رابرت ام. کاتلر عضو ارشد موسسه کانادایی امور جهانی است.
منتشر شده در فارین پالیسی (Foreign Policy) / ۹ اکتبر ٢٠٢٠
ترجمه از انگلیسی: حمید دباغی
فارین پالیسی: بدون کمک روسیه به ارمنستان، آذربایجان در قره باغ کوهستانی دست بالا را دارد
آغاز دوبارهی جنگ در سرزمینهای آذربایجان که توسط نیروهای ارمنی اشغال شدهاند را میشد پیشبینی کرد. در اواسط ماه ژوئیه درگیریهای چهار روزهای در شمال غربی جمهوری آذربایجان، در ٦٠ مایلی قره باغ کوهستانی اتفاق افتاد. اما آن درگیریها به هیچ وجه دلیل اصلی جنگهای امروز نیست.
درگیریهای کنونی در اواخر دهه ١٩٨٠ آغاز شد، زمانی که ارامنه در منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی آذربایجان (م.خ.ق.ک.) شروع به سازماندهی برای خارج کردن آن منطقه از جمهوری آذربایجان کردند. هنگامی که شورای منطقهای م.خ.ق.ک. در فوریه ١٩٨٨ به الحاق-اتحاد با جمهوری سوسیالیستی شوروی ارمنستان رای داد، مقامات شوروی در مرکز، دولت محلی را منحل و حکومت مستقیم بر آن منطقه از مسکو را برقرار کردند.
در سال ١٩٩٢، یک سال پس از استقلال دو کشور، نیروهای ارمنی «راهروی لاچین» [ترکنشین در خارج قره باغ]، جاده کوهستانی پیچ در پیچ متصلکنندهی قره باغ کوهستانی به ارمنستان را – که از آن زمان به بعد با بودجه دیاسپورای ارمنی توسعه داده شده -، تصرف کردند و کنترل آن را به دست گرفتند. سپس با چرخش به شمال، آنها منطقهی کلبجر آذربایجان در خارج قره باغ را تصرف و در دست گرفتند. آنها تا اوایل ماه گذشته به این روند ادامه دادند و نه تنها منطقه م.خ.ق.ک. سابق را، بلکه هفت منطقه دیگر آذربایجان در خارج از م.خ.ق.ک. سابق را هم تصرف کردند و یک بلوک دارای مرز مشترک طولانی با ارمنستان را تشکیل دادند.
این، وضعیت موجود به هنگام پایان یافتن جنگ در سال ١٩٩٤ بود. علیرغم درگیریهای دورهای، که بدترین آنها در سال ٢٠١٦ رخ داد، وضعیت موجود - تا ماه گذشته حفظ شد. کل منطقه تحت اشغال ٢٠ درصد از قلمروی شناخته شده بینالمللی آذربایجان را تشکیل میدهد. حداقل چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل (٨٢٢، ٨٥٣، ٨٧٤ و ٨٨٤) که در سال ١٩٩٣ تصویب شدند، از نیروهای ارمنی میخواست که تمام این مناطق اشغالی را بدون تأخیر ترک کند.
تقریباً هشت صد هزار آذربایجانی توسط نیروهای ارمنی از مناطق اشغالی پاکسازی قومی شدند. دویست هزار نفر دیگر از خود جمهوری ارمنستان اخراج و بیروان رانده شدند و به عنوان پناهنده در آذربایجان پناه گرفتند. سازمان امنیت و همکاری در اروپا (OSCE) «گروه مینسک» خود را - با ریاست مشترک ایالات متحده، فرانسه و روسیه - ایجاد کرد تا مذاکرات برای حل و فصل منازعه را تسریع کند. برای یک ربع قرن، آذربایجان مجبور شده است از تعداد زیادی پناهنده و آواره داخلی که ١٠ درصد از کل جمعیت آن را تشکیل میدهد، حمایت و مراقبت کند.
