نتانیاهو و خامنهای دو نفری که بیشترین تلاش را برای عدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکا به عمل میآورند و در این راه مهمترین یاور یکدیگر بودهاند. این دو با کمک هم بیشترین میزان تلاش را برای ضعف سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران به کار بردهاند. تبلیغات خامنهای در باب محو اسراییل بزرگترین خدمت به اسراییل بوده است. بر خلاف آنچه در ظاهر بیان میشود دولتهای اخیر اسراییل نه تنها مایل به سقوط حکومت او نیستند بلکه با گماشتن نیروهای نفودی خود در موقعیتهای مختلف از حکومت اسلامی مراقبت میکنند. نیروهایی که از ابتدای انقلاب با معرفی و پشتوانه هیئت موتلفه که سران آن یهودیان تازه مسلمان بودند توانستند وارد سیستم نظامی شوند و با کمک آنان بسیار زود در موقعیتهای کلیدی و فرماندهی قرار گرفتند. افرادی مانند رفیقدوست که از قبل از انقلاب در کار انتقال سلاح از لبنان به ایران بودند. موضوعی که نمیتواند از چشم موساد پنهان مانده باشد. احتمال بسیاری وجود دارد که عدم حصول نتیجه در پیگیری سر نخهای عملیات اسراییل در ایران بهواسطه حضور این نیروها در مراکز تصمیمگیری باشد.
یهودیان نیز مانند سایر انسانها بیش از دین به زنده بودن و زندگی میاندیشند. بسیاری از اعضای اصلی و تاثیرگذار هیئت مؤتلفه که از یهود به اسلام تغییر دین داده بودند از پیش از انقلاب سعی میکردند خود را به ملایان نزدیک کنند و نظر آنان را برای جلب اعتماد مردم و رونق کسب و کار به خود مساعد نمایند. در خانههای خود جمع کثیری از متنفذین و از جمله روحانیون را جهت برگزاری مراسمی مذهبی دعوت میکردند. مردم که به پایبندی نودینان به اسلام چندان اعتمادی نداشتند شاهد بودند شخص روحانی در خانه ایشان نماز میخواند و از خوراکها تناول میکند. نتیجه میگرفتند که روحانی صاحبخانه را بهعنوان مسلمان قبول دارد و کسب و کار و درآمد ایشان را شرعی و حلال میداند. ترکیب “سفره انقلاب” در گفتههای روحانیون ذهنیتی از سفرههای بازاریان در پیش از انقلاب است که پس از پیروزی انقلاب و در دست گرفتن تمام و کمال امور اقتصادی و مالی کشور بوسیله هیئت مؤتلفه مشخص شد که آن سفرهها چندان هم برای اسلام ودین نبود.
افرادی چون حسین اللهکرم که فقط بهخاطر آدمکشی در سیستم آخوندی ارتقاء یافته و مدتی را به عنوان مشاور نظامی در خارج از کشور حضور داشتهاند مظنونان بعدی هستند. حضور در خارج از کشور به نسبت درجه و مدت ضریب اطمینان به نیرو را کاهش میدهد. فرماندهانی که فرزندی در خارج از کشور دارند در برابر تهدید به قتل فرزند مثل بقیه آدمها آسیب پذیرند. فرماندهانی که مناسبات تجاری و مالی چه در داخل و چه در خارج داشته باشند نقاط ضعف بسیار برای تحت فشار قرارگرفتن دارند. داشتن فامیل درجه اول در خارج از کشور و همزمان داشتن مناسبات مالی گسترده ضریب آسیبپذیری را بشدت افزایش میدهد. مانند قالیباف و وحید. گرچه شیرازه امور بیش از آنچه بهنظر میآید از هم گسیخته است. رییس جمهور و معاون اول و سایر اعضای هیئت دولت مستقیم و غیرمستقیم از طریق مناسبات تجاری گسترده با طرفهای متعدد داخلی و خارجی مرتبطند و از طرفی به تمام اطلاعات مهم کشور نیز دسترسی دارند... پیش از انقلاب نظامیان نه حق خروج از کشور را داشتند و نه مجاز به فعالیتهای اقتصادی بودند. امور کشوری و لشکری از دیرباز در این سرزمین برای مصون ماندن ارتش از فساد جدا بوده است. بزرگترین سرمایه یک نظامی شرف نظامیگری او و زندگی و مرگ در راه میهن بود. لباس نظامی و درجه حرمت داشت. هیچ نظامی مجاز نبود مانند محسن رضایی دائم بین لباس نظامی و کت و شلوار و لباس محلی در حال تغییر دکور و رنگ عوض کردن باشد و نیتاش هم از پوشیدن همه آنها سوءاستفاده باشد. همانگونه که برای حفظ دین آن را از دنیا دور نگه میداشتند. خلط دین و دنیا در حکومت اسلامی همه ارزشها را مخدوش و به آب تراب آلوده بیصفا مبدل ساخت.
