال، هنوز بازار استفاده ابزاری از این رویداد سیاسی پر هزینه برای منافع ملی ایران، گرم است. برخی برای کوبیدن رقبای اصلاحطلب امروز و خط امامیهای دیروز و برخی به قصد جدا کردن حساب خود از اتفاقات فاجعهآمیز بعد از انقلاب، همه تقصیرها را از آنِ عدهای دانشجوی انقلابی و بیتجربه و نظام نوپایی میدانند که به «دشمن» و «اسناد لانه جاسوسی» نیاز داشت تا به بهانه مقاومت در برابر توطئههای دشمن و عوامل داخلیاش، لیبرالها را حذف، چپها را خلع سلاح و مردم را حامی خود کند. گویی اگر آن دانشجویان انقلابی از دیوار سفارت آمریکا بالا نرفته و آن را اشغال نکرده بودند یا حکومت سکان گروگانگیری را در دست نگرفته بود، ضدیت با امریکا و سیاست خصومت با غرب در رأس سیاست خارجی ایران قرار نمیگرفت و در سیاست داخلی شاهد حذف لیبرالها و سیطره انحصارطلبی نبودیم.
واقعیت اما این بود که شبح «مبارزه ضدامپریالیستی» و مشخصا ضدیت با امریکا از فردای پیروزی انقلاب در آسمان ایران در پرواز بود. گفتمان چپ مسلط بود و انقلاب چنان به سرعت پیروز شده بود که بسیاری از نیروهای سیاسی هنوز نتوانسته بودند آن را هضم یا باور کنند و حداقل آن را ناتمام ارزیابی میکردند. برخی نیز اصولا تعاریف دیگری از انقلاب داشتند. از این رو بود که برخی از نیروهای سیاسی، حداقل تا مدتها و گروهی کوچکتر تا به امروز، بهجای «انقلاب» از کلمه «قیام» استفاده میکردند و میکنند. شعار «بعد از شاه نوبت امریکاست» که از سوی نیروهای چپ برای «تعمیق انقلاب» مطرح میشد و اتهام «سازشکاری و زدوبند» به دولت موقت به دلیل برقراری تماس با کشورهای غربی بهویژه امریکا، همه نشانه تلاشهایی بود که برای هل دادن نظام انقلابی جدید و نیروهای پیرامون آن به سوی مبارزه ضدامریکایی و ضدامپریالیستی خبر میداد. روزنامهها، اعلامیهها، تظاهرات و گردهمآییهای گروههای سیاسی چپ، چه مذهبی و چه غیرمذهبی، سرشار از درخواست از حکومت برای ورود به مبارزه بر ضد امریکا، قطع روابط اقتصادی با این کشور و برافراشتن پرچم «مبارزات ضدامپریالیستی» بود.
نه ماه زمینهچینی بعد از انقلاب اول و آمادهسازی اذهان برای مبارزه بر ضد امریکایی که اکنون میزبان شاه بیمار ایران نیز شده بود، زمان را برای “انقلاب دوم” مهیا کرده بود. احساسات ضدامریکایی انباشته شده در جامعه میتوانست کمی زودتر یا دیرتر از ۱۳ آبان و در شکلی فاجعهبارتر یا ملایمتر اتفاق بیفتد. چنانکه در ماجرای اشغال سفارت امریکا احتمال داشت کسانی از دو طرف کشته شوند و این ماجراجویی ابعادی تراژیکتر از آنچه بود پیدا کند.
بسیار مهم است که متن و بافت جامعه اسیر هیجان و احاسات انقلابی، سلطه گفتمان چپ در جامعه و بهویژه در دانشگاهها و اوجگیری سیاستها و فعالیتهای طیف چپ، چه غیرمذهبی و چه مذهبی را، که در رویای تعمیق انقلاب و فرارویاندن آن از سرنگونی نظام استبدادی به ضدیت با نظام سرمایه داری در داخل و امپریالیسم در عرصه جهانی بودند، در این رویداد مهم تاریخی از یاد نبریم.
در آن روزهای پر التهاب همه نیروهای سیاسی چپ در روزنامهها، تحلیلها، تظاهرات و سخنرانیهای خود دولت موقت را سازشکار، لیبرال و مخالف تعمیق انقلاب، مدافع نظم سرمایهداری و از سرگیری رابطه با کشورهای امپریالیستی و در رأس آن امریکا ارزیابی میکردند و در این اعلام ضدیت گاه با هم مسابقه هم میدادند. هر گروه سعی میکرد خود را قاطعتر، انقلابیتر و پیگیرتر و به طبقه کارگر نزدیکتر از رقیب نشان دهد.