آذربایجان بیش از یک نسل صبور بود. با ارمنستان، برای وصول به توافق، اصول مادرید را که بیش از یک دهه پیش توسط گروه مینسک پیشنهاد شده بود، پذیرفت. اصول مادرید خواستار برگرداندن کنترل تمام هفت منطقه در اطراف قره باغ به آذربایجان، دادن یک استاتوی موقت به قره باغ کوهستانی که «تضمینهایی برای امنیت و خودگردانی» او را فراهم کند، متصل کردن آن با ارمنستان توسط یک راهرو؛ تعیین وضعیت قانونی نهایی آن «از طریق بیان اراده قانونی و لازم الاجرا»؛ بازگشت کلیه پناهندگان و آوارگان به محل زندگی قبلی خود و ایجاد یک نیروی حافظ صلح بود.
این مذاکرات طولانی شد. آذربایجان طی سالها هشدار داد که اگر روند صلح به بن بست برسد، استفاده از زور آخرین گزینه خواهد بود. این توسل به زور، در نهایت پس از آنکه ارمنستان اصول مادرید را آشکارا و به طور یکجانبه رد کرد، رخ داد.
رد اصول مبنایی توافق شده توسط ارمنستان، مذاکرات را به بنبست رساند. با اینهمه باکو باز هم تلاش کرد تا مذاکرات مردهی صلح را احیا کند. و با این کار، احتمالاً سیگنال اشتباهی را به ایروان ارسال کرد.
در مقابل، ارمنستان اصول مادرید را کاملاً کنار گذاشت. نخستوزیر فعلی این کشور، نیکول پاشینیان که در آنچه شبیه «یک انقلاب رنگی» در ماه مه ٢٠١٨ بود به قدرت رسید، در آغاز با آذربایجان مصالحهجو مینمود. او اوایل، این تصور را ایجاد کرد که یک شریکگفتوگوی بازی است که آماده بحث در مورد مسائل حساس است. اما او متأسفانه نتوانست وعدههای بسیاری را که به جامعهی ارمنستان داده بود، محقق کند؛ وعدههایی که در صورت تحقق، میتوانستند وضعیت اقتصادی-اجتماعی ناشی از انزوای ارمنستان و وابستگی شدیدش به روسیه را بهبود بخشند. پاشینیان پس از شکست در تحقق وعدههای انتخاباتی خود، قربانی ناسیونالیسم غیرعقلانی شد که ظاهراً برای ادامه حیات او در سیاست داخلی ارمنستان لازم بود.
به نظر میرسد پس از به دام افتادن در آنجا، اکنون پاشینیان اسر شعارهای ملیگرایانه خود گشته که به نوبه خود باعث تقویت پوپولیسم و نظامیگری داخلی ارمنستان شده است. این ناسیونالیسم نامعقول سرانجام نه تنها به مسئله قره باغ کوهستانی - که پاشینیان، مانند اسلاف خود آن را دستکاری سیاسی کرد - سرایت نمود، بلکه به سایر همسایگان فراتر از آذربایجان نیز تسری یافت.
به طور مشخص، کار پاشینیان به ادعاهای ارضی بر علیه ترکیه ختم شد. وی این کار را با به راه انداختن بحث پیرامون معاهده ١٩٢٠ سور (Sèvres) انجام داد که هرگز لازم الاجرا نشد و معاهده لوزان در سال ١٩٢٣ جایگزین آن گشت. معاهده سور، تلاش متفقین برای از بین بردن امپراتوری عثمانی و تقسیم سرزمینهای آن پس از جنگ جهانی اول بود. در آن تقسیم، قرار بود ارمنستان بخشی را دریافت کند که منطقه شمال شرقی ترکیه امروزی است.
در جشنهای صد ساله معاهده سور در آگوست سال ٢٠٢٠، پاشینیان این پیمان را، که هرگز تصویب نشد، یک «واقعیت تاریخی» خواند و خواستار احیای عدالت تاریخی شد. این بدان معنا بود که دولت ارمنستان، از زبان او به عنوان رئیس دولت، آشکارا ادعای مالکیت بر سرزمینهایی میکرد که از صد سال پیش بخشی از ترکیهاند.