مطمئنترین نیروها روستازادگانی چون حاجیزاده و تنگسیری هستند که از طریق بازار و احزاب و روحانیون وارد سیستم نظامی نشدهاند و اکنون نیز با پوشش و پشتوانه نظامی در حال تجارت نیستند. هیچ فساد مالی مستقیم یا غیر مستقیم متوجه آنان نبوده است. جوانان روستایی بسیاری بهواسطه اهل مسجد بودن جذب بسیج محل و در نهایت نیروهای نظامی شدند. مراحل گزینشی نیروهای نظامی در همه جای دنیا سختتر از سایر شغلهاست ولی در ایران که بهواسطه حکومت دینی، برای ملایان اول تعهد به دین، یعنی خودشان، مهم است، نه ایران، هنوز سختتر است. از این جوانان تعدادی بعد از ورود به نظام و دیدن شقاوتها و جنایتهای روحانیون بهعنوان نمادهای دینداری دلسرد میشوند و آهسته آهسته شروع به لغزش و فساد میکنند. گروهی در شرکتها و سازمانهای مالی وابسته به نظامیان با دیدن تباهی موجود در کل سیستم وسوسه میشوند و به فساد کشیده میشوند. نظامیان هم انسانند و مانند سایرین تحت تاثیر قرار میگیرند.
برای مقابله اساسی با این شرایط و جلوگیری از فساد بین نظامیان و سایر اقشار مردم راه نجات خروج از این وضعیت اسفناک سیاسی و داشتن ارتباط منطقی با تمام جهان است. وقتی مجتهدین دین را به دنیا میفروشند از مردم معمولی چه توقعی هست؟ بسیاری از ایشان، برخی دستشان نمیرسد و نمیتوانند و برخی میتوانند ولی نمیخواهند و مانند سایر اقشار مردم در مصیبت حکومت اسلامی روزگار تلختری را سپری میکنند. تلختر، زیرا هیچکس از یک معلم بهخاطر انجام وظیفهاش متنفر نیست، بلکه قدردانند ولی یک نظامی در سیستمی دیکتاتوری در مسیر انجام وظیفه مجبور به قرار گرفتن مقابل مردم بینوای دادخواه هموطنش است در حالیکه خود نیز همراه آنان این بار ستم را بر دوش دارد و در پایان بهخاطر انجام وظیفه مورد نفرت مردم است. در وضعیت مردابی حاکم بر کشور تقریبا تمام مردم بهنوعی مجبورند برای زندگی یکدیگر را زیر پا بگذارند. ولی این ننگ و رنجی مضاعف برای یک نظامی است که به جای حفاظت از مردم برای لقمه نانی مجبور است محافظ ستم و بر علیه مردمش باشد. مردمی که به حق او را پناهگاه خود میدانند. نظامیان برای بیرون راندن خود و مردمی که چشم امیدشان به آنهاست از این دایره بیچارگی و ذلت چاره ایی جز کمک به حذف سیستم حکومت اسلامی ندارند.
برای ایمنسازی سیستم نظامی باید کادرهای قدیمی وابسته به بازار، احزاب و روحانیون و حتی نظامیانی که مدت طولانی در خارج از کشور بودهاند از سیستم منفک شوند. گر چه به احتمال بسیار اکثرا آنان مردان محترم و شرافتمند و میهنپرست هستند ولی آن مردان شریف اگر از ناحیه این جابهجایی منفعتی برای کشورشان حاصل شود کنار رفتن از سمت یا بازنشستگی را هم خدمت به مردم و میهن میبینند و گلایهای ندارند. به جای آنان میتوان از نیروهایی که سابقه ارتباط با بازار، احزاب، خروج از کشور و روحانیون نداشتهاند استفاده نمود. کسی در آن مملکت هست که دین و ایمان و شرافتش از دست روحانیون سیاسی در امان مانده باشد؟
در میان جنگ زرگری مابین نتانیاهو و خامنهای زیانهای مالی و جانی به ایران وارد میشود که موضوع مهمی برای هیچکدام نیست. او مایل به سقوط خامنهای نیست. گرچه در نهایت هر دو بازنده خواهند بود. هیچکس قادر به جلوگیری از سقوط حکومت اسلامی نیست زیرا دلیل سقوط این حکومت همان دلیل تشکیل آن است. باور مردم. ساختمان این حکومت بر پایه و چارچوب اعتقادات مردم شکل گرفت. اکنون با تغییر و تضعیف این اعتقادات در پی و قاعده این ساختمان شکافهای عمیق ایجاد شده در حال ریزش و سقوط است. حکومتی که نیروهایش را متعهد به بیاخلاقی و متکی به بیشعوری بخواهد حکومت مجانین است و دوام نمیآورد هر چقدر که درنده خویی در کار آورد. با دیوانگی کار پیش نمیرود حتی اگر عاقلان بخواهند در نقش دیوانه ظاهر شوند. خداوند هم با توجه به کارنامه حکومت و بدنام شدن توسط ایشان کمکی نخواهد کرد حتی اگر چین و ماچین واسطه شوند. خمینی یک محافظ هنگام ورود به ایران نداشت اکنون یک امام جماعت مسجد هم از جان خود بیمناک است. مابقی مقامات بماند.
هدف قرار دادن پناهگاه خامنهای برای اسراییل بسیار ساده تر از ترور هر سردار یا ایجاد تخریب در یک واحد نظامی است. جامعه جهانی و در رأس آنها کشورهای منطقه نیز با آگاهی از منشاء شر بودن او نه تنها اعتراضی نخواهند داشت بلکه ممنون و سپاسگزار خواهند بود، مردم ایران که قلبا قدردان شده تشکر ویژه خواهند داشت. با کمک او نه تنها توانستهاند بدون پرداخت هزینههای مواجه با جامعه بینالملل فلسطین را حذف کنند بلکه موفق شدهاند تمام کشورهای عربی را که مدعیان اصلی موضوع فلسطین بودند برعلیه کشوری که عملا ورشکسته و از پیش شکست خورده است تنها برای استفاده بهعنوان یک لولوی سر خرمن در کنار خود داشته باشند. حکومتی که مردمش بر علیه اش باشند از پیش در هرجنگی شکست خورده است و این را ملایان و دیگران میدانند.
