آغاز سخن: برابری جنسیتی یعنی حذف تبعیض و نابرابریهای جنسیتی بین مردان و زنان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و آموزشی و فراهم کردن فرصتهای یکسان در تصمیمگیریها و مدیریت کلان برای همه شهروندان جامعه. حاکمیت مستبد مردسالار ایران بنا بر ماهیت ضدزن خود، در طول چهار دهه گذشته نه تنها هیچ حق قانونی و یا فرهنگی برای زنان قایل نشده و حقوق قانونی قبل از سال ۱۳۵۷ را نیز از بین برده، بلکه با ایجاد موانع بیشتری، تلاش کرد تا حضور زنان را در عرصههای مختلف، تحت کنترل خود داشته باشد.
معمولا حکومتهای ایدیولوژیک، ترس زیادی از حضور اجتماعی زنان دارند و کلا با هر نوع تحولات مدرن و دموکراتیک، سکولار و آزادیهای فردی و مدنی زنان مخالف هستند، چون میدانند آزادی زن معیار آزادی جامعه است و میتواند تاثیرات قابلتوجهی در مبارزات مردمی داشته باشد، بهطوری که قادر است مردان را نیز با خود همراه کند. نقش زنان در میدان عمل در اعتراضات مختلف در درون کشور، گواه این واقعیت است. حاکمیت توتالیتر با اتکا بر دین و سنت، دست به کنترل نصف جمعیت کشور زده که از این طریق بتواند خانواده، مدرسه و جامعه را نیز تحت کنترل خود داشته باشد. در ادامه نگاهی به تاثیر زنان در مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خواهم داشت.
مشارکت سیاسی: یکی از نکات مهمی که در جنبش زنان ایران باید به آن توجه داشت، حضور زنان در اعتراضات سیاسی است، که به ایجاد ظرفیتهای دموکراتیک و قابلاتکا، کمک و پروسه دموکراسیخواهی را تقویت و باعث ماندگاری آن میشود. عدم مشارکت زنان در سیاست، حقوق دموکراتیک آنها را سلب کرده و باعث معیوب ماندن یکی از ساختارهای بنیادی جامعه میشود، زیرا حق نیمی از جمعیت کشور نادیده گرفته میشود، یکی از وظایف جنبش زنان، تغییر معنای حقوق سیاسی مردانه و فراهم کردن تمهیداتی برای شرکت زنان در تصمیم گیریهای کلان است. نکته مهمتر اینکه در صورتی میتوان ادعا کرد جامعهای دموکراتیک است که حقوق برابر همه شهروندان آن تامین شود. امروزه میزان شرکت زنان در رهبری سیاسی هر جامعهای به عنوان یک شاخص توسعه و رشد دموکراسی و برابری خواهی محسوب میشود. مشارکت و رهبری برابر زنان در زندگی سیاسی و اجتماعی برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار تا سال ۲۰۳۰ ضروری است. آمارها نشان میدهد که دستیابی به برابری جنسیتی در تمام سطوح تصمیم گیری به زمان طولانی نیاز دارد (۱).
مشارکت اقتصادی: رهبری سیاسی و مشارکت اقتصادی زنان، نمیتوانند از هم جدا باشند، مشارکت اقتصادی زنان بر استقلال شخصی، اعتماد بهنفس و تصمیمگیری فردی تاثیر زیادی دارد، داشتن حق برابر زنان از خانواده تا بالاترین سطوح دولتی، یک عنصر کلیدی برای توانمندی زنان است، توسعه اقتصادی کامل یک کشور زمانی معنی پیدا میکند که زنان نقشی فعال در آن داشته باشند. اگر به آمارهای بین المللی در مورد مشارکت اقتصادی زنان نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که بطور متوسط زنان نقش بسیار کمی دارند. زنان ایران حدود نصف جمعیت کشور را تشکیل میدهند ولی تاسال ۲۰۱۹، حدود ۱۷% از آنان دارای مشاعل رسمی بودهاند. در گزارش شکاف جنسیتی در فوروم اقتصادی جهان در سال ۲۰۲۱، ایران در بین ۱۵۶ کشور دارای مقام۱۵۰ میباشد (۲).
بر حسب گزارش ایسنا میزان حضور زنان در سطوح عالی مدیریت بیش از ۲.۵ % در سال ۱۳۹۶ و ۵.۵% در سال ۱۳۹۸ بوده است (۳).