سال قبل در مارس ٢٠١٩، وزیر دفاع او داوید تونویان در مقابل جامعه ارمنی در نیویورک اعلام کرد: «من به عنوان وزیر دفاع اعلام میکنم که من این فورمات [قدیمی] سرزمین [در ازای] صلح را دوباره تعریف کردهام. ما برعکس آن عمل میکنیم - جنگی جدید برای سرزمینهای جدید». این شعار تهدیدآمیز میتوانست به سرزمینهای بیشتری از آذربایجان، در اطراف مناطقی که قبلاً اشغال شدهاند، یا به مصادره نخجوان آذربایجان، یا به سرزمینهای دیگر اشاره داشته باشد. معنی آن بیانات این بود که آذربایجان باید منتظر تحریکات نظامی ارمنستان برای کندن و جدا کردن مناطق جدیدی از قلمروی آن کشور باشد. به دنبال این بیانات، درگیریهای ژوئیه تا آگوست در شمال توووز در شمال غربی جمهوری آذربایجان، ١٠٠ مایلی قره باغ کوهستانی بهوقوع پیوست؛ منطقهای که بیش از ٢٦ سال فارغ از هر هرگونه درگیری بود.
فشار سیاسی داخلی علیه پاشینیان هنگامی افزایش یافت که وی رئیس جمهور پیشین رابرت کوچاریان و نخست وزیر پیشین سرژ سرکیسیان را به ترتیب به جرم «سرنگونی نظام قانون اساسی ارمنستان» و به جرم اختلاس محاکمه کرد. سرکیسیان که جانشین دستچین کوچاریان بود، در سال ٢٠٠٩ پاشینیان را در رابطه با اعتراضات وی علیه انتخابات ظاهرا تقلبی به زندان انداخته بود. سرکیسیان و کوچاریان هر دو از قره باغ کوهستانی و اعضای همان مجموعه سیاسی هستند که از اواسط دهه ١٩٩٠ تا چند سال پیش بر سیاست ارمنستان مسلط بودند.
پنج ماه پس از اظهارات تونویان در نیویورک، پاشینیان در آگوست ٢٠١٩ این افسانه را زیر سئوال برد که مناطق اشغالی آذربایجان را - که آن را «جمهوری قره باغ» مینامند و در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشود - خود ارمنیهای ساکن همان منطقه اداره میکنند. به طور مشخص پاشینیان در ۵ آگوست در یک سخنرانی بحث برانگیز حین بازیهای پانارمنی در خانکندی(استپاناکرت نیز نامیده میشود) اظهار داشت که «قره باغ کوهستانی ارمنستان است و بس». وی در کلماتی که شبیه اعلام الحاق به صورت شفاهی بود، اعلام کرد که این مناطق بخشی از خود ارمنستان است.
از زمان جنگ [میان دو کشور آذربایجان و ارمنستان] در اوایل دهه ١٩٩٠ هیچ سیاستمدار ارمنی چنین چیزی نگفته بود. اولا به این دلیل که چنین اظهارنظری یک دینامیت سیاسی بود، زیرا این قلمرو از نظر بینالمللی به عنوان بخشی از سرزمین جمهوری آذربایجان شناخته میشود. ثانیا به این دلیل که ارمنستان قبلا تلاش میکرد پوشش ظاهری مستقلبودن قرهباغ از جمهوری ارمنستان را حفظ کند. در واقع همان دعوای چیراغوف و همکاران بر علیه ارمنستان در دادگاه حقوق بشر اروپا در استراسبورگ. دادگاه حقوق بشر اروپا در استراسبورگ سال ٢٠١٥ حکم داد که در واقع این ارمنستان و نه دولت محلی در قرهباغ است که کنترل واقعی را بر قره باغ و مناطق اطراف آن اعمال میکند.
بیانات پاشینیان نشاندهنده رد قطعی اصول مادرید سازمان امنیت و همکاری اروپا بود که طبق آن وضعیت نهایی منطقه [قرهباغ کوهستانی] میبایست نتیجهی مذاکرات باشد. دولت پاشینیان نخستین دولت ارمنستان بود که نتوانست حداقل در حرف تعهد به اصول مادرید را ابراز کند.
