هفت کشور اظهار علاقه کرده و اقداماتی در جهتِ طراحی، فنآوری، مالی، سرمایهگذاری و حقوقی برای استخراجِ منابعِ طبیعی از فضای ماورای جو (Outer Space) را آغاز کردهاند: چین، آمریکا، روسیه، ژاپن، هند، کانادا و امارات. علاوه بر سازمانهای فضایی این کشورها، چهار شرکت خصوصی نیز با بهکارگیری صدها متخصصِ علوم، کامپیوتر، هوش مصنوعی، مهندسی رُباتها و IT، در فعالیتهای نظری و عملی گستردهای جهت استخراج منابع طبیعی در فضای ماورای جّو مشغول هستند. (Moon Express، Shackleton Energy، Industries Deep Space، Planetary Resources).
برای برنامۀ فضایی کشورها حدود ۳۳۰ میلیارد دلار در سال هزینه میشود. هم اکنون، فناوریهای فضایی قابل توجهی در سنجش از راهِ دور، هوش مصنوعی، سیستمهای حمل و نقل فضایی، رباتها و سیستمهای مخابراتی وجود دارد هرچند برای عملیاتی کردن حفاری فضایی، مسیر تکاملی نسبتاً طولانی درفناوری باید طی شود. حفاری فضایی و یا بهره برداری از منابع طبیعی فضای ماورا جّو نهتنها محرکهای برای ارتقاء سطح دانش و فناوری است بلکه موقعیت و پرستیژ یک کشور را در کلوب خاصی از کشورها قرار میدهد.
موضوعِ حفاری فضایی و پردازشِ مراحلِ مختلفِ آن به قدری فکر و برنامهریزی نیاز دارد که با ماهیتِ امور کرۀ زمین متفاوت است. کشفِ مجهولات در فضا، خود به خود سطحِ فکر و توانِ حلالمسائلی دانشمندان و سیاستمداران یک کشور را به درجهای ارتقاء میدهد که شکافِ قابل توجهی با سیاستمدارانِ دیگر کشورها ایجاد میکند. مثال: چگونه وقتی رباتها در یک سیارک (Asteroids) و یا یک دنبالهدار(Comets) فرود میآیند میتوانند از سنگپوشهای موجود آنجا (Regolith) به عنوان اکسیژن و یا آب برای تداومِ فعالیت و حتی زندگی احتمالی انسانها استفاده کنند. یک شرکتِ خصوصی (Shackleton energy)، طرحی برای بردن آب از قطبِ کرۀ ماه به سیارکها دارد تا فعالیتِ حفاری به تدریج انجام پذیرد. هنگامی که سطحِ فعالیت حفاری افزایش یابد، سیستمهای حمل و نقل از زمین به سیارکها و میانِ سیارکها و مسایل مالی، حقوقی، ایمنی و فناوری ناشی از این فعالیتها بسیار گسترده و هزینهبر خواهند بود. در عین حال، گسترده کردن این فعالیتها و استفادۀ زمینی از آنها، زمینۀ اقتصادی بودن آنها را نیز فرآهم میکند.
در حال حاضر، این چالشهای علمی وجود دارند:
۱. کشفِ منابع طبیعی موجود و محتوای شیمیایی آنها در اجرام آسمانی (Celestial bodies) از طریق سیستمهای سنجش از راهِ دور (Remote sensing)؛
۲. تولیدِ ظرفیتهای رباتیک و سیستم مخابراتی در فاصلههای دور از کرۀ زمین؛
۳. کشفِ انرژیهای قابلِ اتکا برای تداومِ کارِ حفاری در فضا؛
۴. طراحی سیستمهای پردازش منابعِ طبیعی از کشف تا استخراج تا حمل؛
۵. طراحی سیستمهای ایمنی و زیست محیطی مرتبط؛
۶. ایجادِ توانایی در سیستمهای حمل و نقل ارزان (هم اکنون پرتابِ ماهواره بین ۵۰ تا ۴۰۰ میلیون دلار هزینه دارد).
در حال حاضر ۱۳۵۰۰ شیئ نزدیکِ کرۀ زمین یا NEO (Near-Earth Objects) که شاملِ سیارکها و دنبالهدارها میشوند کشف و شناسایی شدهاند. اکثر این سیارکها حدود یک کیلومتر قطر دارند. به موازات این، سیارکهایی هم وجود دارند که به آنها سیارکهای بالقوه خطرناک (Potentially Hazardous Asteroids) (PHA) میگویند که حدود ۳۵-۳۰ متر قطر دارند و نزدیک به ۱۰۰ هزار کیلومتر در ساعت حرکت میکنند. در سنگ پوشهای کرۀ ماه، منابعی مانند آهن، آلومونیوم، منیزیم، کلسیم و سیلیکُن شناسایی شده است. سیارکها، شهاب وارهها (Meteoroids) و آذرگویها (Bolides) در اندازهها و اشکال مختلف وجود دارند و بسیاری حاوی آهن، پلوتونیم، نیکل و فلزات با ارزش دیگر هستند. تحقیقات نشان میدهد که در چند سانتی متری سطحِ کرۀ ماه، عناصر ارزشمندی مانند هلیم-۳ که به طور بالقوه در راکتورهای گداخت (Fusion) قابل استفاده است، وجود دارند.