سیاست حاکمیت، مخالفت با اشتغال زنان میباشد و “خامنهای در سال ۱۳۹۶ با ابلاغ یک فرمان ۱۶ مادهای به عنوان سیاستهای کلی خانواده، خواستار ترویج نقش مادری و خانه داری برای زنان و نقش پدری و اقتصادی برای مردان شد”(۴).
مشارکت اجتماعی: انسان ذاتا یک موجود اجتماعی است و برای تامین نیازهای روزمره خود همکاری و همیاری دیگران را لازم دارد، مشارکت اجتماعی فرایندی است که شخصیت احتماعی افراد را شکل میدهد و زمینه ایجاد همکاری گروهی و هدفمند را برای توسعه اجتماعی جامعه فراهم میکند. مشارکت اجتماعی در نظامهای سیاسی از اهمیت خاصی برخودار است، بخصوص اگر مشارکت به عنوان یک کنش اجتماعی برای ایجاد تغییر و اصلاح صورت بگیرد. بدون مشارکت وسیع شهروندان، امکان توسعه، رشد و پیشرفت یک جامعه امکان ناپذیر است.
تاثیر مشارکت زنان: باید گفت که مبارزات زنان ایران از آغاز حکومت اسلامی تا بحال مراحل مختلفی را طی کرده است ولی رشد و تکامل ان از سال ۱۳۸۸ به بعد نمایانتر شده است. در اعتراضات خیابانی دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ هم ما شاهد نقش پیشرو زنان بوده ایم، دستگیری، زندان، اعدام و محرومیت از کار و تحصیل، هزینههایی بوده که تا بحال بر آنان تحمیل شده است.
چه عواملی باعث شده که زنان در یک جامعه مردسالار با حکومتی دینی، بتوانند چنین فعال شوند؟ در پاسخ، دلایل زیر باید مورد توجه قرار گیرد:
سابقه مبارزاتی زنان ایران، ضد زن بودن حاکمیت و همینطور تلاش برای حفظ دستاوردهای برابریخواهی که خود بدست آوردهاند. ماهیت این دستاوردها بر روابط و ارزشهای انسانی متمرکز است، تلاش آنها برای ایجاد جامعهای برابر حقوق یعنی به چالش کشیدن قانون و فرهنگ سراسر تبعیض میباشد. فرهنگی که نه تنها زنان، بلکه مردان نیز اسیب زیادی از آن دیدهاند، چون در بین مردان حاکم با مردان غیر خودی، تفاوت زیادی وجود دارد، مردان غیر خودی نیز مورد تحقیر قرار گرفتهاند و در کنار زنان تحقیر شده جامعه قرار دارند. حضور فعال زنان در سیاست، باعث کنار زدن مردان نمیشود چون هدف زنان صرفا مدیریت نیست، بلکه نفی ساز و کار افکار مردسالارانه و ایجاد ساختارمند یک روابط انسانی بدون تبعیض است، که در خدمت یک جامعه دموکراتیک قرار میگیرد. فراموش نکنیم که مشارکت زنان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی، به ضروری ترین نیاز جامعه در توسعه دموکراسی و ایجاد صلح و امنیت تبدیل گشته است. بهمین دلیل برابری جنسیتی، اساس جنبش دموکراسی خواهی را تشکیل میدهد و ضمانت اجرایی آن را فراهم میکند.
چه باید کرد؟ وضعیت پیچیده و بعرنج ایران شرایطی غیرقابل پیش بینی را برای ما رقم زده است. مسایل و مشکلات داخلی، منطقهای و بین المللی در نتیجه حاکمیت روحانیت شیعه در ایران و ناتوانی آن در اداره کشور، باعث نارصایتی وسیعی شده است، در واقع تنها مدیریتی که در کشور وجود دارد، توانایی سرکوب خشن و خونین مردم است. تجربه نشان داده است که مسئله حقوق زنان و حقوق بشر در کشورهای توسعه نیافته و یا استبدادی برای کشورهای غربی چندان مهم نیست. بهطور مثال، عضویت ایران در کمیسیون مقام زن سازمان ملل و نادیده گرفتن وضعیت خبرنگاران ایرانی از دیدگاه وزیر امور خارجه امریکا، مماشات کشورهای اروپایی با ایران در بسیاری از زمینهها و تسلیم به باج گیریهای آن، سود بری از اوضاع بیثبات منطقه در فروش سلاح و مهمتر از هر چیزی حمایت و پشتیبانی همهجانبه روسیه و چین از تداوم حکومت روحانیت شیعه، باعث شده است که مردم ایران تنها و بدون پشتیبان بمانند. از طرف دیگر، عدم آگاهی مردم، ترس از حکومت دینی، عدم اتحاد اپوریسیون و عدم وجود جنبش یکپارچه زنان، موانع جدی برای عمل متحد و تغییر بوجود آورده است.
