ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 22.07.2021, 21:20
قیام سی تیر و تسلیم شاه

محمود نکوروح

قیام سی تیر حاصل یک جنبش اجتماعی و سیاسی بود؛ به ویژه که “نسل” عوض شده بود، علیرغم نسل قبلی که معتقد ‏بودند “هرچه می‌شود کار انگلیس‌هاست حتی ملی شدن نفت ” این قیام حاصل برخاستن دانشجویان دانشگاه تهران، ‏دبیرستان‌های سراسر کشور، به‌ویژه دانش‌آموزان دبیرستان‌های تهران منجمله دارالفنون، مروی، علمیه، البرز، ‏نوربخش و پهلوی ... و کسبه بازار و بیشتر شاگردان بازار، بساطی‌ها و دستفروشان سر بازار که در آن زمان بر روی جوی ‏آب در خیابان‌های ناصر خسرو، بوذرجمهری، سبزه میدان بر روی تخت زیر سایه چادر و... مشغول فروش لباس و وسایلی ‏‏... بودند. در واقع نوعی “حرکت انقلابی” بعد از انقلاب مشروطه بود، که از چهار راه سرچشه توسط میوه‌فروشان که ‏بر روی جوی آب بیشتر بساط داشتند، از خیابان‌های ناصر خسرو و لاله‌زار و اکباتان، از میدان ژاله و سه‌راه ژاله ‏از خیابان انقلاب امروز (رضاشاه سابق)، دروازه شمیران مرکز، چوب‌فروش‌ها، دروازه دولت، چهارراه سرچشمه، ‏چهارراه مولوی، میدان اعدام، چهارراه کالج، دانشگاه تهران و....که به محض شنیدن ‏‏”استعفای مصدق” از رادیو ایران، همه به سوی بهارستان و مجلس روان شدند و به‌سرعت همه ادارات، بازار، دبیرستان‌ها و دانشگاهها و.... همه تعطیل شد. ‏امری که چند روز ادامه یافت و تشدید گردید. در واقع وارد دوره‌ای انقلابی شدیم که بعید نبود با کشتارها و خشم عمومی ‏به دربار شاه بکشد تا اعتصاب عمومی و مجلس که نمایندگان “نهضت ملی” هم در مجلس اکثریت را داشتند و اعتصاب کردند.

امری که همه دست‌اندرکار ان قدرت و قانون‌شکن به ویژه دربار را غافلگیر نمود زیرا که مصدق اهل “قانون ‏وحقوق” بود. یعنی هجوم مردم از خیابان‌های مختلف امروز و غالبا با رهبری احزاب ملی؛ حزب ایران و مردم ایران و ملت ‏ایران، حزب زحمتکشان ملت ایران، مجمع مسلمانان مجاهد از ناصر خسرو .... در حالی که لشگر گارد محافظ مجلس بود، ‏حکومت نظامی حاکم، و شهربانی و سربازان حکومت نظامی خیابان‌های اطراف مجلس را با تانک‌ها و زره‌پوش‌ها ‏محاصره کرده بودند و اجاز ه نمی دادند کسی از این خیابان‌ها به میدان بهارستان قدم گذارد. در سه راه ژاله یکی از شاهپورها ‏‏- علیرضا - که با اتوموبیل خود و اسلحه کلت با تیراندازی با مردم عصبانی درگیر شد. اگر نیروهای زرهی و سوار اسبی به ‏کمکش نیامده بودند و چند نفر را نمی‌کشتند او را کشته بودند. در چهار راه سرچشمه در جلوی مسجد سپهسلارکه لشگر گارد ‏در تیررس خود داشت تعدادی کشته شدند که تعدادی را به خانه “آیت کاشانی بردند که او درمنزل نبود”‌وتعدادی را بطرف ‏مجلس بادرگیری‌ها که هرلحظه کشته وزخمی بیشتر میشد .

