.(JavaScript must be enabled to view this email address)
ما ایرانیان حق داریم بدانیم واقعیت اتهامات نوید افکاری چه بوده است؟ من نیز شخصا مانند بسیاری از هموطنان مخالف حکم اعدام از جمله برای کسانی هستم که واقعا قتل انجام دادهاند. بعضی افراد و گروههای سیاسی اپوزیسیون اما بدون اینکه از همه واقعیت ماجرا باخبر باشند برایشان مسلم شده و کاملا مطمئن هستند یا شدهاند که نوید قاتل حسن ترکمان کارمند سازمان آب شیراز (ظاهرا کارمند حراست) نبوده است. ولی ما از تنها چیزی که در این پرونده پر تناقض مطمئن هستیم این است که نوید نه تنها از یک دادگاه عادلانه در استاندارد جهانی حقوق بشر محروم بودهاست، بلکه دادگاهی با استاندارد جمهوری اسلامی و حتی رفتاری مرسوم در دم مرگ نیز از او دریغ شد. آخرین فریادهایش برای رسیدگی عادلانه و علنی شنیده نشد و در واپسین مکالمهاش با خانواده و در چند متری مرگ از لیست برداری از جراحاتش در حبس گفت.
مخالفان اعدام اصولا با کشتن یک انسان دیگر بدون اما و اگر مخالفند و برایشان فرقی نمیکند محکوم حکم اعدام گرفته یا قصاص، محارب خطاب شده یا مفسد، اتهامش جنایی بوده یا سیاسی، مقصر بوده با نبوده و یا اینکه یک نفر را کشته یا چند نفر.
علیرغم بیاطلاعی یا کماطلاعی وکلا و افکار عمومی از جزئیات پرونده نوید افکاری، آنچه در مراحل مختلف در زندان بر او گذشته است و علیرغم تناقضات آشکار در این پرونده، اعدام یا قصاص نوید میتواند در دو حالت از سوی دستگاه قضایی ایران صورت گرفته باشد:
حالت اول که برداشت عمده مخالفان جمهوری اسلامی و افکار عمومی نیز هست این است که اتهام قتل به او ساختگی است. حکومت برای زهر چشم گرفت از معترضان، پیروی از سیاست نصر بالرعب و جلوگیری از تکرار اعتراضات خیابانی برای فردی بیگناه که تنها جرمش اعتراض خیابانی به گرانی و فقر بوده سناریویی ساختگی سر همبندی کرده است. بیگناهی قربانی شد تا بدین وسیله حکومت اقتدار خود را به معترضان بالقوه نشان دهد تا کمتر جرات کنند در آینده به معترضان بالفعل تبدیل شوند.
حالت دوم این است که نوید در جریان اعتراض به گرانی ارز و طلا در مردادماه ۹۷ در شیراز حسن ترکمان را به خاطر اینکه نامبرده بسیجی و جزو نیروهای سرکوبگر حکومت در جریان اعتراضات شیرار بوده است، به قتل میرساند. حکومت نیز به خاطر قتل یک بسیجی و برای سرکوب معترضان خیابانی و ایجاد رعب و وحشت هم حکم اعدام به اتهام محاربه به نوید داده، هم به خاطر شخصی کردن یا شخصی دیدن این قتل طبق قانون مجازات اسلامی و به نوعی سیاستزدایی یا سرکوبزدایی از آن، حکم قصاص صادر کرده است. این دو حکم اعدام اما با دو هدف صادر میشوند: حکم قصاص پیامی است حمایتی به نیروهای خودی و حکم اعدام هشداری است به معترضان خیابانی و مخالفان.
