رحمان - حیدر نرم نرمک افسانه میشود. پای از دایره زمان و مکان بیرون میگذارد و در لایتناهی جای میگیرد.
از ۱۹ تیرماه ۱۳۶۲ که صدایش را از سلولم شنیدم، چندان فاصله نداریم که “خاک” از”افلاک”؛ از واقعیت رحمان که فریاد میکشید:
-ای مردم ببینید با ما چه میکنند!
اما «افسانه» او را در امواج راز ناک خود خود فرو میبرد و از واقعیت زمینیاش جدا میکند. این درست که افسانه و اسطوره، همواره از چشمه حقیقت و مادیت زندگی سیراب میشوند تا همپای زندگی مادی آدمیان ماندگار شوند، چون شرابی کهن و سکرآور که حاصل آفتاب و شهد انگور است.
افسانهها و اسطورهها، آینههای کهکشانی زندگی پر کشاکش هزاران ساله تاریخ و گذران زندگی پر تضاریس آدمیانند.
”افسانهسرائی”، اما... یکسره معنایی دیگر دارد: نشاندن ذهنیات دلپذیر و دلبخواه و به جای هستی مادی ساختوساز «افسانه» و این، آن تیر زهرآگینی است که قلب مادیت شکلگیری افسانه برگرفته از واقعیت را نشانه میرود.
یکی از آخرین نمونههای این نوع افسانهسرائی که در آن اطلاعات ذهنی «دلپذیر» و «دلبخواه» نادرست و فراوانی ارائه میشود، نوشتهای ست تحت عنوان “سخنی در مورد رحمان هاتفی” در یک صفحه “تلگرامی” که “مجله هنری ادبی پرنیان” نام دارد.
این نوشته بهمناسبت سالروز عروج رحمان هاتفی، با شرحی در ستایش او آغاز میشود، شرحی دلانگیز و پرشور:
”سخن گفتن درباره کسی که در زندگی پربار و تاثیر گذار خود در عرصههای روزنامهنگاری، فعالیت ادبی و سیاسی حتی به اعتراف مخالفین فکری و سیاسیاش بیهمتا بود، سخت و دشوار است اما سخن، باید بیپیراهه و عریان باشد، چون خورشید روشن و چون رود روان که پژواکش در تارو پود انسان نفوذ کند. سخن بیراه نگفتهایم اگر بگوییم رحمان هاتفی در فعالیت روزنامهنگاری و در نقد و نگارش مقاله سیاسی و ادبی گوهری یگانه بود.”
نویسنده سپس به دادن اطلاعاتی درباره رحمان و فعالیت مطبوعاتی او میپردازد که یکسره نادرست است و به نظر میرسد که تصحیح آنها راه را برای شناخت واقعی رحمان باز میگشاید.
اطلاعات نادرست:
”او در روزنامه کیهان ابتدا با معاونت سردبیری امیر طاهری و سپس با سمت سردبیری...”
اطلاعات درست:
رحمانهاتفی ابتدا معاون دکتر مهدی سمسار بود و به شرح دقیقی که استاد دکتر صدرالدین الهی داده است: “رحمان هاتفی روزنامهنگاری بود که مشخصات یک کار حرفهای را از طریق تجربه در حد اعلا آموخته بود. او ارزشهای خبر و تیتر را خیلی خوب میشناخت و طی سالهایی که با دکتر مهدی سمسار کار میکرد و معاون او بود؛ به فوت و فن روزنامهنگاری و پیچ و خمهای آن به کمک استعداد درخشانش به خوبی آشنا شده بود و سپس در دوران سردبیری امیر طاهری عملاً کار او را انجام میداد و امیر طاهری از وی همواره به عنوان کمک اول خود یاد میکرد.”
نوبت سردبیری هم در اسفند ۱۳۵۷ به رحمان رسید که اولین و آخرین و شورای سردبیری او را به اتفاق آرا به سردبیری برگزید.
اطلاعات نادرست:
”سپس با سمت سردبیری... سبک ژورنالیستی نوینی را به وجود آورد. که تا آن زمان سابقه نداشت. هاتفی با تغییر در فرم و تیتر و سرمقاله، و با ایجاد جایگاه و بخشی فرهنگی و ادبی در روزنامه کیهان، فضایی برای هنرمندان متعهد و مردمی به وجود آورد که بسیاری در این عرصه بالیدند و اثر در فعالیتهایی فراتر از روزنامهنگاری شدند. منشا بسیاری از هنرمندان اهل قلم که تا سردبیری هاتفی گمنام بودند در آن زمان با ترویج آثار خود در آن رسانه برای خود مخاطبان فراگیر پدید آوردند.”
اطلاعات درست:
راه و رسم کیهان در طول چند دهه و با حضور نخبگان روزنامهنویسی ایران شکل گرفت که شاید شمارآنان از دو صد فراتر باشد. رحمان البته یکی از آنها و از برجستهترین آنهاست. سبک کیهان در طول زمان تکامل یافت و هرگز سبک “ژورنالیستی نوینی” متولد نشد. فضا برای هنرمندان “متعهد و مردمی” همیشه وجود داشت و البته رحمان هم حامی این فضا بود.
اطلاعات نادرست:
”ارتجاع حکومتی متوجه فعالیت گروهی ادیب و مقالهنویس گِرد هاتفی شد و آنان را یکجا تسویه و از روزنامه اخراج کردند.”
