علیرغم آنکه اصلاحطلبان از طریق «جبهه اصلاحات ایران» و به عنوان نهاد اجماعساز احزاب و گروههای اصلاحطلب رسما اعلام کردهاند کاندیدایی در انتخابات ریاست جمهوری ندارند عدهای از اصلاحطلبان کمرنگ، محافظهکار و یا خوشبین که همواره رؤیای تکرار دو قطبی خاتمی-ناطق نوری و سورپرایز دوم خرداد ۷۶ در سر دارند این موضوع را مطرح کردهاند که حمایت از عبدالناصر همتی میتواند راه را بر رئیس جمهوری ابراهیم رئیسی ببندد.
کسانی که این پیشنهاد را مطرح میکنند گویا غافل از این هستند که صحنهآرایی انتخابات از سوی شورای نگهبان و دیگر شواهد موجود از جمله سخنان اخیر رهبر نظام نشان میدهد که اصلاحطلبان در این انتخابات نباید از موضع برنده شدن ورود کنند. حتی اگر اصلاحطلبان به فرض محال بتوانند بازار انتخابات را به نفع آقای همتی گرم کنند، قرار نیست در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری او یا فردی شبیه او برنده بیرون بیاید.
این بخش از اصلاحطلبان هم در داخل و هم در خارج کشور با طرح این موضوع که جلوی ناامیدی را باید گرفت و با این استدلال که اگر مردم بسیج شوند میتوانند دوم خرداد دیگری رقم زنند، به دنبال این هستند که کمتر از سه هفته مانده به انتخابات بهزعم خود ورق را برگردانند.
نکتهای که این گروه از اصلاحطلبان کمتر به آن توجه دارند این است که اولا بهجز استثنای دوم خرداد ۷۶ حکومت هیچوقت غافلگیر نشد. البته خود اصلاحطلبان نیز در آن انتخابات انتظار برنده شدن را نداشتند. در سال ۸۸ هم شواهد نشان میداد که علیرغم اینکه کاندیداهایی مانند موسوی و کروبی از صافی شورای نگهبان گذشته بودند، قرار نبود برنده بیرون بیایند. حمایتهای قاطع اصولگرایان و آیتالله خامنهای از رئیس جمهور وقت محمود احمدینژاد و حتی سخنرانی یکی از اعضای بانفوذ شورای نگهبان به نفع احمدینژاد چند هفته قبل از انتخابات گویای آن بود. چنین ارادهای را نیز عملا با تبریک سریع و پیش از موعد رهبر جمهوری اسلامی به کاندیدای پیروز اعلام شده قبل از تایید نتیجه انتخابات از سوی شورای نگهبان و دفاع او از احمدینژاد در آن نماز جمعه معروف بعد از انتخابات ۸۸ شاهد بودیم.
از کسانی که زمزمه حمایت از عبدالناصر همتی یا مهرعلیزاده بهنام اصلاحطلبی بلند کردهاند باید پرسید: فرض کنید شما با بسیج مردم بهزعم خودتان دوم خرداد دیگری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ رقم زدید. چه کار مهمی میخواهید از پیش ببرید؟ نتیجه چنین انتخاباتی احیای امید است و یا تکرار همان سیاستها و کارگزاری هسته اصلی قدرت؟ بازهم برخوردهای فرسایشی دولت و قدرت حقیقی ادامه خواهد یافت که لزوما به نفع منافع ملی و حل مشکلات مردم نیست. از این گذشته باید روشن کنید که اگر به فرض تقریبا محال عبدالناصر همتی با بسیج هواداران اصلاحطلبان و میانهروها به صندوقهای رای هجوم بردند و به همتی رای دادند ولی برخلاف انتظار و مشارکت بالا، رئیسی برنده اعلام شد آیا آمادگی هدایت جنبش احتمالی اعتراضی بعد از اعلام نتایج انتخابات از سوی وزارت کشور را دارند؟ آیا شرایط را برای اعتراضات مسالمتآمیز مناسب ارزیابی میکنند؟
مگر اینکه عدهای سودا و رؤیای تکرار جنبش سبز دیگری باشند که آن هم در توازن قوای کنونی باید توضیح دهند امکان موفقیتش واقعا چقدر است. آیا ارزیابی واقعبینانهای از سود و زیان چنین جنبش فرضی دارند؟ جنبش سبزی که با داشتن رهبری و کاملا مسالمتآمیز بودنش به آنجا رسید چگونه در شرایط کنونی و در صحنه نبودن کاندیداهایی در قد و قواره آقایان موسوی و کروبی و همچنین وجود زمینههای گسترش خشونت در اعتراضات خیابانی در موقعیت کنونی، به نفع اصلاحات یا تحول دمکراسیخواهانه در کشور خواهد بود؟ از این گذشته چگونه عدهای فکر میکنند با تکرار روند ناامیدکننده کنونی و ادامه بازی خستهکننده میدان- کارگزار، میخواهند امید ایجاد کنند؟
اگر این بخش از اصلاحطلبان شرکت در انتخابات را بههرحال با استدلال “بستن راه بر رئیسی” یا حداقل “نهادینه کردن و تقویت نهاد انتخابات” مفید ارزیابی میکنند و سودِ همراهی با بخش بزرگی از مردم و نه گفتن اصلاحطلبان به صحنهآرایی بیسابقه انتخابات از سوی شورای نگهبان و دولت پیدا و پنهان را بیش از تن دادن به این چینش تحقیرآمیز ارزیابی میکنند، البته این حق آنان است که چنین دیدگاهی داشته باشند و برای موفقیت آن تلاش کنند.