بر هر نیروی سیاسی طرفدار قانون و حقوق بشر فرض است که در کنار هر نوع مخالفتی با جمهوری اسلامی، روشن شدن حقیقت در یک پرونده قتل را فدای مصلحت سیاسی نکند. از طیف نیروهای سیاسی طرفدار مبارزه سیاسی خشونتآمیز البته حرجی نیست که دقت و احتیاط لازم را فدای سرعت واکنش سیاسی در یک پرونده پیچیده حقوقی-سیاسی کنند. برخی از آنها همان هنگام که از اعدام نوید برآشفتهاند مخالفان خود را به اعدام تهدید میکنند. از نظر آنها اعدام رفیق ناحق اما اعدام رقیب حق است. خشونت حکومت علیه نوید افکاری را محکوم میکنند اما مبلغ راهها و مروج افکاری هستند سرشار از خشونت و حذف.
از نیروهای طرفدار مبارزه سیاسی غیر خشونتآمیز و طرفداران اصلاحطلبی به مثابه روش مبارزه، اما انتظار میرود پای استدلالشان چنان محکم باشد تا موج آنها را با خود نبرد.
درست است که جمهوری اسلامی سابقه دروغگویی و پروندهسازی برای مخالفان خود دارد اما وقتی وکلای تعیینی نوید افکاری در ایران و حداقل بخشی از وکلای مستقل نمیتوانند هنوز با اطمینان اعلام کنند که نوید آن کارمند اداره آب استان فارس را به قتل نرسانده، چطور فعالان سیاسی دورادور و تنها با استناد به صحبتهای نوید و پرونده مبهم و پرتناقض او، میتوانند با قاطعیت نسبت دادن قتل حسن ترکمان به نوید را سناریویی ساخته حکومت بخوانند؟
مسئول و مقصر اصلی خشونتهای صورت گرفته در اعتراضات خیابانی بدون شک حکومت است که سالهاست فرصت و امکانی برای اعتراضات مسالمتآمیز مردم فراهم نکرده است، حتی انتخابات نیمه آزاد را دیگر بر نمیتابد و صدای معترضان و حقطلبان را خفه میکند. این همه پلشتی و سرکوب در روش و منش حاکمیت تمامیتخواه جمهوری اسلامی اما دلیلی برای این نیست که نیروهای سیاسی طرفدار مبارزات مسالمتآمیز در کنار محکوم کردن رفتار خشونتآمیز و ناعادلانه حکومت و دستگاه قضاییاش با نوید افکاری، مردم بهویژه جوانان عاصی کشور را نیز از خشونتهای خیابانی و قتل طرفداران بسیجی یا غیر بسیجی حکومت بر حذر دارند. گفتن این حرف درست که مسئولیت اصلی این خشونتها بر دوش حکومت است و این استدلال که جامعه خشمگین ایران دیگر کمتر به این توصیهها عمل میکند، ذرهای از اهمیت این پیام یا موضعگیری سیاسی نمیکاهد.
■ واقعا صحبت از خشونت اپوزیسیون در مقابل خشونتی که رژیم جانی اسلامی به ملت ایران اعم از جوانان، زنان، کارگران، کودکان و ... روا میدارد به قولی آدرس غلط دادن است. خشمی که طی دههها تجاوز به ابتداییترین حقوق مردم روی هم انباشته شده اگر آگاهانه و از راه درستی کانالیزه شود میتواند به جنبش مردم و رهایی شان از این بن بست طاقت فرسا بسیار کمک کند. و اما در مورد اینکه وکلای نوید بطور قطع نتوانستند ثابت کنند که نوید قاتل نبوده است، این موضوع را. به خواننده القا میکند که باید در این مورد شک کرد.
آقای عزیز، ابتداییترین حق انسان در یک دادگاه عادلانه این است تا وقتی که بدون شک و تردید گناه کسی ثابت نشود بیگناه است. آنوقت شما انتظار دارید در چنین پرونده سیاسی آنهم در چنین دادگاههایی که فقط برای دفاع از ولایت و نه رعایت عدالت بر گذار میشوند و حتی وکلای نوید به مدارک لازم و از جمله ویدیویی که معلوم نیست چگونه مونتاژ کردهاند برای دفاع از وی دسترسی ندارند چگونه میتوانند به طور قطع نظر بدهند؟ نوارهای منتشر شده از مشاجرهی نوید با قاضی دادگاه به خوبی نشان دهندهی جو غیرقانونی و غیرانسانی حاکم بر دادگاه است. شجاعت باورنکردنی نوید برای احقاق حق انسانی خودش در حالیکه شکنجه شده و اسیر دست وحشیانهترین سیستم پلیسی است را باید ستود. واقعا وقتی که به مجموعهی شرایطی که قتل نوید را رقم زد نگاه میکنیم صحبت کردن از (حالت دوم) تکان دهنده است.
