با تصمیم اعلام شده از طرف شورای نگهبان در خصوص رد گسترده صلاحیت کاندیداهای انتخاباتی، آخرین امید اصلاحطلبان برای شرکت و تاثیرگذاری بر انتخابات ۱۴۰۰ به یاس مبدل شد. البته تصمیم شورای نگهبان تبعات مهمی در میان مردم داشت که از محدوده اصلاحطلبان فراتر رفته و نهتنها فعالان سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا را در بهت و ابهام فرو برد، بلکه همچنین آن دسته از مردم را که مصمم شده بودند در انتخابات شرکت نکنند در تصمیم خود راسختر کرد و بسیاری را هم که تصور میکردند شرکت در انتخابات بهتر از تحریم است، واداشت تا بهعلت نبودن کاندیدایی که حداقل آمال آنها را برآورده مینماید، از شرکت در انتخابات منصرف شوند.
تصمیم شورای نگهبان در چارچوب معادلات سیاسی داخل کشور نه قابل درک است و نه قابل پشتیبانی، ولی اگر به این تصمیم از منظر حاکمیت کشور که پیشبرد برنامه هستهای و موشکی و تخاصم با آمریکا و متحدان منطقهای او را در کانون توجه خود دارد بنگریم، متوجه میشویم که تصمیم مزبور ریشه در برخورد نظامی/ امنیتی دارد که حاکمیت کشور برای چهار سال آینده کشور در نظر گرفته است. هدف نگارنده از نوشتن این مقاله، تحلیل این جهتگیری حاکمیت کشور نیست. این خود بحث مفصل دیگری را میطلبد که در جای خود میتوان به آن پرداخت.
اما “اصلاحطلبی” آمال و آرزوهای متنوع و در عینحال مبهمی را در بر میگیرد که اگر در برههای از رشد و بلوغ سیاسی جامعه ایران، بهخصوص در سالهای ریاست جمهوری آقای خاتمی، پیشرفتی به جلو محسوب میشد، امروز با گذشت متجاوز از ۲۰ سال از پایان اولین دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، تکانه و مقدار حرکت (momentum) خود را از دست داده است.
در ابتدا اصلاحطلبی به مثابه موجی که نویدبخش تنوع فرهنگی بهجای فرهنگ محدود دینی بود از اقبال فراوانی در میان مردم برخوردار شد و در مقابله با اصولگرایی که حل مشکلات را عمدتا در محدوده دین و فقه جستجو میکرد به موفقیتهای زیادی نایل آمد. دستآوردهای دوره اول اصلاحطلبی امروز در اجتماع ایران به فرهنگ عمومی و مزایای اجتماعی غیرقابل بازگشتی تبدیل شده که نه تنها توده مردم، بلکه حتی اصولگرایان جوان هم از منافع آن در زمینههای زیادی بهرهمند هستند. بسیاری از جوانان امروز نمیدانند که بهره بردن از کتاب، سینما، آزادی اندیشه و تحقیق که در حد قابل قبولی در جامعه ایران موجود است، نتیجه مطرح شدن مفهوم اصلاحطلبی، مبارزه و ایستادگی نسل اول رهبران اصلاحطلب در برابر برداشت محدود از دین و رابطه دین با قانون، و پشتیبانی اکثریت مردم از این مبارزات است. اگرچه امروز ما از این دستآوردها بهرهمند هستیم و از این نظر باید ممنون و متشکر نسل اول اصلاحطلبان و برداشت اولیه آنان از مفاهیم اصلاحطلبی باشیم ولی همچنین باید اذعان کنیم که اجتماع امروز ایران این فصل از کتاب اصلاحطلبی را خوانده و از آن عبور کرده است.
امروز کشور ما به مفاهیم جدیدی از اصلاحطلبی نیاز دارد که غنچههای آن در سال ۱۳۸۸ سبز شد و با محدودیتهائی که در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ شکل گرفته، نشانههای زیادی دیده میشود که این غنچهها در آینده نه چندان دور باز و به گل تبدیل شوند. البته تا تبدیل شدن گل به میوه هنوز چالشهای بسیاری بر سر راه وجود دارد و هشیاری مردم و رهبران اصلاحطلبی برای پیمودن این راه تعیین کننده خواهد بود.