به کشتیهای ایران در دریاهای آزاد حمله میکنند. دانشمندان هستهای را در خاک ایران ترور کردهاند. فرمانده سپاه قدس با همکاری آنان کشته شد. به تاسیسات اتمی ایران که کشور برای برپایی آنها هزینههای بیدلیل بسیاری پرداخت کرده است علنا حمله کرده و با اسناد و مدارک سرقت شده از ایران شو برگزار میکند. پروژههایی که در فضایی آرام و با داشتن مشی آشتیجویانه مانند روزگار باشکوه پهلوی بدون هزینههای جانبی گزاف و خفت و خواری به سرانجام میرسیدند. زمان شاه شکوهمند بود زیرا انسان و حیوان، جماد و نبات، دین و دنیا، گذشته، حال، آینده همه با هم در تعالی و رشد و نمو و بالندگی بودند. ای دریغ.
در صدھا حمله ھوایی آشکار اسراییل نیروھای ایرانی بسیاری تاکنون کشته شدهاند و این حملات کماکان ادامه دارد بهصورتی که موضوع مرگ نیروهای ایرانی و وارد آمدن خسارت به آنان به امری عادی مبدل شده است. حملات و آسیبهایی که بیشتر بهخاطر آشکار نشدن پوچی گزافههای خامنهای در باب محو اسراییل و عدم تمرکز بر نقش مخرب و ویرانگر او در وارد آمدن خسارات بسیار جانی و مالی بر ملک و ملت بواسطه دشمنی بیمنطق او با غرب و جلوگیری از اعتراض نظامیان و مردم بر آن سرپوش نهاده میشود.
چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا همه دنیا بدانند نه تنھا شھامت جنگیدن در یک ملا نیست بلکه تمام ژست اسراییلستیزی یک نمایش کثیف است که بھای آنرا مردم بینوای خاورمیانه بهویژه ایرانیان میپردازند. آنان میدانند که احتمال ورود حکومت ایران به یک جنگ تمامعیار بهواسطه مشکلات اساسی بهویژه با مردم در شرایط فعلی بسیار اندک است و از این نقطه ضعف که خامنهای در اختیار آنان نهاده است بر علیه نیروهای ایران استفاده میکنند. آمریکا و اسراییل از حکومت ایران سود میبرند.
آنچه آشکار است عمده درآمد کشور یا صرف سرمایهگذاری در بازار املاک توسط وابستگان حکومت در خارج از کشور یا در خریدهای دکلی حیف و میل شده است، نه فعالیتهای نظامی. مبارزه با فساد پیش از شروع با مخالفت خامنهای مواجه میشود. علاوه بر ایجاد انگیزه دفاع از حکومت برای نزدیکان و دایره خودیها او مهم ترین مخالف سرمایهگذاری در ایران و بهبود شرایط زندگی مردم است. یکی از دلایل مصیبت ۵۷ رفاه ناگهانی بسیاری بود که کسی به آن عادت نداشت. شعرا و نویسندگان و خوانندگان بین سالهای ۴۷ تا ۵۷ از فقر و قلاکت و درد و بدبختی مینوشتند و میسرودند و میخواندند در حالیکه کشور در آن ایام در حال سپری کردن بهترین سالها در همه زمینهها نسبت به سدههای گذشته بود. آثار آنان بیشتر اشاره به زمان کودکی شان در دهههای بیست و سی داشت.
از دید خامنهای بهتر است مردم صبح تا غروب در حال جانکندن برای ربودن یک لقمه نان از دست هم باشند تا اینکه در خانهشان یا مکانی مانند کتابخانه، سالن تئاتر، کافه یا گوشه پارکی در آرامش در مورد خودشان، مملکت و شرایطش گفتگو کنند و برای اصلاح و پیشرفت زندگیشان به مطالعه و تفکر بپردازند. بهتر است شبانه روز به تخریب یکدیگر مشغول باشند و برای رسیدن به وضعیتی بهتر در چاپلوسی حکومت از یکدیگر سبقت بگیرند. مجبور باشند حتی در مسیر انجام وظیفه شأن خود و مراتب انسانیت را زیر پا بگذارند. او تنها کسی بود که پس از برجام با نوسازی ناوگان هوایی کشور مستقیما مخالفت کرد. مردم از او قلبا متنفرند و در هر انتخاباتی این را نشان دادهاند و او هم با روحیه مدحطلب با همه وجود از آنها کینه دارد و از هیچ کاری برای تحقیر و خوار کردن آنان کوتاهی نمیکند. یکی از دلایل بسیاری از مردم برای شرکت در انتخابات ابراز مخالفت با او بود از طریق رأی دادن به شخصی که رقیب شخص مورد نظر او باشد؛ خاتمی در مقابل ناطق. که البته او با خاتمی متوجه شد اصلاحطلبان تا چه حد در عمل پیگیر حرفهایشان هستند. او با شمردن دندانهای اصلاحطلبان و آگاهی از این امر که آنان هنگام نزدیک شدن خطر به مرزهای منافعشان از تمام شعارهایشان در عمل به بهانه حفظ نظام عقبنشینی میکنند پوست مردم را، جامعه مدنی را و مملکت را کند.
