توضیح:
چرا در کشوری مانند بلژیک بیش از ۸۷۰۰ نفر از بیماری کرونا جان باختند و در همسایگی آن در کشور دانمارک فقط ۵۳۳ نفر؟ چرا شهر نیویورک با جمعیت ۸.۴ میلیون نفر، ۱۸۵ هزار نفر به کرونا متبلا شدند و حدود ۲۴ هزار نفر فوت کردهاند. در حالیکه در هنگکنگ در مجاورت چین، مرکز اصلی اشاعه بیماری، با جمعیت تقریبا مشابه، ۷.۴ میلیون نفر با همان ویژگیهایِ بزرگ شهر (متروپولیتن)، تنها ۱۰۴۵ نفر به کرونا متبلا شدند و فقط ۴ نفر فوت کردند؟ چرا تعداد تلفات در ایالت نیویورک ده برابر تلفات در ایالت کالیفرنیا بوده است؟ در حالی که دو ایالت از یک کشور و یک سیستماند.
نگاههای ایدئولوژیک و نقد پوپولیستی سرمایهداری که بخواهد تعداد مرگومیر را به نئولیبرالیسم و کودتای ۴۷ سال پیش پینوشه در شیلی پیوند بزند از توضیح تفاوت فاحش تلفات میان دو ایالت نیویورک و کالیفرنیا، یا تلفات حدود یک درصدی کره جنوبی نسبت به تلفات نیویورک بازمیماند. این تفاوتها، و همچنین تلفات پائین کرونا در قاره آفریقا پیچیدهتر از آن است که بتوان به ایسمی پیوند زد. مگر تلفات ۳۰ تا ۵۰ میلیونی آنفولانزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ به نئولیبرالیسم مربوط بود؟
در قاره آفریقا ارقام تلفات بطور چشمگیری پائین بوده است و بزرگترین رقم مربوط به کشور آفریقای جنوبی با جمعییت ۶۰ میلیونی، درآمد سرانه (PPP قدرت خرید) ۱۳,۹۶۵ دلار، شاخص توسعه انسانی ۷۰۵.، و ضریب جینی (فاصله فقر و ثروت) بسیار بالای ۶۳. ، و امید به زندگی ۸۲ سال، تنها ۱۸۶ نفر بوده است. نیجریه با جمعیت ۲۰۴ میلیونی، درآمدسرانه ۶,۱۷۲ دلار، ضریب جینی ۴۳.، شاخص توسعه انسانی ۵۳۴. (پائین)، تنها ۱۴۲ نفر فوت کردهاند. (تمام درآمدهای سرانه با تبدیل به قدرت خرید -PPP- محاسبه شده است).
برای یافتن دلایل این دوگانگیها برآن شدم تا به منظور یافتن دلایل و الگوی مشترک (pattern) میان کشورها با تلفات بالا و پائین به یک مطالعه مقایسهای دست بزنم. بدین منظور برخی ویژگیهای ۱۸۹ کشور را بررسی و ادامه بررسی را روی ۵۰ کشور متمرکز کردم.
روش مطالعه
این یک مطالعه آزمایشی برپایه دادههای واقعی است. برای انجام مطالعه دقیق بیشک باید تیم بزرگی از پژوهشگران حرفهای با دسترسی به آمار و ارقام دقیقتر کار کنند و تمام ویژگیهای کشورهایی که قربانی ویروس کرونا شدهاند را در مطالعه خود بگنجانند. در این مطالعه فرض نگارنده این بوده که به جز چند استثنا رقمهای اعلام شده از جانب نهادهای رسمی و دولتی در کشورهای مختلف یا کاملاً بر واقعیت منطبق است و یا بسیار نزدیک به واقعیت است. چند کشور مانند چین، روسیه و جمهوری اسلامی به دلایل سیاسی از انتشار آمار واقعی خودداری کردهاند و آمار برخی از کشورهای عقب ماندهتر و کشورهایی که درگیر جنگ داخلی هستند مانند افغانستان، سوریه و یمن ممکن است دقیق نباشد. این موارد از جمله ملاحظاتی است که باید در نتیجهگیری این مطالعه مورد توجه قرار بگیرد. در این مطالعه تطبیقی چند شاخص اقتصادی و دمگرافیک بهکار گرفته شده است. از جمله تعداد کسانی که به بیماری دچار شده و یا فوت کردهاند. جمعیت کشور، درآمد سرانه، پیشرفت و عقبماندگی، ثروت و رفاه عمومی کشور، ضریب جینی (فاصله فقر و ثروت)، شاخص توسعه انسانی (مجموعۀ درآمدسرانه، میزان آموزش و امید به زندگی). در یک مطالعه گسترده و حرفهای باید دادههای دیگری نیز که کشورها را از هم منفک و متفاوت میکند در نظر گرفته شود.