در تاریخ ۹ ماه مه ۲۰۰۳ ساعت ۴:۲۹ صبح، سفینه Hayabusa ژاپن (به معنای شاهین) عازم سیارک Itokaw شد. این سفینۀ فضایی ۵۱۰ کیلویی، عموم ویژگیهای سیارک را در مدارِ ۵۵ متری آن مطالعه کرد و با فرودی ۳۰ دقیقهای از خاکِ آن نمونه برداری کرد. این سفینه بعد از ۷ سال و یک ماه و ۴ روز، در ساعت ۱۱:۲۱ شب ۱۳ ماه ژوئن ۲۰۱۰ در جنوبِ استرالیا به زمین بازگشت. از صدها مطالعه در مورد نمونهبرداریهای این سفینه، یک نمونهٔ گَرد نشان داد که ۸ میلیون سال قدمت دارد.
توانمندیهای سه کشور چین، روسیه و آمریکا در جامعه جهانی در حوزۀ فضا شاخص هستند و ظرفیتهای آمریکا در میان این سه کشور نیز که به طور مستقیم ۳۶۰ هزار نفر و غیر مستقیم دو میلیون نفر را در استخدام دارد منحصر به فرد است. آمریکا با تصویب قانون فعالیتهای بخش خصوصی ۲۰۱۵ (Commercial Space Launch Competitiveness)، سرمایهگذاری و استفاده از فناوری بخش خصوصی برای افزایش برتری آمریکا بر دو رقیب جدی روسیه و چین را تسهیل کرده است.
هرچند معاهدۀ فضای ماورای جّو (The Outer Space Treaty) و توافق ماه (The Moon Agreement) ابعاد مبهمی دارند و نحوۀ بهرهبرداری و استفاده از منابع طبیعی فضای ماورای جّو را «مستقل از سطح توسعه اقتصادی و علمی کشورها» برای همه بشریت تلقی میکنند، واقعیت سیاست بینالملل این است که مانند بسیاری از توافقات و تعهدات بینالمللی، آنهایی که منابع مالی، فنآوری و رسانهای بیشتری دارند، درست یا غلط، «حقِ» فراتری از دیگران دارند. توافق ماه را آمریکا، روسیه و چین امضا نکردهاند و بهطور غیرمستقیم، استفاده از فضا را محصور به آنهایی میدانند که منابع مالی و تکنولوژیک دارند.
اما چرا استفاده از منابع طبیعی و فضای ماورای جّو؟
۱۰۷ سال پیش، جمعیت جهان ۱.۷ میلیارد نفر بود. طی کمی بیش از یک قرن، جمعیت جهان به ۷.۷ میلیارد نفر رسیده است. پیشبینی سازمان ملل برای سال ۲۱۰۰، جمعیتی معادل ۱۱ میلیارد نفر است. از سال ۱۹۸۰ تا کنون یعنی طی چهار دهه، نیمی از تمامِ منابع نفتِ جهان استفاده شده است. فشارِ زیست محیطی، استهلاک خاک، فرسایشِ منابع طبیعی، بیابانزایی و تخریبِ جنگلها در اثر تولید کالا و مواد غذایی از ۱۹۵۰ به بعد چندین برابر شده است. از ۱۹۹۰ تا کنون تعداد و سطح سونامی، زلزله، سیل، طوفان و آتشسوزیها ۲.۵ برابر شده و غلظت اسیدی شدن اقیانوسها، تعدد بیماریهای عفونی، آب شدن یخ قطب شمال و تخریب صخرههای مرجانی (Coral Reefs) دریاها به شدت افزایش یافته است. تقاضا برای آبیاری چهار برابر شده و یک میلیارد نفر به آب آشامیدنی دسترسی ندارند. هر سال، ۲.۵ میلیون نفر در اثر بیماریهای ناشی از آبِ آلوده میمیرند. در سال ۲۰۸۰، ۳.۲ میلیارد نفر با مشکل جدی آب روبهرو خواهند بود. در حال حاضر، ۴۳ کشور با بحرانِ آب روبهرو هستند. پیشبینی میشود در سال ۲۰۵۰، بخشهایی از هند، بنگلادش، چین و فلوریدای آمریکا به زیر آب بروند.
با وجود این وضع بحرانی زیست محیطی جهان، سه کشور به میزان بیشتری از منابع طبیعی، فلزات، منابع سوخت فسیلی و سرزمینِ قابل کشت نسبت به تمامی کشورهای دیگر برخوردارند: روسیه، آمریکا و استرالیا. از این سه کشور، روسیه بهترین موقعیت را داراست زیرا که منطقۀ قطب شمال که روسیه بر آن تسلط سرزمینی، نظامی و امنیتی دارد، دست نخوردهترین منطقۀ جهان است. در حال حاضر، ۲۵ درصد از نفت موجود جهان در قطب شمال است. با توجه به جمعیت کم این سه کشور نسبت به هند و چین (روی هم رفته یک سوم جمعیت جهان)، ظرفیت بهتری از نظر مصرف و دسترسی به منابع طبیعی برای بقاء و تداوم خود دارند. چین با اتکاء به آفریقا و خاورمیانه، منابع اولیه مورد نیاز خود را تهیه میکند.