گروههای چپ مرتب دوز ضدسرمایهداری و ضدامپریالیستی یکدیگر را اندازهگیری میکردند و روحالله خمینی و گروههای مذهبی هوادارش را نمایندگان «خرده بورژوازی» میخوانند؛ نیرویی که نه قدرت به سرانجام رساندن واقعی انقلاب و مبارزه قاطع و انقلابی با بورژوازی داشتند و نه در مبارزه ضدامپریالیستی و ضدامریکایی پیگیر و قاطع بودند. بزعم چپها نیرویی در راس قدرت قرار گفته بود، نیرویی مذبذب و فاقد هویت باثبات اقتصادی و سیاسی بودند. بهزعم چپها تاریخ، این خردهبورژوازی را به تجزیه و خردشدن محکوم کرده بود و لاجرم بخشی به بورژوازی میپیوستند و بخشی دیگر به طبقه کارگر.
تحلیل طبقاتی چپها از نیروهای حاکم گاه لحن و ادبیاتی تحقیرآمیز بهخود میگرفت و در دانشگاهها به نوعی نگاه از بالا به دانشجویان انجمنهای اسلامی طرفدار حکومت منجر میشد. دانشجویان عضو این انجمنها علیرغم اینکه در قدرتِ سیاسیِ بیرون از دانشگاه دست بالا را داشتند، در داخل دانشگاهها خود را در موقعیت ضعیفتر از چپها یا مجاهدین میدیدند. حداقل بخشی از این دانشجویان خود را با تناقض حضور مدرنشان در دانشگاه و عقبه فکری و سیاسیشان که به روحانیون سنتی میرسید، روبرو میدیدند. در حالی که چپها بخشی از دنیای مدرن بودند و تحلیلهای مارکسیستی از انقلاب و مبارزه طبقاتی و پیشبینیهای تاریخی از نقش و جایگاه نیروهای اجتماعی، از اعتبار ویژهای نه تنها در دانشگاههای ایران که در سطح جهانی برخوردار بودند.
این تحلیلها، رقابتها، و فشارهای سیاسی برای اتخاذ سیاستهای ضدامریکایی، تحقیر خواسته یا ناخواستهی «رهبری خردهبورژوازی» انقلاب و به رخکشیدن هر روزه ناپیگیری او در راهبری انقلاب و مبارزه ضدآمریکایی، بالاخره در روز ۱۳ آبان ۵۸ کار خود را کرد. دانشجویانی که خود را پیرو خط امام معرفی کردند با اشغال سفارت امریکا و گرونگان گرفتن دیپلماتها هم به رقبای چپ در درون کشور و هم به جهانیان نشان دادند که در مبارزه ضدامریکایی و ضدلیبرالی نه تنها دست کمی از رقبای چپ غیرمذهبی خود ندارند بلکه جسارت انجام کاری دارند که دیگران قبلا انجام نداده بودند.
با اعلام خبر اشغال سفارت امریکا، گروههای سیاسی یکی پس از دیگری به حمایت از اشغال سفارت و از دانشجویان اشغالگر پرداختند. هواداران اغلب گروههای سیاسی در کنار بخشی از مردم شب و روز در جلوی سفارت جمع میشدند و در حمایت از اقدام دانشجویان شعار میدادند. گاه با رژه و شعارهای رزمی تا جلوی سفارت میرفتند. حزب توده برای دستهگلی که دانشجویان اسلامگرای داخل سفارت انجام داده بودند، دسته گل فرستاد. مجاهدین خلق اعلام آمادگی کردند همه نیروهای سازمان را تحت اختیار رهبر انقلاب برای مبارزه با امریکا قرار دهند. جناح چپ نهضت آزادی به رهبری عزتالله سحابی از این اقدام طرفداری کرد و چنین بود که پروسه انشعاب او و همفکرانش از نهضت آزادی تسریع شد. چنانکه روند روند اقلیت و اکثریت شدن در سازمان چریکهای فدایی خلق با حمایت این سازمان از اشغال سفارت نیز سرعت گرفت.
شرایط طوری بود که حتی لیبرالها و ملیگراهای ایران که قاعدتا نمیبایست از این اقدام ماجراجویانه حمایت کنند برای جا نماندن یا بیبهره شدن از “انقلاب دوم” با صدور اطلاعیههایی با ادبیات ضداستعماری، از این حرکت پشتیبانی کردند. مهندس بازرگان اما مخالفت خود را اعلام داشت در حالی که دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت مستعفی، از حرکت دانشجویان حمایت کرد. کانون نویسندگان ایران نیز با امضای چهرههای فرهنگی مانند احمد شاملو، اسماعیل خوئی، باقر پرهام، محسن یلفانی، بهآذین، غلامحسین ساعدی، فریدون تنکابنی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرائی و محمدتقی برومند از اشغال سفارت امریکا حمایت کردند.
در کنار حزب جمهوری اسلامی که نزدیکترین نیروی سیاسی به آیتالله خمینی بود، احزاب و سازمانهای سیاسی زیر از اقدام دانشجویان حمایت کردند و همچنین از آنها خواستار پایداری در حرکت انقلابی خود شدند: سازمان مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز (نشریه امت)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، نهضت آزادی ایران، حزب موتلفه اسلامی، جبهه ملی ایران، حزب خلق مسلمان، حزب توده ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان وحدت کمونیستی(نشریه رهایی)، راه کارگر و پیکار.