پری معروفی
■ نوشتۀ شجاعانهای است. ما در این زمانه بیش از همه به شجاعت و انصاف نیاز داریم. جمهوری اسلامی را با روشهای خودش نمیتوان از میان برداشت.
مهرداد کاشانی
■ با توجه به اینکه «انتخابات» ریاست جمهوری در ساال ۱۳۸۸ بحث انگیز ترین واقعه در طول رهبری علی خامنهای بود. توجه شما را به این نکنه جلب می کند که در آن «انتخابات» ۴۶٬۱۹۹٬۹۹۷ واجد شرایط رای دادن بودند و ۸۵ درصد واجدین شرایط در رای گیری شرکت کردند. شرکت ایرانیان مقیم خارج از کشور در آن انتخابات بیسابقه بود. این واقعه یک سند تاریخی انکارناپزیری علیه کسانی ست که سالهاست به بهانههای مختلف سعی می کنند، آگاهانه یا نا آگاهانه، با عمده کردن نقش نیروهای سرنگون طلب، برانداز، خشونت طلب و......... باعث میشود که حکومت بدسرشت، مرتجع و تمامیت خواه بخاطر فجایع، جنایات، خرابکار یها، ندانم کاریها، فسادها، بحران آفرینیها، خیلی مجانی مثل یک «امداد غیبی» شریک جرم پیدا کند.
آقای فرختده وقتی ۸۵ در صد واجدین شرائط انتخابات مطابق آمار حکومتی رکورد مشارکت در تاریخ خونبار این حکومت را می شکند به معنی این ست که اکثریت مطلق مردم ایران میخواستند فقط احمدی نژاد در سال ۸۸ دوباره رئیس جمهور نشود. این حکومت جانی به رهبری علی خامنهای بود که جنبش رای من کو را به خون کشید. غیر از این ست؟
در آن روزها تمام مردم و نیروهای سیاسی با شکوه ترین همایشها را در ایران و سراسر جهان به معرض دید و داوری جهانیان قرار دادند. تازه معلوم نیست آن ۱۵ در صدی که در انتخابات شرکت نکردند چه در دل و در سرهای خود داشتند و چرا در انتخابات شرکت نکردند. ولی نمونهای از خشونت در میان جبهه مردم در سراسر جهان دیده نشد. خواهشمند ست این حربهی زنگزده، سرنگونیطلب، بر انداز، خشونت طلب را شما استفاده نکنید. همان کافیست که خمینی و هوادارانش از همان اول بعداز پیروزی، با خشومت و اعدام توسط خلخالی ماهیت خود را نشان دادند. آنها قبل از همه خشونت را شروع کردند.
نگارنده به هیچ عنوان پیامدهای اعمال حکومت جهل و ستم اسلامی بعداز انقلاب تا به امروز را به حساب واکنشهای نادرست گروههای مختلف حکومت ولایت فقیه نمیگذارد. دهها هزار نفر به اشکال مختلف اعدام و ترور شدند که معلوم نیست چگونه چنیین جنایاتی اجرا گردیده ست. آیا چنان جنایاتی اجتناب پذیر نبود؟ حکومت ولایت فقیه مسئول اصلی ست و به عنوان یک کل باعث تمام تباهی در این ۴۲ سال میباشد که در تاریخ خواهد ماند.
