در اقدامی بیسابقه از سوی اصولگرایان، رؤسای تازه منتخب و منتصب قوای مجریه و قضائیه از برخی از روزنامهنگاران منتقد، اصحاب رسانه و چهرههای اصلاحطلب درخواست شده نقطه نظرات و پیشنهادات خود را برای رؤسای جدید این قوا ارسال کنند.
احمد زیدآبادی اولینبار از چنین تماسی از سوی دفتر ابراهیم رئیسی خبر داد و از آن استقبال کرد. پس از انتشار این خبر عدهای دیگر از صاحبنظران طیف اصلاحطلب تایید کردند که تماسهایی از این دست با آنها نیز صورت گرفته است.
با پخش این خبر موجی از مخالفت با اعلام موافقت آقای زیدآبادی از گفتوگو و ارائه پیشنهادها به رئیس جمهور جدید، در برخی رسانهها و فضای مجازی از جمله کلابهاوس صورت گرفت و حجم عظیمی از توهین و تهمت به سمت این روزنامهنگار باسابقه و هزینهداده کشور به راه افتاد. این درحالی است که اصولا وظیفه نیرویهای سیاسی و روزنامهنگاران منتقد و دلسوز نقد روندهای نادرست سیاسی و اداری در کشور و ارائه پیشنهادهای سازنده به حاکمان و مدیران در هر عرصهای است، حتی اگر به گفتوگو دعوت نشده باشند.
گفتوگو با منتقدان آن هم از سوی مسئولان و مقامهای اصولگرا اتفاقا همان چیزی است که بسیاری از نیروهای سیاسی سالها به دنبال آن بودهاند و از اینکه حکومت چنین فرصتی را فراهم نمیکند شکایت داشتهاند. حتی اگر دعوت از زیدآبادی و برخی دیگر از اصلاحطلبان برای مطرح کردن نقطه نظرات و پیشنهادات خود صرفا نمایشی باشد، باز هم این دعوت از سوی رئیسی و محسنی اژهای اتفاق مهمی است. دعوتشدگان باید از گفتوگو استقبال کنند و پیشنهادهای و تحلیلهای خود از اوضاع کشور و بهبود امور اجرایی و قضایی را به آنها عرضه کنند. در سیاست نمایش هم به نوبه خود مهم است و پاسخ درخور میطلبد. اگر نظر مردم اهمیت نداست، حاکمان هر نمایشی نیز در هر شرایطی برپا نمیکنند. از هر بازیگری نیز همیشه انتظار میرود بهترین بازی خود را ارائه دهند.
دعوت انجام شده ظاهرا یک سنت جدید از سوی اصولگرایان در جمهوری اسلامی است و حداقل گویای آن است که رؤسای قوای مجریه و قضائیه خواهان شنیدن نظرات منتقدان و همچنین در تلاش برای ترمیم وجهه سیاسی خود در افکار عمومی هستند. بسیاری از کسانی که در این مورد مخالفت میکنند یا در فضای مجازی و رسانهای سر و صدا به راه انداختهاند و به آقای زیدآبادی حمله میکنند، خودشان هنگام بحث از انقلاب ۵۷ از مخالفان رژیم شاه انتقاد میکنند که چرا مخالف گفتوگو با “دستگاه” یا مقامات نظام گذشته بودند. اگر گفتوگو با مقامات نظام پیشین درست بود [که البته بود اما جو انقلابی آن دوران و نفوذ سیاسی و فکری افرادی نظیر جلال آلاحمد در فضای روشنفکری آن زمان مانع از چنین گفتوگوهایی بود]، چگونه چنین تماسها یا ارائه نقطه نظرات و پیشنهادات به حکومت بعد از پنجاه سال میتواند نادرست باشد؟ مگر یکی از انتقادات همیشه این نبوده است که در این نظام گوش شنوایی برای سخن مخالفان یا منتقدان دلسوز نیست؟
گیریم به انتقادات ترتیب اثر ندهند، در این صورت روزنامهنگاران و سیاستمداران منتقد وظیفه خود را انجام دادهاند. هم با حکومت اتمام حجت کردهاند، هم مردم را در جریان انتقادات و پیشنهادهای سازنده خود گذاشتهاند، هم توپ پاس داده شده از جانب حکومت را در زمین خودش انداختهاند.