برخی گروههای سیاسی در حمایت از اشغال سفارت آمریکا و طرفداری از دانشجویان خط امام، گویی با هم مسابقه گذاشته بودند. تیتر روزنامهها، بیانیهها و برخی از تحلیلهایی که گروههای مختلف سیاسی در حمایت از اشغال سفارت صادر کردند را در پایان این مطلب میتوانید مشاهده کنید.
برای نمونه روزنامه «پیکار» در تاریخ ۲۱ آبان ۵۸ مینویسد: “تردیدی نیست که شاه خائن را باید بازگرداند و حکم اعدام او را در دادگاه خلق صدها بار صادر نمود و اجرا کرد. اما این فقط جزئی ناچیز از خواستهای ضدامپریالیستی تودههای مردم است. کمونیستها باید با شرکت فعال در مبارزات ضدامپریالیستی تودهها که هم اکنون در کوچهها و خیابانها جاری است و هر روز اوج بیشتری میگیرد و با بردن شعارهای واقعی ضدامپریالیستی به میان آنان نشان دهند که پیگیرترین نیروی ضدامپریالیستی هستند.”.
«دو سه روزی» که دانشجویان قرار بود سفارت را در اشغال خود داشته باشند «دو سه هفته» شده بود اما جلو سفارت امریکا مردم و نیروهای سیاسی شعار میدادند: “دانشجوی خط امام حمایت حمایت!” یا “دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن!” دو سه ماه بعد که بحث لزوم پایان دادن به این گروگانگیری و افشاگریها توسط برخی مطرح شده بود باز هم شعار “نه سازش نه تسلیم، نبرد با امریکا” از جلوی سفارت و در نماز جمعه به گوش میرسید.
متوسط سن دانشجویان اشغال کننده سفارت امریکا بیش از ۲۲ یا ۲۳ سال نبود. سن و تجربه سیاسی کسانی که آنها را با تحلیلهای خود مستقیم و غیرمستقیم به این اقدام ترغیب و تشویق کردند، بیشتر بود و گاه سن پدران آنها را داشتند. هرچند «دانشجویان پیرو خط امام» مسئولیت اولیهی اشغال سفارت و حکومت مسئولیت ادامه آن را بر عهده داشتند، اما گسترش دامنه هیستری ضدامریکایی و ضدامپریالیستی پاییز ۵۸ اقدام و اشتباه دستهجمعی همه نیروهای سیاسی کشور بود، هر چند نقش و مسئولیت برخی بیشتر و گروهی کمتر بود. در نتیجه، نقد آن باید همه کسانی را که زمینه فکری آن ماجراجویی و طولانی شدنش را فراهم آوردند، دربرگیرد.
گزارش مطبوعات از اشغال سفارت امریکا در تهران
حمایت نهضت آزادی، مجاهدین خلق و جبهه ملی از تسخیر سفارت آمریکا
یک توضیح تکمیلی: برخی گروههای سیاسی مانند سازمان پیکار و سازمان وحدت کمونیستی (نشریه رهایی) از اشغال سفارت حمایت نکردند، اما عدم حمایتشان کلا بخاطر مخالفت با اشغال کردن سفارت امریکا یا عدم پیروی از سیاست «مبارزه با امپریالیسم» نبود، بلکه به این علت بود که فکر میکردند این نمایش حکومت برای جلب آرای مردم و ساکت کردن مخالفان ضدامپریالیست است. از سوی دیگر آنها ضدیت با امریکا یا امپریالیسم را جدا از مبارزه ضدسرمایهداری نمیدانستند و خرده بورژوازی را دارای قاطعیت در مبارزه در این دو عرصه نمیدانستند.
حمید فرخنده
***
توضیح جبهه ملی ایران - تهران درباره یادداشت بالا
مدیر محترم سایت ایران امروز
با احترام، در سایت شما مقالهای با عنوان «تحقیر خرده بورژوازی، تسخیر سفارت» به قلم آقای حمید فرخنده انتشار یافته است که در ضمن آن اشتباها از جبهه ملی ایران هم به عنوان یکی از تایید کنندگان ماجرای اشغال سفارت آمریکا در آبان ۵۸ نام برده شده است. به استحضار میرساند که جبهه ملی ایران از روز اول این اشغال و گروگانگیری نه تنها هیچ تاییدی نسبت به آن حرکت سخیف نداشته بلکه به استناد دهها بیانیه و مصاحبه، به شدت مخالف این عمل خلاف اخلاق و عرف دیپلوماتیک بوده است. حتی خود دانشجویان معروف به پیرو خط امام در آن روزها روی پلاکاردی که بر سر در سفارت نصب شده بود، نوشته بودند که «تنها جبهه ملی ایران و سازمان اصناف و بازرگانان از اشغال لانه جاسوسی حمایت نکردهاند». این یاداشت جهت انتشار در سایت وزین شما و گوشزد به نویسندهی محترم مقاله مزبور نگاشته شد.
با احترام و آرزوی موفقیت - حسین موسویان
رئیس هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران- بیستم آبان ماه ۱۴۰۰