نکتۀ کانونی برای تمام کشورهای قدرتمند جهان چه آنهایی که منابع طبیعی قابل توجهی دارند، چه آنهایی که در کرۀ زمین این منابع را تامین میکنند و چه سرمایهگذاریهایی که برای تهیه این منابع در ربع قرن آینده در فضای ماورای جّو در جریان است: مجهز بودن به فناوری از یک طرف و کسب مازاد (Surplus) از طرف دیگر است. ریشۀ نهایی تمامی رقابتها در جهان امروز برای سیستمی است که هم مازاد تولید کند و هم به نوآوریهای فناوری برسد. کانونِ استراتژی آمریکا در دورۀ هر رئیس جمهوری این خواهد بود که از انباشته شدن ثروت مالی چین جلوگیری کند و یا حداقل نرخِ رشد ثروت چین را بکاهد. نسبت به روسیه نیز آمریکا در پی آن است که مانع ورود محتمل آن کشور به اقتصاد بینالملل شود تا به ثروت مالی نرسد و در عین حال با محدودیتهای قانونی و سیاستگذاری از ورود روسیه به عرصههای جدید فناوری و تعامل در پروژههای مشترک با غربیها (Joint Venture) ممانعت به عمل آورد.
از آنسو، روسیه و چین اهتمام خواهند کرد تا به ثباتِ سیاست گذاری درآمریکا لطمه بزنند. رای حدود ۸۰ میلیونی جو بایدن و ۷۴ میلیونی دونالد ترامپ به لحاظ تئوریک شاید به معنای فراز و نشیب سیاستگذاری و مدیریت باشد، وضعیتی که انگلستان، آلمان، ژاپن، استرالیا و کره جنوبی را به شدت نگران کرده است. اصرار آلمان بر همکاری با روسیه و تکمیل لوله گاز از روسیه به این کشور، برای تنوعسازی سیاستِ اقتصادی و سیاست خارجی (Diversification) برلین است. توافق ژاپن، استرالیا، زلاند نو و کرۀ جنوبی برای عضویت در بلوکِ تجاری و کاهش تعرفه RCEP (Regional Comprehensive Economic Partnership) که با مدیریت چین و پس از ۹ سال مذاکره در هفته گذشته به امضا رسید، معنای بسیار تعیین کنندهای در تغییر بلوکهای اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی را دارد. این چهار کشور آسیا – پاسیفیک با امضای خود غیر مستقیم اعلام کردهاند که ناسیونالیسم افراطی، پوپولیسم و حمایتِ مطلق از تولید کننده داخلی (Protectionism) مسیر موفقی برای کسب مازاد مالی و برتری فناوری نیست. در قالب این نوسانات و لرزههای بنیادی (Seismic) در روابط بینالملل، دسترسی به موادِ اولیه و منابع کلیدی به نوبه خود در کانونِ کسب مازاد و برتری فناوری قرار دارد.
دولتها برای کسب مشروعیت و یا حداقل مقبولیت، نیازمند تحققِ نیازهای اولیه مردم خود هستند. بنابراین، از خود دائما دو سوال میکنند:
۱) چگونه به منابع جدید درآمد برسیم؟ و
۲) چگونه به فنآوری برتر دسترسی پیدا کنیم؟
هر دو محتاج بهرهبرداری حداکثری فرصتها در سطح جهان هستند. کشورهای ورشکستهای مانند بولیوی، کوبا، بلاروس و کرۀ شمالی دیگر جایگاهی ندارند. آمریکا دیگر به نفت خاورمیانه نیازی ندارد بلکه از درآمد نفت کشورهای این منطقه میتواند برای سرمایهگذاری در IT و هوش مصنوعی و در نهایت فروش اسلحه استفاده کند. چین با اتکاء به آفریقا و مسلط شدن بر بازارهای مصرفی جهان به برتری مالی و فناوری خواهد رسید. روسیه خیلی این دو سوال را از خود نمیپرسد ولی با منابع نفت و گازی که دارد و با پتانسیل قدرت نظامی در حریم جغرافیایی خود سیاستورزی خواهد کرد. به نظر میرسد قدرتِ اروپا هم در نهایت به قدرت آلمان تقلیل پیدا خواهد کرد و هند، برزیل، کره جنوبی و ژاپن در رکنِ دوم جهانی اما در چارچوبِ نظمِ موجودِ قرار خواهند گرفت. یک بار دیگر دورۀ اول امپریالیستی نظام سرمایهداری (۱۸۰۰- ۱۹۵۰) برای دستیابی به منابع طبیعی در حال تکرار است. اما این بار بازیگران غیرغربی نیز حضور دارند و رقابت برای برتری در نیمۀ دوم قرن ۲۱ فقط در کرۀ زمین نخواهد بود.