جمهوری اسلامی با حلال و حرام و مجاز و ممنوع و بایدونبایدهای بسیار زاده شد، رشد کرد و دوام یافت. این حلال و حرامها و مجاز و ممنوعها، هم برای آنها و هم برای دیگران مشکلات فراوانی به بار آورد و به گره کوری بدل شد که – اگر هم بخواهند - نمیتوانند بازش کند.
مشکلات جمهوری اسلامی با خود و دیگران از همان آغازِ روی کار آمدنش شروع شد. اوایل همه فکر میکردند که جمهوری اسلامی فقط با رژیم شاهنشاهی و حامی آن آمریکا مشکل دارد. خب، این امری طبیعی و پذیرفتهشده بود، چون مردم هم برای آن انقلاب کرده بودند. اما آهستهآهسته مشکلات شروع شد. من حالا منازعات سیاسی را کنار میگذارم، که آنهم به دلیل جنگ قدرت، امری طبیعی است و جمهوری اسلامی انصافاً حتی به خودیها رحم نکرده و نمیکند، چه برسد به ناخودیها و بیخودیها و نخودیها (ازنظر خودشان!)! برای همین، مستقیم میروم سر مسائل اجتماعی و فرهنگی.
اولین مشکل جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب در عرصهی خوردوخوراک است. انواع مشروبات الکلی ممنوع میشود؛ گوشت خوک که اصلاً محلی از اِعراب ندارد؛ حتی اوزونبرون با حکم مستقیم رهبر حرام و پس از مدتی، گویا با پادرمیانی کارشناسان حلال میشود!
مشکل بعدی درزمینهٔ ی پوشاک است و این هم به دلیل اصلِ عدالت در جمهوری اسلامی، مرد و زن ندارد. زمزمهی حجاب اسلامی (و نه حجاب خشکوخالی)، از همان آغاز انقلاب بهطور غیررسمی شروع میشود، اما حداقل یک سالی طول میکشد تا همه به جدی بودن آن پی ببرند. مردان هم در این میان بینصیب نمیمانند. کراوات زدن و پاپیون زدن، غربی و طاغوتی محسوب میشود و بیشتر آقایان به دلیل فضای حاکم بر جامعه، بدون مقاومت زیاد، از خیر آن میگذرند. بعدها ممنوعیت آستینکوتاه هم به آن اضافه میشود. البته ناگفته نماند که رنگها هم از چشم تحملناپذیر جمهوری اسلامی دور نمیمانند. رنگهای خاکستری و تیره به رنگهای ارزشی و رنگهای شاد و روشن به رنگهای مبتذل بدل میشوند!
دوچرخهسواری و موتورسواری زنان هم از مشکلاتی بود که هنوز که هنوز است، حل نشده. فکر میکنم دلیل اصلیاش تداعی خاطرهی تلخ سوارشدن عایشه، جوانترین همسر پیامبر اسلام بر شتر بود در جنگ جمل که علیه امام اول شیعیان شوریده بود!
مشکل دیگر در پهنهی تفریح و ورزش است. شطرنج را به دلیل اینکه بازی شاهانه است و بیلیارد را برای اینکه در آن بردوباخت وجود دارد، ممنوع میکنند (و چند سال بعد، به همان دلیلی که خودشان میدانند و به مردم ربطی ندارد، آزاد میشوند!). زنان در کنار محدودیتهای کلی که در عرصهی ورزش دارند، باید هر نوع ورزش را با پوشش اسلامی انجام دهند، حتی شنا! ورود آنها به استادیومهای ورزشی هم ممنوع میشود تا “عفتعمومی” جریحهدار نشود و اسلام به خطر نیفتد!
مشکل بعدی فناوریهای نوین است. این مشکل با ضبطصوت و ویدیو شروع میشود و تا ماهواره و تازگیها اینترنت ادامه مییابد. هرکدامِ اینها در آغاز، ممنوع یا محدود بودهاند، تا اینکه پس از سالها کشمکش و بگیروببند، بهطور غیررسمی آزاد میشوند! گرچه خودِ آقایان این وسط، کلی بازارگرمی و کاسبی کرده و به نوایی رسیدهاند.
