در بخش اول این مقاله رویکرد دگراندیشستیزانه نواب صفوی، ناکجا آباد سید قطب و استبداد دینی خمینی و پیروی فکری خامنهای از این سه شخصیت اسلام گرا واکاوی شد. در این بخش تآثیرات کارکردی این افراد را بر گوشهای از کارنامه سی ساله خامنهای بررسی خواهم کرد.
آقای خامنهای طلبه سادهای بود که دو رویداد در زندگی آیندهاش پس از پیروزی انقلاب نقش تعیین کنندهای ایفا نمود:
۱- آشنایی آقای خامنهای با آیت الله خمینی که در سال ۱۳۳۶ در قم صورت گرفت اما در جریان اعتراض به طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که وی با رویکرد سیاسی خمینی آشنا گردید. خامنهای واکنش مردم مشهد را در رابطه با مخالفتهای خمینی با اصلاحات مدرنیستی شاه از زبان آیت الله میلانی به اطلاع خمینی میرساند. خامنهای مقلد خمینی بود و در سالهای پیش از انقلاب شش بار به زندان افتاد که مدت زمان آنها از ۱۰ روز تا چندماه به درازا میکشید. به باور ولایتی منبع مبارزاتی خامنهای را قرآن و احادیث تشکیل میداد. وی با اندیشههای “مادی گرایانه، مارکسیستی و لیبرال” رویارویی مینمود. بیتردید این رویکرد مبارزاتی با سیاستهای ضد کمونیستی و دمکراسیستیزانه ساواک همخوانی داشت و دوران بازداشت خامنهای را کوتاه تر میکرد. ظاهرا خامنهای همچون بیشتر کنشگران اسلام گرا زمانی تحت تعقیب قرار میگرفت که با مبارزات خمینی در تبعید همصدا و علیه رژیم پادشاهی تبلیغ مینمود.
۲- آشنایی با هاشمی رفسنجانی نیز که در سال ۱۳۳۸ و در کربلا صورت گرفت در بالا کشیدن خامنهای بر فراز قدرت نقش تعیین کنندهای ایفا نمود. رابطه این دو در قم در جریان دروس آقا داماد به دوستی گرایید. هر دو مرید خمینی و مبلغ حکومت اسلامی بودند و در سال ۱۳۴۰ در تشکیل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در سال ۱۳۵۷ در تشکیل جامعه محافظه کار روحانیت مبارز برای پیشبرد اهداف خمینی مشارکت داشتند. خامنهای شیفته نواب بود و رفسنجانی، به گفته محسن هاشمی، “به شهید نواب صفوی دل سپرد و از مبارزات این شهید یاد کرد”. از این دو نامی در میان اعضای تشکیل دهنده حزب موتلفه اسلامی (با شرکت شماری از بازماندگان فدائیان اسلام) که به توصیه خمینی و برای یکپارچه کردن مبارزات سه هیات از هوادارانش صورت گرفت، موجود نیست. اما به گزارش روزنامه شرق که البته از سوی خانواده هاشمی تكذیب شده است، وی در تهیه اسلحه برای کشتن منصور نخستوزیر شاه شرکت داشته است که به دست برخی از اعضای موتلفه انجام شد[۱].
رابطه رفسنجانی با خمینی بسیار عمیقتر از رابطه خامنهای با خمینی بود که پس از ترور مطهری در ماههای اولیه پیروزی انقلاب به نزدیکترین فرد به خمینی تبدیل شد[۲]. وی سالها در خانه مرعشی (خانواده همسرش) که در مقابل خانه خمینی بود زندگی میکرد و این سبب نزدیکیش به خمینی نیز میشد. در مسئله اعتراض به امتیاز کاپیتولاسیون به مستشاران آمریکایی، رفسنجانی از سوی خمینی از جمله مامور جمعآوری مدارک شده بود. وی از نظر سیاسی و زیرکی مهارت بیشتری نسبت به خامنهای داشت و مورد اعتماد خمینی بود. بههمین خاطر وی از جمله پنج روحانی بود که خمینی از آنان خواست در سال ۱۳۵۷ شورای انقلاب را تشکیل دهند. این شورا تنها پس از پیروزی انقلاب از خامنهای و کسان دیگری دعوت کرد تا پس از تصویب خمینی به شورا بپیوندند. به نوشته عزتالله سحابی (یکی از اعضای شورای انقلاب)، اعضای روحانی این شورا در برابر حملات اوباش به دفاتر احزاب دگراندیش سکوت اختیار میکردند.[۳] این شورا همچنین با شرکت جریانهای دگراندیش که در پیروزی انقلاب مشارکت داشتند، در فعالیتهایش مخالفت میکرد.
