شاهزاده!
در مهر ماه ۱۳۹۹ خورشیدی، برای «آغاز [به] گفتگو» با «هم وطنان و هممیهنان» «پیمان نوین» را پیش آوردید و دست یاری به سوی «همه نیروهای سیاسی دمکراسی خواه، فارغ از گذشته و گرایش سیاسیشان ... دراز» کردید. ایرانیان پیشنهاد شما را پاس داشتند چون با نگر آن به روزگار سخت ایرانی، مبارزه با نظام ولایی و دورنمای
ایرانیان به پشتیبانی پیمان آمدند چون « نگران اکنون و آینده ایران» هستند و میدانند که حکومت اسلامی دستآوردی جز «انزوا، فروپاشی اجتماعی، تبعیض، خفقان، سقوط آزاد اقتصادی، سر خوردگی و ناامیدی» ندارد و «اصلاحپذیر ... و ... درخور نام ایران نیست».
ایرانیان دست گشوده شما را فشردند چون میدانند که «سکوت ... و بیعملی ... فاجعه... به همراه خواهد داشت» و نیز این که «ما» «بزرگترین قدرت ماست» و چون ایرانیان برای «نجات ایران» «اختلافات و خود بزرگبینی و برتریجویی» را به کناری نهند و «... مسئولیت میهنی ... بر دوش [بگیرند] ... و تک تک ... تلاش... [کنند] » و با روامداری «آرا و عقاید یکدیگر ... اعتراض» کنند و به دیگر سخن «باهم و در کنار هم» باشند، آن گاه بیتردید «... از سرکوبگران نیرومندتر[ند]» و گام به راه «... آزادی و رفاه ... میگذار[ند]».
ایرانیان آزاده فراخوان به گفتگو گردِ «پیمان نوین» را پاس داشتند، چون به روشنی آوردید که در پی «قدرت سیاسی» نیستید و بلکه در پی سامانهای هستید «که در آن قدرت ... [نه] در انحصار فرد و گروه ... [بلکه] بر پایه خرد جمعی، مشارکت عمومی و مسئولیت پذیری شهروندی ... [باشد]... [تا] ... مردم ایران ... در تصمیم گیری ... به یک اندازه سهیم باشند ... ... [و] هیچ کس به دلیل باورهای خود شهروند درجه دو [نباشد] و ... حقوق اقلیت [حتی] از سوی حکومت اکثریت پایمال [نشود و به دیگر سخن، تنها گزینه پسندیده] حاکمیت مردم ایران [باشد و بس]. »
شاهزاده!
پیمان اما، پیروی نیست و بلکه دو سر دارد. ایرانیانی که پیمان بستند، آن را پی گرفتند و پیش بردند. بر شما هم هست که چنین کنید. رمز پیروزی پیمان، به ویژه پیمانی که پشتوانه قانونی ندارد تا سرپیچی از آن پیگرد قضایی و انتظامی داشته باشد، در پایبندی و راستی (شفافیت).
شاهزاده!
پایبندی یعنی آن که هموند پیمان آن چه را بر گردن گرفته به یک باره رها نکند تا به کار دیگری پردازد.
درست یا نادرست، کم نیستند کسانی که شما را پایبند پیگیر نمیدانند و به داستانهای نیم مانده «بنیاد میهن»، «شورای ملی ایرانیان»، «ققنوس»، «فرشگرد» و دیگر اشاره میکنند.
به «پیمان نوین» مهر ماه ۱۳۹۹ هم چندان پایدار نماندید. بسیاری از ایرانیان، به ویژه آنها که از باورهای سیاسی دور از پادشاهی خواهی و به ویژه پادشاه پرستی میآمدند، کار آن پیمان را پی گرفتند و در پی انجمن و نامه شدند. اما هنوز کار به سامان نرسیده، شما بیپاسداشت ساعتها کار و کوشش ایشان، به کارزار «نه به جمهوری اسلامی» پرداختید.
کارزار «نه به جمهوری اسلامی» نه پایبندی به هواداران «پیمان نوین» بود و نه به مردمی که پیش تر و به روشنی گفته بودند که: «جمهوری اسلامی؛ نمیخوایم نمیخوایم»، «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تموم ماجرا »، «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»، «رهبر بیکفایت، استعفا، استعفا»؟ کارزار «نه به جمهوری اسلامی» از پیشنهاد «پیمان نوین» خود شما هم پس تر بود که در آن آمده بود : «گام نخست ... گذار از جمهوری اسلامی است ... و تنها آلترناتیو مقبول [گزینه پسندیده]، حاکمیت مردم ایران است».