مشکل دیگر، حوزهی علم و دانش است. دانشگاه را یک سال هم تحمل نمیکنند و خیلی زود آن را میبندند و بهجایش در آنجا نماز جمعه برپا میکنند. و بعد، پس از پاکسازیهای اساسی و گستردهی دانشجویان و استادان، سه سال بعد، بااحتیاط بازش میکنند، اما سرقفلی دانشگاه همچنان در دست امامان جمعه میماند!
همزمان در کتابهای درسیِ مدارس دست میبرند و ازآنجاکه با علم و تاریخ مشکلدارند، آنها را زیرورو میکنند و هر چه را که نمیپسندند، حذف و آنچه را که خوششان میآید، اضافه میکنند. و کاش کار به حذف و اضافه ختم میشد. آنها حتی در رویدادهای تاریخی هم دست می برند و روایتهای ویژهی خود را ارائه میدهند.
عرصهی هنر و موسیقی، مظلومترین عرصههاست. چند سال اول، حداقل تا پایان جنگ که بهجز موسیقی حماسی و رزمی، بقیهاش ممنوع بود. موسیقی شاد و غیرشادِ پیش از انقلاب که اصلاً حرفش را نزن. زنان که اجازهی خواندن ندارند و ابزار موسیقی مثل جنس قاچاق، از نگاه مردم پنهان میمانند.
در پهنهی تئاتر و سینما که مشکلات یکی دو تا نیست. فیلمنامهها و نمایشنامهها که باید از چندخوانِ نگارش و ویرایش و گزینش و سانسور بگذرند. حجاب اسلامی که برای بازیگران زن اجباری و الزامی است، طوری که حتی بازیگرانی که نقش “زنان بدکاره” را بازی میکنند هم در فیلمها با حجاب کامل اسلامی ظاهر میشوند و فقط با آرایش و اداواطوارهایشان نشان میدهند که چهکارهاند! حتی وقتی فیلمی دربارهی رژیم گذشته هم میسازند، همهی زنان بدون استثنا از حجاب کامل اسلامی برخوردارند. برای همین نسلهای پس از انقلاب، این فیلمها را با بهت و حیرت نگاه میکنند و همیشه از پدران و مادرانشان میپرسند که “زنان پیش از انقلاب که همه حجاب اسلامی داشتند، پس چرا میگویند که زنان پیش از انقلاب بیحجاب بودند؟!” مثلاً در فیلمی که میخواهد کشف حجاب اجباری رضاشاه را نشان دهد، چه پیش از آن و چه پسازآن، همهی زنان در کوچه و خیابان محجبه هستند و بیننده سر درنمیآورد که کِی، کجا و چه جوری کشف حجاب صورت گرفت!
در این میان، خوابیدن زنان با روسری و چادر در رختخواب و یا جداخوابیدن زنان و مردان مزدوج در نمایشهای تئاتر و سینما که دیگر امری عادی شده! البته تازگیها سینما در جمهوری اسلامی به پیشرفتهای نوینی دستیافته و آن اینکه برای نشان دادن چند تار موی بیرون از روسری، از کلاهگیس یا موی مصنوعی استفاده میکنند تا بدین گونه، اسلام را از خطر دور نگهدارند!
مشکل مهم دیگر که گویا از مشکل نان شب مردم هم مهمتر است، مشکل حیوانات خانگی است. سگ که تا دیروز حیوان باوفا به شمار میرفت، اینک نجس شده و گربه به صف دشمنان انقلاب میپیوندد!
یک مشکل دیگر جمهوری اسلامی تحمل رقیب را نداشتن است. حتی اگر خودش در عرصهی مردمی دست به اقدام معینی نزند، اقدامهای مردمی دیگران را تحمل نمیکند و دوست ندارد که در حکومت او، گروهی یا جریانی رقیب او باشند. مثلاً اگر در منطقهای سیل یا زلزله بیاید، اگر خودِ جمهوری اسلامی توان، امکانات، قصد و یا فرصت امداد و رسیدگی به مردم را نداشته باشد، چشمِ دیدن کمکهای مردمی و چهرههای سرشناس را هم ندارد و اگر گاهی و جایی نتواند مانع از اقدامات آنان شود، دستکم در کار آنان سنگاندازی میکند.
