اعدام نوید افکاری تازهترین جنایتی بود که در ۴۲ سال گذشته در فرصتهای گوناگون برای بقای سردمداران فاسد و مستبد حاکم انجام میشد و با موج گسترده محکومیت جهانی و خشم مردمی در داخل روبرو گردید.
این جنایت با ترفندهای گوناگونی همراه بود که برای توجیه، منحرف کردن و تلطیف افکار عمومی بکار گرفته شد و از تغییرات تازهای در رویکرد سرکوبگران در مواجه با واکنشهای داخلی و بینالمللی خبر میداد:
۱- اعدام مخالفین با عنوان قصاص
نوید بدون دلایل کافی به اتهام کشتن یک مامور امنیتی در جریان خیزش مرداد ۹۷ به دو بار اعدام با عناوین قصاس و محاربه محکوم شد. در قوانین مجازات اسلامی قصاص در زمانی صورت میگیرد که فردی با درخواست خانواده مقتول به اعدام محکوم شود. اصطلاح محاربه در مورد محکومیت مخالفین جمهوری دینی به اعدام به کار برده میشود و هدف از آن ترساندن جامعه مدنی و افزایش هزینه مخالفت با رژیم اسلامی است.
دستگاه قضایی جمهوری دینی به ریاست رئیسی، یکی از قضات کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، با صوابدید نیروهای امنیتی ترجیح داد که بهترین راه برای توجیه اعدام نوید استفاده از عنوان قصاص است که مسئولیت آن به عهده بستگان مقتول میباشد و اتهام نقض حقوق بشر در این مورد را بیاثر میسازد. این ترفند در مورد اعدام ۱۳ نفر از فعالان سیاسی کرد نیز از آغاز امسال بکار برده شده است. در این ترفند قضات جمهورَی دینی پروندههای مقتولینی را که قاتلین آنها ناشناختهاند با توسل به شکنجههای قرون وسطایی و اعترافات ساختگی به فعالان سیاسی نسبت میدهند و آنها را به جرم قصاص اعدام میکنند. شتاب در اجرای اعدام نوید بدون اطلاع وی و خانوادهاش، درست به این خاطر بود که تلاشهایی را که برای رضایت بستگان مقتول بکار میرفت خنثی سازند.
۲- خبرسازی برای منحرف کردن افکار عمومی
در روز ۲۳ شهریور یک روز پس از اعدام نوید، پلیس تهران جمعیت چشمگیری را به علت “کشف حجاب” در تهران احضار کرد. این اقدام بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی داشت به ویژه آنکه در میان احضار شدگان چندین محجبه و حتی یک نفر روحانی دیده میشد که به دفتر خامنهای نزدیک است. شماری از کاربران شبکههای اجتماعی این حرکت حسابشده نیروهای امنیتی را درست یک روز پس از شوک جامعه به خاطر اعدام نوید برای منحرف کردن افکار عمومی به شمار آوردند.
۳- عقبنشینی غیر منتظره دولت از یک اقدام ارتجاعی
از روز ۱۹ شهریور که تصویر دختران از روی جلد کتاب ریاضی کلاس سوم دبستان حذف شده بود، سروصدای بسیاری در فضای مجازی علیه این اقدام ارتجاعی و زنستیز بپا گردید. نسیم بهاری طراح این جلد ضمن اعتراض به حذف دختران اظهار داشت که طرح اولیه در سال ۹۲ نیز مورد ممیزی قرار گرفته و با بالا رفتن یکی از دختران از درخت مخالفت شده بود. وی دست بردن در طرح تصویب شده مزبور را غیر قابل قبول ارزیابی کرد.
جمهوری دینی اعدام نوید را در زمانی انجام داد که جامعه مدنی و دنیای مجازی در واکنش به حذف ارتجاعی تصویر دختران از جلد کتاب درگیر بود. اما درست در روز ۲۳ شهریور، که افکار عمومی و بسیاری از نهادهای بینالمللی در شوک اعدام نوید بهسر میبردند، وزیر آموزش و پرورش در توضیحی غیر منتظره ضمن عذر خواهی، اقدام سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی را بیسلیقگی اعلام کرد و وعده اصلاح داد. بیتردید این توضیح و عقبنشینی غیر منتظره رژیم اسلامی را نمیتوان بیارتباط با اعدام بهتبرانگیز نوید برای تلطیف افکار عممومی به شمار آورد که در اعمال تبعیض علیه زنان تردیدی بخود راه نمیدهد.
