بسیاری از برنامهریزان و کارشناسان اتاقهای فکر نظام سیاسی ایران مستقیم و غیر مستقیم چنین تبلیغ میکنند که اگر در انتخابات امریکا جو بایدن برنده شود اوضاع به کلی دگرگون شده و مشکلات رفع خواهند شد. برخی از مسئولین نیز به این توهم باور داشته و استراتژی خود را براین پایه گذاردهاند. در کنار دایره اصلی قدرت، اصلاحطلبان که اکنون دیگر به نیروئی کاملا حاشیهای تبدیل شدهاند و نیز طیف رنگارنگ یاوران آنها در بیرون حکومت نیز تلاشهای فراوانی کردهاند که همین ایده را به میان مردم و سپهر سیاسی ببرند. هدف حکومتیان و پایورانشان در این زمینه این است که:
- منبع تمام نابسامانیها و بحرانها را در ایران نیرو و فشارهای خارجی و تحریمها قلمداد کنند؛
- شکست و بنبست نظام سیاسی در همه عرصهها و ناگریزی شکست قطعی و پایان کار جمهوری اسلامی بر اثر عوامل داخلی لاپوشانی شود؛
- با نمایش اینکه جمهوری اسلامی با نرمشی دیگر و صلح امام حسنی تمام مشکلات و مناسبات با امریکا و جهان غرب را حل خواهد کرد، اراده مردم ایران در جنبش و خیزش علیه نظام را تضعیف کنند.
این تبلیغات از جمله به دلیل وجود روانشناسی نگاه به خارج در میان بخشی از مردم و اینکه تا کشتیبان را سیاستی دگر نباشد تغییری ایجاد نخواهد شد تا حدودی نیز موثر بوده و گسترش یافته است.
اما به این واقعیت آشکار باید توجه داشت که عواملی چون نا کارآمدی مطلق و فقدان مدیریت، فساد همهگیر و نهادینه شده، استیلای باندهای مافیائی سپاه و نهادهای تحت اداره بیت رهبری بر اقتصاد و سیاست کشور، تبعیض و بیعدالتی در همه عرصهها، سرکوب و ترور دولتی، به تاراج دادن منابع و ثروتهای ملی، بنبست ساختار سیاسی و ایدئولوژیک و مداخلهگرانه بودن حکومت و سیاست خارجیاش از جمله عواملی هستند که اساس بحرانها در ایران و مشکلات کشور را تشکیل میدهند. حل این کوه مشکلات و دشواریهای سترگ برای مجموعه ناهمگونی که حکومت را تشکیل داده است، ناممکن به نظر میرسد.
قطعا نوع تنظیم مناسبات خارجی و پیروزی این یا آن نامزد ریاست جمهوری در آمریکا، بایدن یا ترامپ میتواند تاثیراتی در تشدید و یا تخفیف روندهای سیاسی در ایران داشته باشند اما تعیینکننده وضعیت و آینده نظام و سرنوشت کشور، همچنان روندها و شرایط داخل ایران است. نتیجه انتخابات آمریکا تعیینکننده امکان ادامه حیات و یا پایان کار جمهوری اسلامی نیست. این خود مردم ایران هستند که در اکثریت بسیار بالائی کل نظام ساسی حاکم را نفی کرده و خواهان براندازی و گذر از آنند. “رژیم چنج” رویکرد خود مردم ایران است.
ترامپ در پی تغییر رژیم یا “رژیم چنج” نبود که اکنون بایدن جانشین احتمالی او به کلی سیاست دیگری را در پیش گیرد. هر دوی آنها در پی تغیییر رفتار جمهوری اسلامی در منطقه و در جهان هستند. تفاوت شاید در حد همان پلیس خوب و پلیس بد باشد. قابل پیشبینی است که در صورت پیروزی دموکراتها “فشار حداکثری” تعدیل یابد اما سیاست اعمال فشار و بخش مهمی از تحریمها با هدف به پای میز مذاکره کشاندن جمهوری اسلامی ادامه یابد. مذاکره پیرامون سیاستهای رژیم ایران در عرصههای موشکی، مداخله جوئیهای منطقهای، تهدید امنیت اسرائیل، حمایت از گروههای تروریستی و... یعنی همان مضامین برنامه دوازده گانه پمپئو روی میز قرار خواهد داشت.
قابل پیشبینی است دموکراتها در صورت پیروزی، دستاوردهای ترامپ را در اعمال فشار حداکثری دور نخواهند ریخت و از آن به عنوان برگ برندهای در کنار شعار بازگشت به برجام استفاده خواهند کرد. بایدن در صورت پیروزی اگر هم بخواهد نمیتواند سیاستهای دوران اوباما را در قبال جمهوری اسلامی در پیش بگیرد. اکنون دیگر هم در ایران، هم در منطقه و هم در کل جهان شرایط به کلی متفاوتی حاکم است. مناسباتی جدید پدید آمده و روندهائی بیبازگشت پیش رفته است. همبسنگیهای دیرینه حزب دموکرات آمریکا با اسرائیل و نقش و نفوذ کشورهای عربی منطقه، سیاستهای رئیس جمهور احتمالی بایدن را در قبال جمهوری اسلامی مشروط میکند ضمن این که دموکراتها در فاصله گیری از سیاست انزوا جویانه ترامپ و رویکرد “نخست آمریکا”ی او که در مواردی رها کردن امور در منطقه خاورمیانه را در پی داشت، اجبار به مداخلهگری و مشارکت بیشتری دارند که چندان خوش آیند جمهوری اسلامی نیست. درآن صورت به نظر میرسد مخالفت برخی کشورهای اروپائی با رویکردهای عمومی ترامپ نیز دیگر نتواند توجیهگر سیاستهای مماشاتگرانه آنها با نظام اسلامی باشد.
شواهد نشان میدهند صرفنظر از اینکه کدام کاندیدا برنده شود، جمهوری اسلامی خود را برای مذاکره بعد از انتخابات آمریکا آماده میکند. ایجاد این آمادگی چندان نیز ساده نیست. مضمون این مذاکرات از منظر نظام، تضمین بقا در برابر پذیرش شروط آمریکاست. طبعا حد این شروط بنابراین که سکاندار سیاست خارجی آمریکا ترامپ باشد یا بایدن متفاوت خواهد بود. اما در مورد نظام اسلامی تجربه بر واقعیت دیگری نیز دلالت دارد: این نظام هرزمان همه برگهایش را باخت و به افلاس افتاد دستهایش را بالا میبرد. به قول دوستی “تراژدی رقت انگیز این نظام این است که وقتی تن به سازش میدهد که دستش کاملا خالی است و برای برد چیزی در کف ندارد.”
آنچه به ما مردم ایران مربوط میشود این است که به نیروی بیکران خود در براندازی و گذر از این نظام اهریمنی باور راسخ داشته باشیم و همبسته و همگام در راه برقراری نظامی دموکراتیک و انسانی بکوشیم. سرنوشت کشور و مردم ما در ایران و خیابانها و مراکز کار و زندگی مردممان تعیین میشود و نه در هیچ جا و توسط هیچکس دیگر.