متن بالا تازهترین یادداشت و موضعگیری آشکار فاضلی در انتخاباتِ در پیشرو است. فاضلی از هفت ماه پیش، به شیوهی مرضیهی کجدار و مریز، در زمینهی انتخابات مینوشت. او در پانزده یادداشت جداگانه “آقای رئیس جمهور آینده” را مورد خطاب قرار داد و با طرح پرسشهایی در زمینههای ” حکمرانی خوب” به آنان هشدار میداد. در آن یادداشتها فاضلی در برابر رییس جمهور موهوم و خیالی خود گاه شمشیر را از رو میبست و برای انها خط و نشان میکشید.
فاضلی در همین یادداشت کوتاه توئیتری در توضیح علت رای دادن او به عبدالناصر همتی بر چند مفهوم کلیدی تکیه میکند، از انجمله بر مفاهیم توسعه، دمکراسی، تقویت جامعه در برابر قدرت سیاسی، و ضرورت نقد ... . در ادامهی این یادداشت نشان میدهم که درک و برداشت فاضلی از این مفاهیم چیست و چگونه فاضلی این مفاهیم را به مسلخگاه انتصابات میبرد و قربانی میکند. و در پایان به این پرسش پاسخ میدهم که آیا منش و روش کنشگری فاضلی به تقویت جامعه در برابر قدرت سیاسی میانجامد؟
چرا فاضلی؟
در این نوشته روی سخنام، بویژه، با دکتر محمد فاضلی ( پس از این فاضلی) است. چرا؟ به سه دلیل. ۱- اهمیت و نقشِ فرهیختگان و دانشآموختگان در سامان دهی افکار عمومی بویژه در فضای انتخاباتی؛۲- فاضلی یک جامعه شناس و استاد دانشگاه است؛ در عین حال سمتهای مشاورهای در مرکز تحقیقات استراتژیک و یا پارهای از وزارتخانهها داشته و دارد؛ و نیز در پهنهی دنیای مجازی حضوری موثر دارد؛ او تلاش میکند تا در زمینههای متنابه اجتماعی-سیاسی-فرهنگی به افکار عمومی یاری رساند و جامعه را به کنشِ مطلوب نظر خویش فراخوانَد. و۳- فاضلی بویژه در زمینهی انتخابات به مانند یک کنشگر سیاسی و فکری نقش ایفا میکند؛ او اینکار را در گذشته نیز (برای نمونه در ستاد دکتر معین سال ۸۴) انجام داده است.
فاضلی و عدم پایبندی او به مفاهیم کلیدی
آیا فاضلی میتواند به دلایلی که برای رای دادن به همتی برشمرده است، پایبند باشد؟ پاسخ منفی است. علت آن شاید این نیست که فاضلی نخواهد به مبانی اندیشگی خود پایبند باشد، بل مشکل کار در این است که درک فاضلی از مفاهیم کلیدی مورد نظر او دچار اشکال است. در ادامه به اختصار با مفاهیمی چون انتخابات، اصلاحطلبی، دمکراسی، شفافیت، اعتماد سازی، جامعه مدرن و مصداق آن از نظر فاضلی میپردازم.
فاضلی و امر انتخابات
انتخابات بر پایهی نظارت استصوابی اساسا از از مفهموم اصلی خود، یعنی حق آزادانهی انتخاب شدن و انتخاب کردن، تهی شده است. با این وجود فاضلی بر این باور است که به هر تقدیر باید در ‘انتخابات’ شرکت کرد تا مانع به قدرت رسیدن “بدتر” شد. او در سال ۸۴ در ستاد مصطفی معین فعال بود. او بر این باور است که همهی تلاشش را کرد تا محمود احمدی نژاد به قدرت نرسد. او سیاست نادرست اصلاح طلبان و رای ندادن بخشی از مردم را در شکست معین موثر و مقصر میداند. فاضلی خواست قلبی هستهی سخت قدرت در برگزیده شدن احمدی نژاد را مسکوت میگذارد و میگذرد.