سوشیالمدیا وسیله ارتباطی موثری بین ایرانیان در گوشه و کنار جهان شناخته شده است. امروز بهنظر میرسد جامعه به طرف یک عملگرایی مطالبهمحور و تخصصگرا تمایل دارد که خود را در قالب جنبشهای متنوع بروز داده است. پاسخ مناسب به مسئله سازماندهی، برنامهریزی و یافتن راهحلهای واقعبینانه منطبق بر شرایط کنونی جامعه ایران، میتواند راه مرحله بعدی مبارزه آنها را هموار کند. ما شاهد فعالیتهای پراکنده گروههای مطالبهمحور و جنبشهای کارگری، دانشجویی، اقوام، محیط زیست، بازنشستگان، آموزگاران، مادران داغدار و بخصوص زنان هستیم، ولی پیوند و همکاری آنها با یکدیگر میتواند جنبش دموکراسی خواهی را در کشور تحول ببخشد.
از طرف دیگر بنیادگرایان حاکم، هر چه بیشتر با مقاومت مردم روبرو میشوند، بیشتر بهطرف بنیادگرایی حرکت میکنند، بهطوریکه وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است که در سال تحصیلی جدید تعداد ۲۵ هزار طلبه را استخدام میکند تا به اسلامی کردن مدارس بپردازند(۵). سوال اینجاست که مگر در چهار دهه گذشته یک سوم برنامه آموزشی دانش آموزان به آموزش دینی اختصاص نداشت؟ آیا غیر از این است که برنامهریزان حکومتی نتوانستند به هدف حود برسند و حال راه چاره را در تبدیل مدارس به مکتب حانه اسلامی جستجو میکنند؟
مثال دیگر، انتشار فایل صوتی محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه است که بنیادگرایان از آن برای زدن جناح دیگر حاکمیت بهنفع خود استفاده کردهاند. پناه دادن به رهبران طالبان و داعش و برخی گروههای اسلامی در منطقه برای سالهای طولانی در ایران، نه اتفاقی بلکه مبتنی بر داعیههای ایدئولوژیک و جهان گشایانه نظام جمهوری اسلامی در ایران صورت میگیرد.
پس، از یک طرف رشد بنیادگرایی اسلامی و از طرف دیگر وجود جنبشهای اجتماعی موجود میروند تا با هم تعین تکلیف کنند. نیروی اول کاملا زن ستیز و ضد حقوق بشر است و نیروی دیگر که هدف آن مبارزه با هر گونه تبعیض جنسی-جنسیتی، قومی، مذهبی، عقیدتی و طبقاتی است، معتقد است شهروندان باید از امکانات و فرصتهای برابر برای تعیین سرنوشت خود دارا باشند. بحشی از نیروی اصلی و رهبری نیروی دوم در اختیار زنان است. در نتیجه، برابری جنسیتی، که گره کور دموکراسی خواهی در ایران را حل میکند، باید تبدیل به یک خواست عمومی شود.
گرچه تاکنون، امیدبه تغییرات ساختاری در این حکومت عبث و بیهوده بوده است، در عین حال نه تنها جنبش زنان بلکه اپوزیسیون در مجموع خود، دچار یک بن بست در باز کردن راه پیش رو، به سوی یک اتحاد همگانی برای گذر از وضع موجود بوده است.
از سوی دیگر، مطالبات برابری خواهانه زنان صرفنظر از نوع نظام حاکم بر کشور باید ادامه یابد و بود و نبود این رژیم نباید در انگیزههای فعالیت ما برای ایجاد تغییر و افزودن بر توانمندیهای زنان کشور تاثیر گذار باشد.
اینجاست که باید نتیجه گرفت که: “نابرابری جنسیتی در حکومت اسلامی محرک زنان برای مبارزه برابری خواهی بوده و جنبش زنان نیز به موتور حرکت جنبش دموکراسی خواهی در ایران تبدیل شده است”.
منابع:
(1) UN women, (2021), Facts and figures: Women’s leadership and political participation.
https://www.unwomen.org/en/what-we-do/leadership-and-political-participation/facts-and-figures
(2) World Economic Forum (2021), Global Gender Gap Report 2021 INSIGHT REPORT http://www3.weforum.org/docs/WEF_GGGR_2021.pdf
(3) https://www.isna.ir/news/99030402020
(4) https://www.radiofarda.com/a/ebtekar_manager_women_19_percent/30200817.html
(5) http://sedayemoallem.ir