هر بار در جریان اعتراضات مردم، اسراییل به شدت به نیروهای ایرانی در سوریه حمله کرده و آمریکا نیز با تغییر آرایش نیروها و گرفتن حالت تهاجمی موجبات ترس و تردید را در میان مردم در حال مبارزه فراهم ساخته است. علاوه بر اینکه ذرهای از شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان نماد پادشاهی که شاخصترین وجه جنبش مردم بود حمایت نکردند. پادشاهی موجبات تولد یک سیستم سیاسی متمرکز قانونمند و تبدیل یک کشور ضعیف و بیچاره به یک کشور محترم و مقتدر میگردد موضوعی که ظاهرا مطلوب هیچکس نیست. کشور ضعیف را میتوان مجبور ساخت از سهم دریایش بهخاطر داشتن حمایتی که هرگز نبوده و نخواهد بود چشم پوشی کند، بنادر و فضای صیادیاش را بهراحتی از او گرفت، قراردادهای یکطرفه و ننگین به او تحمیل نمود، میتوان پولهایش را بالا کشید، میتوان حقش را نداد، میتوان املاک و کالاهایش را بهسادگی مصادره کرد، تحریمش کرد و به انحاء مختلف مردمش را تحقیر نمود، میتوان با استفاده از فلاکت رخنه یافته در ارکان حکومتش گروههای تجزیهطلب را سامان داد، میتوان بین مردمش تفرقه ایجاد کرد و آنها را به هم دشمن نمود، میتوان مدعی آب و خاکش شد.... میتوان خوارش کرد.
تقویت آسان و ھر چه بیشتر لابی اسراییل در آمریکا، حضور دائم نظامی آمریکا در منطقه با ھزینه اعراب و مجبور ساختن آنھا به خریدھای میلیارد دلاری سلاح و مجبور شدن به ایجاد رابطه با اسرائیل از ترس ایران و البته از ھمه مھمتر، ایجاد ذھنیت دفاع از خود توسط اسرائیل در دنیا و بدین شکل گرفتن مجوزی نانوشته برای انجام هر گونه عملیات نظامی در منطقه و جهان بهویژه بر علیه ایران بهصورتی که تقریبا هیچ کشوری در ماجرای ترور دانشمندان ایرانی و حمله به سایتهای اتمی اسراییل را محکوم نکرد. چرا هیچکس با ما همدردی نمیکند؟ چرا هیچ کشوری حتی کشورهای همسایه کشتن ایرانیان و حمله به منافع و امنیت ملی ایران را خلاف قواعد بینالمللی و قانون شکنی محسوب نمیکند؟ تنها به دلیل سیاستهای غلط و مزخرفات خامنهای و سایر منفعتداران در باب دشمنی با غرب است که به دشمنی با تمام دنیا منجر شده است. از تمام همسایگان ایران چند کشور رابطه دوستانه با ما دارند؟ کدام کشور در دنیاست که تمام همسایگانش آرزوی نابودیاش را داشته باشند؟ حتی مردم افغانستان که بیش از ۴۲ سال است در کنار ما هستند. زندگیمان جز رنج و بدبختی چیزی نبود ولی همان را هم با ایشان شریک شدیم اما عملکرد حکومت در دنیا از یک طرف و ترس از گسترش ایراندوستی چنان بوده است که محبت و ازخودگذشتگی ایرانیان در هیچ کجا و نسبت به هیچ مردمی دیده نمیشود.
ھیچ فرمانده نظامی برنامه حمله ۲۵ سال بعد به کشوری را امروز اعلام نمیکند مگر اینکه ملایی عاری از هرگونه درک و فهم و شعور نظامیگری باشد. کشوری که امکانات و شرایط لازم برای جنگیدن را امروز ندارد با اعلام جنگ به کشوری در ۲۵ سال آینده در واقع مجوز بینالمللی حمله به خود را از همان لحظه صادر کرده است. چرا اسراییل باید ۲۵ سال فرصت تجهیز و آمادهسازی به کشوری را بدهد که خواستار نابودی او شده است؟ تا ۲۵ سال دیگر بسیاری از کشورها که اکنون با هم دوست هستند ممکن است وارد جنگ با یکدیگر شوند. کشورهایی تجزیه شوند و به چندین کشور تبدیل شوند مانند شوروی و یوگسلاوی و بعدتر برخی از همانها که زمانی در یک زیر مجموعه بودند به خونینترین وجه در مقابل یکدیگر قرار بگیرند، ارمنستان و آذربایجان، صربستان و بوسنی. هم اکنون اگر بواسطه تلاش ایرانیان نبود سوریه و عراق هر کدام به چند کشور تبدیل شده بودند. وقتی خامنهای اعلام میکند میخواهد ۲۵ سال بعد یعنی زمانی که خودش مرده است به اسراییل حمله کند در واقع چنین قصدی ندارد. او با بر جا نهادن این میراث شوم آنگونه که از ظواهر امر هویداست مایل است این استخوان لای زخم را به عنوان سیره و سنت و اهرم حفظ بقا و استمرار حکومت خود به فرزندش منتقل نماید تا او نیز به همین بهانه و بر همین سیاق تسمه از گرده مملکت بکشد. ماجرای تشکیل دولت جوان انقلابی برای همراهی ولی فقیه جوان است. جوانی شاخصه حریص بودن و انقلابی بودن به نشان فاصله داشتن با خردورزی. اگر به جای خامنهای پس از مرگ خمینی یک ملای مسن رهبر شده بود ایران تا این درجه خوار نمیشد که با یک ملای چپ اخوانی جوان. از مضرات قرار گرفتن جوانان در پستهای مدیریتی و رهبری کلان آن است که مدیر جوان در سمتهای بالا آینده را متعلق به خود و خود را مالک آینده میبیند و سمت مدیریتی واگذار شده را محمل دستیابی به آینده، حال آنکه شخص مسن خود را در پایان راه دیده و آینده را متعلق به جوانان میداند. بهویژه در جامعه دینی معتقد به آخرت، افراد پختهتر و مسئولاتهتر عمل میکنند. مانند دبیر شورای نگهبان و اعضای مجلس خبرگان؟ ظاهرا علما و مجتهدین در ایران بیدینترین و بیاعتقادترین افرادند و سرایت این بیدینی به مردم از اسباب اصلی روزگار اندوهناک ماست. با اینهمه و با وجود وضعیت بسیار آشفته مملکت تلاش برای تبیین شرایط با منطق و استدلال گلاویز شدن با محال نیست.