بازهم عرض میشود نیروهائی که از برخوردهای مسالمتآمیز در این ۴۲ سال عدول کردند به منزله یک جزء به حساب میآید که هرگز به معنی تبرئه آنها نیست. ولی در آینده و موقع مقتضی اتهامات کل مسئولان حکومت ضد مردمی و آن اپوزیسیون مورد نظر شما که مشخص هم نکردید، توسط مقامات قضائی و حقوقی در ایران آینده رسیدگی خواهد شد.
هومن دبیری
■ آقای فرخنده لطفا اسامی یا نشانی خشونت طلبها رو اعلام کنید که همه اطلاع پیدا کنند و بدونند چه کسانی و گروههایی هستند. با اجنه که سر و کار نداریم. وگرنه نوشته شما کنار آه و ناله اکبر گنجی و شرکا از دست خشونتطلبهای نامرئی قرار میگیره.
موفق باشین ناریتا
■ ناریتای گرامی، در دوران معاصر در سالهای ۵۰ تا ۸۰ میلادی (۳۰ تا ۶۰ شمسی) استفاده از خشونت برای انقلاب یا در مبارزات سیاسی نه تنها چیز بدی نیود بلکه به این کار افتخار هم میشد تحت نام «خشونت انقلابی». در ایران ما انقلاب سال ۵۷ یا نحوه مبارزه گروههای چریکی مانند فدائیان خلق یا محاهدین خلق یا گروههای تروریستی اسلامی مانند فدائیان اسلام با رژیم شاه سرشار از خشونت بود. البته همانطور که اشاره کردم این نوع خشونت تقدیس میشد و لازم نیز شمرده میشد. این را گفتم که توجه کنیم چون الان دوره یا دنیا عوض شده و انقلاب ها از جمله انقلاب ایران توزرد درآمده و به اهداف وعده داده شده نرسیدهاند و برای همین هست که هم در سطح جهانی هم در ایران تاکید روی راههای غیرخشونت آمیز است.
خشونت هم فیزیکی است هم کلامی. تمام نیروهای سیاسی یا اشخاصی که از این دو روش استفاده میکنند خشونتطلب هستند. تشخیص این نیروها در این زمانه که همه از گفتار و کردار گروههای سیاسی کوچک و بزرگ خبر دارند برای همه آسان است. اما چون سوال کردهاید به چند نمونه اشاره میکنم: همه افراد یا گروههایی که طرفدار پاسخ دادن خشونت و سرکوب حکومت با خشونت متقابل هستند، همه کسانی که وعده تکه تکه کردن آخوندهای حکومتی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی میدهند، کسانی که خواهان حمله نظامی امریکا به ایران برای سرنگونی حکومت هستند، مجاهدین خلق، گروه فرشگرد، بخشی از سلطنتطلبان، گروههای که طرفدار نظامهای تک حزبی هستند، گروههای چپ رادیکال مانند کومله یا حزب کمونیست کارگری، گروههایی که مبارزه مسلحانه با حکومت میکنند مانند حزب دمکرات کردستان ایران، پژاک و حزب تظامن دمکراتیک الاهواز. اینها همه مرئی هستند و هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی می توانید وعده ها و دعوت های سیاسی آنها ببینید و بخوانید.