«نه به جمهوری اسلامی»، آن هم در آستانه انتخابات خرداد ۱۴۰۰، کمتر از انتظار بود، اما بگیریم به جا بود! جای آن نبود برای رنجه کوشندگان «پیمان نوین» اندیشهای میداشتید و با ایشان رایزنی میکردید؟ با چنین رویکردی، چه تضمینی است که اگر ایرانیان به کارزار پیوستند، آن را هم را نیمه کاره نگذارید و باز هم به دنبال کار تازهای نروید؟
زمانی که دست پیمان گشودید و ایرانیان آن را فشردند، آنگاه اگر کاری دگر کنید، به روشنی آب به آسیاب کسانی ریخته اید که با روشن بینی یا بد دلی، میگویند که به پیمان و پایبندی شاهزاده رضا پهلوی اعتمادی نمیتوان داشت. نه این است که اگر یکی دو از کارهایی که خود برانگیخته اید به سرانجامی رسیده بود، پس از چهل و دو سال، دیگر نیازی به کارزار «نه به جمهوری اسلامی!» نبود؟
شاهزاده!
گفتیم که رمز پیروزی پیمان پایداری و راستی است. پایداری را دیدیم، به راستی (شفافیت) بپردازیم. راستی یعنی این سوی پیمان نکتهای را پوشیده ندارد که بر تصمیم پیوست و گسست سوی دیگر تاثیرگذار تواند بود.
ما ایرانیان میدانیم که شما پر آوازه ترین چهره اپوزیسیون در درون و برون مرز هستید، اما نمیدانیم چه نقش و مسئولیتی در اپوزیسیون به گردن گرفتهاید؟
میدانیم که ایران را دوست میدارید، اما نمیدانیم روزی که نظام ولایی رفت آیا زندگی در فرنگ را بر میدارید و به میهن باز میگردید؟
میدانیم که پس از گذر از نظام ولایی، حق انتخاب میان پادشاهی و جمهوری با مردم است، اما نمیدانیم که آیا شما نامزد این و آن هستید؟
میدانیم که در دوران جهانروایی، مبارز سیاسی و مدنی ایرانی نمیتواند فرنگیها را نادیده انگارد، اما نمیدانیم که شما با کدام فرنگی نشست و برخاست دارید و چه میگوید و چه میشنوید؟
میدانیم که مبارزه با نظام ولایی نیازمند منابع است، اما نمیدانیم که آیا شما از فرنگی کمک میگیرید و اگر آری برای چه کاری؟
میدانیم که همکارانی دارید، اما نمیدانیم کدام رسمی و کدام به دلخواه به همراه شما به دیدار نیروهای سیاسی میآیند؟
میدانیم که با کوشندگان ایرانی نشست و برخاست دارید، اما نمیدانیم چرا در درهای بسته؟
کار ارزنده و به یاد ماندنی است اگر هر از چندی گزارش راستی از کردههای خود به مردم دهید.
شاهزاده!
همای فّرهی، بر دوش شما نشسته! پرآوازهترین چهره اپوزیسیون در درون و برون مرز هستید و دیدار سرآمدان ایران و انیران بر شما آسان است. برای آن که همای فّرهی بماند و ایران برهد، هموندی دستههای سیاسی را به کناری گذارید و نماد مشروطه ایرانی را به گردن گیرید.
ایرانیان همچنان که حق ایشان است باورهای رنگارنگ دارند و دستههای گوناگون به راه انداختهاند، نقش شما اما، نه آن است که دستینهای بر کارزاری بگذارید که ایرانیان دیگری، حالا به هر دلیل، با آن همداستان نیستند. بر شماست که بر فرای گروهها، نماد و نمود مشروطه ایرانی باشید و در نزدیک کردن ایرانیها آنها بکوشید. چه ایرانیان به پادشاهی رای دهند، چه به جمهوری؛ چه نامزد حکومت باشید یا نه؛ مشروطه خواهی بزرگ ترین سودی است که برای ایران میتوانید داشت.
شاهزاده!