اصولا چه کسانی از گفتوگو میهراسند و میگریزند؟ گروه اول کسانی هستند که استدلال خود را سست مییابند یا چیزی برای گفتن ندارند. گروه دوم آنهایی هستند که نفس گفتوگو را به سود گفتمان انقلابی خود یا نفی رقیب نمیدانند. چراکه گفتوگو با حکومت به صحنه آرایی “حکومت-مردم”، “حق و باطل” و یا “ما و آنها” که ترسیم کردهاند خدشه وارد میکند. نیرو و احساس خشم بسیجشده را متوجه راه و روشی دیگر در عرصه سیاست میکند و از نقد رقیب بهجای نفی او میگوید. چنین است که آنها خشمگین از نظام اما ترسان از گفتوگو هستند.
■ حمید گرامی تا آنجا که من متوجه شدم شما اصل را بر این گذاشتید که اصل دعوت به قول عباس عبدی “تاکتیکی” نیست و یا به قول خود آقای زیدآبادی “فرض کنیم - اصلاً گیریم فرض محال - که دولت رئیسی بر اثر جبر شرایط یا اقتضائات حکمرانی یا ضرورت بقا یا حتی مثلاً خوابنما شدن، در صدد کاهش فشارهای اجتماعی و سیاسی و ایجاد تعدیلی در سیاست داخلی و خارجی برآید، در آن صورت وظیفۀ فعالان سیاسیِ روشنفکر و وطنخواه وایراندوست چیست؟”
بنظر من بعید است پروژهای از قبل از انتخابات چیده شده بود برای نمونه ملاقات جمع بزرگی از دستاندار کاران مطبوعاتی با رئیسی پیش از “انتخاب” ایشان. بههمین دلیل من توصیه میکنم در قضاوت عجله نکنیم.
زرگریان
■ فرخنده خوب بود آقای زیدآبادی و دیگر اصلاحطلبان که موافق ارائه راه حل به آقای رئیسی هستند حداقل برای این مشاوره تقاضای هزینه کوچکی میکردند. مجانی خدمت کردن و شرط نگذاشتن صرفنظر از محتوای مشاوره یک اشتباه تمام عیار است. آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی چطور است؟ این که آقای زیدآبادی ذوق زده این خبر را میدهد با در نظر گرفتن تجربه ایشان از سر سادگی نمیتواند باشد.
با احترام بهروز فتحعلی
■ این عمل در واقع عادی سازی و عادی جلوه دادن همکاری با جنایتکاران و چشم پوشی از ارزش های اخلاقی می باشد. در نظام ولایت مطلقه ولی مطلقه همه کاره می باشد و روسای سه قوه آلت فعل ولی فقیه می باشند. حالا ما چه حرفی با رئیس جمهور دست نشانده خامنه ای داریم. بله پیشنهاد بدهند و نظر هم بدهند و نقد هم بکنند. کسی نگفته چرا فلانی یا بهمانی نظر و پیشنهاد به حاکمین می دهند. آقای فرخنده بحث را به این حد تنزل ندهید. بحث بر سر مشاوره دادن مخفیانه و به دور از چشم مردم است. تازه مگر رئیسی کارهای است. کار دست میدان است همان میدانی که حتی حرف ظریف را گوش نمیداد حالا میخواهی حرف شما و زیدآبادی و عباس عبدی را گوش دهد. میدانی که به رهبری خامنهای به انحاء مختلف گفته است می خواهند خلافت اسلامی برپا کنند. حالا زیدآبادی ها چه میخواهند بگویند؟ اصلا راهکار شما و آقای زیدآبادی چیست برای برون رفت از این استبداد. کمی به حافظه تاریخی خود رجوع کنید خواهید فهمید این دون پاشی است مثل باز شدن مطبوعات در دوران خاتمی و سپس دستگیری و به زندان اتداختن و سرکوب کردن روزنامه نگاران از جمله همین آقای زیدآبادی بود. آخر تا به کی شما و امثال شما می خواهید از رژیم آخوندی رو دست بخورید کافی نیست چهل سال خودفریبی. واقعا خودفریبی عجب استعدادی است. اوضاع خیلی وخیمتر از آن است که با چند پند و اندرز و پیشنهاد و نظر امثال شما و زیدآبادی وضع عوض شود.