بنا بر شواهد محمد فاضلی در انتخابات ۸۸ هم در جناح مقابل احمدینژاد قرار داشت. ولی بر من روشن نیست که فاضلی دلیل انتخاب شدن دوبارهی احمدی نژاد یا شکست موسوی را به عهدهی چه کسی میگذارد؟ با این پرسش میخواهم بگویم که فاضلی نقش هستهی سخت قدرت را در انتصاب احمدینژاد ناگفته میگذارد و میگذرد.
فاضلی در انتخابات ۹۲ و ۹۶ نیز تمامقد مشارکت داشت و از روحانی حمایت کرد و تا امروز هشت سالی با دولت روحانی همکاری داشت (دارد؟). در این زمینه به نگاه و برداشت فاضلی از شخصیت سیاسی آقای روحانی نیزاشاره میکنم.
فاضلی تا به امروز به نقد جدیِ نگاه خود به پدیدهی انتخابات در ایران و روش کنشگری خود ننشستهاست. نگاهی دوباره به تجربهی ۲۰ سالهی او حاوی درسهای آموزندهای برای ما خواهد بود، ولی فرصت آن در این نوشتار نیست.
فاضلی و مفاهیمِ اصلاحات و دمکراسی
فاضلی دو برداشتِ موجود در جامعه دربارهی مفهوم اصلاحات و دمکراسی را اینگونه صورتبندی میکند: یکی از منظر عامه مردم که خواهان اصلاحات موردی و مصداقی هستند. یعنی سقف خواستهاشان اصلاحات معیشتی است. و دیگری اصلاحطلبی که بر توسعه سیاسی تکیه دارد. او اصلاح طلبیای که به دنبال توسعه سیاسی است را “کلیگرا” میداند که بر ”متغیری معجزهگر” تأکید دارد. او با این توصیف، تلاش برای تحقق اصلاحاتِ مورد نظر عامه مردم را مقدم و مفیدتر میشمارد. و در عمل تنها به همین اصلاحات معیشتی بسنده میکند.
فاضلی و شفافیت
در مقطعی که موضوع علنی کردن فیشهای حقوقی پیش آمده بود فاضلی از شفافیت در این کار استقبال میکرد و آنرا برای ارتقا اعتماد مردم به نظام مفید میشمرد. ولی بتازگی در نوشتهای از او درمیابیم که مراد او از شفافیت چیست و چگونه میخواهد اعتماد مردم را جلب کند. او مینویسد: “بدون شفافیت، گفتوگوی عمومی مبتنی بر دادههای درست و تصمیم اجماعی هیچ اعتمادی برای کنش هماهنگ عمومی در مقابل کرونا شکل نمیگیرد”. خواننده انتظار دارد که با توجه به آنهمه دروغهای پیدا و پنهانی که مسئولین نظام درباره کرونا گفته اند و میگویند، فاضلی برآشوبد و از مضرات آن در سلب اعتماد عمومی بگوید ولی او چنین نمیکند بلکه مینویسد: “من نمیگویم چیزی پنهان میشود، میگویم جامعه باید باور کند چیزی پنهان نمیشود”.
فاضلی این سخن را در فروردینماه ۱۴۰۰ مینویسد، یعنی بیش از ۱۴ ماه پس از شیوع کرونا در کشور. پرسش این است: آیا او در این بازه زمانی پنهانکاری و دروغ آشکار کم شنیده است؟ شاید بشود گفت آیا چیزی به غیر از دروغ – آنهم دروغهای آشکار- از زبان مسئولین شنیده است؟ در شگفتم که این دیگر چه صیغهی عافیتطلبانهایست که فاضلی پیشه کرده است؟ این دیگر شیوهی مرضیهی نصحیتالملوک نیست؛ این عین تحمیقِ جامعه، و با پوزش، احمق پنداشتن مخاطباناش است. این احساس مخاطبان را در واکنشهای ذیل یادداشت او در کانال تلگرامی ایشان میتوان دید.