هدف ملی برپایی دمکراسی و مشروطه است. انتخاب میان پادشاهی و جمهوری بماند به رای مردم. تا آن زمان شما هم نماد مشروطه خواهی برای پادشاهی و جمهوری بمانید.
اگر آزادی خواهان، انتخاب میان پادشاهی و جمهوری را به رای مردم وا میگذارند، تنها شهریار نمادین و نخست وزیر نهادین، را گزینه میدانند. چنین پادشاهی قدرت و مسئولیتی برای رتق و فتق امر همگانی ندارد که اگر انتخابی نبود مردم سالاری خدشه دار شود. اگر پادشاهی نمادین نباشد، مورد پذیرش آزادی خواهان نمیتواند بود و اگر بود، جای نگرانی نیست.
وانگهی همه چیز را انتخابی خواستن نادرست است. چه فرق است میان نهاد (Legislation) و نماد (Symbole). نهاد زندگی اجتماعی را سامان میدهد و مردمان را از ستیز با یکدیگر باز میدارد. منتسکیو در «روح القوانین» نهاد را سامانه سیاسی حکمرانی مردمان میداند. روشن است که آزادی خواه برای امر همگانی جز نهاد انتخابی نمیتواند پذیرفت. اما، نماد، یا به سخن برخی، نهاد فرهنگی، همواره انتخابی نیست و نمیتواند بود. آیا میبایستی هر از چندی برای انتخاب زبان مشترک یا جشن سال نو مردم را به پای صندوق رای فرا خواند؟
همه چیز را انتخابی خواستن، اگر از سر ناآگاهی نباشد، از سر کج اندیشی و مردم زدگی است با این خیال که اگر پادشاه را هم انتخابی بخواهیم، آن گاه مبارزین پادشاهی ستیز، نرم میشوند و به جبهه مشترک میأیند. چنین نیست! مبارزینی که پادشاهی مشروطه را، حتی با انتخاب مردم نمیپذیرند، گسستگان از پادشاهی و روی آوردگان به «میهن بان» و «دولت بان» را هم نخواهند پذیرفت.
شاهزاده!
به شعارهای سلبی، همچون «نه به جمهوری اسلامی» بسنده نمیتوان کرد چه راه پیش رو نمینماید. به جاست که زین پس گرد اصول مشروطه انجمن کنیم و بر همین پایه شعار دهیم. اصول مشروطه را ایرانیان آزاده میشناسند و میشناسید و همواره خواستهاند و میخواهید. بر پایه این اصول پیمان را نو کنیم:
۱) اعلامیه جهانی حقوق بشر همچون سند مادر
۲) پاسداشت یکپارچگی ایران و یک ملت و ایران سرای همه ایرانیان و یک ایرانی، یک رای
۳) حکومت دموکراسی و وانهادن انتخاب میان پادشاهی و جمهوری به مردم
۴) اقتصاد بازار بنیاد به جای اقتصاد دولتی، کارآفرینی به جای رانت خواری، تولید به جای مصادره اموال و فراهم آوردن تامین اجتماعی و آموزش و سلامت و امنیت برای توانمندی همه ایرانیان
۵) همخوانی با و پیوستن به پیمانهای بینالمللی و به ویژه نزدیکی به کشورهای دمکراتیک.
چند و چون هر یک از این اصول میماند به گفتگوی و رای آزاد ایرانیان
شاهزاده!
نظام ولایی هرگز تا بدین پایه به هم نریخته و ایرانیان به این گستردگی از آن رو نگرداینده بودند. اگر نماد مشروطه را به گردن گیرید، از پیمان تا ایران راهی نیست!
■ با این مقاله جناب اسدی دیگر آقای رضا پهلوی دلیلی ندارد که میان دو صندلی نشیند تا اتفاق تازهای بیفتد و ایشان دوباره یک آکسیون وقت تلف کنندهای جدیدی راه بیندازند. ایشان با همه حسن نیت متاسفانه فاقد انضباط و پیگیری سیاسی هستند و زمان نیز به ضرر ایران و ایرانی میگذرد. بدون یک اپوزیسیون قدرتمند اروپا و آمریکا با همین حکومت اسلامی یک جور کنار میآیند. کار اصلی سر و سامان دادن به اردوگاه اپوزیسیون و شناسایی آن به جهان به عنوان آلترناتیو فلاکت اسلامی است. این نوع آکسیونها را خود فعالان حتی بدون تشکیلات و ژورنالیستهای اکتیو مثل مسیح علینژاد هم میتوانند در فضای مجازی سازماندهی کنند.
