در بین گروههای شاغل که طبق قانون موظفند با پوششی ویژه در محل کار حاضر شوند تنها کار نظامیان است که هر روز در صبحگاه با احترام به پرچم شروع میشود و در شامگاه با احترام به پرچم پایان مییابد.
همه مردم یک کشور با پرچم نسبت دارند اما رابطه یک نظامی با پرچم متفاوت است و این تفاوت تنها هنگامی که او لباس نظامی بر تن دارد قابل مشاهده است. این تفاوت آنقدر مهم است که یک نظامی بدون یونیفورم “لباس شخصی” نامیده میشود. هنگام وقوع جنگ بسیاری از مردم یک سرزمین حضور دارند. گروههایی از مردم که در میدان حاضرند “داوطلب” هستند به غیر از نظامیان که تنها گروه “موظف” هستند. مردم عادی یا داوطلبان طبق قانون میتوانند در آن معرکه حاضر نباشند ولی نظامیان طبق قانون موظفند آنجا باشند. لباس یک نظامی و احترام او به پرچم ماهیت شغل اوست. حقوقی که از منابع و درآمد مملکت میگیرد برای محافظت از پرچم و مردمی است که تصویر مردگان و زندگان و آیندگان آن سرزمین بر آن نقش بسته است.
در شرح وظایف شغل هیچ گروهی به جز نظامیان مردن و کشتن نیست. تنها نظامیان هستند که موظفند انسانهای مقابل را که متخاصم قلمداد میشوند بدون اینکه آنان را بشناسند یا از ایشان بدی دیده باشند بکشند و بر همین مبنا از سوی طرف مقابل، کشته شوند. این قاعده همه جنگهاست. نظامیان تنها گروهی هستند که به خاطر بهتر و بیشتر کشتن آدمهای مقابل مدال افتخار میگیرند. منتها کسب این افتخار و رسیدن به این غرور تنها در میدان جنگ ممکن است، نه در تقابل با مردم خودشان. مدالهایی که آنرا با افتخار بر سینه میزنند و میان مردم هم بدین سبب حرمتی افزون دارند. شجاعان و سلحشوران دو طرف یک جنگ برای مردمشان قهرمانند و در هر دو سوی جبهه این قهرمانان واقعیاند زیرا دلیل این قهرمانی در هر دو سو یکی است. شرایط برای نظامیان هر دو طرف جنگ یکسان است. مناسباتی که تاکنون مورد قبول تمام انسانها بوده و آنچه آن را شکل میدهد پرچم است.
ماجرای جنگ به تمدن ربط ندارد. جنگهای جهانی اول و دوم بعد از خلق آثار مهم فلسفی و ادبی و هنری در غرب بوقوع پیوستند. هر دوی سوی جبهه با آثار ارسطو، هگل، میکل آنژ، رافائل، بتهوون، باخ و شکسپیر و تولستوی ملاقات کرده و در مورد آنها بحث کرده بودند. کتاب مقدس اکثرشان انجیل بود و از نظر صنعتی و رفاه عمومی نیز پیشتاز بودند. مردمان هر دو سوی نبرد اهل فضل بودند. نیروهای کشورهای درگیر حتی در جبهه جنگ به موسیقی کلاسیک گوش میدادند. برخی از فیلسوفان آن دوره همچون بعضی از بزرگان اندیشه در پیشتر با جنگ همراه و همدل بودند. هنوز هم کشورهای پیشرفته تر آغازگر بسیاری از جنگها هستند، این بار در بسیاری موارد به بهانه صلح. جنگ خطری کماکان بالقوه برای همه کشورهاست زیرا دلیل جنگ تمدن یا بیتمدنی نیست.
لباس یک نظامی نشان از رابطه بیواسطهای است که بین او و پرچم وجود دارد. او کار خود را با احترام به پرچم شروع میکند و هر روز متعهد میگردد با بذل جان در راه دفاع و سربلندی سرزمینی که پرچم نماد آن است تلاش کند و مردم به همین دلیل او را گرامی میدارند. تاریخ تمام مردمان نشان داده است که “از جان خود گذشتن” شرح وظیفه شغل یک نظامی است. در تعهد به قسم وفاداری نسبت به سرزمین و مردم، سرباز و سرلشکر یکی است. درجهها تنها نشان تجربه بیشتر در مدیریت و توان رهبری است.
