یکم: حزب جمهوریخواه حزبی است قدیمی با ریشههای تاریخی با روسای جمهور بزرگی چون آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، دوایت آیزنهاور و رونالد ریگان. در دوران معاصر و تا همین اکنون، این حزب با دفاع از سیاستهایی چون کمکردن نقش دولت در اجتماع، مالیات کمتر، مقرراتزدایی از شرکتها، کمک به ایجاد دورههای رونق اقتصادی، و نیز با تکیه بر روانشناسی سیاسی اجتماعی مورد علاقه بشر متکی بر پنج اصل بنیادین؛
۱- گرایشات مذهب مسیحیت (کاتولیک و اوانجلیکال) و نیز دفاع از نهاد کلاسیک خانواده (ازدواج زن و مرد) و نفی سقط جنین ۲- نظم و قانون و دفاع بیچون و چرا از پلیس و امنیت اجتماعی و مجازات مجرمین کوچک ۳- ملیگرایی ۴- مسولیتپذیری شخصی و نفی سوءاستفاده از کمکهای دولتی ۵- فردگرایی و حق داشتن اسلحه و محدود کردن قدرت دولت همواره توانسته است تودههای دهها میلیونی جامعه آمریکا را به طور موثر به خود جذب کند. میتوان به لیبرالیسم فرهنگی و یا سوسیال دموکراسی در اقتصاد و سیاست ایمان داشت و با اغلب سیاستها و نتایج عملی فعالیت این حزب مخالف بود ولی به قدرت این حزب به عنوان یک واقعیت عینی و رقیب بسیار نیرومند در حیات اجتماعی سیاسی و حتی لازم برای ایجاد تعادل اجتماعی و جلوگیری از چپروی کودکانه، احترام گذاشت.
دوم: در میانه انتخابات ۲۰۰۸ آمریکا که نظامیگری خارجی در عراق و افغانستان به بنبست رسیده بود و علایم بحران اقتصادی فراگیر داخلی رفته رفته نمایان میشد، حزب جمهوریخواه توجه خود را به جذب گروهی از سفیدپوستان بدون تحصیلات کالج از طبقات متوسط و پایین اجتماع معطوف کرد. این افراد که اغلب قربانیان فشار خردکننده تعطیلی و انتقال دهها هزار واحد تولیدی صنعتی به خارج از آمریکا و تحلیل رویای زیست آمریکایی بودند، سرخورده و عصبانی از سیستم و الیت متداول حاضر در صحنه، برای مدتهای طولانی از سوی هر دو حزب فراموش شده بودند. سناتور درگذشته جان مک کین، زن بیدانش و کمسابقهای از نظر سیاسی به نام سارا پیلین را به عنوان معاون انتخاباتی خود برگزید که از حیث قیافه و رفتار و کلام و بیسوادی سیاسی و اجتماعی شبیه اقشار مذکور بود. پس از شکست تیم مک کین - پیلین و آغاز ریاست جمهوری اوباما به عنوان اولین سیاه پوست در سال ۲۰۰۹، جمهوریخواهان با تغذیه گسترده مالی و تبلیغاتی و اضافه کردن کمی چاشنی نژادپرستانه و به صحنه و خیابان کشاندن این اقشار تحت عنوان «حزب چای» به عنوان گروه فشار، بر ضد سیاستهای اقتصادی اجتماعی دولت اوباما وارد عمل شدند و ناگهان به گنجینه نهفتهای از رای عظیم گروهی خشمگین و سرخورده دست یافتند که با افزودن آن بر پایگاه رای گسترده سنتی خود، زمینهساز پیروزی خیرهکنندهشان در انتخابات کنگره و ایالتی سال ۲۰۱۰ شد. ترامپ در همین زمان با یک دروغ نژادپرستانه درباره محل تولد اوباما به طور ضمنی از حوزه تجارت و ساختوساز و سلبریتی تلویزیون، به شکل فعالتری وارد عرصه سیاست شد و با این گروه عظیم ارتباط برقرار کرد. در سال ۲۰۱۲، میت رامنی میانهرو نتوانست قسمت عمدهای از این گروه را به خود جذب کند و شکست خورد.
سوم: ورود جنجالی ترامپ به عرصه انتخابات در سال ۲۰۱۵ و جذب خیل عظیم این طرفداران در ابتدا با انکار و مقاومت حزب جمهوریخواه مواجه شد ولی پس از مشاهده هیجان فراوان و اکثریت یافتن این گروه، خفت سپردن فرمان حزب قدیمی با عظمت (Grand Old Party, GOP) جمهوریخواه به دستان بیکفایت او به مثابه دارویی تلخ و ناگزیر تحمل شد و با شیرینی سرمست کننده پیروزی گسترده ۲۰۱۶ در ریاست جمهوری، کنگره و ایالتها پاداش داده شد. در سایه کاهش مقررات و مالیات و لذا رونق اقتصادی و نیز انتصابات بیسابقه و گسترده قضات محافظهکار، بر تمامی هنجارشکنی و قانونشکنیها، دروغگوییهایی بیمارگونه و نقاط ضعف بیشمار اخلاقی، شخصیتی، کلامی و رفتاری ترامپ از طرف محافظهکاران بزرگ و کوچک و سیاسیون سنتی سرپوش نهاده شد.
