iran-emrooz.net | Wed, 31.05.2006, 6:56
سیاست دقیقه ٩٠ و توكل بر خدا
دكتر حسين باقرزاده
سهشنبه ٩ خرداد ١٣٨٥ – ٣٠ مه ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
زمامداران جمهوری اسلامی ظاهرا كنترل بحرانهای جاری داخلی و بینالمللی ایران را در دست دارند و آنها را در جهت هدفهای خود هدایت میكنند. میدانند به كجا میروند و چه مسیری را دنبال میكنند. كجا باید سیاست تعرضی را پیش گیرند و كجا لازم است عقبنشینی كنند. دست طرف را میخوانند و بلوف او را در مییابند. در برابر هر حركت احتمالی حریف، واكنش مناسبی را پیشبینی كردهاند و برای هر گردی شگردی اندیشیدهاند. بر صحنه بازی مسلطند و حساب هر سرانجامی را كردهاند. عمق فاجعهای را كه در پیش رو است دریافتهاند و مسئولیت خود را در مییابند. و به طور خلاصه، همچون سیاستمدارانی مدبر و كاردان و هشیار، سكان كشتی طوفان زده كشور را در دست گرفتهاند و آن را به سوی ساحل امن میرانند.
این تصویری است كه زمامداران حاكم میخواهند از خود عرضه كنند. ولی واقعیت چیز دیگری است. اگر چنین بود، اینان نیاز پیدا نمیكردند كه بحرانهای داخلی را با حربه سركوب پاسخ گویند و یا در برابر تهدیدهای خارجی توان تروریستی خود را به رخ جهانیان بكشند. و اگر چنین بود، سیاستهای رژیم باید به كاهش بحرانها میانجامید و نه به افزایش كمی و كیفی آنها. ولی یك نگاه ساده به سیاستهای رژیم در ده ماه گذشته نشان میدهد كه رژیم از یك سو تا چه حد در برابر بحرانها غافلگیر میشود و واكنشی عمل میكند و از سوی دیگر پیوسته از بحرانی به بحرانی عمیقتر و فاجعهبارتر در میغلتد. سیاست در جمهوری اسلامی، به تعبیر خود قلمزنان آنان، به رانندگی بدون فرمان و ترمز در یك جاده سراشیب بدل شده است.
در واقع، سیاستمداری حاكمان جمهوری اسلامی بر دو خصیصه عمده استوار شده است. یكی سیاست دقیقه ٩٠ است. بر اساس این سیاست، رژیم حاكم برنامههای خود را تا آخرین حد ممكن پیش میراند، با این «ضمان اطمینان» كه اگر لازم شد در لحظه آخر تغییر مسیر دهد. رانندهای است كه به سرعت به سوی یك پرتگاه پیش میرود و چنان مینمایاند كه قادر است در لبه پرتگاه یك مرتبه ایست بزند. تصور میكند كه هم میتواند دقیقه ٩٠ را به راحتی تشخیص دهد و هم پیش از آن كه دیر شده باشد به موقع عمل كند. از قهرمانبازی خوشش میآید و دیگران را كه او را به احتیاط فرا میخوانند ترسو و ناآگاه خطاب میكند. در عالم خیال خود عالم و آدم را تحت نگین خویش دارد و كنترل همه چیز را در دست گرفته است. چهار اسبه به پیش میتازد و حاشیه نشینان را كه نگران سقوط او هستند با نیشخند به سخره میگیرد. خسروی است كه صلاح كار خود و كشور را میداند و دقیقا میداند كه در دقیقه ٩٠ چگونه كنترل را در دست گیرد.
خصیصه دیگر سیاستمداری این حاكمان، عملكرد واكنشی آنان است. سكاندار این كشتی، شطرنج بازی است كه هیچ استراتژی برای خود نمیشناسد. نشسته است تا حریف حركتی انجام دهد و بعد او از خود واكنش نشان دهد. هیچ برنامهای از قبیل «اگر این، بعد چی؟» برای مقابله با تاكتیكهای حریف ندارد. به خود زحمت نمیدهد كه گزینههای حریف را ارزیابی كند و برای هر كدام از آنها از پیش برنامه بریزد. خود را «خیر الماكرین» میشناسد و معتقد است كه حریف هر حركتی را انجام دهد او خواهد توانست با حركت بهتری به او پاسخ دهد. به برد نهایی خود مطمئن است و میاندیشد كه حریف هر تاكتیكی را به كار گیرد سر انجام بازنده است. خود را مستظهر به عنایات غیبی میداند و با توكل به خدا پیش میرود - و چنان در این توكل خود غرق است كه حتا نیازی نمیبیند زانوی اشتر خود را ببندد.