در سال ۱۳۵۹ خامنهای در گردهمآیی بیش از صد هزار نفر به مناسبت در گذشت مصدق در دانشگاه تهران در واکنش به درخواست تظاهر کنندگان مبنی بر تشکیل جمهوری دمکراتیک به جای جمهوری اسلامی با لحن تهدیدآمیزی گفت: ما مثل آلنده و مصدق لیبرال نیستیم که سازمان سیا بتواند ما را سرنگون کند.
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب “حزب جمهوری اسلامی” تشکیل شد که خامنه و رفسنجانی از جمله بنیانگذارانش بودند. اکثر اعضای خبرگان قانون اساسی که به تصویب ولایت فقیه انجامید از سوی این حزب کاندید شده بودند.[۴] این حزب و شخص خامنهای[۵] در سرکوب و کشتار دانشجویان دانشگاهها در انقلاب فرهنگی و به حاشیه راندن احزاب دگراندیش نقش مهمی ایفا نمود. خامنهای که مدیر مسئول روزنامه “جمهوری اسلامی” بود مقالات شدیداللحنی علیه نهضت آزادی مینوشت و در مجلس نیز در طرح استیضاح بنیصدر نقش مهمی ایفا کرد. خامنهای و عسکراولادی به جناح راست (اقتصاد بازار) حزب و مهندس موسوی به جناح چپ (اقتصاد دولتی) آن تعلق داشتند. این حزب پس از کشته شدن بسیاری از رهبرانش به دبیرکلی خامنهای تا سال ۱۳۶۶ فعال بود و پس از آن با درخواست وی و رفسنجانی و به علت اختلافات درونی از جمله بر سر مسائل اقتصادی از سوی خمینی منحل شد.
در سال ۶۰ پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، خامنهای در انتخابات ریاست جمهوری داوطلب شد که در جریان آن ۴۲ نفر از ۴۶ نفر از رقیبان وی رد صلاحیت شدند. آشکار بود که خامنهای پس از مرگ مطهری، بهشتی و دیگر رهبران روحانی جمهوری دینی، به سوگلی نظام تبدیل شده است. رفسنجانی رای خود به خامنهای را رای امام، روحانیت و مجلس نامید. در انتخابات سال ۶۴ نیز رقیبان وی از نهضت آزادی از جمله بازرگان رد صلاحیت شدند.
با این همه خامنهای در زمان ریاست جمهوریاش سه بار آشکارا و ضمنی با فتوا و دستورات خمینی مخالفت نمود. وی با حمایت موتلفه و طی نامهای که به امضای ۹۹ نماینده محافظهکار مجلس رسیده بود با نخستوزیری موسوی مخالفت کرد اما با اصرار خمینی ناچار به پذیرش نخستوزیری موسوی شد. وی در یکی از نماز جمعههای تهران برداشتی متفاوت با تعبیر خمینی از ولی مطلقه فقیه ارائه داد که با واکنش خمینی روبرو گردید و سرانجام در مورد فتوای قتل سلمان رشدی، توبه احتمالی وی را سبب بخشش سنجید که اینبار نیز ناچار به عقبنشینی شد.
خامنهای پس از مرگ خمینی با کارگردانی ماهرانهی رفسنجانی و یاری موتلفه در مجلس اضطراری خبرگان جانشین خمینی شد. رفسنجانی با نقل قولهایی ادعا کرد که خمینی با رهبری خامنهای که حجتالاسلامی بیش نبود موافق بوده است که البته با توجه به موارد اختلافش با رهبر پیشین که ذکر شد جای تردید باقی میگذاشت.
محسن کدیور این انتخاب را مصلحتگرایی اعضای خبرگان میسنجد. اما مهدی مسلم (Moslem) آن را به فرصتطلبی و قدرتطلبی شخصی رفسنجانی نسبت میدهد که عدم صلاحیت دینی خامنهای در احراز مقام رهبری را سبب تقویت جایگاهش در مقام ریاست جمهوری میسنجید.[۶] رفسنجانی پس از این انتخاب به سرعت در جهت تحکیم موقعیت خامنهای به عنوان رهبر تلاش نمود. پیش از هر چیز وی یکشبه به مقام ایتالله دست یافت. سپس حمایت برخی از آیات عظام همچون گلپایگانی و منتظری از رهبری خامنهای را بدست آورد. سپس تلاشهای خامنهای برای کسب جایگاه مرجعیت آغاز شد که در سال ۱۳۷۶ آیتالله منتظری پس از انتقاد شدید به تلاشهایش وی را در شان مرجعیت ندانست. اعتراض به مرجع تقلیدی خامنهای سبب حمله اوباش به دفتر منتظری و آذری قمی شد و هردو به مدتی طولانی در حصر خانگی گرفتار شدند.