سردار محمد و هر سردار دیگری در هر جای گیتی اعتبار خود را از لباس خود دارد و اعتبار این لباس به خاطر رابطهای است که مابین شخص و وطن وجود دارد. درآوردن لباس نظامی، کاربرد گسترده خطکش و گونیا برای طراحی و تبدیل چهرهای ساده به مرکب، در پروژه ساماندهی منظره یک پاسدار معمولی به سر و ریشی چنین دلکش، سعی باطل در نشان دادن نسبتی مابین او و تمدن، خزیدن در هیبت یک آخوند نارس و کال با یقهای مسخره و انگشتری عقیق که مانند بسیاری اکاذیب دیگر در حق خداوند گفتهاند به چنین سنگی دلبستگی دارد.
گر انگشت سلیمانی نباشد / چه خاصیت دهد نقش نگینی
فرورفتن به شمایلی که مردم جز مصیبت از آن ندیدهاند برای یک مرد نظامی مایه سرافکندگی و برای مردم مایه دلشکستگی و یأس بیشتر است. یک نظامی در صورتی میتواند مردم را همراه خود داشته باشد که به جای تعهد به ولایت از تعهد به ایران بگوید، قول بدهد تمام اعضای هیأت دولت، استانداران و شهرداران را از میان نظامیان انتخاب کند. اجازه دخالت در امور مهمی چون اعلان جانبداری از یکی از دول درگیر در یک جنگ را به روحانیون حتی به تاکید بیت ندهد. روحانیون اکثر ادیان در واقع به هیچکسی غیر از خود اهمیتی نمیدهند.
ملایان شیعه ایران نه هیچ علاقهای به شیعیان آذربایجان دارند نه هیچ نفرتی از ارامنه. واکنش آنان در مقابل رفتار چین و روسیه با مسلمانان شاهد است. آنان تنها شیفته خود هستند و برای اختلاف افکنی و ایجاد دودستگی هر چه بیشتر مابین مردم ایران جهت استمرار حضور دست به چنین اعمالی میزنند. حتی سرمایه گذاریهای کلان در بخش مسکن ترکیه نه بخاطر سودآوری است بلکه هدف نهایی قطبی ساختن هر چه بیشتر کشور و جلوگیری از اتحاد مردم با برجسته ساختن مسائل قومی و زبانی است.
چرا حکومتی عامدانه بین مردم واحد سرزمین خود دشمنی ایجاد میکند؟ زیرا هیچ نسبتی نه با ملت دارند، نه با حکومت، نه با کشور و نه با خدا. زحمتی برای انسجام و یکپارچگی و حفظ سرزمین نکشیدهاند که اکنون بخواهند نگران از دست رفتن حاصل آن زحمات باشند. به دلیل عدم ارتباط با دانش و تجربه بشری درکی عقلانی از مفاهیمی مانند کشور، ملت، حکومت و دولت ندارند. حضور نظامی در ورای مرزها و تقویت بنیه نظامی برای دفاع از خود است، ایران دلیل آن نیست.
آنچه تاکنون باعث بقای این مملکت شده است ظرفیتهای فرهنگی و مادی ایران بوده است نه مدیریت آنان که ادبار کنونی مملکت حاصل آن است. در نهایت کثیری از مردم ممکن است در یک بحران داخلی به دلیل بروز شکافهای قومیتی کشته شوند. برای ایشان اهمیت ندارد. خود را به جای خدا نشاندهاند و به مردم ستم میکنند این تنها خصلتی است که میتوانند در آن جایگاه داشته باشند. تمام دفاع ملایان از امام زمان و خدا به این دلیل است که خود را نماینده مبسوط الید و تامالاختیار آنان میدانند و از آنجا که این بزرگواران تابهحال در مورد اخذ هیچ تصمیمی به روحانیون اعتراضی نداشتهاند این سکوت مبنی بر رضایت ایشان قلمداد شده و کار ادامه یافته است.