آها مشکل رفتوآمد با وسایل نقلیهی عمومی یادم رفت. از همان آغاز انقلاب، البته بیشتر در شهرهای بزرگ که شرکتهای اتوبوسرانی دارند، صندلیهای اتوبوس را دو قسمت میکنند: مردانه و زنانه؛ صندلیهای جلویی برای آقایان و طبیعتاً صندلیهای پشتی برای خانمها. و نمیدانی چه مشکلات و دردسرهایی برای خانوادهها به وجود میآید، وقتیکه آنها مجبورند با اتوبوسهای شهری رفتوآمد کنند! پدر یکطرف، مادر یکطرف، پسربچهها یکطرف، دختربچهها یکطرف! اصلاً اوضاعی است برای خودش! یکوقت شوهر پیاده میشود، زنش در اتوبوس جا میماند؛ یا زن میخواهد پول بلیت بدهد، از آن ته باید شوهرش را صدا بزند و ..... بقیهی ماجرا!
مهمترین مشکل جمهوری اسلامی با دگراندیشان و دگرباشان است. از یکسو با همجنسگرایان و تراجنسیها در بهترین حالت بهعنوان “بیمار” رفتار میشود و اگر آن طوری که آقایان تشخیص دادهاند، رفتار نکنند، هزار مشکل بر سر راهشان قرار میگیرد. از سوی دیگر دراویش و صوفیان و دیگر فرقههای دینی “غیر اسلامی” اساساً حق موجودیت ندارند: از عدهای حق کسبوکار گرفته میشود، دستهای از حق تحصیل محروم میشوند، گروهی مال و اموالشان مصادره میشود و برخی هم زندان نصیبشان میگردد! حتی گاه گورستانهای آنان هم در امان نمیمانند! البته جمهوری اسلامی بر اساس شعار معروف “ظلم بالسویه عدل است”، در ظلم کردن، نهایت عدالت را بهجا میآورد، طوری که حتی سنیان و دگراندیشانِ شیعی هم، از جور آنان بینصیب نمیمانند.
یکی دیگر از اتفاقات نادر در دنیا که در جمهوری اسلامی روی میدهد، صدور فتوای قتل یک نویسنده به دلیل نوشتن کتاب است! سلمان رشدی نویسندهی انگلیسیِ هندی تبار برای کتابش “آیات شیطانی” از سوی رهبر انقلاب، تکفیر و به مرگ محکوم میشود! نویسندهای که یکی از رمانهایش، سه سال پیش از آن، جایزهی بهترین رمان خارجی را از همین نظام دریافت میکند! جالبتر اینکه حتی برای کشتن او، جایزه هم تعیین میکنند! و حالا تصورش را بکنید که یک ”مسلمان مؤمن” بیآنکه کتاب او را خوانده باشد، با کشتن او، هم در دنیا به نوایی میرسد و هم در آخرت! البته این فتواهای نادر، سالهاست که دیگر نادر نیستند. چراکه هرگاه جمهوری اسلامی اراده کند و به صلاحش باشد، بهسادگی ازاینگونه فتواها صادر میکند. آخریاش فتوای واجب بودن شرکت در انتخابات و حرام بودن رأی سفید است!
اینها فقط نمونههای اندکی از خروارها هستند، وگرنه شمردن تکتک آنها مثنوی هفتاد من خواهد شد.
خلاصه، جمهوری اسلامی، حلال و حرامها و مجاز و ممنوعها و مشکلاتش با دیگرکسان و دیگرچیزها تمامی ندارد و ازآنجاکه این روش و منش و این مشکلات در ذات این نظام است و دست خودشان هم نیست، بهزودی با خودشان هم مشکل پیدا خواهند کرد و باید در آینده، منتظر خودزنی خودِ آنان نیز باشیم!
مرداد ۱۴۰۰