چهارم: به جز پیروزی سیاست خارجی امریکا در صلح اعراب و اسراییل، اکثر سیاستهای مبتنی بر عدول از رویکرد قبلی گلوبالیستی و جانشین کردن آن با تقابل ناسیونالیستی اقتصادی سیاسی با رقبا به ویژه در جنگ تجاری با اتحادیه اروپا و چین با شکست و یا حداکثر نتیجه مساوی همراه شد؛ به تضعیف بیسابقه ناتو و جایگاه رهبری امریکا در سطح جهان انجامید و شعار بازگشت به عظمت آمریکایی دوره ریگان را (که به سقوط کمونیسم شوروی و یکهتازی امریکا منتهی شده بود) به کاریکاتوری مبتذل در حد کلاهی منقوش بر سر هواداران پرشمار ترامپ در تجمعات وی تقلیل داد. فاجعه بیکفایتی مرگ بار ترامپ در مواجهه با بحران جهانی کرونا در امریکا این خفت ملی را چند برابر کرد و رکود و بحران بیسابقه اقتصادی، آخرین برگ برنده ترامپ را سوزاند.
پنجم: علیرغم شکست سنگین ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ در کل و به ویژه در شهرهای بزرگ، جمهوریخواهان به مدد حضور رای دهندههای پرشمار ترامپ در مناطق کم تراکمتر جمعیتی، توانستند نتایج بسیار خوبی در انتخابات مجلس نمایندگان و ایالتی کسب کنند. بنابراین، کارزار مشمئزکننده ترامپ در ایجاد شائبه تقلب و ایجاد توهم توطئه در انتخابات که به ویژه مراکز جمعیتی سیاهپوستان آمریکا در ایالتهای پنسیلوانیا، جورجیا، میشیگان و ویسکانسین را هدف قرار داده بود و با گردآوردی کمکهای مالی بیسابقه (در حدود دویست و پنجاه میلیون دلار) همراه بود، مورد حمایت ضمنی اکثر جمهوریخواهان قرارگرفت با امید اینکه به حفظ پایگاه رای او در انتخابات بعدی بینجامد، و بدون آنکه به تبعات این بازی زشت و خطرناک بیاندیشند.
ششم: علیرغم دوراندیشی و خرد و حفظ بیطرفی ۵۹ قاضی اغلب محافظهکار و بعضا منصوب خود وی که بر علیه ادعاهای واهی انتخاباتی او در دادگاهها رای دادند و شماری از مقامات محافظهکار ایالتی که انتخابات را برگزار و تایید و نهایی کردند، بیخردی آشکار بزرگان جمهوریخواه سرمست از طعم شیرین پیروزیهای قبلی به دست آمده توسط پایگاه ترامپ، به فاجعه و آبروریزی بیسابقه حمله اراذل و اوباش و لمپن پرولتاریای خشمگین هوادار ترامپ به ساختمان کنگره و تخریب و خونریزی شد. به علاوه در شکستی حیرتانگیز، حزب رقیب هر دو کرسی سنای جورجیا را از آن خود کرد و کنترل کامل دولت آینده را در دست گرفت. آنچه به افتضاح تاریخی چهارشنبه ششم ژانویه ۲۰۲۱ جمهوریخواهان انجامید، حضیض سیاسی فرایندی است که در میانه سال ۲۰۰۸ میلادی آغاز شد، در ۲۰۱۶ به اوج رسید و امروز به خواری کنونی دچار شده است.
هفتم: گمان و امید میرود این فضاحت، تلنگری سخت باشد بر پیکر حزب جمهوریخواه تا از بازی خطرناک دروغپراکنی سیستماتیک، تمسخر علم و دانشمندان و الیت خردمند جامعه، بیپرنسیپی اخلاقی و سیاسی، مردسالاری، لمپنیسم افسار گسیخته و نژادپرستی شرمآور سیزده سال گذشته فاصله گرفته و به مختصات یک حزب کلاسیک راستگرا در دنیای متمدن امروز نزدیک شود. پایان این دو هفته باقیمانده اگر با شگفتیهای عجیب غیرمترقبه دیگری نظیر ترور و کودتا و مرگ همراه نشود، میتواند سرآغاز نوزایش یک حزب کلاسیک راست باشد.