۴- پخش مناظره انتقادی به حجاب اجباری از سیمای غیر ملی
سه روز پس از اعدام نوید، شبکه ۴ تلویزین غیر ملی، آقای نصیری از چهرههای شناخته شده جناح اصولگرا اعلام کرد که بر پایه آمار وزارت ارشاد ۷۰ درصد جامعه ایران مخالف حجاب اجباری است. وی از اینکه نتایج این آمار بهطور عمومی انتشار نیافته و حساسیت علیه بیحجابی از برخورد با تهیدستی و بیعدالتی بیشتر است انتقاد کرد. پخش چنین برنامهای که یکی از پایههای ایدئولوژیک رژیم را مورد انتقاد قرار میدهد بیسابقه است و میتواند به عنوان ترفند دیگری به شمار آید که برای آرامش بخشی به جامعهای که از شوک اعدام نوید در بهت و خشم بهسر میبرد، به طور هوشمندانه مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
اعدام نوید در زمانی روی داد که زمزمه افزایش دوباره قیمت بنزین در مجلس دست چین شده یازدهم به گوش میرسد. افزایش چشمگیر حضور سپاه و بسیج در محلهها به بهانه مبارزه با ارازل و اوباش نشانگر نگرانی روزافزون نیروهای امنیتی و در رآس آنها خامنهای از خیزش مجدد شهروندان ایرانی است که از فساد، گرانی و سرکوب و تبعیض به تنگ امدهاند.
جدایی دین از دولت اولین گام در جهبت استقرار نظامی دمکراتیک و بدون تبعیض در کشور است که بدون همکاری و همدلی تهیدستان و به حاشیه رانده شدگان اجتماعی از یک سوی و ائتلاف نیروهای مخالف نظام دینی از سوی دیکر امکانپذیر نیست.
شهریور ۱۳۹۹
mrowghani.com
نقد اینجانب ربطه به ایرانیان مهاجر به غرب نیست، چرا که کنش و واکنش های این جماعت نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی داخل کشور، در دو دهه گذشته نشان می دهد که این جماعت به سبب اویزان ماندن در فضای سرشار از تناقض بین شخصیت سنتی رشد یافته در نهاد این جماعت، که از دوران زایش و رشد مهاجرین مذکور در داخل کشور حاصل امده و تضاد چشمگیر شخصیت تاریخی این جماعت با الگوها و قوانین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رایج در سرزمینهای مقصد مهاجرین مذکور، قادر به درک منطقی از شرایط و معضلات حاکم بر جامعه ی ساکن در داخل کشور نیستند و با توهم مصداق یافتن مثل «از دل برود هرانکه از دیده برفت، می کوشند تا با در سایه ی تحولات سیاسی و اجتماعی داخل کشور، مانع از فراموشی جامعه نسبت به وجود خود شوند. درد کنونی جامعه ی ما نه حاکمیت کم رنگ شده و رو به زوال ولایت مطلقه فقیه، بلکه کوشش جریان های مدعی در خارج از کشور است که بتدریح همچون کفتارهای منتظر لاشه های بی زحمت، می کوشند تا با طرح سوژه هایی چون قربانی جدید نظام، مرحوم نوید افکاری، هم به نفع نظام اسلامی، زمینه را برای ایجاد راموشی جامعه نسبت به جایع و کشتارهای فله ای دو دهه نخست پس از انقلاب فراهم کنند و هم جامعه را از مسیر تحول خارج سازند. این جماعت حتماً می دانند که نفس قانون اعدام، درحال حاضر و شاید بعدها هم هرگز از مجموعه ی قوانین جزایی هیچ کشوری در جهان خارج نشده و نمی شود، بویزه در نزد جوامع سنتی که به سبب حاکمیت ساختارسیاسی شاه ـ خدایی و مناسبات شبه برده داری خود، از درک بدیهی ترین اصول حقوق بشر محروم مانده و این امکان را در اختیار نظام های استبدادی قرار داده تا با تفسیر قوانین به نفع مصالح خویش، از طریق ارعاب و وحشت به حیات خود تداوم بخشند و در چنین شرایطی شکل گیری تحریکاتی چون نه به اعدام، در جامعه ای که سنتی ترین و تلخ ترین خاطرات اجتماعی در چند دهه اخیر را در جهان به نمایش دراورده اند. تنها حاصلی که دارد ایجاد تفرقه بین باورهای جماع مدعی روشنفکری و اومانیسم در خارج از کشور با توده جامعه ی ساکن در داخل کشور میباشد و نتیجه ی نهایی ان که مطابق با خواسته نظام اسلامی شکل می گیرد، جدایی و عدم درک متقابل دو نیروی مذکور و فقدان پیوند فکری و بالطبع تعامل جریان های مذکور با جامعه ی خویش می باشد. اینکه می بینیم بسیاری از مدعیان اگاهی و دانش نسبت به بدیهی ترین پدیده ها و مفاهیم مرتبط با تحولات سیاسی و اجتماعی در خارج از کشور، هنوز درکی از تفاوت فاحش بین اصول دین و روحانیت ندارند و علی رغم انهمه ادعا نمی دانند که روحانیت از جایگاه مشروعیت بخشیدن به پدیده های زندگی در جامعه برخوردار بوده و بواسطه رسالت خود مسئول ظواهر دین و جایگزین ساختن ظواهر مذکور (مناسک دینی) بجای اصول اعتقادی یا دین جامعه می باشد، و به سبب همین جهالت مدام با ادعای مبارزه با حاکمیت بدوی روحانیت، اقدام به وارونه انگاری جهت تخریب اعتقادات جامعه می زندد و از توهین به اصول اعتقادی جامعه ی ایرانی از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند، دیگر چه انتظاری می توان داشت تا جامعه برای این جماعت هتاک و محروم از تفکر بقول معروف تره خرد کند؟
ساسان قادری