در ناصر خسرو پیرمردی با شاپو به‌نام عینکچی جلو جوانان ‏دبیرستان مروی و جوانان بازار با شعار “مصدق پیروز است” با پسر خود که پسرش در میدان امام کشته شد، ‌و جلوی ‏دبیرستان درالفنون (میدان امام امروز و سپه دیروز) تا خیابان لاله زار و اکباتان که از جوانان دبیرستانی موج می‌زد. ‏پیر مرد کوری که همیشه جلوی دارالفنون عصا زنان گدایی می‌کرد با عصای خود که در هوا می‌چرخاند چشمانش باز شده ‏و جلوی دانش‌آموزان دبیرستان‌های آن منطقه با تعدادی دیگر از بچه‌های بازار و بساطی‌ها در خیابان اکباتان ‏با نیروهای “گارد و پلیس سوار” با سنگ و چوب و چماق درگیر شدند که عده‌ای خواستند وارد وزارت فرهنگ آنروز شوند که ‏درب بسته بود. سرهنگ قربانی که از شهربانی رشت به کمک آمده بود با پلیس سوار همه را به رگبار مسلسل بست. من با ‏گروهی از دانشجویان دارالفنون به کوچه‌ای در کنار وزارت فرهنگ پناه بردیم که بن‌بست بود. درب همه خانه‌های قدیمی ‏بسته بود بلاخره دسته‌جمعی خواستیم به درب کهنه‌ای هجوم ببریم که پیرزنی درب را باز کرد و وارد شدیم. ساعت ۱۲ ظهر ‏بود پیرمرد ظاهرا کور کشته شده بود. یخ‌فروش گوشه خیابان که سر از دکه چوبی خود بیرون آورد و “مصدق ‏پیروز است” گفته بود، کشته شده بود و بسیاری در جلوی وزارت فرهنگ گذشته چون برگ‌خزان بر زمین ریخته بودند. ‏احزاب ملی را در اطراف بهارستان همه را به رگبار بسته و تعدادی کشته داشتند.‌

دربرابر این کشتار در راه ورود به ‏بهارستان به‌یکباره سکوت حاکم شد تا جایی که من وقتی درب خانه پناهگاه را باز کردم و بیرون آمدم، سر کوچه تعدادی جوانا‏ن به خون تپیده در وسط خیابان نیمه‌جان و شهید مشاهده نمودم. بعد کامیون‌های نظامی در حال جمع آوری شدند. از طرفی ‏پاسبانان سواری اگرچه اندک ولی اشک خودرا پا ک می‌کردند، بر دیوار کهنه‌ای در کنار وزارت فرهنگ جوانی از دانش‌‏آموزان مدرسه نظام به نام ” امیر بیجار” با لباس شخصی که وقتی مورد اصابت سرنیزه سرباز گارد در سینه‌اش قرار می‌گیرد ‏بر دیوار با خون خود چنین درحال نوشتن بوده”... از جان خود گذشتیم با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق” که از پشت ‏سر مغزش مورد اصابت گلوله سرهنگ قربانی افسر سوار فرمانده واحد کمکی از رشت قرار می‌گیرد که تا مدتها خبرنگاران ‏داخلی و خارجی از این نوشته‌اش عکس می‌گرفته‌اند.

درنهایت در میدان امام امروز و “سپه دیروز” تانکها در برابر دانش ‏آموزان و... تسلیم شده و مردم بر سر و روی آنان گل ریختند؛ امری که همه رجال آنگلوفیل آنروز و دربار پهلوی را غافلگیر کرده ‏که ساعت یک بعد از ظهر رادیو ایران اعلام کرد “قوام السلطنه استعفا داد”. نخست وزیری که در ابتدا اعلام نمود “کشتیبان ‏را سیاستی دگر آمد” و شاه فرماندهی کل قوا را به مصدق داد.

مردم ایران بر سیاست‌های مستبدانه شاه قلم بطلان کشیدند. ساعت ۴ بعد‏از ظهر مهندس حسیبی از سوی فراکسیون نهضت ملی اعلام کرد “دولت مصدق به قدرت بازگشت به خانه‌هاتان بازگردید”. ‏درآن شب شهر در دست مردم بود، پلیس شاه با نظامیان به پایگاه‌های خود بازگشتند. فردای آن‌روز شهربانی اعلام کرد که “آن ‏شب تنها شبی بود که در شهرها دزدی نشد”.

شب هنگام دکتر مصدق به ابن بابویه رفت و هزینه گور شهیدان این قیام را ‏پرداخت و اعلام نمود “او را بعد از مرگ در گورستان این شهیدان آزادی و حاکمیت ملی دفن کنند”. منتها توطئه‌ها پایان نیافت تا ‏کودتای ننگین ۲۸ مردادکه بحثی دیگر با عوارضش می‌طلبد.

اما چر ادر  ۲۸ مرداد چنین نشد؟ زیراکه قبل از ۲۸ مرداد ‏نیروهای مشکوک و حزب توده آشوب‌هایی را دامن زدند که باعث وحشت مردم و کسبه شد. ازین‌رو مصدق برای نظم و... دستور ‏داد نیروهای احزاب ملی واردصحنه نشوند وساکت باشند تانظم رابرقرار کند امری که انجام شد . ولی سبب شد ارتش شاهی ‏ازاین آرامش بهره برده و ناجوانمردانه به‌نفع دربار البته با تحریک آمریکاکودتا نمود. می‌دانیم رهبری کودتا با کرومیت ‏روزولت بود که از قبل رضایت شاه را گرفته بود. البته شاه ابتدا از مهلکه گریخت و بعدا بازگشت. کسی که با عملکردش زمینه‌ساز ‏نارضایتی‌ها تا انقلاب اسلامی شد.