با احترام، حمید فرخنده
■ آقای فرخنده گرامی. با این نوشته شما یاد این افتادم که چرا فرخ نگهدار و فداییان اکثریت و اکبر گنجی و... وقتی از براندازی صحبت میشود همیشه حرف از خشونت طلبی میزنند و اینهایی را که شما اسم بردید برای تقویت و پشتوانه استدلال خویش بزرگ جلوه میدهند. اگر آمدن مردم به خیابان و هزینه دادنشان برای براندازی و گذر از حکومت نیست پس چیست. اگر مردم در این اقدام هر بار قتل و عام بشوند حق دفاع از خود را دارند یا اینکه اگه به این کار اقدام کنند خشونت طلباند؟ و برای پرهیز از ان باید هر بار فقط قربانی خشونت حکومت شوند؟ همه می دانند که اکثریت اپوزیسیون و مردم داخل و خارج خشونت طلب نیستند و این خشونت حکومتی ست که به آنها تحمیل میشود و زمانی هم ممکن است برسد که فقط برای دفاع از خود دست به خشونتی کوتاه و حساب شده بزنند. اینقدر نباید مردم را خلع صلاح و خیال حکومت را راحت کرد و به آنان اطمینان داد که میتوانند مردم را که هر وقت که برای اعتراض به خیابان آمدنند قتل و عام کنند. در فیلمهای کوتاهی که بعد از اعتراضات خیابانی در اینترنت گذاشته می شود می توان دید که گاه یک مامور تنها و بدون واهمه سرگرم ضرب و شتم معترضین است و خیالش هم راحت که کسی به او تعرض نمی کند. وقتی خواهد رسید که مردم مجبور به دفاع از خود و خواستههای خود شوند. مرز خشونت طلبی و دفاع از خود را باید دقیق اندازه گیری کرد و در دام حمایت لابیهای حکومت چه عمدا و چه سهوا نباید افتاد. سرکوبگران نیز باید بفهمند که خشونتشان هزینه خواهد داشت. نوع دفاع از خود و مقابله را نیز باید به معترضین آموخت تا به واکنش کور و انتقام جویی بدل نشود.
شاد باشید ناریتا
■ فربد طلایی کارشناس مستقل شبکه تلویزیونی «من و تو» را به دلیل ابراز نظر مخالف در برنامۀ «رو در رو» در استودیو کتک زدهاند. داستانش را از زبان خودش در ویدئویی که ضبط کرده، بشنوید. اینها اگر به قدرت برسند فرصت نفس کشیدن به مخالفانشان نخواهند داد.
مهرداد کاشانی
■ گمان ندارم که تذکر من گرهٔ کور خشونت را باز کند،اما نگاهی درست به خشونت است. ما آدمها، گمان داریم، و این فقط یک گمان خطاست که احوالات روانی ما، به ما “تعلق” دارد. تمامی سپهر روانی ما، چه جمعی و چه فردی، بازتاب نیروهای شگرف هستی، کیهان و کل عالم خلقت است که در سطح سپهر روان آدمیان، خود را باز نمود میکند. جنگ، خشونت و ویرانگری، ذاتی جهان خلقت است. راه برون رفت، تعالی روح و رهایی از بند زمان- مکان، که خود برساختهٔ روان ما آدمیان است، میباشد.
حمید
■ نه خیر آقای حمید فرخنده، این اسامی که ردیف کردید یعنی: «همه کسانی که وعده تکه تکه کردن آخوندهای حکومتی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی میدهند، کسانی که خواهان حمله نظامی امریکا به ایران برای سرنگونی حکومت هستند، مجاهدین خلق، گروه فرشگرد، بخشی از سلطنتطلبان، گروههای که طرفدار نظامهای تک حزبی هستند، گروههای چپ رادیکال مانند کومله یا حزب کمونیست کارگری، گروههایی که مبارزه مسلحانه با حکومت میکنند مانند حزب دمکرات کردستان ایران، پژاک و حزب تظامن دمکراتیک الاهواز. اینها همه مرئی هستند و هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی میتوانید وعدهها و دعوتهای سیاسی آنها ببینید و بخوانید.»
آیا اینها در ایران امروز و در مقابل حکومت تا دندان مسلح حضور دارند؟ آیا توانستهاند یک سر سوزن مانع آزار و اذیت شبانه روزی حکومت شوند؟ نه آقای فرخنده این حرفها فقط توهم ست. حکومت خشونتآفرین، چنان بلائی بر سر اصلاحطلبان حکومت خودش در زندان ها آورد که در تلویزیون نشان دادند و همه دیدیم. سرنوشت مهندس موسوی و شیخ کروبی را میبینیم. ولی در ایران اثری از آثار کسانی که شما نام آنها را ردیف کردید نمیبینم. هیچکس این تشبیهات را باور نمی کند. اگر کسانی که نام بردید چنین نافذ و قدر بودند حالا باید یک اپوزیسیون قابل ملاحظهای در ایران می داشتیم. بحث و فحثها و حتی فضیحتهای فیسبوکی بخصوص از طرف بعضی از خارج از کشوری ها قابل مقایسه با شناعت های حکومت اسلامی ایران نیست که میلیون ها بار حقوق بشر را در ایران نقض کرده ست. جدی میگویم میلیونها بار !!!
