.(JavaScript must be enabled to view this email address)
بخشی از واکنشهایی که به “پیمان نوین” شاهزاده رضا پهلوی از سوی نیروهای اپوزیسیون صورت گرفت نشان از ذهنیت کهنهای دارد که هنوز در میان برخی از افراد و جریانهای سیاسی هنگام برخورد با مخالفان فکری یا سیاسی خود، وجود دارد. نوشتند که متن “پیمان نوین” را برایش نوشتهاند. گفتند که کپیبرداری از “پیمان نوین” روزولت، رئیس جمهور امریکا در دهه ۳۰ میلادی است. نکاتی که بیشتر به “ایرادهای بنیاسرائیلی” شبیه است تا به ایرادهای اساسی یا نظری که حرفی جدی برای گفتن داشته باشند.
آیا به زعم اینان اگر متن را خود او نوشته بود ایرادی بر آن وارد نبود؟ و آیا اصولا اشکالی دارد که شخصیتهای سیاسی برای نوشتن یک متن از مشاورانی که هم از نظر محتوایی هم از نظر ادبی خبرهتر هستند، کمک بگیرند؟ مگر بسیاری در دنیای سیاست کم و بیش چنین نمیکنند؟ آیا اگر عنوانی زیبا یا متنی مستدل گرتهبرداری از نوشته سیاستمداری دیگر باشد، از صلابت و صحت آن میکاهد؟
برخی نیز بحث کردند یا نوشتند که آیا درست است از عنوان شاهزاده برای رضا پهلوی استفاده کرد یا نه؟ گویا از دید آنها شاهزاده چیزی بیش از “شاه زاده” است. عنوانی که معمولا در عرف روزمره یا روزنامهنگاری و دیپلماسی دنیا برای برای فرزندان هر شاهی، حتی شاهان سرنگون شده به کار برده میشود. گویی از زبان ادا شدن این عنوان همان و به رسمیت شناختن سلطنت از سوی گوینده همان!
تاکید بر این دیدگاه حقوقی درست که شاهزاده یا ولیعهد یک شاه سرنگون شده از نظر حقوقی وارث تاج و تخت سلف خود نیست، نافی وجود یک شخص حقیقی در صحنه سیاسی ایران به نام شاهزاده رضا پهلوی یا رضا پهلوی با هوادارانی واقعی و بسیار در داخل و خارج کشور که آرزوی بازگشت سلطنت دارند، نیست.
نیروها و شخصیتهای سیاسی میبایست مخالفان سیاسی خود و نظام پیشنهادیشان را نقد کنند، نه نفی. جمهوری خواهان یا دیگر مخالفان نظام سلطنتی با یتیم معرفی کردنِ حقوقیِ سلطنتطلبان نمیتوانند آنها را از صحنه حقیقی سیاست ایران ناپدید سازند.
نکته جدید یا مهم اما در “پیمان نوین” شاهزاده رضا پهلوی تاکید بر خرد جمعی و تحمل آرا و عقاید یکدیگر بود. ولی آنجا که او ایرانیان را به دو دسته “با حکومت” یا “بر حکومت” تقسیم میکند به گمان من به دستهبندی سادهانگارانه جامعه پیچیده و متکثر ایران میپردازد. شبح همان نگاه و پیام کهنه “دیو و فرشته” که نظام پادشاهی را ۴۲ سال پیش در ایران سرنگون کرد، اینبار به نام انتخاب میان “نور و تاریکی” در این پیمان نمایان شده است.
اعلام اینکه که هرکس موافق براندازی نظام نیست موافق نظام است و در جبهه تاریکی یا جمهوری اسلامی قرار دارد، همان سادهسازی و خطایی است که انقلابیون سال ۵۷ دچار آن بودند. با این تفاوت که در آن زمان اکثریت قاطع مردم و نخبگان سیاسی و شخصیتها و نهادهای مرجع و معتبر در صف سرنگونیطلبی یا انقلاب بودند و موافقان نظام و یا مخالفان براندازی نظام سلطنتی شاید ۵ درصد مردم را نیز در بر نمیگرفت. امروز اما علیرغم نارضایتی گسترده از نظام جمهوری اسلامی، حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد مردم در انتخابات همین نظام با وجود نظارت استصوابی و علیرغم عدم دعوت اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات، شرکت میکنند. اگر به جمع موافقان نظام، اصلاحطلبان و مخالفان سرنگونی را نیز اضافه کنیم مخالفان راه و روش شاهزاده تقریبا بیش از ۵۰ درصد مردم ایران را تشکیل میدهند. چطور میتوان این جمعیت عظیم را ندید و همه آنها را ساکنان خطه تاریکی و آن سوی مرز میان ایران و اهریمن به حساب آورد؟
شاهزاده رضا پهلوی مانند هر شخصیت یا جریان سیاسی حق دارد تحلیل خود را درباره اصلاحپذیر نبودن نظام داشته باشد. واقعگرایی سیاسی اما شرط موفقیت هر پیام یا درخواست از مردم برای شروع حرکات اعتراضی از نوع اعتصابات و اعتراضات خیابانی است، آن هم از سوی شخصی که میخواهد بزعم خود “کشور را از اهریمن پس بگیرد”. چگونه یک شخصیت سیاسی میتواند دیگران را توصیه به استفاده از خرد جمعی نماید و در همان حال حداقل حدود ۵۰ درصد مردم و نمایندگان و نخبگان آنان را ساکنان تاریکی بنامد؟
ضمنا حاکمان مستبد و سرکوبگر جمهوری اسلامی و هوادارانشان علیرغم سرکوبها و بیتدبیریهای ۴۰ ساله در اداره امور کشور، ایرانی هستند. آنها مستبدان و انحصارطلبان یا مرتجعان خودی و بخشی از مردم ایران هستند و ایرانیان باید خود تکلیف آنها را معین کنند و سر جای خودشان بنشانند.