دوام یهود تا امروز بهواسطه نداشتن قدرت میسر شده است. فاصله از سیاست و قدرت موجب شد تا در زمینههای دیگر رشد یابند و منشا خدمات بسیار برای جامعه بشری باشند. از روزی که صاحب قدرت و دولت شدهاند همه همسایگان دور و نزدیک از دستشان دلخونند. یهودیان بزرگ و سرشناس جهان همچون انیشتین و مارکس و فروید هیچ نسبت عملی با یهود نداشتهاند. آنها همانقدر یهودی بودند که خیام و رازی و ابنسینا مسلمان و گالیله و نیوتن و داوینچی مسیحی. جدا بودن از دین به آنان و سایر متفکران فرصت داد تا بتوانند برای جامعه انسانی مفید واقع شوند. اهل علم از قناتهای تنگ و تاریک و ترسناک دین نجات یافته و خداوند را در بیکرانگی دریاهای مه آلود عقل جستجو میکنند. هر جا که دین پایه قانون و حکومت بوده است کار به سمت جنایت و تبهکاری پیش رفته است. البته با معیارهای امروز و گرنه در زمان حمورابی و حضرت موسی شرایط زیست انسانی با در نظر گرفتن فواصل، سختی ارتباطات و حجم و سرعت بسیار کم انتقال اطلاعات به گونهای بود که “حرف مردم” مهمترین رسانه اجتماعی در زندگی انسان بهویژه در کانونهای شهرنشین تلقی میگردید و در آن حالت دین میتوانست در مناسبات بین انسانها در آن جوامع کوچک بسته در جایگاه قانون مؤثر باشد اما اکنون کاربست چارچوب دین به عنوان قانون برای پیریزی سیستم هدایت هر جامعهای ولو در حد یک اجتماع انسانی چند صد نفره نیز با وجود حذف فاصلهها، حجم و سرعت انتقال اطلاعات در زندگی انسانها جز فاجعه نتیجهای ندارد. هواپیمای برادران رایت هم اکنون نیز توانایی پرواز دارد ولی با توجه به تغییر شرایط زیست انسانی در همه زمینهها حتی مجوز پرواز را کسب نخواهد کرد و نهایتا به عنوان پاسداشت تلاش اولیه انسان برای درنوردیدن محدودیتها در موزه با احترام و حساسیت نگهداری میشود. با کامپیوترهای اولیه هنوز هم میتوان کار کرد ولی تواناییهایشان پاسخگوی سرعت و حجم اطلاعات مورد نیاز ورودی و خروجی برای امروز نیست.
قدرت برای ھر موجودیتی برمبنای دین ویرانگر است. تلاش برای ساختن بناهای غیرقابل تغییر از اندیشهها و کلمات جز تحمیل رنج بیهوده بر خود و دیگران حاصلی ندارد. آدمی برای پبمودن هر میلیمتر از مسیری که تاکنون طی کرده هزاران کیلومتر افت و خیز و پسرفت و سرگردانی در عبور از همان یک میلیمتر داشته است. این واقعیت است که اندیشه را خلق میکند. اینچنین تجربه حاصل میشود و اینچنین دانش خلق میشود. مسیری که در آن آدمی قدم به قدم به شناخت و درک و رد و انکار و بازسازی و ترمیم و ارتقا خود میپردازد. مؤمنین آموزههای دین را از جانب خدا میدانند و حفظ و گسترش و تقویت آن را در راستای دینداری و سیاستمداران نیز از حربه دین برای ماندن در قدرت استفاده میکنند. مسیحیت و اسلام و یھود ندارد. حاصل حکومتهای ایران، داعش و طالبان شاهد است. حکومتهای با ظاهر سکولار ولی با بنیه دینی مانند اسراییل، افغانستان و پاکستان هم در همان مسیرند با سرعت کمتر.