پرویز مرزبان
■ آقای مرزبان گرامی، من با شما موافقم که گروههای نامبرده از حضور چندانی در کشور ندارند. اتفاقا اگر نقشی هم کارهایشان داشته است جز تشدید جو خشونت چه در سطح کشور و چه در نقاط قومی مانند کردستان نبوده است. چون سوالی از من شده بود خواستم بگویم چنین نیروهایی وجود دارند. در اینکه خشونت طلب اصلی حکومت است هم با شما و دیگر کامنت گذارانی که به این موضوع اشاره کردهاند، موافقم. خطر اما به نظر من آنجاست که مردم معترض بویژه جوانان کشور به خشونت حکومت پاسخ دهند. اینکه بگوییم چون ما اول شروع نکردیم پس حق داریم پاسخ خشونت را با خشونت بدهیم یعنی وارد شدن در دام حکومت و در چرخه خشونت. البته حق داشتن یک چیز است و درست بودن و نتیجهبخش بودن چیز دیگری است. اگر وارد چنین چرخهای شویم اتفاقا همان گروههایی که از نظر تعداد و فعالیت در کشور نیروی چندانی نیستند میتوانند عرصه را برای خود مهیا بینند. به نظر من بعد از این همه تجربه و هزینه های بزرگ نباید با ابزار حکومت به جنگش برویم. اگر قرار بر خشونت باشد حکومت دست بالا را دارد. تازه فرض کنید با استفاده از خشونت حکومت برانداخته شود، فکر می کنید از دل آن دمکراسی درمی آید یا چرخه استبداد ادامه می یابد؟
موفق باشید، حمید فرخنده
■ ایران امروز گرامی. وقتی هر جواب آقای فرخنده را درج میکنید لزومی نداره که بقیه نظرات مخالفان را که با رعایت ادب و احترام به شما ارسال می شود را در زیر مقاله نیاورید. هر چند که مطابق نظر تان نباشد.
با احترام. رویا ناریتا
■ اولا دفاع در مقابل رعب و خشونت فیزیکى کاملا مجاز، مقبول و عادلانه است. البته نه دفاع خشن و درگیرىهاى برنامهریزى شده. اما اگر دفاع در مقابل سرکوب خشونتآمیز ناخواسته به خشونت بیانجامد چى؟ این حرکت را میتوان تایید کرد؟ بنظر من بله، قابل تایید است. دوستانى که حرکتهاى فداییان و یا مجاهدین را در شصت هفتاد سال پیش تقبیح میکنند انگار شصت هفتادسال از تاریخ عقب افتادهاند و میخواهند با جادوگرى پیرى را به جوانى باز گردانند و مردهاى را با انفاس مسیحایى زنده کنند. دوستان درگذشته نمانید. امروز را در امروز ببینید. اعدام نوید افکارى بنا بدلایل نقص در پرونده محکوم و غلط است حتى اگر نوید افکارى مقتول را کشته باشد. قاضى دلیل میآورد که قتل محرز است چرا که دوربین مدار بسته نشان میدهد. متهم میگوید فیلم را نشان دهید. قاضى میگوید در پرونده هست!! این چه استلال مضحکى است. این خشونت هیچ ربطى به رفتار مخالفین ندارد .بیمورد مطالب را قالب دلیل نکنید. کار غلط را چه به توجیه. هر توجیهى نتیجه معکوس دارد. از قضا سرکنگبین صفرا فزود!ا
فقیهى