جنبش اصلاحطلبی امروز با چند چالش مهم رو بروست:
۱) تبدیل کردن مفهوم مبهم و عمومی”اصلاح طلبی” به لیستی از خواستهای مشخص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
اقدام آقای تاجزاده در تبیین و ارائه اهداف مشخص برای ایجاد تحول در کشور و استقبال قابل ملاحظهای که بهخصوص جوانان از برنامه ایشان بهعمل آوردهاند، نشانه مهمی است که بسیاری در کشورما به این نتیجه روشن رسیدهاند که تنها یک نظام دموکراتیک قادر است کشور ما را از وضعیت نابهسامان فعلی خارج، و امکان آن را فراهم نمایند که ایران موقعیت درخور خود را در منطقه و در چارچوب نظام جهانی پیدا کند. با هر قدمی که مردم در مسیر دموکراتیککردن نظام و دفاع از حقوق خود بر میدارند، همزمان، نظام پویاتری برای مواجهه با مشکلات و چالشهای داخلی در زمینههای مختلف فراهم میشود.
تاکید بر مطالباتی که گسترش حقوق فردی و گروهی را مد نظر دارند و روشنگری و موضعگیری در برابر موانع حقوقی که به تضییع حقوق احاد ملت منجر میشوند – از جمله نظارت استصوابی توسط شورای نگهبان یا دخالتهای ارگانهای دیگری مانند وزارت کشور، وزارت اطلاعات، و اطلاعات سپاه که یا بدون اتکا به قوانین و معیارهای روشن و یا با اتکا به قوانینی که ناقض حقوق فردی و اجتماعی میباشند در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس، و شوراها و حتی امور داخلی احزاب دخالت سلیقهای میکنند – توجه مردم را به ضرورت گسترش روابط دموکراتیک و کوتاه کردن دست ارگانهائی که از اعمال اراده مردم بر اساس اکثریت آرا جلوگیری میکند، خواهد کرد.
امید است در وهله اول تلاش برای کاهش و نهایتا متوقف شدن دخالتهائی که به تضییع حقوق کاندیداها و احاد ملت سرلوحه برنامه همه گروهها و احزاب اصلاحطلب شود و همه همصدا معایب و بیعدالتی دخالت در انتخاب ملت را در همه مقاطع انتخاباتی روشن کنند. امروز بخش بزرگی از مردم ایران بیش از هر زمان دیگری به حقوق شهروندی خود آگاهی یافته است و این افکار هر روز در میان مردم نفوذ بیشتری پیدا میکند. حتی در لابلای بسیاری از اصولگرایان جوان نشانههای جدی از پذیرش افکار مردمسالارانه دیده میشود و بسیاری از اصولگرایان با تصمیمات اخیر شورای نگهبان در رد صلاحیت تعداد زیادی از کاندیداها احساس شرمندگی و سرزدگی میکنند و مخالفند.
۲) تحکیم احزاب و تشکیلات سیاسی با برنامههای مشخص و گسترش آنها در سطح کشور
همه میدانیم که در جامعهای که احزاب ریشه در توده مردم دارند و هر یک نماینده گروههائی از اجتماع با منافع و آمال معین هستند، جابهجائی قدرت بهآسانی و بر اساس اکثریت آرای مردم انجام میشود. البته نظامهای دموکراتیک هم مشکلات و مسائل خود را دارند و نظام ایدهآلی که عاری از همه عیوب باشد وجود ندارد ولی تجربه تاریخی ملل مختلف نشان میدهد که گذار به نظام دموکراتیکی که در آن هم مردم از حق انتنخاب خود استفاده میکنند و هم ساختارهای سیاسی شکلیافتهای وجود دارند که اراده اکثریت مردم را به برنامه و عمل برخاسته از آرا تبدیل میکنند، از قوام و تداوم بالائی برخوردارند.