“پیمان نوین” علاوه بر دعوت مردم به اعتصابات و نافرمانی مدنی، اعتراضات خیابانی را نیز توصیه و تشویق میکند. هنگامی که حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی علاوه بر تسلط بر نهادهای سرکوب، یک نیروی بسیج مردمی سرکوبگر نیز در اختیار دارد، حداقل ۱۰ تا ۱۵ درصد آرای مردم را همراه خود دارد و نهایتا در شرایطی که حدود نیمی از جمعیت کشور به دلایل مختلف مخالف اعتراضات خیابانی به قصد براندازی حکومت یا گذار از جمهوری اسلامی هستند، دعوت شاهزاده رضا پهلوی از مردم یا هم میهنان به شرکت در اعتراضات خیابانی برای براندازی نظام تا چه اندازه از واقع گرایی سیاسی برخوردار است و تا چه حد مسئولانه برخورد کردن با جان مردم، بویژه جوانان کشور است؟
نکته مهم دیگر اینکه برای دعوت به اتحاد و پیشبرد امر سیاست در کنار بصیرت در نظر و استدلال محکم، به ترمیم اعتمادهای از دسترفته میان نیرویهای سیاسی نیز سخت نیاز است. جای یک انتقاد صریح از حکومت استبدادی پدر، دستگاه ساواک و سرکوب او و مجالس فرمایشی و “بله قربانگو”ی آن دوران، به مثابه نخستین گام برای ترمیم بیاعتمادی عمیق و تاریخی جمهوریخواهان به سلطنتطلبان و جای یک خطکشی روشن با هواداران افراطی و پرخاشگر سلطنت، در صحبتهای شاهزاده رضا پهلوی از جمله در پیام اخیر او، به شدت خالی است.
■ باید بدون پرداختن به هر گونه حاشیه ای ، از شما آقای فرخنده و دیگر رفقای چپ تان که در چهل سال اخیر، با پشتکار هر چه تمامتر در حال تخریب چهره محمد رضا شاه و شاهزاده رضا پهلوی بوده اید، خواهش کرد که بگویید اگر حکومت دست شما می افتاد، چه می کردید? لطفا خیال پردازی هم نکنید و صادقانه جواب بدهید. بنده شخصا در شوروی سابق، نمونه جامعه آرمانی سازمان اکثریت و حزب توده را دیدم. برای یکبار هم که شده، با خود و دیگران صادق باشید.
خوب به این نکته توجه کنید: بدبختی ما مردم، سیاسی نیست; “اخلاقی” است! در این گیر اخلاقی، آیا شما رفقا نیز، بسی بیش از آنکه نگران شرایط وخیم ایران و مردم باشید، به گذشته سیاسی و سابقه چندین ساله خود نچسبیده اید و نمی خواهید از آن دست بشویید? آیا مشاهده آنچه با انقلاب 57 بر ایران و مردم ما آمد، شما آقای فرخنده و دیگر دوستان را وانمی دارد که یکبار برای همیشه، از خواب ناز افکار و عملکردهای فاجعه سازتان بیدار شوید? آیا ندای وجدانتان را نمی شنوید که بر شما نهیب می زند که تا دیر نشده، دست از توجیه عمر سیاسی خود بردارید و به خیال پردازی از آن سالهای شکست خورده، هم برای خود و هم برای دیگران پایان بخشید? آیا وقت آن نرسیده است که از همه آن تجارب و توانایی های سازماندهی خود در جهت همگامی، مشاوره و همکاری با شاهزاده رضا پهلوی، بعنوان تنها عامل محوری که می تواند کشور را بسوی نجات از بختک جمهوری اسلامی پیش برد، استفاده نمایید؟
در روزهایی که صدای زنگ نابودی ایران بگوش می رسد، اگر هنوز عشقی به میهن و مردم در شما باقیست، شهامت بخرج دهید و از گذشته تان فاصله بگیرید. اگر براستی از زوال اخلاق در جامعه کنونی ایرانمان رنج می برید و آرزومند ایرانی بر پایه اخلاق سالم هستید، این تحول اخلاقی را از خود شروع کنید. جنگ با شخص شاهزاده رضا پهلوی را که رهبری سمبلیک او، بی تردید آخرین شانس ایران برای نجات با حفظ یکپارچگی آن است، به دوستی و همیاری با او تبدیل نمایید. تنها از این راه است که مردم، گذشته زیانبخش شما را در شکل گیری و انجام انقلاب ۵۷ خواهند بخشید و شما بطور واقعی در قلب مردم راه خواهید یافت.