با احترام فرید انصاری دزفولی
■ آقاى فرخنده گرامى، دفاع شما از گفتگوى اصلاح طلبان با اقاى رئیسى بدون توجه به تجربه ٤٢ ساله موجود است. اصلاح طلبان بیش از دو دهه است دارند با حاكمیت گفتگو مى كنند و به قول شما پروسه نقد را تجربه كردهاند. خود اقاى زیدآبادى حاصل این روند را معادل صفر ارزیابى كرده است. حالا دوباره چشم بر روى این واقعیت بستن و بوق و كرنا سر دادن در مورد گفتگو، غیر از مجددا سپر براى نظام شدن چه معنایی دارد؟ اصلاح طلبان را از همه سطوح حذف كرده اند و الان هم دارند آنها را بازى میدهند تا دوباره به عنوان دستگاه فریب مردم فعال شوند. انتخابات ١٤٠٠ نقطه اى بر پایان این بازى بوده و مردم بر اساس همین تجربیات و مشاهدات خودشان با كلیت این نظام تعیین تكلیف كرده اند.شاید بهتر باشد به جاى دریافت پیام هاى آقاى زیدآبادى و رئیسى پیام مردم را بشنویم. در ضمن مقایسه شما در مورد برخورد اپوزیسیون شاه با الان كاملا اشتباه است. در ان دوره این اپوزیسیون اصلا وارد گفتگو نشد و بسترى براى این گفتگو هم باز نشد و مردم هم خارج از صحنه بودند. در دوران اخیر اصلاح طلبان همه شانس ها و فرصت ها را داشتند و جوانان كشور هم بخشى از این گفتگو بودهاند و حاصلش هم شده وضعیت كنونى، یعنی فلاكت و حذف همه طرفهاى گفتگو. الان مردم نوع دیگرى از گفتگو در خیابان را انتخاب كردهاند و این همان چیزى است كه اقاى زیدابادى و رئیسى از آن وحشت دارند.
یزدان شهدایی
■ به قول زیرکی از لنین و پلخانف رسیدند به تاجزاده و الان هم ذوق زده از گفتگو با یک آدمکش و جنایتکار. خدا عاقبت این اپوزیسیون را به خیر کند.
خسروی
■ آقای انصاری دزفولی گرامی! نه آقای زیدآبادی و دیگران گفتهاند مخفیانه میخواهند با رئیسی گفتگو کنند و نه اصولا در دنیای ارتباطات کنونی چنین کاری ممکن است و نه زیدآبادی نماینده حزب و سازمانی یا منتخب کسانی است که باید نامهها یا پیشنهاداتش با رئیسی تابع شرایط یک گفتگوی حزبی با نمایندگان و مسئولان حکومتی باشد. به هرحال ایشان به عنوان یک خبرنگار آزادی خواه و هوشیار هر طور خودش صلاح بداند عمل میکند. اما نکتهای در کامنت شما و برخی دیگر از کامنت گذاران است و آن این است که گویا صحبت کردن با کسی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده و به هرحال رئیس دولت است به معنای تایید آن افراد و آن پروسه انتخاباتی است که ایشان پیروز آن شده است. این فرهنگ فاصله گرفتن از قدرت و نزدیک نشدن به قدرت و خود را منزه و پاک نشان دادن یا نگهداشتن در زمان شاه هم دامنگیر مخالفان و بویژه چپها بود. خوشبختانه نسل جدید این نوع تفکر را کنار گذاشته است. حتما دیدهاید که دانشجویان منتقد حتی اگر بتوانند در بین مهمانان و بازدیدکنندگان گاه تا بیت رهبری می روند و سخنان انتقادی خود را مطرح می کنند در برابر کسی که تا بحال گوش شنوایی هم نداشته است. آقای احمد زیدآبادی و عبدی یا مهدی محمودیان هم اینقدر ساده لوح یا خوش خیال نیستند تا با یک درخواست از دفتر رئیسی یا اژه ای فکر کنند حکومت عاقل شده و میخواهد به نظرات منتقدان کاملا گوش فرا دهد و نظرات آنها را بطور شایستهای در تصمیمات خود منظور دارد. مهم اما واکنش و پاسخ درست داشتن است. مهم گذر از فرهنگ امتناع از گفتگو حتی با اشخاصی نظیر رئیسی یا محسنی اژهای است. هم رئیسی هنگامی که با زیدآبادی و دیگر اصحاب رسانه برای شنیدن نظرات تماس می گیرد و هم هنگامی که مخاطبان پاسخ میدهند یک روی صحبتشان با مردم است.