اطلاعات درست:
ممنوعالقلم کردن روزنامهنگاران مطبوعات گوناگون و از جمله ۵ نویسنده و خبرنگار از کیهان، در سال ۱۳۵۳، اساسا به فعالیت اطرافیان رحمان ربطی نداشت و حتی یکی از آنها “ادیب و مقالهنویس گرد هاتفی” نبود.
آخر چگونه “ارتجاع حکومتی” حلقهی اطراف رحمان را میگیرد و خودش را آزاد میگذارد؟” حلقهی رحمان “شامل دو نفر در تحریریه کیهان بود که هرگز لو نرفتند و دستگیر نشدند، و هنوز هم فعالند.
اطلاعات نادرست:
”نظر دو تن از روزنامهنگاران مطرح کشور درباره هاتفی، به رغم اختلاف فکری و سیاسی آنان با او، گویای تاثیر گذاری نافذ و خلاق، و هوشمندی او در مقالاتش است. آقایان شمسالواعظین و مسعود بهنود که هر دو در کیهان همکاری نزدیک با سردبیر داشتند به این واقعیت اعتراف کردهاند که آفتابی بود در هزار توی تاریکی.”
اطلاعات درست:
رحمان هرگز در کیهان مقاله ننوشت. او در نوید مطلب مینوشت و نمیخواست سبکش لو برود. چند گزارش – مقاله او در کیهان سال هم - از جمله در باره کمال المک- به پیش از انتشار نوید تعلق دارد. آقایان شمس و بهنود هم هرگز از نزدیک با رحمان همکاری نداشتند. مسعود بهنود حتی یک لحظه هم در کیهان نبود و شمس در سالهای آخر که به کیهان پیوست، در آغاز فعالیت بود و نقش مهمی در کیهان نداشت.
اطلاعات نیمه درست:
”رحمان هاتفی، با تجربه و خلاقیتی گرانسنگ و کمنظیر، همزمان با اداره کردن کیهان از سال ۵۴ نشریه نوید را راه اندازی کرد و مقالاتی وزین را، به سبک ادبی خود ویژهاش، در شرایط استبداد عریان با تیراژی بسیار بالا در سراسر ایران تکثیر و پخش میکرد.”
اطلاعات درست:
در سال ۵۴ رحمان اداره کیهان را به عهده نداشت، البته معاون اول سردبیری بود که چهار معاون دیگر هم داشت. نوید هم به تنهایی توسط رحمان راه اندازی نشد. او سردبیر نوید و یکی از نویسندگانش بود.
اغراق عجیب و نادرست:
”بیراه نیست اگر بگویم هاتفی سرآمدِ عرصهی مقالهنویسی و نگارشهای ادبی بود.”
واقعیت رحمان:
رحمان هاتفی اساسا مقالهنویس نبود و به نگارشهای ادبی تعلق خاطری نداشت. او در سردبیری، تحلیل سیاسی و گزارش هنری دستی به تمام داشت و صد البته در سپهر سیاسی- هنری ایران “سرآمد” نبود؛ هر چند یکه بود.
اطلاعات نادرست:
”اما در نیمه راه عمر با برکتش، در نیمههای یلدایی سهمآگین، تاریکاندیشان و گزمههای استبداد در پی شکار این گوهر بیهمتا، با پوزههای گراز وارشان همه جا را بوییدند و سرانجام در سال ۶۲ به دام انداختندش.”
اطلاعات درست:
رحمان تا زمان سرکوب حزبش در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ برای دستگاه امنیتی ناشناخته بود. او و سازمان مخفی حزب زیر شکنجههای هولناک لو رفتند و رحمان در اردیبهشت ۶۲ همراه بقایای رهبری و کادرهای “حزب توده ایران” دستگیر شد.
اطلاعات نادرست:
”رحمان هاتفی حماسهای بود که زیر شکنجههای حیوانی دژخیمان آخرین سرودش را بر دیوار سلولش با خون نوشت؛ ”راه همان بود که من رفتم”.
اطلاعات درست:
این سخن ازآن زنده یاد سعید آذرنگ است. رحمان بر دیوار سلول چیزی ننوشت.
هویتسازی کاذب – رحمان غیر واقعی:
”آنان الماسی را از اقیانوس مردم شکار کردند، مردی تمام، که همهی خصلتهای یک انسان به تمام معنا تودهای را در شخصیت وارستهاش یک جا جمع داشت. گفتی روزبه سرود وجدانش، یاد تیزابی یادی همواره در ذهنش، حمید اشرف نمایشگر شرافت وجودش، کتیرایی اسطوره ساز حماسهاش، و بیشمار انسانهایی که سرود آخرینشان در آوردگاهی خونین سروده شد و به بار نشست درژرفای وجودش در یاد او بودند.”
رحمان واقعی:
رحمانهاتفی (حیدر مهرگان) با تمام احترام برای فدائیان جانباخته، مخالف مشی آنان بود و تنها دو الگو داشت: حیدر عمو اوغلو - خسرو روزبه!
***
با نوشتن جملات رمانتیک نمیتوان چیزی بر اعتبار مرد افسانهای افزود، اما با دادن اطلاعات نادرست میتوان به هویت واقعی او خدشه وارد کرد.
برای توصیفِ عظمت، زیبائی و حیاتبخش بودن خورشید، نیازی به سفر به آنسوی کهکشانها نیست. هربامداد که چشم میگشائیم پرتو زرین آن بر تاریکیها نور میفشاند.
۲۹ تیر ۱۴۰۰ / پاریس