نزدیک به دو هفته است که در گیریهای نظامی در نوار غزه ادامه دارد. در این درگیریها مانند چند دهه گذشته ارتش اسراییل با زرادخانه نظامی و آخرین سلاحهای پیشرفته خود بدون هیچ مقاومتی جدی از سوی جامعه جهانی و به ویژه کشورهای غربی، از هیچ جنایتی علیه غیرنظامیان و زنان و کودکان فلسطینی ابایی ندارد و بدون هیچ دغدغهای و ترسی از مجازات جامعه جهانی حتی ساختمان خبرگزاریهای جهانی را با خاک یکسان میکند. کشورهای غربی که اگر یک مخالف پوتین در مسکو عطسه کند، دقایقی بعد خبر اول رسانهها میشود و ماشین تحریم روسیه را راه میاندازند، تا کنون پا را از دعوت به خویشتنداری فراتر نگذاشته و مرتب از حماس میخواهند از راکتپراکنی دست بردارد. خبرگزاریهای غربی و رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هم خبرهایشان وارونه است یعنی آغاز خبرشان با کشتهشدن یک اسراییلی و موشکپرانی حماس است در پایان هم اشارهای به این دارند که به گفته فلسطینیها تابهحال بیش از ۲۰۰ نفر در پی بمباران نوار غزه از سوی جنگندههای اسراییلی کشته شدهاند. سازمان ملل هم با وتوی آمریکا ناتوان از هرگونه تصمیمگیری، کاری از دستش ساخته نیست.
در نتیجه جهان در کمال ناتوانی شاهد نبرد داود و گولیات است. اسراییل با تمام جنگ افزارهای فوقپیشرفته خود با حماس که در بهترین حالت خود چند صد و یا چند هزار راکت به سوی اسراییل پرتاب کرده که نود در صد آن هم توسط «گنبد آهنین» منهدم میشود، جنگ میکند. جنگ حماس و ارتش اسراییل مانند آن است که اسراییل جواب تیرکمان حماس را با مسلسل میدهد و دوستان حکومت زورگوی اسراییل هم با تاکید بر موشکپرانی حماس، بمبارانهای شدید مناطق مسکونی غزه و ویران کردن تمام زیربناهای نوار غزه، مانند آب و برقرسانی، بهداشت و تغذیه را توجیه میکنند. کشورهای غربی هم ظاهرا نهتنها هیچ عذاب وجدانی ندارند که حتی اعتراضهای شهروندان عربتبار و یا مسلمان خود را با عنوان «یهودیستیزی» ممنوع و سرکوب میکنند.
اسراییل چندین دهه است که خود را به هیچ معیار جهانی حقوقی و حقوق بشری پایبند نمیداند و هر وقت مایل باشد، با تانک و هواپیما به مردم بیدفاع فلسطین حملهور میشود. این که جریانهای افراطگرای فلسطینی مانند جهاد اسلامی و حماس هم در پیدایش اوضاع بیتاثیر نبوده و نیستند، جنایتهای اسراییل را به هیچوجه توجیه نمیکند. مگر پیش از این که حماسی وجود داشته باشد، سیاست اسراییل بهتر بود. اسراییل اصولا نه تمایلی به صلح با فلسطینیها دارد، نه به افکار عمومی جهان اعتنایی میکند و نه برای فلسطینیها حقوقی را قبول دارد. بنابراین دولت اسراییل مانند رهبر جمهوری اسلامی تمامیتخواه است و اهمیتی برای افکار عمومی در سطح جهان هم قایل نیست. اسراییل چندین دهه است که فلسطینی را از خانه و کاشانه خود بیرون میکند و خانه آباء و اجدادی فلسطینیها را برخلاف تمام ارزشها و حقوق بینالملل به افراطگرایان یهودی که هیچ حق و حقوقی در این منطقه ندارند، واگذار میکند. آن چه ظاهرا نتانیاهوی تمامیتخواه و فاشیست را در حال حاضر این چنین افسار گسیخته کرده، سیاستهای دونالد ترامپ رئیس جمهوری پیشین آمریکا بود که یکجانبه و با بخشیدن از کیسه خلیفه، حق و حقوق فلسطینیها را به اسراییل بخشید.
