در سالهای اول بعد از انقلاب، انشعاب در سازمانهای سیاسی چپ امری رایج بود. عدم تحمل و مدارا و نبود دموکراسی درون تشکیلاتی از عوامل اصلی چنین انشعاباتی بود. امری که هنوز هم در میان برخی از چنین احزاب و سازمانهایی دیده میشود. البته همه انشعابات آن دوران اجتناب پذیر نبود و تحلیلهای مختلف از ماهیت و سمت و سوی نظام برخاسته از انقلاب، برگزیدن راهبردهای مختلف و گاه کاملا متضاد را ضروری میساخت.
نیروهای شرکت کننده در انقلاب، چه عموم مردم ایران و چه سازمانها و احزاب سیاسی، با تجارب گرانبها و خونباری که طی گذر چهل ساله از این کویر وحشت بهدست آوردند، امروز به اشکال و درجات مختلف به اهمیت رواداری و دموکراسی، چه در سطح جامعه ایران و چه در درون سازمانهای سیاسی، واقف گشتهاند.
بهجز برخی گروههای سیاسی کوچک که خود را پرچمدار ارتدکسی چپ یا مارکسیسم_لنینیسم میدانند امروز کسی از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع نمیکند. نیروهای عمده سیاسی چپ دیگر دموکراسی را کالایی لوکس در بازار سیاست بورژوازی نمیخوانند. دیگر کسی به محض داشتن اختلاف نظر با دستگاه رهبری حزب و سازمان مطبوعش نه راه تشکیلاتی خود را جدا میکند و نه اصولا صدای متفاوتش تحت نام سانترالیزم دمکراتیک در تشکیلات خفه میشود. فراکسیونهای درون سازمانی واقعیتی پذیرفته شده است.
همه این تحولات دموکراسیخواهانه رویدادهایی مبارک هستند که خبر از پختگی عمده نیروهای سیاسی چپ ایران در این عرصه میدهد. نیروهایی که در صحنه سیاسی ایران چه قبل از انقلاب چه بعد از آن، تاریخچهای خونبار و قصهای پر غصه در جانفشانیها، از دستدادن نیروهای خود و تحمل بیشترین مشقات زندان و مهاجرت داشتهاند، اما در عین حال کمترین کامیابیها نصیبشان شده است. نیروی فکری و بخشا مادی انقلاب بودهاند، اما خود زیر چرخهای آن زخمی یا له شدهاند.
همه این تحولات خجسته اما عارضهای هم با خود به همراه داشته است. عارضهای از جنس از افراط به تفریط رسیدن که در حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، به مثابه بزرگترین نیروی متشکل چپ ایران، شاهد هستیم. گویا از روزگار خلوص ایدئولوژیک، یک صدایی کامل تشکیلاتی و انشعابات غیرضروری به دوران ادغامهای غیرضروری، التقاط فکری و وحدت اضداد رسیدهایم. چنانکه از تمرکززدایی به فدرالیسم و از “آموزش زبان مادری” به “آموزش به زبان مادری” رسیدهایم.
امروز مخالفان و موافقان مالکیت خصوصی، مخالفان و طرفداران “آموزش به زبان مادری” برای قومیتها، کسانی که از آوردن عبارت “حقوق بشر” در منشور سیاسی خود خودداری میکنند [بهخاطر اینکه منشور حقوق بشر سازمان ملل مالکیت خصوصی را ذیل آزادی و حقوق اساسی و قابل احترام بشر تعریف میکند] و کسانی این دو را لازم و ملزوم یکدیگر میدانند یا کسانی که منافع ملی را مقدم بر مبارزه ضدامپریالیستی میدانند و کسانی که مبارزه ضدامپریالیستی و دفاع از منافع ملی را را لازم و ملزوم میدانند و حتی مبارزه ضدامپریالیستی را مقدم میدانند، در کنار هم زیر سقف یک حزب گرد آمدهاند. آیا این سایه انداختن عاطفه مشترک مبارزاتی بر درک مختلف سیاسی نیست؟ چگونه با این همه سردرگمی و اغتشاش فکری میتوان “به پیش” رفت؟
کسانی که دیروز خطکش بهدست بهخاطر اختلافنظرهایی بسیار کوچکتر مرتب صف خود را از یکدیگر جدا میکردند یا مرز ایدئولوژیک با چپ و راست خود میکشیدند، امروز چگونه با اختلافات فکری مهم در کنار هم نشستهاند؟ ما امروز شاهد یک کوکتل یا کشکول سیاسی از نظرات مختلف فکری هستیم که شاید حضورشان در کنار هم در یک جبهه قابلقبول بود. اما سررسید گردآمدن این همه فکر متفاوت و گاه متضاد زیر چتر یک حزب بهزودی فراخواهد رسید. مگر نه این است که شجاعت در عمل بصیرت در نظر میطلبد؟
همچنانکه نظرات مختلف سیاسی در همه جوامع پیشرفته وجود دارد و اصولا لازمه یک جامعه متکثر است، در ایران نیز نیرویهای سیاسی طبیعتا میباید ترجمان سیاسی این تکثر اجتماعی باشند. بهطور مشخص جامعه ایران که در آن بیعدالتی و شکاف فقیر و غنی بویژه در دهههای اخیر افزایش یافته است به نیروی چپ و پیام آرمانخواهانه و عدالتخواهانه آن نیاز دارد. نیروهای چپ اما سازماندهی درخور جایگاه سیاسی خویش را ندارند. هر بخش از نیروی چپ شایسته است در قامت سیاسی مناسب خویش به میدان بیاید. جداسازی خود از التقاط ایدئولوژیک به معنای دوری از اتحاد و همبستگی یا تشکیل جبهه با نیروهای طیف سیاسی خود نیست. این گونه هویتطلبی، هواداران را از سردرگمی فکری بیرون میآورد، نیروی سیاسی را از کلیگویی بهدور نگه میدارد، اعضا و هواداران خود را راسختر و علاقهمندتر میکند، میتواند با زبان صراحت مردم و جامعهای که دیگر توده یک شکل دوران انقلاب نیست را مخاطب قرار دهد و نهایتا به محبوبیت و مقبولیت خویش بیفزاید.
حزب چپ ایران (فدائیان خلق) میبایست با هویت سه تکه خویش تعیین تکلیف کند تا به پیش رود. سوسیال دمکراتها باید حزب و تشکیلات خود را سامان دهند تا بدون لکنت زبان از حق مالکیت خصوصی به عنوان جزیی از حقوق بشر دفاع کنند یا جرأت دفاع صریح از یک زبان رسمی برای ملت ایران را داشته باشند. به همین سیاق چپهایی که در درجه اول ضدامپریالیست هستند میبایست به خواستگاه و جایگاه فکری یا خانه پدری خود که حزب توده ایران است، بازگردند. سرانجام حزب چپ ایران سبکبال از بار گران راست سوسیال دمکرات و چپ ضدامپریالیستی ایران، بیشک میتواند هویت فکری و سیاسی خویش را سامان دهد.