در ماه ژوئیه پاشینیان پس از چندین ماه لفاظیهای جنگطلبانه با مطرح کردن هفت شرط جدید برای مذاکره با آذربایجان، صریح و آشکار تأیید کرد که اصول مادرید را رد میکند. اصول مادرید خواستار شرکت نهایی دو جمعیت ارمنی و آذربایجانی (پاکسازی قومیشده) قره باغ کوهستانی در آن مذاکرات بود. اما پاشینیان اکنون خواستار آن شد که اولا باید نمایندگان جمعیت ارمنی منطقه در سطح و موقعیت برابر با کشورهای ارمنستان و آذربایجان به عنوان طرف سوم، و دوما بدون همتایان خود یعنی نمایندگان جمعیت آذربایجانی اخراج شده از منطقه، در مذاکرات شرکت کنند.
با اوج گرفتن درگیری، پاشینیان اکنون مشکلی به نام ولادیمیر پوتین دارد. پوتین کسی بود که میتوانست به عنوان حامی و متحد ارمنستان عمل کند، اما این کار را نمیکند. کوچاریان و سرکیسیان هر دو روابط شخصی خوبی با رئیس جمهور روسیه داشتند. اما وقتی پاشینیان در اپوزیسیون سیاسی بود، از وابستگی ارمنستان به روسیه و نفعی که روسیه از ضعف و انزوای ارمنستان به دست میآورد انتقاد میکرد. در نتیجه، پوتین علاقه خاصی به پاشینیان ندارد. رسانههای روسیه همیشه با او رفتار مهربانی نداشتهاند.
روسیه علیرغم داشتن یک پایگاه نظامی در گومری ارمنستان که میزبان ٣٠٠٠ سرباز است و همچنین یک پایگاه هوایی در نزدیکی پایتخت ایروان، هنوز به عنوان رئیس مشترک گروه مینسک، از حمایت آشکار سیاسی و نظامی از ارمنستان خودداری کرده و کمابیش رفتار سیاسی متعادلی از خود نشان داده است. با اینحال روسیه علیرغم توسعه روابط دوستانه روزافزون با باکو، به طور کلی و همچنین طی ده سال گذشته در درگیری با آذربایجان از ارمنستان حمایت کرده است.
در حال حاضر ارتش روسیه همچنان به تأمین نیازهای نظامی ارمنستان ادامه میدهد. این کشور حتی در درگیریهای ماه ژوئیه نیز تجهیزات نظامی سخاوتمندانهای را از طریق هوایی به ارمنستان منتقل کرد. هواپیماها مسیر پرواز روسیه-قزاقستان-ترکمنستان-ایران-ارمنستان را طی کردند. زیرا گرجستان از دادن مجوز پرواز به این هواپیماها خودداری کرد. کمک نظامی روسیه به ارمنستان در میانه درگیری، برای آذربایجان قابل درک نبود. زیرا باکو، پس از آنکه ایالات متحده از بیش از ده سال پیش علاقه خود را به منطقه از دست داد، روابط خویش با روسیه را به طور قابل ملاحظهای بهبود بخشیده بود.
آذربایجان در اواخر سپتامبر موفق شد کنترل ارتفاعات استراتژیک مشرف به دو بزرگراه را به دست گیرد؛ دو مسیری که ارمنستان را به قره باغ کوهستانی متصل میکند.(در واقع، اعلامیه رسمی دولت ارمنستان در اواخر ماه ژوئیه مبنی بر این که بزرگراه سومی نیز در سال جاری ساخته خواهد شد، احتمالاً موجب تحریک بیشتر آذربایجان شد). ارتش ارمنستان احتمالاً میداند که در معرض خطر محاصره طولانی مدت در آنجا قرار دارد. به همین سبب هم این کشور تلاش میکند که با افزایش حملات به شهرهای غیر نظامی آذربایجان و شهرهای خارج از منطقه درگیری، آذربایجان را تحریک و منحرف کند.
روسیه مشتاق است نفوذ خود را در آنچه «خارج نزدیک» مینامد، حفظ کند؛ جایی که ۷۰ سال در چارچوب اتحاد جماهیر شوروی - صرفنظر از تاریخ طولانی حکومت تزارها - با این کشورها همزیستی میکرد. روسیه به هر دو طرف اسلحه میفروشد. به لطف تحریمهای غربی، این کشور اکنون بزرگترین تأمین کننده اسلحهی آذربایجان است. اگرچه باکو بهای خریدهای خود را با ارزهای رایج جهانی و تمام قیمت به مسکو پرداخت میکند. اما ایروان آنها را به روبل، بر اساس قیمتهای داخلی روسیه و با وامهایی که از مسکو دریافت میکند میپردازد.