فاضلی و امر “مدرن بودن”
تعریف فاضلی از مدرنبودن چیست و مصداق آن در ایران کیست؟ “اولین رئیس جمهور مدرن ایران” عنوان نوشتهای از و لقبی است که فاضلی به حسن روحانی دادهاست و او را شایستهی دوباره برگزیده شدن میخواند. او در این یادداشت انقدر دربارهی شرایط ایران اغراق میکند که اگر کسی ایران را از نزدیک نشناسد گمان میکند که او دربارهی سوئیس و یا شاید دربارهی کره مریخ مینویسد. فاضلی: ما و نسل ما که حاملان ایران مدرن هستیم دیگر عقد اخوت با هیچ سیاستمداری نبستهایم و حمایت نا مشروط از کسی نمیکنیم ...”. باورم نمیشود که اینها را یک جامعه شناس مستقل بر قلم آورد. فاضلی در حالی از ” ما نسل حاملان ایران مدرن” سخن میگوید که با نظارت استصوابی عنانگسیخته، که چیزی جز توهین به شعور جامعه نیست، انتخابات به نازلترین شکل انتصابات درآمده است. ولی فاضلی همچنان خشنود است که انتخابات برگزار میشود؛ مردم اجازه دارند بین بد و بدتر انتخاب کنند و در راستای اصلاحات حداقلی و معیشتی خویش بکوشند.
با مرور کوتاه بر تفکر فاضلی دربارهی مفاهیم انتخابات، اصلاحات، دمکراسی، مدرنبودن و شفافیت و راهکارهای پیشنهادی او، بنظر میرسد که اِشکال کار او اشکال معرفتی در زمینهی مفاهیم مورد اشاره است.
فاضلی و اهرم نقد
آیا فاضلی به نقد باور دارد؟ آیا او هیچگاه به نقد رویکردهای نظری و راهکاری عملی خود در امر انتخابات پرداختهاست؟
من در اینجا تنها به بازخوانی یک تجربه میپردازم. در آستانهی ‘انتخابات’ مجلس در سال ۹۸ فاضلی در بازه زمانی کمتر از سه هفته دستکم چهار یادداشت دربارهی مشارکت در انتخابات آن دوره نوشت. او در این نوشتهها در لباس استراتژیست اصلاحطلبان ظاهر میشود و پس از مداقه در “پر شور” یا/و “پر ثمر” کردن انتخابات و بررسی “مساله سه سطحی انتخابات” در یادداشت “اصلاحطلبان لیست بدهند ” از آنها میخواهد با ارایهی لیستهای گوناگون کفهی خواستهای اصلاحطلبانه را در مجلس سنگین کنند. و در پایان در پاسخ با این پرسش که بالاخره رای بدهیم یا ندهیم، در یادداشت “مدارا کنیم” مینویسد: سیاستورزی یک کنش جمعی است که به پشتوانه و کمک دیگران انجام میگیرد. از طرف دیگر فاضلی مشارکت مردم را بالای ۴۰٪ ارزیابی میکند و حتی احتمال بالای ۵۰٪ را هم بعید نمیبیند. و در نهایت خواننده را به مدارا و احترام گزاردن به تصمیم اطرافیان خود و کلیت جامعه دعوت میکند.
البته طبیعی است که فاضلی، با درخواست اصلاحطلبان لیست بدهند، خود در انتخابات مجلس شرکت کردهباشد. و این در حالیست که اکثریت مردم آگاهانه با 《نه》سلبی خود خواهان عدم مشارکت شده بودند.
با بازخوانی تجربهی فاضلی در استانهی انتخابات مجلس بنظر میرسد که فاضلی نگاه نقادانهای به دیدگاهها و کنشهای سیاسی خود نداشته است. متاسفانه او همچنان برپایهی دیدگاههای نظری و عملی دو دههی گذشتهی خود با مسائل و رخدادهای اجتماعی مواجه میشود و کنشگری میکند.
فاضلی حتی از اصلاحطلبان سیاسی و حزبی هم اصلاحطلبتر شده است، اگر چه به تازگی واژهی ‘اصلاحجو’ را بیشتر میپسندد. لابد به این خاطر که واژهی اصلاحطلبی به یک ناسزای سیاسی بدل گشته است.