اما هستند گروه بسیار اندکی از میان همین اصلاحطلبان طرفدار مشارکت به نفع عبدالناصر همتی که بجایی تلاش برای قانع کردن اصلاح طلبان مخالفان شرکت در انتخابات استدلال میکنند یا بهتر بگوییم ترس ایجاد میکنند که تحریم انتخابات یعنی تقویت براندازان یا اینکه گویا عدم شرکت در انتخابات و دعوت به تحریم آن یعنی کنار گذاشتن صندوق رای برای همیشه! میگویند اگر انتخابات را تحریم کنید براندازان را تقویت کردهاید یا در صف آنها قرار میگیرید و انتخاب دیگری ندارید. درحالی که هستند بسیاری از اصلاحطلبان که نه به انقلابی دیگر یا براندازی اعتقاد دارند و نه زیر بار شرکت در انتخابات به هر قیمت و با هر آرایشی از سوی شورای نگهبان میروند.
در فرهنگ سیاسی ایران این گونه دوگانهسازیهای سطحی و سیاه و سفید نماییهای شعارگونه و دسته بندی کردن فعالان و نیروهای سیاسی به “مردم و ضد مردم”، “انقلاب و ضدانقلاب” و یا “درستکاران و فریب خوردگان” که نهایتا به اتهام زنی به بخشی از مردم یا نیروهای سیاسی ختم میشود سنت زشتی است که پایه گذار اصلی آن حزب توده ایران و بویژه نورالدبن کیانوری دبیرکل پیشین این حزب بود. از این گذشته کسانی که چنین استدلال میکنند باید به طرف مقابل نیز حق دهند که بتوانند چنین استدلالی را در جهت مخالف مطرح کنند. تحریم کنندگان نیز میتوانند طرف مقابل را متهم کنند بههر صورتی میخواهند در بازی شورای نگهبان و رهبر نظام شرکت کنند و آنها را به تقویت صف مقابل یا پیوستن به آن منتسب کنند.
در همین نظام حتی بعد از یکدست شدن قدرت و رئیس جمهور شدن ابراهیم رئیسی یا شخصی مانند او اگر زمانی دوباره حکومت بخواهد واقعا انتخاباتی رقابتی برگزار کند و گشایشی در فضای سیاسی کشور صورت دهد حتما مردم پیش از چنین انتخاباتی نشانههایی مانند آزادی زندانیان سیاسی، چندصدایی کردن صدا و سیما و تغییر لحن مقامات اصلی کشور، رفع حصر، رفع ممنوعالتصویری محمد خاتمی را شاهد خواهند بود. مردمی که نشانههای تغییر را شاهد باشند و رقابتی واقعی حتی فقط بین دو جناح را ببینند حتما به مشارکت در انتخابات و صندوقهای رای باز خواهند گشت.
این تحلیل که اگر مردم در یک یا چند انتخابات شرکت نکنند به معنای این است که دیگر به پای صندوق رای برنخواهند گشت، دیگر اصلاحطلبی را ترجیح نمیدهند و یا برانداز شدهاند با رفتار سیاسی مردم ایران بهویژه از انتخابات ریاست جمهوری دور دوم هاشمی رفسنجانی در سال ۷۲ به بعد خوانایی ندارد. نگاه عمده فعالان و ناظران سیاسی و تحلیل از موازنه قوای نیروهای اصلاحطلب یا تحولطلب در ایران نیز چنین نمیگوید. در این ۲۴ سال، یا اگر مبنا را سال ۷۲ بگیریم در این ۲۸ سال، بسیاری از مردم از جمله نیروهای سیاسی اصلاحطلب در برخی انتخابات ریاست جمهوری، مجلس، خبرگان یا شوراها شرکت نکردهاند اما بعدا اگر فرصتی فراهم بوده دوباره به پای صندوقها برگشتهاند و با آرای ایجابی یا سلبی خود نشان دادهاند صندوق رای را کنار نگذاشتهاند.
لازم است نگاه همه یا هیچ به شرکت در انتخابات کنار گذاشته شود و تفکر اصلاحطلبی را ریشهدارتر از اصلاحطلبان در ایران بدانیم و برنده شدن یا نشدن آنها در این یا آن دور از انتخابات را به مرگ یا حیات اصلاحطلبی تعبیر نکنیم. خود آقای تاجزاده که از اصلاحطلبان پیشرو و از حذفشدگان انتخابات ریاست جمهوری است بارها تاکید کرده است که طول حیات جمهوری اسلامی همیشه پای ثابت شرکت در انتخابات نبوده است، بلکه گاهی در انتخابات شرکت کرده و در مواردی نیز چون کاندیدای مناسبی نیافته در انتخابات شرکت نکرده است.
زمانی باید پذیرفت سیاست همیشه نه گفتن به این یا بستن راه فلان نیست. گاه باید پذیرفت اگر راه اصلی بسته باشد بستن راه فرعی در تصمیم یا اراده آنها که کنترل راه اصلی را دست دارند، خللی ایجاد نخواهد کرد.