اسراییلیان با وجود داشتن قدرت نظامی و پشتوانه آمریکا خود را از نظر دینی موظف و از لحاظ نظامی توانا دیده و به جنگ ادامه خواھند داد. سیاستمداران برای گرفتن رای وعده الحاق سرزمینھای پیرامون را میدھند زیرا این کار عملی در راستای دین تلقی میشود و مورد پسند و قبول مؤمنان یهودی است. از نظر تورات یھود قوم برگزیده خداوند است. وعده سروری و برتری یافتن بر دیگران در بسیاری از بخشهای عهد عتیق تکرار شده است. حرکت در مسیر تحقق این وعدهها عین عبادت و “هنگامی که انجام این کار میسر باشد” ایجاد مانع در مسیر آن کاری برخلاف دین دیده میشود. حرکت در مسیر تحقق این وعدهها چه عملی بشود چه نشود به راز بقای سیاستمداران در اسراییل تبدیل شده است. الحاق درهای، تپهای، رودی، دریاچهای هر چه که نامی از آن در کتاب مقدس باشد و البته گره زدن آن به نام ایران که به لطف یاوههای چهبسا عامدانه و مشکوک احمدینژاد و خائنانه خامنهای به زشتی و ترس آلوده شده است و به شکلی طرح آن هر ظلم و ستمی را توجیه میکند. برخی از این سیاستمداران از جمله نتانیاهو حکومت اسلامی را یک فرصت میدانند، که برای اهل سیاست در همه جا اکنون هست.
برای آدمهایی که به فساد آلودهاند چیزی به نام کشور و مردم معنا ندارد، چه خامنهای چه نتانیاهو. اکنون نتانیاهو از سوی قوه قضاییه اسراییل با سه اتهام کلاهبرداری، رشوه و خیانت در امانت مواجه است. ولی بر خلاف رویه جاری در کشورهای متمدن که اسراییلیها خیلی سعی میکنند خود را شبیه آنها نشان دهند، به جای احترام به افکار عمومی، قوه قضاییه، قانون و در پی آن استعفا، شخص نتانیاهو و افراد ذوب شده در ولایتش با تمام امکانات سعی در تخریب و عقیم ساختن قوه قضاییه دارند. نتانیاهو از اولین سالهای حضور در جایگاه رییس دولت متهم به قانون شکنی است و تمام این سالها با وساطت و ضمانت و تعهد و ریش سفیدی و پریدن از روی دیوار مردم و پنهان شدن پشت پرچینهای قدرت از چنگ قانون گریخته است. راه فشار بر عدالت را اکنون بخوبی میداند. سواستفاده ازدین و اعتقادات دینی مردم و رای آنها و ایجاد مخاطرات واقعی یا غیر واقعی برای کشور. خلافکاران راه ادامه کار و گریز از قانون را به مرور میآموزند. حداقل خامنهای ادای آدمهای متمدن را درنمیآورد. جنایتهایش همه منشاء قانونی دارد و از اختیارات اوست. ایرانیان برای تغییر شرایط مجبور به تغییر قانون هستند و ساختار قانون به گونهای است که برای تغییر آن چارهای جز براندازی حکومت ندارند. ولی اسراییلیان هنوز میتوانند به اعمال قانون و اصلاح امورامیدوار باشند. قوه قضاییه اسراییل کورسوی روشن عدالت در خاورمیانه بود. اکنون در طوفان فساد بهسان شمعی در باد رو به افول است.
آیا فرماندهان ارتش اسراییل مجازند دستورات شخصی را که از سوی قوه قضاییه به سه جرم با ماهیت خیانت به قانون اساسی، مملکت و مردم متهم است و امکان مجرم دانستن و به زندان رفتنش تقریبا محرز است اجرا کنند؟ آیا با وجود احتمال بسیار زیاد محکومیت او اطاعت از دستورات او در واقع همکاری با یک خائن به کشور، قانون اساسی و مردم نیست؟ آیا در شریعت یهود اطاعت و پیروی از دستورات یک متهم به خیانت به قوم مجاز است؟ در اسلام و تشیع هم ظاهرا مجاز نیست ولی اگر شخص مجرم توان کشتن دیگران را داشته باشد و نشان بدهد که در این مسیر به دوست جانی پنجاه سالهای که همه چیزش را هم از او دارد رحم نمیکند مجاز میشود.
برای خامنهای و نتانیاهو اهمیتی ندارد که با وجود تمایلشان به حفظ این حالت تعادل اگر به هر دلیل اوضاع از کنترل خارج شود و جنگ بین ایران و اسراییل آغاز شود مردمان بسیاری کشته و خساراتی عظیمی ببار آید. آنچه مهم است فرار از پاسخگویی و ماندن در قدرت است، به هر شکل و با هر بهانهای.
اسراییل با شناخت دقیق از ملایان میداند که گسترده ترین حملات به نظامیان و تاسیسات اتمی ایران نیز واکنش و تلافی از سوی ایشان در پی نخواهد داشت. ملایان حتی در ماجرای ترور سردار سلیمانی برای عبور از خطر عصیان نظامیان وفریب مردم پس از هماهنگی با طرف مقابل نمایشی از موشک بازی برپا کردند.