از طرف دیگر، ترکیه همیشه حمایت سیاسی و نظامی خود را از مبارزه آذربایجان برای بازپسگیری اراضی اشغالیاش ابراز داشته است. این بار هم به هیچوجه متفاوت عمل نکرد. در واقع، پهپادهای ترکیهای که توسط آذربایجان خریداری شدهاند، عامل مهمی در برگرداندن وقایع به نفع آذربایجان بودهاند. آذربایجان همچنین در حال حاضر دارای واحدهای موشکی و توپهای بلند عمدتا روسی است که قبلاً آنها را نداشت. آذربایجان با این تجهیزات و پهپادهای جدید خریده از ترکیه، تانکها و دیگر زرهپوشهای ارمنی را تقریبا به طور منظم و با مصونیت نسبی از بین میبرد. اگرچه خساراتی نیز متحمل شده است.
با توجه به روابط نزدیک بین ترکیه و آذربایجان، پاشینیان به بازی با کارت ترکوفوبیا [ترکهراسی] و حتی کارت دینی روی آورده است. او تا آنجا پیش رفته است که مدعیشده درگیری میان ارمنستان مسیحی و آذربایجان مسلمان، «برخورد تمدنها» است. به نظر میرسد اینها همه، افشاکنندهی یأس و ناامیدی معینی هستند. روسیه از حمایت پاشینیان به آن اندازه که وی میخواست، امتناع ورزید و دیاسپورای جهانی ارمنی هم هنگامی که نوبتش رسید، نتوانست به او کمک کند.
پیروزیهای آذربایجان در میدان نبرد در حال افزایش است. امتناع ایروان از انجام مذاکرات معنیدار و خروج از سرزمینهای آذربایجان، عزم باکو را برای بدست آوردن پیشرفتهای بیشتر افزایش میدهد. ۲۶ سال انتظار برای مذاکره، فقط یک وضعیت بدتری را به وجود آورده است. آذربایجان هنوز میزبان یک میلیون پناهنده و آواره داخلی است. ارمنستان اسکان و شهرکسازیهای خود را در سرزمینهای اشغالی افزایش داده است و کالاهای تولید شده در مناطق اشغالی برچسب «ساخت ارمنستان» خورده و بدون مشکل به اتحادیه اروپا صادر میشود. لفاظیهای ایروان با گذشت زمان صرفا بدتر شده است.
کرملین در قفقاز جنوبی گرفتار شده است. روسیه درگیر اعتراضات در بلاروس، خط لوله نورد استریم-٢، جنجال غیر منتظره مسمومیت الکسی ناوالنی، چهره سرشناس اپوزیسیون و افزایش اعتراضات داخلی و نارضایتی فزاینده است. ممکن است مسکو منتظر بماند تا آذربایجان به برخی دستاوردهای ارضی معینی دست یابد تا پاشینیان را در ارمنستان تضعیف کند و سپس از نفوذ خود در ایروان برای برکناری وی و نصب رهبر جدید دیگری که انعطاف بیشتری در مقابل خواستههای روسیه داشته باشد استفاده کند.
با این کار، روسیه چندین هدف را محقق میکند. با تداوم یک درگیری طولانیمدت، طرفین درگیر را به شدت تحت کنترل خود در میآورد و بدین ترتیب قدرت و نفوذ کرملین در منطقه را حفظ میکند. و همچنین از آذربایجان که به طور کلی دارای روابط خوبی با آن است امتیازاتی کسب میکند. علاوه بر این، پاشینیان به اصطلاح انقلابی و غیرقابل پیشبینی را به دلیل این که از نقش تاریخی ارمنستان به عنوان یک کشور مشتری روسیه تجاوز کرده، مجازات میکند.
اصل مقاله در سایت فارینپالیسی:
https://bit.ly/30WKCL0