رفسنجانی پس از پایان جنگ و در دوره ریاست جمهوریاش با دو اقدام سبب تقویت جایگاه خامنهای شد. یکم به وی اجازه داد که برخی از وزیرانش از جمله وزیر اطلاعات و کشور را انتخاب کند. دوم سپاه را وارد اقتصاد کشور ساخت که در سالهای پس از آن به تدریج به بخش مهمی از اقتصاد کشور تسلط یافت.
بهزودی اختلافات خامنهای و رفسنجانی آشکار گردید. خامنهای به هیچ ترتیب عادیسازی روابط با آمریکا را برنمَیتابید و تلاشهای رفسنجانی در این زمینه را در مقام ریاست جمهوری خنثی میساخت. هرچند هر دو از اقتصاد بازار حمایت میکردند اما خامنهای در کنار محافظهکاران سنتی از اتکای رفسنجانی بر تکنوکراتها (کارگزاران سازندگی) ناخرسند بود که با وجود پیروی از راهبرد مشت آهنین در برابر دگراندیشان و مخالفین، از کاهش محدودیتهای اجتماعی دوران خمینی دفاع میکردند. خامنهای در کنار محافظهکاران ناخشنودیاش را با راهبردهای سیاسی و فرهنگی رفسنجانی (که آن تهاجم فرهنگی مینامید مخالفت کرد و بعد نیز با دوره سوم ریاست جمهوری رفسنجانی از در مخالفت درآمد. افزونبراین مهرههای قدرت رفسنجانی را از راههای گوناگون برکنار ساخت.
با شکست کاندید مورد نظر خامنهای در خرداد ۷۶ و راهیابی اصلاحطلبان به مجلس ششم و شورای اول شهر تهران، خامنهای دریافت که تسلط بر نهادهای انتخابی بدون تقلب در انتخابات و رد صلاحیتهای گسترده از سوی شورای نگهبان امکانپذیر نیست. مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و تقلب انتخاباتی سال ۸۸ به یاری نیروهای امنیتی و نظامی، به خامنهای امکان داد تا شخص مورد نظرش را در کاخ ریاست جمهوری بنشاند، رفسنجانی را تضعیف، اصلاحطلبان حکومتی را منزوی و محافظهکاران را در تمام عرصههای قدرت حاکم گرداند. در این مدت سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی به تکیه گاه اصلی قدرت خامنهای تبدیل و نهادهای انتخابی از جمله مجلس شورا و خبرگان به دستگاههای بیاختیار و دنبالهرو ولی فقیه استحاله شد.
با مرگ مشکوک رفسنجانی راه برای انتصاب ولی فقیه سوم از راه مجلس خبرگان مهره چینی شده هموار گردیده است که نظارت بر رهبر را به “حراست” از رهبر تعبیر کرده است.
بیت خامنهای
بیت آیتالله خامنهای برخلاف بیت آیتالله خمینی بیشتر سیاسی و کمتر مذهبی است که به باور آقای خلجی در تاریخ معاصر تشیع بیسابقه است.[۷] این نهاد در واقع دفتر سیاسی آیتالله خامنهای است که بدون برخورداری از جایگاه مرجعیت از عنوان بیت بهره گرفته است. بیت رهبری از طریق نمایندگیها و امامان جمعه بر کلیه امور کشور از دانشگاهها گرفته تا نیروهای مسلح، ادارات دولتی و فعالیتهای گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و... نظارت میکند.