با احترام پرهام
■ شاه بخشیده، شاهقلی خان نمیبخشه!
احمد پورمندی
■ با درود آقای اسدی گرامی،
به باور من شما اگر خلط بحث نمیکنید ولی تااندازهای نیمه سازنده مینویسید. نخست در مورد اینکه میگوید آقای پهلوی پیگیر نیستند با شما موافق هستم. دوم اینکه، این باور شما که «نه به جمهوری اسلامی»، “پستر” بود، نادرست است. براستی این کارزار نوین مکمل کننده پیمان نوین است. چرا که پیمان نوین را نخبگان نشان زدند و نه به جمهوری اسلامی را طیف گستردهتری (مردم) نشان میزنند. کارزار ما که قرار نیست با ریاضیات پیش برود، هر چند که اینجا این یکی آن یکی را طرد و یا نقص نمیکند. خوب میبود که در نکته “پگیریی” رهنمود میدادید که داشتن مشاوران دلسوز، اندیشکار و باتجربه مهم است. ای کاش میگفتید که در پیگیری مهم است که آقای پهلوی بهتر است که واکنشهای سروقت به مسائل (مانند اکنون موضوع سند چین) بگیرند، و هرازگاهی و مرتب به مردم پیام بفرستند.
در میانه نوشته پرسشهای میکنید که ای کاش از همه میکردید!! همینطور از وب سایتی که نوشتار شما را پخش میکند از کجا پول میآورد؟ مگر خود جمهوری اسلامی برای نابودی ایران از هم جا پول نمیگیرد؟ فروش نفت، گاز، خاک، ... آن نکته آخر شما را نگرفتم؟ چه اشکالی دارد که پادشاه انتخابی باشد، انتخاب از طریق منتخبین مردم از میان چند باهوش و درستکار! پادشاهی در ایران باستان نیز موروثی نبوده!!
شاد باشید / فریدون رازی
■ این هم از عجایب روزگار در دوران حاکمیت استبدادی روحانیت مرتجع در کشورمان هست... شواهد تاریخی عصر مدرنیزم و تکنولوژی، حاکی از این هست که «مشروطهخواهی» و «نظام سلطنت موروثی» نه تنها راه حل تحوّل و توسعه در جوامع امروزی نیست، بلکه عاملی بازدارنده در پایان بخشیدن به حاکمیتهای اقتدارگرائی و توتالیتر هست، امّا آقای جمشید اسدی در اوج نا امیدی، با التماس از آقای رضا پهلوی می خواهد که: حداقل، اگر از سلطنت گذشتی، مشروطه خواه باش...!!!
کمال رحمانیان
■ آقای دکتر اسدی گرامی به نکات با ارزشی اشاره کردهاید و مهمتریناش آنکه بیشترین و مهمترین و توانايی مسوولیت ایشان میراثداری و نگاهبانی از سلطنت است که به هیچ تخصصی نیز نیاز ندارد و وجود ایشان برای دوستداران پادشاهی و سلطنت نیز دلگرمی برای آنان خواهد بود، ولی ناگزیر هستم که ضمن با ارزش بودن مقاله این انتظار را داشتم که با اینهمه عصبانیت نوشته نشود.
با ارزش و احترام برایتان. حسین لاجوردی
■ واقعا جدی جدی هنوز بعضیها فکر میکنند سلطنت به ایران بازگشتنی است؟ بیخود نیست همه اندر خم همان کوچهایم.