از آنجائی که امروز در نظام جمهوری اسلامی با تمام مشکلات، همچنان امکان ایجاد احزاب و تشکلهای مردمی امکانپذیر است، هر فرد اصلاحطلب میتواند از این امکانات استقبال و استفاده کنند و در سرحد امکان حزبی را برای عضویت یا هواداری برگزیند و برنامه حزب مورد علاقه خود را در میان مردم ترویج نماید. تشکیلات سیاسی جوشیده از میان توده مردم یکی از پایههای اصلی نظام مردمی و دمکراتیک را محسوب میشوند و بر عکس در غیاب احزابی که ریشه قوی در میان بخش معینی از توده مردم داشته باشند، صحبت در مورد دموکراسی از حد صحبت فراتر نمیرود و راه برای خودکامگی، فساد، و اقتدارگرایی باز میماند. با ایجاد تشکیلات حزبی و اثرگذاری مستقیم و بی واسطه بر انتخابات، چهره سیاسی کشور تغییر خواهد کرد و راه برای پیشبرد سایر تغییرات ساختاری در زمینههای مختلف هموار میگردد.
با گسترش ساختارهای حزبی و سازمانیافتن نیروهای مردمی عرصه بر خودکامگی و تصمیمات بیپایه و ابنالوقت مانند رد صلاحیتهای کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ توسط شورای نگهبان تنگ میشود و با تغییر تعادل نیروهای سیاسی و اجتماعی، بهتدریج سنگینی وزن نیروهای اصلاحطلب گفتمان جدیدی را بر اهداف کلان کشور حاکم میکند و بسیاری از خطوط قرمز امروز نظام جمهوری اسلامی رنگ دیگری به خود میگیرد. سرایت دموکراسیخواهی به نیروهای اصولگرا که علائم آن هم امروز دیده میشود، به تسریع این روند یاری خواهد رسانید و میتوان امیدوار بود که جبهه وسیعی از نیروهای سیاسی در آیندهای نه چندان دور خواهان تحولات ساختاری بهخصوص در مسئله انتخابات خواهند شد.
برای کشوری شدن و ایجاد پیوند نا گسستنی با هواداران، احزاب فعال در کشور راه طویل و درازی در پیش دارند ولی با پشتکار و فعالیت خستگیناپذیر میتوان این راه را کوتاه کرد.
۳) تلاش مستمر برای نزدیک شدن به احزابی که دیدگاههای آنها بههم نزدیک است و تبدیل شدن به نیروی سیاسی مطرح و اثرگذار
امروز میتوان از دهها حزب نام برد که اجازه رسمی فعالیت به آنها داده شده است. البته اینکه برای تشکیل احزاب باید از وزارت کشور “اجازه” گرفت خود امری مشکلزاست که باید در آینده آن را اصلاح کرد. ولی میتوان همین امکان فعالیت را هم غنیمت شمرد و آن را بهمثابه سنگ بنای ایجاد ساختارهای بزرگ ترسیاسی با تاثیرگذاری بیشتر و بهینه بهکار گرفت. همه احزابی که اجازه فعالیت دارند احزاب کوچکی هستند. در مقایسه با جمعیت کشور، آمار عضویت در احزاب هنوز بسیار پایین بهنظر میرسد. با کثرت تعداد احزاب و کمبودن تعداد طرفداران و اعضا دو اقدام میتواند به نزدیک کردن احزاب همفکر، تقویت بنیه ساختار حزبی کشور، و افزایش تاثیر احزاب در حیات سیاسی کشور کمک کند:
الف – احزاب موجود، بهخصوص آنهایی که خود را اصلاحطلب میشمارند، میتوانند برنامه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی خود را بهمرور تدوین کرده و تا جایی که میتوانند اهداف مشخصی را برای خود در نظر بگیرند. اهمیت داشتن برنامه مدون و مکتوب در آن است که اولا میتوان به کمک آن مرز خود را از باقی احزاب جدا کرد و ثانیا میتوان دست همکاری و ائتلاف و حتی ادغام به سوی احزاب همفکر دیگر دراز کرد و از این راه نفوذ مجموعه حزبی کشور را افزایش داد.