اما مهمترین اهداف سیاسی که نتانیاهو در حال حاضر دنبال میکند عبارتند از:
۱- نتانیاهو برای ادامه حکومت خود و با توجه به انتخاباتی که دوباره در پیش است، با تحریک مسلمانان فلسطینی در مسجد الاقصی، زمینههای این درگیریها را فراهم آورد یعنی برای حفظ موقعیت سیاسی شخص خود از هیچ جنایتی رویگردان نبوده است تا جایی که کشتهشدن فلسطینیها و یهودیان در اسراییل را فدای هوی و هوس سیاسی خود کرده است.
۲- هدف دیگری که نتانیاهو دنبال میکند، خرابکاری در گفتوگوهای هستهای است که میان جمهوری اسلامی و شش کشور با هدف زنده کردن برجام در جریان است. اسراییل میتواند این هدف را دنبال کند که با تحمیل نظر خود به جهانیان با این استدلال که راکتهای حماس ساخت ایران و با کمک ایران ساخته شده است، هم به تحریک جمهوری اسلامی دست بزند و هم به گونهای شرایط حمله به جمهوری اسلامی و ایران را توجیه و پای کشورهای غربی را به درگیری با ایران به میان بکشد.
۳- هدف دیگر نتانیاهو از بهراه انداختن این درگیریهای خونبار، قرار دادن دولت جو بایدن در برابر عمل انجامشده و دهنکجی به دموکراتها و دادن این پیام است که اسراییل برای سیاست خارجی جو بایدن ارزشی قایل نیست و دست به هر سیاستی که خود تشخیص دهد، میزند. چون سیاست آمریکا و کشورهای اروپایی در برابر اسراییل در چند دهه گذشته به اسراییل این اطمینان را میدهد که از سوی غربیها خیالش راحت است. غربیها همیشه در مواقع حساس از دفاع از اسراییل در زمینههای سیاسی، نظامی، مالی و تبلیغاتی فروگذار نکردهاند.
دولتهای اسراییل در چند دهه گذشته با سیاستهای تمامیتخواه خود و بیرون راندن فلسطینیها از سرزمینهای خود، عملا بزرگترین عامل رشد اسلامگرایی افراطی بودهاند چون از این راه زمینه توجیه سیاستهای خود و تنش زایی میان کشورهای مسلمان و کشورهای غربی را فراهم آوردهاند. اسراییل عملا با سیاستهای خود به پیدایش ِگروههای تندرو اسلامی که آخرین نمونهاش داعشیها بودند و حتی پیدایش و بقای جمهوری اسلامی در ایران و گروه طالبان، کمک کرده و میکند. به همین دلیل هم گفته میشود که اسراییل خود در راه اندازی گروه حماس در آغاز دست داشته است.
آن چه اما برای ایرانیان و به ویژه گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی اهمیت دارد، دفاع از اسراییل یا حماس و یا دست زدن و کف زدن برای بمباران غزه هنگامی که کودکان فلسطینی کشته میشوند، نمیتواند باشد. چون ایرانیها با کشتار غیرنظامیان و کودکان بیگناه در جمهوری اسلامی آشنایی دارند و باید با چنین جنایاتی از سوی هر دولتی که باشد، مخالفت کنند. به این دلیل که تیزترین سلاح اپوزیسیون در مبارزه با زورگویی و قانونشکنی در هر سطحی چه ملی و فراملی دفاع بیقیدوشرط از حقوق بشر چه در برابر حکومت ضد مردمی جمهوری اسلامی و چه در هرگوشه جهان است. چون تنها دفاع باورمندانه از حقوق بشر است که به مبارزات اپوزیسیون علیه حکومت زورگو و قانونشکن جمهوری اسلامی اعتبار میبخشد و نه گرایشهای بعضا نژادپرستانه علیه اعراب یا دیگر ملیتها.
متاسفانه رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هم در جریان حملات اسراییل به غزه و موشکپراکنیهای حماس به اسراییل، با زیر پا گذاشتن بسیاری از معیارهای حرفهای خبررسانی بیطرف، به مانند صداوسیما و تحت تاثیر فضای مجازی سیاسی قرار گرفتهاند و بدون توجه به مسئولیت رسانهای، خود یک پای دعوا میشوند که چنین سیاستی از یک سو و از همه بیشتر به اعتبار رسانهای خود آنها لطمه میزند و از سوی دیگر مبارزه با سانسور و اختناق رسانهای در جمهوری اسلامی را بیاعتبار میکند که نهایتا به نفع نظام ولایت فقیه و رهبر جمهوری اسلامی است.