گزینهی فاضلی و گزینهی اکثریت جامعه
شاید بشود گفت که توسعه و دمکراسی دو بالِ سعادت و خوشبختیِ جوامع در دوران معاصر هستند. دو بالی که فقط در رابطهای زنده و هماهنگ میتوانند نقش آفرینی کنند. کشور ما تجربهی توسعهی آمرانه در دوران پهلوی اول و دوم را دارد. نتایج دهشتناک آنرا، علیرغم رشد اقتصادی و پارهای نوآوریها، دیدهایم و هنوز هم شاهدیم. لذا تاکید یکسویه بر توسعه (اقتصادی) نمیتواند و نباید به هدف و چشمانداز جامعه بدل شود.
درست است که دمکراسی یک شَبه حادث نمیشود. دمکراسی یک روند است. دمکراسی یعنی محدود سازی و در نهایت پایاندهی به استبداد در حیات سیاسی و اجتماعی. دمکراسی در این روند با رشد و گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی همراه میشود؛ دمکراسی اساسا بر پایهی مشارکت شهروندی تحقق مییابد و به نوبهی خود موجب گسترشِ حضور و نقش شهروندیِ آحاد جامعه میگردد.
حال پرسش این است که آیا نظام سیاسی برآمده از انقلاب توان دستیابی به چنین دمکراسیای را دارد؟ تجربهی زیستهی ۴۲ سالهی ما میگوید: نه!
گزینهی اکثریت جامعه
برای دستیابی به دمکراسی پایدار که با توسعه موزن نیز همراه باشد، کشور نیازمند یک نظام سیاسی مطلوب است. یک نظام سیاسیای که حق حاکمیت مردم- شهروند را بپذیرد، شرایط ایجاد آنرا فراهم کند و از آن حفاظت نماید.
حاکمیت سیاسی، بدون پرده و در یک نگاه: جمهوری اسلامی علیرغم ایده آلها و شعارهای آزادیخواهانه و عدالتطلبانهاش در عمل به نتایج معکوسی دستیافته است. ج.ا.ا. بر پایهی ولایت مطلقه فقیه استوار است. این ولایت مطلقه که از ایدئولوژی دینی هم سرچشمه میگیرد از اهرم به غایت انسدادی قانوناساسی برخوردار است. انسدادِ حقوقی و سیاسی منبعث از حاکمیت دینی و مندرج در قانون اساسی، به کمک شورای نگهبان و نظارت استصوابی آن به همهی وجوه تقنینه، قضایی، فرهنگی، اقتصادی و زیستبومی سرایت داده شده است. این انسداد چنان عرضه را بر زندگی اکثریت مردم تنگ کرده است که امکان نفس کشیدن و زندهماندن را نیز از آنان سلب کردهاست.
اکثریت مردم ما این انسداد کشنده را حس و فهم کردهاند و ضرورتِ گذار از این انسداد را فریاد کردهاند. این فریادها را در جنبشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ و هر روز در اعتراض به تبعیض علیه زنان، در اعتراض به اختاپوس تبعیض خودی-ناخودی، و ... شاهد بوده و هستیم. فریادِ ضرورتِ گذار از این انسداد و ضرورتِ باز نمودن راه توسعه و دمکراسی هر روز رساتر به گوش میرسد. این فریادها، چون خواستِ همگانی، در نامههای ۱۴ نفرهی اول و دوم به وضوح آمده است. این روزها در بیانیههای بسیاری این خواستها با شفافیت بیشتری طرح شدهاند. یکی از برجستهترین آنها بیانیهای با ۲۳۱ امضا موسوم به «هم آوا برای بایکوت انتخابات خرداد ۱۴۰۰ و گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی به حکومت مردم، به وسیله مردم و برای مردم» آمده است.