ایران زخمی، در این روزهای حساس، فرزندان خود را با صدای بلند فرا می خواند که پیمان نوین را سرلوحه مبارزه خود بر علیه رژیم سراپا فاسد جمهوری اسلامی قرار دهند و دست در دست هم، اشتباه بزرگ ۵۷ را که یک حماقت ملی بود، جبران نمایند.
با احترام بهروز فتحعلی
■ شما یک بار به روشنی بفرمایید می خواهید این رژیم استبدادی دینی که در ان یک الیگارشی نظامی اخوندی کشور را بسوی نابودی می برد برچیده شود یانه؟ شما می گویید ۵۰ درسد مردم نه برانداز اند و نه حتا خواهان نافرمانی مدنی پس حتمن شرکت کنندگان در خیزش های سال های ۹۶ و ۹۸ اقلیت ناچیز وابسته به امپریالیسم بودند. کارگران اعتصاب نکنند فرهنگیان خاموش بنشینند مردم تورم و فقر و تحقیر روزانه و بی حقوقی و غارت را تاب بیاورند که چه؟ که شما و همانند استمرار طلبتان در فرنگ با برخورداری از مزایای کشورهای دمکراتیک برایشان مقاله بنویسید و تلویحن از رژیم دفاع کنید رژیم ولایت فقیه با داشتن اپوزیسیونی چون شما چه نیازی به دوست دارد.
باران آذرمینا
■ باران گرامی! من مخالف دعوت مردم به تظاهرات خیابانی در شرایط کنونی و تکرار شدن کشتار دی ۹۶ و آبان سال گذشته هستم. اعتصاب ها و اعتراض ها از سوی اقشار مختلف به شرایط بد زندگی و پایمال شدن حقوق مردم در همه عرصه ها اینجا و آنجا بطور پراکنده وجود داشته و دارند. دعوت به نافرمانی مدنی و اعتصابات سراسری به قصد براندازی یا گذار از جمهوری اسلامی طبیعتا از سوی هر نیروی سیاسی می تواند صورت بگیرد. فردی یا اپوزیسیونی که می خواهد درخواستش از مردم برای حرکات اعتراضی موفق باشد باید در شرایطی که امکان پاسخ مثبت دادن از سوی بهش بزرگی از مردم فراهم است، چنین درخواستی را مطرح کنند. اگر عده ای فکر می کنند الان چنین شرایطی فراهم است، خوب کسی یا نیرویی نمی تواند جلویشان را بگیرد.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب بهروز فتحعلی گرامی، هیچکدام از نیروهای عمده شرکت کننده در انقلاب ۵۷ از جمله چپ ها دمکراسی خواه نبودند. اگر آنها یا مجاهدین هم بقدرت می رسیدند نظامی تک حزبی روی کار می آمد که پی آمدش سرکوب رقیای سیاسی شان بود، یعنی کم و بیش همین کاری که روحانیون به قدرا رسیده با مخالفان خود کردند. اما این بدین معنا نیست که امروز باید پرسشگری از شاهزاده رضا پهلوی یا دیگر سلطنت طلبان را تعطیل کرد.
با احترام، حمید فرخنده
■ حمید گرامی شما به پرسش من پاسخ ندادید و افزون بر این نافرمانی مدنی را با زمان فراخوان یا کاربست ان خلط کردید در رژیم های دیکتاتوری و استبدادی هرگونه اعتراض یا حق طلبی ممکن است با سرکوب و و مجازات روبه رو شود اما به این سبب نمی توان از مردمی تحقیر شده و حق باخته و رو به مستمندی روز افزون خواست که به همه چیز گردن گذارند و دست روی دست بگذارند.
آذرمینا
■ پیمان نوین، ذهنیت کهنه اقای فرخنده میگوید: من مخالف دعوت مردم به تظاهرات خیابانی هستم. ایشان با این اعتراف کاملا مشخص کردند که از مبارزه مردم با حکومت اسلامی پشتیبانی نمیکنند. نمیدانم سایت اخبار روز [ایران امروز] به چه منظوری این نوشته ایشان را منتشر کرده!
لطفا کامنت مرا مثل دفعات متعدد قبلی سانسور نکنید!
حمید هوشور
■ این آقای فر خنده آنچه را که نمیخواهد راحت میگوید ولی آنچه را که میخواهد رک و راست نمیگوید که به نظر میآید دفاع از خط اصلاحطلبی است که سر رشته آن هم که میدانیم دست چه کسانی هست. این جور که معلوم است ایشان بیشتر از حکومت اسلامی از آمدن مردم به خیابانها وحشت دارد. متاسفانه ما زمان درازی هست که شاهد این وحدت طبیعی امت اسلامی و انترناسیونالیسم پرولتری نوع روسیاش هستیم و به این خاطر هم هست که نوشته ایشان طرفدار زیاد دارد و هر دفعه هم از طرف خوانندگان در زیر مقاله گلباران میشود.
صانعپور