ملایان شیعه درکی از مفهوم ملت و دولت ندارند. قدرت را حق طبیعی خود دانسته و ایران را تنها به عنوان غنیمت و منبع درآمد میشناسند. نسبت به کلمات وطن و هموطن هیچ حس و درکی ندارند. با بیان اینکه لباسشان لباس پیامبر است سعی در مصادره به مطلوب نمودن جایگاه قدسی رسول و موجه جلوه دادن گفتار و کردار خود دارند. سخنان خودرا هر چقدر هم که مزخرف باشد با لطایف الحیل و با کمک عناوین و اسماء متبرک و محترم برای مردم مقدس و واجب الاطاعه جلوه میدهند. حفظ نظام، یعنی حفظ قدرت ما، اوجب واجبات است. کلام کفرآمیزی که خمینی پسر خود را بابت آن تاوان داد. کسی که او پیشتر گفته بود توانایی اداره یک نانوایی را ندارد و بعد با دسیسه به قدرت رسید با استناد به این حرف مجوز قتل پسرش را صادر کرد. جماعت روحانی در همه ادیان برای خود نسبت به سایر مؤمنین آن دین برتری قائلند. آنان اعمال خود را درست میدانند و پیش از اخذ و اعلام تصمیم خداوند خود را مستحق بهشت و پاداش اعلام میکنند. همانگونه که خمینی گفت با قلبی مطمئن به دیدار معبود میشتابد. او نظر خداوند را که تاکنون نظرش را به احدی نگفته و نخواهد گفت میدانست! او باعث فساد در دین و دنیا و بروز ستم و خونریزیهای بسیار شد. با این همه، تا نظر خداوند چه باشد؟ گناهکار و بیگناه را رحمت کند.
اسراییل با تیم سیاستمدارانی که به مرور فساد در آنان گستردهتر و ریشهدارتر میشود مایل نیست ملایان را، بهانه جنگهای دائمی و دلیل اصلی طلبکار بودن از دنیا و مهمتر از همه منشاء سرازیر شدن پول بسیار به اسراییل را که در ظاهر مثبت و در واقع باعث فساد دولتمردان و حتی بخشی از مردم اسراییل شده است را حذف کند. همانگونه که پول نفت در دسترس ملایان باعث فساد حوزهها و مراجع و کثیری از مردم شد و در نهایت به ویرانی دنیا و دین مردم ایران انجامید. دنیای مردم ایران بارها با خاک یکسان شده است اما آن را دوباره ساختهاند، زیرا ایرانشهر بر قوم و قبیله و دین استوار نیست، تنها انسان و عقل. ولی دینشان بهواسطه کسب تجربه از پی کارکردی چهل و دوساله در قالب حکومت دینی از منظر عقل مردود شد و عملا رو به زوال و انحطاط دارد. روحانیون در مقابل قدرت و ثروت پست و حقیر شدند. در برابر ستم و کشتار و فجایع بسیار بر ملک و ملت کنج عافیت و سکوت اختیار کردند. دین را و خدا را ذلیل کردند. مصباح، یک مجتهد و عالم و فقیه و مرجع پای خامنهای را بوسید. مابقی هم کمابیش به شکلی شبیه او رفتار کردند. علما و مجتهدین شیعه به جای دفاع از تشیع و شیعیان از منافع خود دفاع کردند و ثابت کردند که بیاعتقادترین به کلام خود هستند.
بخشی از مردم اسراییل مانند بخشی از مردم ایران از درآمد کشور بیش از دیگران سود میبرند وگرنه دلیلی ندارد تلاش کنند کسی را که رسما به سه جرم در ابعاد ملی متهم شده است مجددا در مقام نخست وزیر ابقا کنند. هنگامی که فساد و تباهی از بالاترین مقامات کشور شروع میشود خیلی زود تمام مردم را درگیر میکند. سطل لجنی که ما مردم ایران به جای تاج کیانی در ۵۷ بر سر خود ریختیم سریع تا نوک پایمان رسید. در اسراییل هم اوضاع همین است. گونه پستاندار انسان مانند سایر جانداران برای بقا خود را با شرایط وفق میدهد. همیشه و همهجا اوضاع همین است. اگر در مکزیک و کلمبیا قضات و پلیس بیشتر به سمت همکاری با کارتلها تمایل دارند برای بقاست و اگر در سوئد و نروژ پلیس و قاضی بیشتر به رعایت قانون متمایلند باز برای بقاست. در جامعهای رعایت قانون شرط بقاست و در جامعهای عدم رعایت آن.
اکنون نه تنها اروپا و خاورمیانه که چین، هند، آمریکای لاتین، آفریقا و سایر نقاط جهان نیز اعمال و رفتار اسراییل را زیر نظر دارند. یهود مهم است و چون مهم است کارنامهاش با دقت بیشتری دیده میشود.
پروندههای نتانیاهو علیرغم انکارهای او در جریان است. هنوز نتوانستهاند قوه قضاییه را کاملا عقیم کنند. وقتی رییس دولت سه پرونده فساد داشته باشد و باز هم پیشتاز انتخابات باشد یعنی گروه بسیاری از مردم با فساد و تبهکاری او مشکلی ندارند و ملاک انتخابشان چیزی غیر از راستی و درستی و دین است. جامعه اسراییل همچون ایران در حال تهی شدن از اخلاق و قانون در حال نحیف شدن است. سیستم قضایی در سراشیب ضعف قرار گرفته است و حتی نمیتواند جریان عادی محاکمه نتانیاهو را برگزار کند. وقتی قانون کم توان میشود و از طرفی اخلاق در اجتماع تا آن حد تنزل مییابد که یک متهم انتخاب اول مردم است سقوط اجتماعی فراگیر شده است. اگر گروههای سکولار فرهیخته، سیستم قضایی و از همه مهمتر مؤمنان واقعی به موقع تکانی نخورند مهمترین قوم تاریخ با خطرات بزرگی مواجه خواهد شد. اعضای سیستم قضایی هم انسان هستند و تهدید و تطمیع هر دو کارگر است.