این دو خصیصه را به خوبی میتوان از عملكرد حكومت جدید جمهوری اسلامی دریافت. ولی این واقعیتی است كه از قول مقامات بالای رژیم نیز نقل شده است. حتا آقایان خاتمی و رفسنجانی نیز ظاهرا از این مسئله اظهار نگرانی كردهاند. در دیداری كه اخیرا بین اینان و آقایان احمدی نژاد و خامنهای صورت گرفته است آنان خواستهاند بدانند كه برنامههای رژیم در برابر گزینههای مختلفی كه از سوی غرب مطرح شده است و ممكن است علیه ایران اعمال شود چیست، و از پاسخ سربالای احمدی نژاد و خامنهای بهتزده شدهاند. همچنین یكی از عالیترین مقامات اصلاحطلب نقل كرده است كه رژیم به سیاست دقیقه ٩٠ متكی است و مدعیاست كه هر جا سیاستش به لحظه خطر نزدیك شود میتواند مسیر خود را عوض كند و خود و كشور را از خطر نجات دهد.
ولی همان طور كه گفته شد شواهد این سیاست را از عملكرد رژیم در ده ماه گذشته نیز میتوان دید. در مورد پرونده اتمی ایران، مفسران و تحلیلگران نزدیك به مقامات بالای رژیم بارها مطرح میكردند كه جمهوری اسلامی نخواهد گذاشت این پرونده به شورای امنیت ارجاع شود و مدعی بودند كه رژیم در آخرین لحظه در برابر خواستهای شورای حاكمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی از خود انعطاف نشان خواهد داد و از ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل مانع خواهد شد. ولی عملا دیدیم كه این سیاست دقیقه ٩٠ هیچ كارآیی از خود نشان نداد و بحران اتمی رژیم حاكم را شدیدتر كرد. اكنون نیز بسیاری مدعیند كه رژیم در مانورهای خود در برابر اعضای دایمی شورای امنیت، برای انعطاف در دقیقه ٩٠ آمادگی لازم را دارد و با كاربرد این سیاست از شدیدتر شدن بحران و اقدامات تنبیهی شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری خواهد كرد. ولی این خوشبینی تنها از یك اندیشه آرزومندانه بر میخیزد و پایهای در واقعیت ندارد.
از سوی دیگر، تشدید بحرانهای داخلی در یك ساله گذشته نشان میدهد كه رژیم هیچ برنامه از پیش تعیینشدهای برای مقابله با این بحرانها ندارد و تنها به صورت واكنشی عمل میكند. تنشهای قومی در یك ساله اخیر تقریبا تمامی نقاط پیرامونی كشور را در بر گرفته است و به تدریج بر شدت و وسعت آنها افزوده شده است. رژیم تظاهرات عربها و كردها را سركوب كرد و اكنون با ناآرامیهای وسیع در میان تركها روبرو شده و در بلوچستان در نبردی خشونتبار با گروههای مسلح درگیر است. در دانشگاهها نیز بحرانهایی كه با تحریك عوامل رژیم ایجاد شده در حال گسترش است. در برابر این موج بحرانها و گسترش آنها، رژیم تنها یك پاسخ دارد: سركوب. آقایان خامنهای و احمدی نژاد نه برای حل مشكلات فرهنگی و زبانی اقوام مختلف ایران (از مشكلات سیاسی بگذریم) برنامهای دارند، و نه میتوانند به اعتراضات صنفی و دانشجویی و كارگری پاسخی جز تهدید و سركوب بدهند. هنر این آقایان در چسباندن همه این اعتراضات به «دشمن خارجی» از یك سو، و سخنرانیهای غرّا از سوی دیگر است.
سردمداران حاكم از به خطر انداختن سرنوشت كشور و جامعه خود به بهای ارضای هوسهای جاهطلبانه و بیمارگونه خویش ابایی ندارند و حاضرند همه چیز را در یك بازی قمار قربانی كنند. سیاست دقیقه ٩٠ آنان موجودیت و استقلال و تمامیت كشور را ملعبه آز قدرت و نمایش قدرت آنان كرده است. كشاندن كشور به لبه پرتگاه در جهان پر التهاب كنونی در حكم خیانتی بزرگ است. چگونه میتوان تشخیص داد كه دقیقه ٩٠ دقیقا كجا است، و چگونه میتوان اطمینان یافت كه در دقیقه ٩٠ كار دیر نشده باشد، و درست در همان لحظه حریف با اقدامی به موقع (یا پیشگیرانه) راه هرگونه بازگشت به عقب یا تغییر مسیر را نخواهد بست؟ سیاست واكنشی و بی برنامه رژیم برای مقابله با گزینههای مختلفی كه غرب ممكن است در برابر ایران اتخاذ كند از عمق بیمسئولیتی سردمداران این رژیم حكایت میكند و نشان میدهد كه سرنوشت ایران به دست چگونه سّكاندارانی افتاده است...