مهرداد
■ به هر روی، بر بسیاری از ما پوشیده نیست که شاهزاده رضا پهلوی سرمایه بزرگی برای جامعه ما هستند که همتای هم وزنی ندارند. میلیونها ایرانی به تنگ آمده، هوادار جدی ایشانند. ایشان با فاصله بسیار بسیار زیاد، مطرحترین شخصیت اپوزیسیون می باشند و بعد از شهبانو فرح پهلوی، در جایگاه محبوبترین چهره برای اکثر ایرانیان قرار دارند. ایشان چه بخواهند و چه نخواهند، همانقدر که به عنوان نماد اپوزیسیون در معرض خطر از جانب عوامل مافیای امنیتی خامنهای هستند، میتوانند بیش از هر چهرهای، سمت و سوی راه آینده ایران را تعیین نمایند. ایشان نباید فراموش کنند که راهی را که تا به امروز آمدهاند، نمیشود با عنوان هر شعار و پیمانی تخفیف داد. راه نجات بخش ایران آینده نیز روشن است: تحکیم مشروطه ایرانی و ایجاد چتر حمایتی نمادین برای حفظ یکپارچگی ایران! هرگونه کوتاه آمدن از این مهم، نتیجه دیگری بجز نزدیک کردن ایران به چند پارگی و سقوط و نابودی آن نخواهد داشت. مردم ایران انتظار دارند که شاهزاده رضا پهلوی، بنای آینده آزاد ایران را با ایجاد یک سیستم کارآمد در راستای مشروطه پادشاهی بر گرد خود آغاز نمایند و به این سردرگمی پایان بخشند. افراد با جنم و کارکشته در این میان کم نیستند. کمهزینهترین شکل برای نجات ایران، یاری تمام عیار شاهزاده رضا پهلوی به قطعی شدن مشروطه ایرانی مباشد.
با احترام / بهروز فتحعلی
■ در پاسخ به دوستانی ، که در چند جمله کوتاه خود ، مدرنیسم قرن بسیت یکمی را به جمهوری خواهی گره زدن، باید گفت دوستان گرامی، معمار مدرنیسم در ایران ما رضا شاه کبیر بود، و پیرو او فرزندش پادشاه فقید ایران. بنابراین کشور ما ایران تخم دو زردهای هست که تاریخش با سی صد بیست هفت پادشاه و خاندان تشکیل شده است. نه آمریکای دویست ساله است، و نه پاکستان ششت ساله ، چهل سال هم مدل جمهوری نظری پیشین برخی از دوستان را هم تجربه کرده است و هیچ معلوم نیست در صورت تدوام سیسیتم جمهوری، نسخه های مشابه صدام حسینی، و یا حافظ اسدی، و یا مدل جمهوری اسلامی پاکستان، و یا مدل آقای مسعود رجوی و خانم وی در بیاد ....بنابراین از اینکه بیشتر خانوادهای ایرانی ریشه تاریخی مستحکمی با نظام پادشاهی دارند، از دوستان جمهوری خواه دمکرات میخواهیم، حداقل به خاطر اینکه ثابت کنید، دمکرات هستید و اعتقاد به حق رای و حاکمیت مردم دارند ؟اجاژ دهند ، که این گزینش تا تشکیل مجلس موسسان مسکوت بماند
..Arvand
■ جناب آقای اسدی با درود فراوان
از خلوص نیت شما برای ایرانی آباد و دمکراتیک آگاهم ولی در این مقاله سئوالاتی از شاهزاده کردهاید که جواب آنها را بارها داده من تعجب میکنم که همان سئوال ها را دوباره پرسیدین، و البته چند مورد وجود دارد که از نظر من درست نیست. من در اینجا سعی میکنم بطور مختصر به آنها بپردازم امیدوارم آنها را به عنوان انتقاد سازنده درنظر بگیرید و نه برعکس.
نقل قول: «ایرانیان آزاده فراخوان به گفتگو گردِ «پیمان نوین» را پاس داشتند، چون به روشنی آوردید که در پی «قدرت سیاسی» نیستید». جناب اسدی در اینجا شما خودت جواب خودتو دادی: آقای پهلوی چون در پی قدرت نیست بنابراین یک ایرانی است مثل من و شما. ایشان فقط چون از من و شما شناخته شده تر هستند طبیبعتاً حرفهاش موثرتر از من و شما است ولی متاسفانه قدرت اجرایی ندارد (این قدرت را متاسفانه ۹۸% مردم ایران در سال ۱۳۵۷ از پدرش و متعاقب آن از خودش سلب کردند). آقای پهلوی همیشه خواستار کنار گذاشتن اختلافات، خصومتها، کینهورزیها بوده و همزمان خواهان اتحاد همۀ نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بوده و هست. چه در شورای ملی ایرانیان و چه در پیمان نوین و چه در سخنرانیها و مصاحبههایش. ولی اینکه مشکل ما (نیروهای مخالف جمهوری اسلامی) کودتای!؟ ۲۸ مرداد است!!! تقصیر آقای پهلوی نیست. حتی بعضی از دوستان شخص خودتان در همین سایت مقالاتی مینویسند که مرا از ایرانی بودنم شرم زده میکند. تازه اینها هر کدام حدود ۴۰ سال است در مهد تمدن دنیا(همانجائی که خودتان هستید) و سایر کشورهای پیشرفته دنیا زندگی میکنند. جناب اسدی از ماست که برماست.(آن ۹۸% بالا).