با احترام/ حمید فرخنده
■ سلام جناب فر خنده...من البته از گفتگوی یک شخص و یا یک روشنفکر با این جناب رییس جمهور نه مخالفتی دارم و نه هم موافقتی. صلاح مملکت خویش خسروان دانند. اما اگر گفتگو از طرف حزب مقبولی بود البته احتیاج به بحث و نظر و موضع گیری داشت. اما گفتگو با قدرت حاکم آنهم در زمانهای که مردم حتی اصلاحطلبان را هم طرد کردهاند نشانهای از عقب گرد در بازی سیاسی است لاغیر. قدرت حاکم اگر علاقمند گفتگو با مخالفین باشد راهش استمداد از افراد نیست. راه درست این است اعلام شود منتقدین اگر مشاورهای و نظری برای آنها دارند در روزنامهها بنویسند و الا دعوت از یکی دو نفر و صجبت با انها ره به جایی نمیبرد. اگر بیادتان مانده باشد اعلیحضرت هم برای نجات کشتی در حال غرقش با بختیار و دکتر صدیقی و با رهبر جبهه ملی بعنوان یک شخص گفتگو کرد ولی از گفتگو با حزب مخااف خودداری کرد چرا که میدانست احزاب مخالفی را زنده و فعال باقی نگذاشته است. همچنان که قدرت حاکمه امروز هیچ حزب مخالفی را تحمل نکرده است. نتیجه سرنوشت اعلیحضرت همان شد که همه دیدیم.
متشکر / جمشید
■ آقای جمشید گرامی! حق با شماست که اگر گوش شنوایی باشد راه های بهتری هم برای شنیدن و ترتیب اثر دادن به نقطه نظرات منتقدان دلسوز ملک و ملت هست. بهترین راه از ممنوعیت درآوردن احزاب و حداقل همان احزابی است که بعد از ۸۸ ممنوع شدند. خود همین افرادی که با آنها تماس گرفته شده نیز سالهاست در مطبوعات و مصاحبههای خود نظرات خود را مطرح کردهاند. اما حال که به هر دلیل، از جمله نمایش، چنین درخواستی از آنها شده نه روزنامهنگارانی مانند آقای زیدآبادی ضرر میکنند و نه جامعه اگر یکبار دیگر هم پیشنهادات یا انتقادات خودشان برای بهبود اوضاع نابسامان کشور را به مسئولان اجرایی جدید ارائه دهند. آنها برای چندمین بار دیگر با ارائه پیشنهادات سازنده و گره گشای خویش حسن نیت خود را نشان می دهند.
با احترام/ حمید فرخنده
■ آقای فرخنده! من به شخصه به حسن نیت آقایان زیدآبادی و عبدی شک ندارم. اما شما، من و دیگران به حسن نیت امثال رئیسی و اژهایها باور داریم؟ من که ندارم. اینان مباشرانی بیش نیستند و تنها ظرفیت این افراد در پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی مردم ایران است و بس. سئوال این است که چرا فقط از عبدی و زیدآبادی مشاوره خواسته شده است و از متخصصین اقتصادی همچون آقای رنانی، محسن صفائی فراهانی و جامعهشناسان مطرحی مانند آقای سریعالقلم و دیگران بطور رسمی دعوت به عمل نیامده است تا در یک میزگرد یا در یک نشست مطبوعاتی به مشکلات کشور پرداخته شود؟
جواب از نظر من بسیار واضح و ساده است. دعوت از چهرههای همچون زیدآبادی که در میان مردم و اپوزیسیون شناخته شده هستند میتواند بیشتر در جامعه صدا کند تا دعوت از رنانی. رئیسی بطور مشخص بدنبال کسب مشروعیت سیاسی و وجهه کسب کردن است. او خوب میداند که مهر هیئت مرگ بر پیشانی دارد و بسادگی نمیتواند از آن رهایی یابد و به همین خاطر تلاش میکند خود را چهرهای نشان دهد که آماده گوش کردن به مشاوره و توصیه های دیگران است.
آقای فرخنده! این حکومت تاکنون حاضر به گفتگوی مستقیم نه با مخالفین خود بوده و نه حتی با کسانی که در کنار شان بودهاند. برای شناخت از یک دولت یا حکومت یک دوره چهارساله یا نهایتا هشتساله کافی میباشد تا نشان دهد که خواهان توسعه کشور در تمام زمینهها است یا خیر. این حکومت با دولت های رنگ و وارنگ طی ۴۲ سال امتحان خودش را پس داده است و انتصاب اژهای به مقام قاضی القضات نشان است سیاست “میدانی” این حکومت است و مابقی نمایشی است برای اصلاح طلبان حکومتی. من مخالف توصیهها و مشاوره دادن آقای زیدآبادی به رئیسی نیستم و امیدوارم که آقای زیدآبادی پاسخی درخور کسب کند. آقای رنانی توصیهها و مشاوره اقتصادی خود را در چند سال پیش در یک کتاب چند صد صفحهای و در پنج جلد برای رهبری و دیگر مقامات ارشد حکومت فرستاد بدون آنکه پاسخی دریافت کند. منتظریم ببینیم داستان رئیسی و آقای زیدآبادی به کجا خواهد رسید.
خسرو