چه در این پیام و چه در پیامهای مشابهی دیگر برای گذار از انسداد مطلقهای که ایجاد شده است، بر چند نکتهی کلیدی تکیه میشود. مهمترین آنها تکثر گرایی – در برابر منطقِ خودی/ناخودی سازی -، خشونت پرهیزی، حاکمیت قانون و ایجاد نظام دمکراتیک سکولار است. در بخشی از بیانیه موسوم به “هم آوا با ...” آمده است که: ما از شما هممیهنان بزرگوارمان، با فروتنی و مهر میخواهیم که همآوا شویم تا برای پاسداری از منافع ملی ایران و حفظ جان و مال مردم، برای گذار خشونت پرهیز و صلحجویانه از نظام نابسامان ولایت فقیه و قانون اساسی تحمیلی ضد بشری نظام، و در راستای دستیابی به یک قانون اساسی دموکراتیک سکولار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، به نام جنبش همبستگی ملی دموکراتیک و سکولار، انتخابات نمایشی ریاست جمهوری اسلامی ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ را تحریم کنیم ... .”
روح این پیام و خواست اکثریت جامعه روشن است. مردم خواستهای ایجابی دارند. راهِ ایجابِ آنرا هم خشونت پرهیز میدانند و به این منشِ خود پایبند هستند. و در این راه، امروز، این کنشگریِ هماهنگ و هماوای «نه» به انتخابات نمایشی را سامان دادهاند. عدم مشارکت پایان کار نیست، بل آغاز کار مدنی منسجم و درازمدت است.
گزینهی فاضلی
نظام سیاسی مطلوب و جامعهی شهروند محور لازم و ملزوم یکدیگرند. نمیشود با یک ساختار سیاسیِ متصلبِ اقتدارگرای اقلیت محور، یک جامعهی شهروند محور با مشارکتی پویا و حداکثری ساخت. این، واقعیت تلخ و وحشتافزایی است که ما هماکنون شاهد آن هستیم. واقعیتی که با فروپاشی اجتماعی فاصلهی چندانی ندارد. فاضلی و دیگر نخبگانی چون او، شوربختانه، این واقعیت عریان را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند.
فاضلی و نخبگان همدل و هماندیشه با او راهی دیگر بر گزیدهاند. آنها در عمل چشم خود را بر ساختار متصلب، واگرا، ناموزون و نا همخوان با توسعه و دمکراسی بستهاند. در این نادیده انگاریِ واقعیت چند موضوع به مثابهی پاشنهی آشیلِ فاضلی هستند. یکی آنکه درک و برداشت فاضلی از مافهیم کلیدی محدود و با نیازهای امروزین ناسازگار و ناکارآمد است. دو دیگر آنکه او و همفکرانش با خلق مفهوم “کنشگران مرزی” و پنهان شدن پشت آن، هرگونه سیاستورزی و همکاری را به نیت تغییر در” بالا” و در جهت منافع عموم، توجیه میکنند. جا دارد تا به پاشنهی آشیلها یا پیش زمینههای شناختی موثر در رویکردهای فرهیختگانی چون فاضلی بطور جدی پرداخته شود.
او و دیگر دوستانش در هفت ماههی گذشته واقعییتها را انکار کردند و با فریادهای چه کنم چه کنم به نوعی “به پیش” فرار کردند.
موضوع “فرار به پیش” یا فرافکنی روشی بود که بسیاری از نخبگان از آن بهره جستند تا به خیال خود، در گفتمان شرکت یا تحریم انتخابات، پاسخ به چه باید کرد را به تاخیر اندازند و یا آن پرسش را پیشاپیش نالازم بشمارند. در اینجا به چند نمونهی کوتاه اکتفا میکنم:
دکتر مقصود فراستخواه، در همین دورهی مورد نظر، به کاوش تاریخی دربارهی “کنشگران مرزی” پرداختند. او حتی در جایی از این پردازش نقد دیگران به کنشگران مرزی را مورد نکوهش قرار میدهد. هنوز نمیدانم آیا دکتر فراستخواه هم مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت میکند یا نه. طرفه آنکه مفهوم ” کنشگران مرزی” به کام نخبگانی چون فاضلی شیرین آمد. فاضلی در گفتگویی دربارهی اخرین کتاباش – ایران بر لبه تیغ – از این مفهوم نام میبرد و کنش خود را ذیل آن تعریف میکند.