نقل قول: «پایبندی یعنی آن که هموند پیمان آن چه را بر گردن گرفته به یک باره رها نکند تا به کار دیگری پردازد.»
جناب آقای اسدی. آقای پهلوی از همان ۱۸ سالگی گفته بود که اگر مردم به سلطنت پشت کنند ولی ما به مردم پشت نمیکنیم. و تا امروز علیرغم تمام فحاشیها، اتهامزنیها، دروغ پردازیها و... علیه خود و خانوادهاش هرگز پشت به مردم نکرده است. آقای پهلوی نه آن پیمان را رها کرده و نه به کار دیگری پرداخته! ولی جمهوری اسلامی متاسفانه خیلی جان سخت است فقط با یک پیمان (حتی از طرف شاهزاده) از بین نمیرود. هم باید نه گفت به جمهوری اسلامی، هم باید برعلیه آن متحد شد، هم باید نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی را محکوم کرد، هم باید قرارداد چین رامحکوم کرد و... تا روزی که کل اینها با هم نتیجه بدهد(راه صعب العبوری است) و البته نباید دلسرد و ناامید شد بلکه درست برعکس باید با قاطعیت یک ضربه پس از دیگری به دشمن (جمهوری اسلامی) وارد کرد. جناب آقای اسدی نگران نباشید آقای پهلوی آن پیمان را رها نکرده تا به کار دیگری بپردازد! این ما هستیم (۹۸%) که پیمان را رها کردهایم وبه کارهای دیگر میپردازیم! (از جمله ناامید کردن مردم چون عجله داریم).
نقل قول: «درست یا نادرست، کم نیستند کسانی که شما را پایبند پیگیر نمیدانند و به داستانهای نیم مانده «بنیاد میهن»، «شورای ملی ایرانیان»، «ققنوس»، «فرشگرد» و دیگر اشاره میکنند».
جناب اسدی شورای ملی را توضیح دادم ققنوس که اصلا سیاسی نبود و ربطی به براندازی ندارد. فرشگرد هم جوانانی نسل نو هستند که به گفتۀ خودشان طرفدار شاهزاده هستند(همانطور که شما هم هستید). اینها چه ربطی به پایبند پیگیر بودن و داستانهای نیم مانده دارد!؟ من که نمیدونم اگه شما میدونی لطفاً مرا هم روشن کنید!
نقل قول: «کارزار «نه به جمهوری اسلامی» نه پایبندی به هواداران «پیمان نوین» بود و نه به مردمی که پیش تر و به روشنی گفته بودند که: «جمهوری اسلامی؛ نمیخوایم نمیخوایم»، «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تموم ماجرا »، «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»، «رهبر بیکفایت، استعفا، استعفا»؟ کارزار «نه به جمهوری اسلامی» از پیشنهاد «پیمان نوین» خود شما هم پس تر بود که در آن آمده بود : «گام نخست ... گذار از جمهوری اسلامی است ... و تنها آلترناتیو مقبول [گزینه پسندیده]، حاکمیت مردم ایران است».