تحریمها برای ضعیف کردن ایران بویژه در بعد نظامی است نه ساقط کردن حکومت. وجود حکومتی درمانده شبیه زمان قاجار که هر بلایی خواستند بتواند بر سر آن بیاورند. اصولا ملایان بر خلاف تصور رایج با توجه به تحرکات و دامنه عملیات ارتش ایران کمترین هزینه را نسبت به کشورهای حتی همسایه برای نظامیگری صورت میدهند. وضعیت معیشتی نظامیان تفاوت چندانی با بقیه ندارد.
هم اکنون نیز آنچه ایران را و نظامیان آن را زمینگیر کرده سیاستهای خامنهای است. نیروهای ایرانی به همراه نیروهایی از افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن و ... با بذل جان موفق شدند تمامیت ارضی کشورهای عراق و سوریه را حفظ کنند. ولی بواسطه دشمنی خامنهای با غرب بویژه آمریکا حاصل تلاشهای آنان در حال از دست رفتن است. کشورهایی که تامینکنندگان اصلی داعش بودند طرف توجه قرارگرفتهاند و زحمات نیرهایی که عملا با داعش جنگیدند و آنان را شکست دادند در حال ضایع شدن است. به جای اینکه از آنان چون ناجی استقبال شود و عزت یابند در معرض نفرت مردمی قرار گرفتهاند که بخاطرشان جنگیدند و خون دادند. مانند مجرمان با آنان رفتار میشود و هر روز حلقه محاصره پیرامون آنان تنگتر میشود. چرا نباید زحمات ایران در جهت کمک به دیگر مردمان به دیده مثبت و تحسین نگریسته شده و ارج نهاده شود؟ چرا تلاش نیروهای نظامی ایران در جهت برقراری صلح به تحکیم مناسبات با جهان و برانگیختن احترام و قدردانی بینالمللی منجر نمیشود؟ قوز حکومت اسلامی و بالاقوز خامنهای مصیبت بزرگ است.
چرا نباید همانگونه که با سایر کشورها از جمله چین و روسیه ارتباط برقرار است با آمریکا روابط سیاسی وجود داشته و مشکلات در فضایی آرام و متمدنانه بدور از جنجال و هیاهو حل شوند؟ آمریکا یک کشور نیست بلکه آینده است. گسست از آمریکا گسست از آینده است. سرمایهداری مبتنی بر آزادی نمیتواند از انسان فاصله بگیرد. بروز عدم تعادل در سیاستهای چند دهه اخیر، گرایشات دست راستی افراطی و تجلی چهرههای تابناک حماقت در عرصه سیاست آمریکا بسیار متأثر و در تقابل با انقلابهای مسلحانه چپ در قرن بیستم بویژه کوبا بود. برآمدن فریادهای رعب انگیز انقلاب از منتهاالیه چپ برآمدن نیروهای مخالف از منتهاالیه راست را در پی داشت. حال اردوگاه منهدم شده کمونیسم با تمام توان در حال پیمودن مسیر سرمایه داری و جبران فرصتهای فوت شده است. حکومتهای چپ و دینی جز خسارت برای نوع انسان حاصلی نداشتند.
ولی از همه مهمتر برای ایران اسراییل است. رابطه ایران با اسراییل از قدیمیترین روابط ثبت شده در جهان است. رابطهای سیاسی و احساسی. ما در مشکلات و سختیها در کنار آنان بودهایم و در مقابل مراتب قدردانی و سپاس آنان در کتاب مقدس به محترمانهترین وجه بیان شده است. رفتار کورش با مردم ستمدیده یهود ارتقایی در آدمیت و الگویی است که هرگز کهنه نمیشود. پایهای که مفهوم ایران بر آن بنا نهاده شد. انسان، فارغ از نژاد و دین، تنها قانون. همدلی و همراهی آدمیان با یکدیگر در سختیها به جای سؤاستفاده. وفاداری به آدمیت شرط نانوشته دوام حکومتها در این جغرافیا شد. الویت انسان بر همه چیز. فاتحین غزنوی، سلجوقی، خوارزمی و مغول آن پایه را برای حکومت استوار دیدند و سعی کردند بر همان اساس با روشهای خود حکومت کنند. فراموش نکنیم که دو هزار و پانصد سال بعد در اروپا با یهود چه کردند و خود یهود با مردم ضعیفتر اکنون چه میکند. هر گروهی که خود را برتر ببیند خواه ناخواه در ارتباط با دیگران به ستم ناچار میشود.
گر چه امروز دل و جان عقاب غمناک است و با بالهای شکسته روزهای تلخی را در گندزار خوان الوان زاغها به اسارت میگذراند ولی او چشم اندازها و افقهای دور آدمیت را در اوجهای بلند پرواز فراموش نکرده و آنها را در آثار هنری و فرهنگی بیشمار در دل تاریخ، شعرها، افسانهها، اسطورهها و آیینها حفظ کرده است. تعهد به حفظ حرمت و امنیت بنیاسراییل پاسداشت روش نیاکان در آدمیت است.