دکتر محسن رنانی نمونهی دیگری از این نخبگان است که از ابزار “فرار یه جلو” بهره میجوید. او درست یک سال پیش در یادداشت “سوزنبان، مذاکره و زلزله” و در یادداشتی در روزنامهای شرق نوشت که بدون توجه به اینکه نتیجهی انتخابات ۱۴۰۰ چگونه رقم خواهد خورد، دههای که از ۱۴۰۰ آغاز میشود دههی “نوسازی و افقگشایی” است. او از آن پس همین نوید “افقگشایی” را برای خود و برای جامعه تکرار کرد؛ آنرا مسلم پنداشت و از همین منظر توجه به انتخابات مهندسی شدهی حاضر را بیهوده دانست. بدینترتیب او دغدغهی “سوزنبان” یا همان رئیس جمهور آینده را برای خود حل کرد. این همان مقدمه چینی فرافکنی یا فرار بسوی دورهی پسا انتخابات بود. این یعنی دیگر از رنانی دربارهی انتخابات نپرسید.
رنانی از همین منظر حدود ۳ ماه پیش در یادداشت “سلام بر ایران، سلام بر رهبری” به تشریح “واپسین فرصت افقگشایی” میپردازد. رنانی در نامهی خیالی خود ” آخرین قهوه با آقای روحانی” (فروردین ۱۴۰۰) اشاره میکند که در سال ۹۲، از سر لجاجت، با تمام توش و توان برای انتخاب شدن روحانی تلاش کرد. با اینوجود در سال ۹۶، علیرغم درخواست همسرش، حتی حاضر نشد که رای بدهد. با این همه رنانی تا سه روز پیش چیزی دربارهی ‘انتخابات’ پیشرو ننوشت. او در یادداشتی با عنوان ” انتخابات ارام، گامی بسوی افق گشایی ملی؟” وارد عرصه میشود.
دم خروسِ فرار از واقعیت انتصابات از همین عنوان یادداشت پیداست. رنانی خواهان انتخابات آرام است. آنهم برای افق گشایی ملی که، بنابر پیشگویی او، در هر صورت، بدون توجه به نتیجه انتخابات، خواهد آمد. دعوت رنانی به حفظ ارامش امری پسندیده است. انچه که اهمیت دارد این است که رنانی از کنشگری شهروندی شانه خالی میکند و عرصه را به هستهی سخت قدرت وا میگذارد. رنانی اهرمهای تصلب و انسداد حاکم را حتی به پرسش نمیکشد تا چه رسد به چالشِ مدنی. جا دارد نقش اقتصاددان توسعه محور و موعظهگر خوش سخن و خوشقلم ما جداگانه مورد کاوش قرار گیرد که بیگمان درسهایی برای جنبش مدنی توسعهطلب و دمکراسی خواه خواهد داشت.
دکتر فاضلی در کنار پانزده شماره یادداشتهای نه سیخ بسوزد نه کباب که “آقای رئیس جمهور اینده” را مورد خطاب و عتاب قرار داد، جا به جا از موضع اینکه “چه رای بدهبم، چه رای ندهیم” مباحثی کلی در اهمیت انتخابات را پیش میکشید. و البته هر چه که به ۲۸ خرداد نزدیکتر میشویم زمینههای علنی شدن نظرات ایشان بیشتر نمایان میشود تا اینکه امروز، تنها ۴ روز مانده با انتصابات، حرف دل خویش را اشکار کرد که در رای گیری شرکت میکند و به آقای همتی رای میدهد.
مشارکت نخبگانی چون فاضلی در انتخابات مهندسی شده در خوشبینانهترین حالت نشانهی عدم درک درست از مفهوم انتخابات آزاد است. فاضلی یا هر نخبه و فرهیختهی دیگری خوب میدانند که مشارکت آنها به مشروعیت حکمرانی اقتدارگرا کمک مبکند. ما با مشروعیت بخشیدن به این حکمرانی هم در داخل کشور زیر فشار بیشتری قرار میگیریم و هم در عرصهی ببنالملل باید چوب ” خود کرده را تدبیر نبست” را بخوریم. یادتان هست که آقای ظریف در هر مصاحبهای با خبرنگاران خارجی، دربارهی اعتراضات مردمی و ابراز نارضایتیها، میگفت که مردم ما با همهی قوانین ما موافقاند، دلیل آن هم مشارکت و رای بالایی ست که مردم در صندوقها میریزند. شوربختانه نخبگان ما این واقعیتها را فراموش میکنند.