هر ملایی در بالاترین رده فقاهتی تنها خود را قبول دارد و به همین دلیل رساله عملیه خود را که تقریبا همه شبیه هم هستند دارد. در حقیقت هر آخوندی خود را یک باب برای ارتباط با قدیسین و خداوند میداند. اگر علی محمد باب نیز مانند پیامبر رقبای اندکی داشت میتوانست با سرکوب آنان خاتم الابواب باشد و اکنون کثیری از مردم خاورمیانه بابی بودند. یک نظامی برای همراه ساختن مردم باید متعهد بشود که هیچکدام از اعضای دولت تا پایان دوران خدمت لباس نظامی را که شاخص نظم و قانون است از تن خارج نخواهد ساخت.
اگر قرار بود مردم به یک نظامی بیغرور و بیافتخار که با دست و میل خودش خلع لباس و درجه شده است اعتماد کنند خیلی پیشتر، قبل از اینکه امور چنین بیسامان شود به قالیباف و رضایی و شمخانی اعتماد میکردند و به آنان رأی میدادند. رابطه این گروه از سرداران با ایران مدتهاست که قطع شده است. سالهاست که از یک نظامی شریف خدمتگزار میهن به آدمکشی برای یک آخوند که خود را به جای خدا قرار داده است تغییر ماهیت دادهاند. اکنون هر کدام برای خود ال چاپو و اسکوباری شدهاند که سردار محمد مقابل آنان به کیف قاپ آماتوری میماند که احتمالا حین سرقت موتورش هم سر کوچه خاموش میشود و مجبور میشود پا به فرار بگذارد.
زجیب خرقه حافظ چه طرف توان بست / که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد
یک بتپرست حداقل عقل و شعور خود را در اختیار بتی که ساخته قرار نمیدهد. بیشتر با بت خود درددل میکند. مانند رابطه کفرآلود ولی فقیه و حلقه نزدیکان نیست که افراد آگاهانه برای منفعتی دنیوی عقل و شعور خود را که مبنای ایمان است در اختیار کسی قرار دادهاند که ثمرات حضور ۴۲ سالهاش در قدرت آشکارا مانند نفرینی بوده است و جز خسران دنیا و آخرت حاصلی نداشته است.
حرمت و شأن یک نظامی بویژه در این خاک قدیمی به لباس فرم، به دلیل اصالت و ریشهدار بودن نظامیگری در ایران مانند اکثر کشورهای تاریخی و “تعهد نظامیان به مردم، سرزمین و پرچم”، بستگی بسیاری دارد. تعهدی که جان فرد نظامی ضامن آن است و این ضمانت همان شرافت نظامی اوست. در شرح وظیفه هیچ شاغلی مردن نیست، و گرنه یک نظامی هم انسانی است شبیه بقیه مردم. بسیاری از افتخارات و پیروزیهای غرورآفرین ملی ایرانیان در میدان رزم توسط نظامیان رقم خورده است، همانگونه که شکستهای سهمگین. این خاک قدیمی بخش مهمی از خاطرات خود را در پیروزیها و شکستها در کنار فرزندان نظامی خود گذرانده است.
مردم از این سر و هیبت نکبتبار آخوندی جز درد و تحقیر و فاجعه خاطره دیگری ندارند. سردارانی که به میل خود و به نیت برخورداری از ریزههای خوان خونآلود ملایانی که سالهاست به نام خدا جنایت میکنند و قدرتشان از تنفروشی، کلیهفروشی، سوختبری، کولبری و بیچارگی مردمی و خاکسترنشینی سرزمینی حاصل شده است لباس مقدس سربازی را از تن خارج میکنند هرگز شایسته پوشیدن آن لباس نبودهاند. در پس پرده تزویر و ریا زاهد خشک – عنکبوتی است که دام مگسی میسازد.