خامنهای برای گسترش رهبریاش در میان مسلمانان جهان از سازمانهای گوناگون از جمله “مجمع جهانی اهل بیت” (جمعی از اسلامگرایان خارجی و داخلی هوادار خامنهای) بهره میگیرد. افزون براین دفاتر فرهنگی در سفارتخانههای ایران در کشورهای خارجی وظیفه سپردن کمکهای مالی رهبر به جنبشهای مسلمانان “همسو” را بر عهده دارد که معمولا با سیاستهای رسمی خارجی کشور در تعارض است اما این دفاتر از مصونیت سیاسی سفارتخانهها برخوردار میباشد. بخشی از درآمد نفت و بنیادها به این منظور اختصاص مییابد.[۸] در کتابی که به تازگی (اواخر مرداد ۱۳۹۷) از سوی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری انتشار یافته است گفته شده که جمهوری اسلامی با ارجحیت دادن به “امت” در برابر “ملت” در ۴۰ سال گذشته صدها میلیارد تومان از ثروت کشور را در اختیار مسلمانانی قرار داده که به باور حاکمان نیازمند کمکهای مالیاند. این امر سبب شده است که ملت در تظاهراتهای خود شعار “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” را تکرار کنند.[۹]
بیت خامنهای، “رهبر مستضعفین جهان”، توسط سپاه ولی امر حفاظت میشود که در سال ۶۸ و با آغاز رهبری خامنهای و با تفکیک بخشی از سپاه حفاظت انصارالمهدی برای حفاظت از خامنهای با ۱۲۰۰۰ نیرو تشکیل گردید.
ترویج و تشویق مداحی و چاپلوسی
خامنهای که به شعر و شاعری علاقهمند است همنشینی با شاعران درباری را که در دوره پهلوی منسوخ شده بود زنده کرده است. وی هر ساله در جمع شاعران دستچین شده و با حضور سانسورچیان وزارت ارشاد به شنیدن مداحی شاعران مینشیند و احسنتگویان آنها را تشویق میکند. تمجید و تشویق مداحیگری رویکرد تازهای برای تحکیم قدرت ولایت از راههای غیر نظامی و امنیتی است. نمونهای از این چاپلوسیها را از جمله در شعر علی معلم دامغانی که پس از برکناری مهندس موسوی از ریاست فرهنگستان هنر به این سمت منصوب شد در زیر میخوانید:
ای شیخ زمان و پیر عالم / مولای جهان و میر عالم
استاد و حکیم و شیخ مطلق / علامه کل و حجت الحق
..........
ای میر زمان و پیر ما تو / در واقعه دستگیر ما تو
زین است که راه کج نپویی / در پرده راستین بموئیم
زین درد به هم رهی بنالیم / گر آنکه امان دهی بنالیم
- و مداح دیگری در مراسم عزاداری چنین میخواند:
چشم منی امر ولی / جان منی سید علی
ای مقتدایم چشمان تو / مومن شدم بر ایمان تو
در دست مهدی دستان تو / جانم فدایت سید علی
- محمد سعیدی امام جمعه قم در بالای منبر گفته است که خامنهای هنگام تولد از بدن مادرش گفته است یا علی! بیت رهبری و شخص خامنهای در باره این خرافه سکوت کردهاند.
ترور و سرکوب مخالفین در دوران خامنهای
در دهه ۶۰ جنایات بیسابقهای در تاریخ مدرن ایران روید داد که روحانیت حاکم بطور مستقیم در آن شریک بود. اعدامهای دهه ۶۰ در استانهای مختلف کشور از جمله کردستان، خورستان و ترکمن صحرا، و اعدامهای سال ۶۷ در بسیاری از شهرهای کشور از آن جملهاند که با محاکمات چند ساعته و حتی چند دقیقهای صورت میگرفت. خامنهای با دفاع چندین بارهاش از اعدامهای سال ۶۷ و انتصاب شرمآور رئیسی (عضو هیات مرگ) به ریاست قوه قضاییه از جمله شرکای این اعدامهاست.
در راستا و ادامه میراث نواب صفوی در جمهوری اسلامی، ماهنامه خط صلح به صاحب امتیازی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گزارش داد که تاکنون بین ۹۰ تا ۲۰۰ ترور سیاسی در خارج کشور و قتل ۸۰ نفر از روشنفکران و فعالان سیاسی داخل صورت گرفته است[۱۰] که حاکمان با تمام تلاش کوشیدهاند نام آمران اصلی این ترورها را مخفی نگه دارند. اما در سال ۱۹۹۲ در پی ترورهای مرموزی در اروپا و آلمان از جمله “ترور میکونوس” دادگاهی در آلمان تعدادی از مقامات جمهوری دینی از جمله خامنهای و رفسنجانی را در این قتلها مجرم شناخت.