جناب اسدی کارزار «نه به جمهوری اسلامی» هم پایبندی به هواداران «پیمان نوین» بود و هم به مردمی که پیش تر و به روشنی گفته بودند که........(توضیحات آن رادر بالا دادم)
نقل قول: «نه به جمهوری اسلامی»، آن هم در آستانه انتخابات خرداد ۱۴۰۰، کمتر از انتظار بود، اما بگیریم به جا بود! جای آن نبود برای رنجه کوشندگان «پیمان نوین» اندیشهای میداشتید و با ایشان رایزنی میکردید؟ با چنین رویکردی، چه تضمینی است که اگر ایرانیان به کارزار پیوستند، آن را هم را نیمه کاره نگذارید و باز هم به دنبال کار تازهای نروید؟»
جناب اسدی به نظر من نه به جمهوری اسلامی آن هم در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ بهترین گزینه است(در بالا توضیح دادم) در عین حال آقای پهلوی برای رنج کوشندگان «پیمان نوین»» اندیشهای دارد( که آن را در بالا توضیح دادم) با این حال اگر آقای پهلوی بخواهد با ایشان رایزنی کند با چه کسی باید رایزنی کند؟ نماینده کوشندگان «پیمان نوین» کیست؟
نقل قول: «زمانی که دست پیمان گشودید و ایرانیان آن را فشردند، آنگاه اگر کاری دگر کنید، به روشنی آب به آسیاب کسانی ریختهاید که با روشن بینی یا بد دلی، میگویند که به پیمان و پایبندی شاهزاده رضا پهلوی اعتمادی نمیتوان داشت. نه این است که اگر یکی دو از کارهایی که خود برانگیخته اید به سرانجامی رسیده بود، پس از چهل و دو سال، دیگر نیازی به کارزار «نه به جمهوری اسلامی!» نبود؟»
جناب اسدی اینجا من با شما موافقم: اگر یکی دو از کارهایی که خود برانگیختهاید به سرانجامی رسیده بود، پس از چهل و دو سال، دیگر نیازی به کارزار «نه به جمهوری اسلامی!» نبود؟ جناب اسدی اینجا من با شما موافقم: اگر یکی دو از کارهایی که خود برانگیخته اید به سرانجامی رسیده بود، پس از چهل و دو سال، دیگر نیازی به کارزار «نه به جمهوری اسلامی!» نبود؟ البته دو تا لازم نیست همین یکیاش هم کفایت میکند. ولی چرا به سرانجام نرسید؟ در بالا گفتم! چون مشکل اول ما در تمام این زمان کودتای!؟ ۲۸ مرداد بوده. گاه گاهی هم هر گروهی برای خودش خواهان براندازی بوده(جمهوریخواه با جمهوریخواه، تودهای با تودهای، و... این فقط آقای پهلوی است که از ۱۸ سالگی به این نتیجه رسید که فقط با اتحاد همگانی شاید بتوان از جمهوری اسلامی عبور کرد. بقیه دکترها و مهندسان تحصیلکرده در مهد تمدن دنیا هنوز مشغول زدن تو سر و کلۀ خودشان هستند.
نقل قول: «گفتیم که رمز پیروزی پیمان پایداری و راستی است. پایداری را دیدیم، به راستی (شفافیت) بپردازیم. راستی یعنی این سوی پیمان نکتهای را پوشیده ندارد که بر تصمیم پیوست و گسست سوی دیگر تاثیرگذار تواند بود.»
تفسیر این جمله را به عهدۀ خودتان میگذارم من نمیدونم یعنی چی؟
نقل قول: «ما ایرانیان میدانیم که شما پر آوازه ترین چهره اپوزیسیون در درون و برون مرز هستید، اما نمیدانیم چه نقش و مسئولیتی در اپوزیسیون به گردن گرفتهاید؟»
جناب اسدی، آقای پهلوی چون خودش به صراحت اعلام داشته که خواهان رسیدن به قدرت نیست بنابراین هیچ مسئولیتی هم بر گردن نگرفته! نقش او هم همان نقش من و شما است. فقط فرق آقای پهلوی با من و شما در این است که او همانطور که ذکر کردم از سن ۱۸ سالگی خواهان اتحاد همۀ مخالفان جمهوری اسلامی است ولی متاسفانه من و شما (۹۸%) خواهان اتحاد همۀ مخالفان (احتمالا حدس میزنید) کودتای!؟ ۲۸ مرداد هستیم.
نقل قول: «میدانیم که ایران را دوست میدارید، اما نمیدانیم روزی که نظام ولایی رفت آیا زندگی در فرنگ را بر میدارید و به میهن باز میگردید؟»
جناب اسدی این سؤال را از شما انتظار نداشتم. آقای پهلوی در صورت بازگشت به ایران احتیاج به یک ارتش فقط برای حفاظت از خودش دارد(دلیلش را خودت باید بدونی احتیاج به توضیح نیست) تا زمانی که این اطمینان وجود ندارد من خواهان بازگشت ایشان نیستم(شما را نمیدانم) من دوست دارم ورود ایشان به ایران جشن بگیرم و از افکار ایشان در بازساخت ایران استفاده کنم و نه اینکه هر روز برم سر قبر ایشان و لعنت و نفرین بر قاتلین و دشمنانش بفرستم..