ب - شرکت در انتخابات لیستی و رای دادن به افرادی که تعلق حزبی ندارند یکی از عوامل بازدارنده گسترش تشکیلات حزبی در ایران است. اگر احزاب خود را متعهد نماید که پوشش کشوری خود را گسترش دهد و تنها با اتکاء به اعضا خود و اعضا سایر احزاب موتلف و همفکر در انتخابات شرکت نماید، بدین ترتیب بازار احزاب داغ تر و تاثیر آنها افزایش خواهد یافت. همچنین وقتی احزاب پشتیبانی از کاندیداهای لیستی را متوقف نمایند، اولا دخالتهای ارگانهای انتصابی مانند شورای نگهبان و رد و تصویب صلاحیتها بسیار دشوارتر میشود زیرا با حذف نمایندگان احزاب مثلا شورای نگهبان باید یک جریان سیاسی را که طرفداران روشنی در میان مردم دارد را از انتخابات حذف کند و این کار آسانی نیست و ثانیا، کانون توجه مردم از افراد و به اصطلاح “رجل سیاسی” به جریانهای سیاسی حزبی جلب میشود و شخصیت احزاب سیاسی از تک تک کاندیداهائی که معرفی مینمایند مهمتر میشود. طبیعتا گسترش کشوری احزاب و شناخت مردم از نمایندگان و کاندیداهای محلی در بالا بردن اقبال احزاب هم بسیار موثر خواهد بود.
لذا بنظر میرسد ضروری است احزاب کوچک فعلی هم برای رشد طبیعی و ارگانیک خود از طریق اشاعه نظرات و برنامهها بکوشند و هم نیم نگاهی به احزاب دیگر داشته و تلاش نمایند – اگر ادغام میسر نبود – لا اقل در تعقیب اهداف و شعارهای کوتاه مدت و مشترک با احزاب همفکر همسوئی نمایند و این همسوئی را در مطبوعات خود و در میان توده طرفدار ترویج نمایند
۴) تلاش دامنهدار برای تامین مالی و حفظ سلامت مالی حزبی
هیچ حزبی بدون داشتن پشتوانه مالی کافی قادر به فعالیت نیست. پشتوانه مالی احزاب متضمن ایجاد کادرهای آزموده و تشکیلات دائمی در سطح کشور است. در کشور ما فرهنگ کمک مالی به احزاب، اگر وجود داشته باشد، هنوز بسیار ضعیف است. برای بسیاری از احزابی که امروز فعالیت میکنند، ضیق مالی یکی از مهمترین عوامل بازدارنده برای جذب و تربیت کادرهای حزبی و اجرای برنامههای تبلیغاتی برای ترویج و گسترش نظریات احزاب در میان مردم میباشد. ولی همچنین احزاب میتوانند از راههای متعددی برای جذب منابع مالی استفاده کنند. سخنرانیهای رهبران شناخته شده، حق عضویت اعضا، و اخذ کمک مالی از افراد و موسساتی که هم استطاعت یاری دارند و هم نظر آنها با نظر حزب همسو است به تحکیم وضعیت مالی احزاب یاری خواهد رسانید. همچنین شفافیت منابع مالی و حفظ دقیق دریافتها و هزینهها و شفافسازی بده بستان مالی حزب در جلب اطمینان مردم و تامین مالی متداوم احزاب هم نقش عمدهای دارد.
۵) روابط عمومی، ارگان مطبوعاتی رسمی و اشاعه مواضع در میان مردم
هر یک از احزاب بنا به توان مالی خود میتوانند برای اشاعه افکار و عقاید خود هم در فضای مجازی و هم در مطبوعات تلاش نماید. تامین مالی احزاب برای تداوم تشکیلاتی که بهطور روزمره و موثر افکار و مواضع احزاب را به میان مردم ببرند از ضرورت بالائی برخوردار است. تجربه هواداران و اعضا احزاب در تمرین دموکراسی درون حزبی هم از اهمیت شایانی برای جذب و حفظ هواداران جدید وافزایش تعداد هواداران برخورداراست. سازمان و تشکیلات حزبی، بهخصوص احزاب اصلاح طلب، میتوانند با تامین مشارکت هر چه وسیع تر اعضا وهواداران خود در اتخاذ تصمیمات و خطوط مشی حزبی، رابطه دو جانبهای بین رهبران و اعضا برقرار نمایند که در حفظ، قوام، و پیشبرد اهداف احزاب موثر خواهد بود.
به اعتقاد نگارنده، اگرچه تصمیمات اخیر شورای نگهبان بخش بزرگی از کاندیداها را از شرکت در انتخابات محروم کرد، ولی شاید در اقدام شورای نگهبان پیام نا گفتهای برای آنهایی که حق شان تضییع شده وجود دارد:
تضییع حق شدگان متشکل شوید!