خامنهای با توجه به اختیارات گسترده قانونی از جمله تعیین سیاستهای کلان نظام، انتصاب مقامات ارشد و کلیدی نظام همچون رئیس قوه قضاییه، رئیس صداوسیما، و نیروهای مسلح، در نقض حقوق بشر در کشور مسئول است. افزون براین سرکوب جنبش دانشجویی در سال ۷۷، اعتراضات علیه کودتای انتخاباتی، خیزش تهیدستان در ۹۶ و ۹۸ آشکارا با دستور و هدایت شخص خامنهای صورت گرفته است. بنا به باور روزنامه رسالت “کشتن مرتد و مفسد فیالارض [دگراندیش] به دستور فقیه جامعالشرایط ترور نیست، اجرای حدود است”[۱۱]
ایران در سال ۲۰۱۷ یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای روزنامهنگاران و خبرنگاران بود. فشار بر روزنامهنگاران خارج کشور و خانواده آنان یکی دیگر از موارد نقض حقوق بشر و سرکوب آزادی بیان حتی در خارج کشور به رهبری خامنهای است. افزون براین تاکنون انتقاد به خامنهای سبب زندانی شدن بسیاری از شهروندان از جمله روزنامهنگاران شده است. سازمان گزارشگران بدون مرز در رتبهبندی آزادی رسانهها، جمهوری اسلامی را در رتبه ۱۷۳ در میان ۱۸۰ کشور قرار داده است. در چهار دهه گذشته حداقل ۸۴۰ روزنامهنگار و شهروند خبرنگار زندانی و یا اعدام شدهاند. ولی فقیه دوم در دوره سلطنت ولاییاش ۱۵۰ روزنامه و مجله را توقیف کرده است.[۱۲] گزارشگران بدون مرز در رده بندی رسانهها ایران را یکی از سرکوبگرترین کشورها نامیده است. خامنهای همواره با افزایش سرعت اینترنت مخالفت کرده و با طرح “شبکه ملی اطلاعات” به دنبال فلج کردن ارتباطات مجازی با دنیای خارج است. باید بدین فهرست موارد نقض حقوق بشر همچون تبعیضهای گسترده علیه زنان، اقلیتهای دینی بویژه بهاییان و اقلیتهای قومی را نیز افزود.
غربستیزی و صدور انقلاب
راهبردهای خامنهای که در راستای جاهطلبیهای ایدئولوژیک و آرمانیاش طراحی شده علیه منافع ملی کشور است. از آنجمله میتوان به صرف هزینههای کمرشکن و تنشافزای غیر اقتصادی هستهای، غرب و آمریکاستیزی، تلاش و برنامهریزی در جهت نابودی اسرائیل، دخالت در کشورهای منطقه از راه تشکیل و تقویت گروههای شبهنظامی شیعه اشاره کرد که هزینه آن از سفره ایرانیان پرداخت میگردد. تشکیل سپاه قدس، تربیت طلاب خارجی در قم از دهها کشور با هدف صدور انقلاب و تقویت شیعیان باورمند به ولایت فقیه در آفریقا و آسیا، کمک مالی به برخی از کشورهای امریکای لاتین و باجدهی به روسیه و چین از جمله اقداماتی است که کشور را در چند دهه گذشته در انزوای سیاسی و اقتصادی و تحمل تحریمهای کمرشکن دچار کرده است.
این در حالی است که تهیدستی و حاشیهنشینی و توسعه ناموزون در کشور رو به گسترش است. به گزارش ایرنا در آغاز دولت یازدهم ۳۰ درصد جمعیت کشور تهیدست بوده است. شمار حاشیهنشینان ۱۲ تا ۱۳ میلیون نفر برآورد میشود. در سال ۲۰۱۹ ایران در قعر جدول شاخص فلاکت (شاخس فلاکت = نرخ تورم + بیکاری) با رتبه ۹۱ در بین ۹۵ کشور جهان قرار داشته است. در سال ۱۳۹۶ به گفته سخنگوی قضایی و حقوقی مجلس در خوشبینانهترین حالت ۶ میلیون معتاد در کشور وجود داشتهاند. در استان سیستان و بلوچستان ۷۴ در صد جمعیت زیر خط فقر غذاییاند. ضریب جینی (معرف شکاف طبقاتی در هر کشور) ایران حدود ۴۶ و تا حدودی شبیه شکاف طبقاتی در آمریکاست. به گفته جهانگیری معاون رییس جمهوری فساد در میان مقامات بالا نیز شیوع یافته است.