فاضلی به افای همتی رای میدهد. او در اینباره دلایل و پیششرطهایی را میشمرد. در اینجا به آنها نمیپردازم. ولی با نگاهی به تجربههای زیستهمان میتوان پرسید آیا همتی میتواند کمتر از خاتمی تدارکاتچی باشد؟ یا بیش از احمدینژاد در برابر هستهی سخت قدرت ساز ناکوک بنوازد؟ و یا از قوارهی رئیس مجریهی خود، حسن روحانی، فرا تر رود؟ بی تردید چنین انتظاری بیهوده مینماید.
بگذریم ار اینکه همین آقای همتی دست پرورده و همگام و همسو با هستهی سخت قدرت است. این روزها اظهارات تند او دربارهی جنبش سبزدر دنیای مجازی در دسترس است.
آز اقایرفاضلی میپرسم آیا شعارهای همتی در زمینهی زنان، اقلیتهای دینی و یا قومی چیزی جز شعارهای پوپولیستی و رای جمعکنی است؟
نخبگانی چون فاضلی، رنانی و ... دستکم در ۲۴ سال گذشته با صراحت تام در انتخابات مشارکت فعال داشتند ( و یا حضور نداشتند) ولی در این دوره هر کدامشان به نوعی از حضور صریح و آشکارطفره میروند و یا فرافکنی میکنند.این وضعیت اگر نشانهی بیماری و نخوت نباشد، دستکم نشانهی وجود بحران در نزد این دسته از نخبگان است.
فاضلی در مقابل خواست عمومی
پایان سخن آنکه فاضلی و دیگر فرهیختگانی چون او، علیرغم همهی دغدغههایی که برای ایران دارند و با وجود همهی دلسوزیها و تلاشهای فراوانی که در این راه میکنند، در عمل از درک درست نیازهای جامعه غافل ماندند. آنان با “فرار به پیش” واقعییت جامعه را انکار کردند و با گزینهی شرکت در انتخابات و رای دادن به مثلن همتی، یا هر کاندیدای دیگری، از نقش موثر و کارساز خویش دور ماندند؛ و در عمل راهِ ۳۰ سالهی طی شده را، با پردازش و مشاطهگری نظریِ جدید، تکرار کردند. افسوس این نخبگان درسی از گذر زمان نیاموختهاند.
جامعه مدنی اما امیدوار است تا با الهام از همدلیهای ایجاد شده، همفکریها همافزاینده و درسگیری از کنشگریهای آگاهانه و مشارکت گستردهی خشونتپرهیز، راهِ دشوارِ توسعه و دستیابی به دمکراسی با هدف نهاییِ زندگی صلحآمیز، عدالت محور و با نشاط را هموار سازد.
علی آزاد
۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۰خورشیدی
پینوشت:
* نسخهی اولیهی این یادداشت شامل دیدگاههای چند تن از نخبگان و فراز و فرود کنشگری ایشان در روند انتخابات جاری میشد. سرعت حوادث از ضرورت تحلیل گستردهی مورد نظر من پیشی گرفت؛ با توجه با موضعگیری آشکار دکتر فاضلی برای شرکت در انتخابات و در حمایت از آقای همتی، بر آن شدم تا در بخش نخست تنها به دیدگاهها و کنش سیاسی دکتر فاضلی بپردازم.
این یادداشتها پس از ‘انتخابات’ نیز ادامه خواهد یافت، چرا که خواست و نیازهای جامعه با برگزاری این انتصابات به پایان نمیرسد. تلاشها ادامه مییابد. امیدوارم که در یادداشتهای دیگر نگاهی داشته باشم به دیدگاههای دیگر نخبگان و فرهیختگانی که ضمن همراهی و همکاری با نهادهای حکمرانی، میخواهند جایی هم در بین مردم داشته باشند.