جناب اسدی متاسفانه دیگه وقت ندارم باید تموم کنم شاید در روزهای دیگر به تفسیر بقیۀ مقاله شما بپردازم.
امیدوارم که تمام این انتقادها را مثبت ببینید ونه برعکس.
با احترام فراوان astuias
■ جناب اسدی لطفا بد نیست اگر فرصت شد باری دیگر و با دقت قانون اساسی مشروطه را بخوانید. طبق قانون اساسی مشروطه آخوندهای شیعه حق وتو در قانون گذاری های کشور را دارند. آیا این است چشم انداز ما پس از سرنگونی جمهوری اسلامی؟ آن دو سر دارد!
هوشنگ
■ جناب دکتر اسدی
با درود فراوان. اصطلاح معروفی است که میگوید “صحبت کردن در مورد دیگران کافی است کاری کنیم که دیگران در مورد ما حرف بزنند”. هدف این نامهنگاریهای جنابعالی برای من چندان روشن نیست. جنابعالی که اقتصاددان هستید به احتمال زیاد اثار اقتصاددان معروف اولسون (M. Olson) در عدم وقوع انقلابها یا استثنا بودن آنها را خوانده اید و علت اصلی که همان معضل اقدام جمعی (Collective Action) باشد را از نظر گذراندهاید. مثلا هم اکنون چند هزار نفر فعال سیاسی ایرانی خارج از کشور، که همه هم تحصیل کرده هستند، قادر نیستند اقدامات جمعی قابل توجهی انجام دهند. نتیجه تحقیقات برخی از پژوهشگران هاروارد هم نشان داده است که در تمام انقلابهایی که صورت گرفته اتحاد و اقدام مشترک و همکاری کمتر از ۴ درصد مرم یک کشور برای سرنگونی حکومت خودکامه آن کافی بوده است که در مورد ایران میشود کمتر از ۳.۵ میلیون نفر. یعنی اگر ۳.۵ میلیون نفر از جمعیت ۸۳ میلیونی ایران متحدا و با پشتکار و فداکاری عمل کنند میتوانند نظام سیاسی دموکراسی را در کشور مستقر کنند. اقتصاددانان سیاسی بزرگی موضوع انقلابها و گذار به دموکراسی را بررسی کردهاند که دارون عجم اوغلو اقتصاددان معرف ام ای تی و وینتروب اقتصاددان سیاسی کانادایی، تیلی، گلدستون و ده ها اقتصاددان دیگر از جمله آنها هستند اما به نظر میرسد برای منظور ما آثار خانم الینور استروم (Elinor Ostrom) اقتصاددان سیاسی معروف که چند سال پیش جایزه نوبل گرفت اهمیت خاصی داشته باشد زیرا وی معضل اقدام جمعی را از دیدگاههای تازه بررسی کرده و راه حلهایی برای حل این معضل پیشنهاد کرده است. بنظر میرسد رهبران شناخته شدهای مانند جنابعالی به جای توسل به این و آن خود کمر همت به میان بندند و در پرتو نظریه های اقتصاد سیاسی معضل اقدام جمعی ایرانیان را حل کنند تا مسیر بزرگترین تحول تاریخ ایران که استقرار دموکراسی در کشور است هموار شود. میتوان از ایرانیان خارج از کشور شروع کرد. اگر جنابعالی و همفکران شما حتی ۱۰ درصد ایرانیان خارج از کشور را که علایق سیاسی اجتماعی دارند در انجمنها، اتحادیهها، کانونها و سمنها و غیره حول برنامه حداقلی روشنی متشکل کنید (این خود بالغ بر هزاران نفر میشود) بطوریکه در مناسبتهای مختلف متحدانه عمل کنند کار سترگی خواهد بود که سپس ارتباط این ایرانیان با داخل کشور میتواند گره معضل اقدام جمعی جمعی در داخل را هم باز کند. در آن زمان مسلما شاهزاده رضا پهلوی و دیگر رهبران سیاسی دموکراسی خواه هم به حمایت و پشتیبانی شما برخواهند خواست.
برایتان آرزوی سلامت و موفقیت دارم / وحید