موعودگرایی و فرار از مسئولیت
“ولی مسلمین جهان”، “جانشین پیامبر و ائمه اطهار”، همه ساله در پیام نیمه شعبان بدون پذیرش مسئولیتهایش در گسترش تهیدستی و فساد و سرکوب در کشور و بدون اعتراف به ناکامیهایش در ایجاد ناکجاآباد اسلامی سید قطب، نابسامانیها را شرایط طبیعی پیش از ظهور میسنجد “امروز شما به اوضاع دنیا نگاه کنید، همان چیزی که در روایاتِ مربوط به ظهور ولی عصر (ارواحنا فداه) وجود دارد، امروز در دنیا حاکم است؛ پر شدن دنیا از ظلم و جور. امروز دنیا از ظلم و جور پر است. .... همچنانیکه یک روزی همهی عالم از ظلم و جور پر بوده است “[۱۳] وی در گفتار دیگری به همین مناسبت مردم زجرکشیده کشور را به داشتن امید به آینده و انتظار ظهور مهدی برای حل مشکلاتشان دعوت میکند: “... دلهای افسرده در نهایت گرفتاری و تنگنا، یک روزنهی روشن و درخشانی به یک دنیای نورانی و بهشتآسا در مقابل چشمشان میبینند و به آینده امید دارند؛ میدانند قضیه اینجوری نخواهد ماند. حتّی آن وقتی که همهی دنیا از ظلم و جور پر شده باشد، یعنی همه جا را ظلم و جور فرا گرفته باشد، این روزنهی امید [ظهور مهدی موعود] نه فقط بسته نمیشود بلکه حتی گشادهتر میشود.”[۱۴]
خامنهای در پیامی دیگر به همین مناسبت مسئولیت را به گردن “امت” میاندازد که “زمینه” را برای “ظهور” و رفع گرفتاریها فراهم نساختهاند: “... امام زمان میآید انجام میدهد یعنی چه؟ امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی.... چه علتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولیالعمر آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها پاک و پیراسته کنند؟ چون زمینهها آماده نبود.”!![۱۵]
اردیبهشت ۹۹
mrowghani.com
———————————-
[۱] - خاطرات موتلفه از هاشمی، روزنامه شرق، چهارم بهمن ماه ۱۳۹۵
[۲] - عزت الله سحابی، ناگفتههای انقلاب و مباحث بنیادی ملی، گام نو، بهمن ۱۳۸۳، ص. ۲۱۹
[۳] - همان جا، ص ۲۴۸
[۴] - محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت در ایران، ص. ۲۰۹ mrowghani.com
[۵] - شادی صدر و شادی امین، چهره جنایت، پرونده ۵۰۰ ناقص حقوق بشر، جلد اول، چاپ اول فروردین ۱۳۹۸، ص. ۱۱۱
[۶] - محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت در ایران، ص. ۲۳۰ mrowghani.com
[۷] - تارنمای فارسی بی بی سی فارسی، مهدی خلجی، نگاهی دیگر: بیت رهبری، کانون پیچیدگیهای سیاست ایران، ۱۵ خرداد ۱۳۸۸
[۸] - Ibid, ۵۰
[۹] - تارنمای ایران وایر، ثروت ایران خرج مسلمانان جهان میشود. ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
[۱۰] - نگاهی به ترورهای خارج کشور مخالفین جمهوری اسلامی ۲، ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۳، خط صلح
[۱۱] - محسن کدیور، استیضاح رهبری....... ص. ۸۲
[۱۲] - همان جا ص. ۶۷
[۱۳] - سید علی خامنهای، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز نمیه شعبان
[۱۴] - سید علی خامنهای، عید نیمه شعبان، عید نگاه به آینده است
[۱۵] - سید علی خامنهای، جامعه باید با ایجاد آمادگی پذیرای مهدی موعود بشود.
■ جناب روغنی محترم,
البته که این اطلاع رسانیها و بررسی و افشاگریها برای بسیاری از خوانندگان بسیار آموزنده خواهد بود اما چنانچه خوانندگان ما در این زمینهها(هنوز) به اطلاعات نیاز داشته باشند, جای تاسف و گریستن بر این مردم است. کسی که تاریخ را به راستی بررسی کرده باشد، از شومی و فساد شیعه آگاه هست و متاسفانه اغلب سیاسیون شناخته شده ما در یک سد سال اخیر(راستها، چپها، ملی ها و ملیمذهبیهای) ما از این اندیشه فاسد مبرا نبودند و آن دلیلی شد که بیش از چهل سال است که ایران به قهقرای نابود کننده شیعی گرفتار است. پاکی اندیشههای مردم ایران از ویروس خانمان سوز شیعه آرزومندم.
پایدار باشید. م.ج