پرسشهای بیشتر
چرا در افغانستان، جامعهای عقبمانده و ویرانشده از جنگ چهل ساله تنها ۱۰۶ نفر، و در پاکستان فقرزده با ۲۱۲ میلیون جمعیت تنها ۵۱۴ نفر قربانی کرونا شدند؟ در حالی که چهار کشور پیشرفته اسپانیا، ایتالیا، انگلستان و فرانسه، با مجموع جمعیتی نزدیک به جمعیت پاکستان بیش از ۱۱۰ هزار نفرجان باختهاند؟
چرا دو کشور کوبا و هایتی با جمعیتی برابر، هر دو کمی بیش از ۱۱ میلیون نفر، اولی ۱۷۴۰ مبتلا و ۷۳ فوتی، و دومی با ۱۲۹ مبتلا و ۱۲ فوتی داشته است. دلیل پائین بودن میزان ابتلا به کرونا و مرگ و میر در این دو کشور با دو سیستم سیاسی و شاخصهای اقتصادی متفاوت چیست؟ جمهوری دومینیکن، همسایه و هم مرزهایتی با جمعییت ۱۰.۵ میلیونی، درآمد سرانه ۲۰,۶۲۵ دلار، ضریب جینی ۴۳.۷، شاخص توسعه انسانی ۰.۷۴۵، ۳۷۳ نفر فوتی داشته است.
چرا بلژیک با میزان جمعیت مشابه هایتی ۱۱.۵ میلیون، اما با در آمد سرانه ۵۰,۹۰۴ دلار یعنی ۲۵ برابر درآمد سرانه هایتی با ضریب جینی ۲۳.۶ (فاصله فقر و ثروت یکی از پائینترینها در جهان)، و امید به زندگی ۸۲ سال، (یکی از بالاترینها درجهان)، درمقایسه با کشور فقر زده هایتی، درآمد سرانه ۱,۹۱۶ دلار ضریب جینی ۶۰.۸، (یکی از بالاترین در جهان)، و با امید زندگی ۶۳ سال، تعداد ۸,۶۵۶ نفر فوتی داشته است؟ آنهم در منطقهای که کشورهای مجاورش کمتر از یک بیستم بلژیک تلفات داشتهاند. هم زمان، کشور ثروتمند سنگاپور با جمعیت نزدیک به ۶ میلیون و درآمد سرانه ۱۰۵,۶۸۹ دلار، ضریب جینی ۴۵.۶، یعنی فاصله طبقاتی دو برابر بلژیک، فقط ۲۰ نفر تلفات داشته است.
چرا کشور آمریکا با درآمد سرانه ۶۷,۴۲۶ دلار، به تنهایی بیش از یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار مبتلا و ۸۱ هزار نفر فوتی؛ و کشور شیلی با جمعیت ۲۰ میلیونی، با درآمد سرانه ۲۷,۱۵۰ تنها ۲۷۵ نفر، و کره جنوبی با ۴۶,۴۵۲ دلار درآمد سرانه، جمعیت ۵۲ میلیونی همانند شیلی، با میزان ۲۵۶ نفر تلفات نمونه بسیار موفق مقابله با بیماری کرونا در جهان بوده است. چگونه است که شیلی الگوی نئولیبرالیسم یکی از پائینترین تلفات را داشته است؟
چرا در جمهوری آذربایجان با جمعیت ۱۰ میلیون فقط ۳۱ نفر قربانی شدهاند؟ در اوکراین با ۴۲ میلیون جمعیت ۳۷۶ نفر؟ در بلاروس با جمعیت ۹ میلیونی ۱۲۶ نفر، در عربستان ۲۳۷، و در کشور یمن گفته میشود ۷ نفر قربانی دادهاند. روسیه با جمعیت ۱۴۵ میلیون ضریب جنینی بالا یعنی ۴۳.۵ مدعی است تعداد رسمی فوت پائین داشتهاند. با توجه به اینکه تعداد متبلایان در روسیه بالای ۲۲۱,۳۴۴ نفر اعلام شده است میتوان حدس زد که تعداد مرگ و میر باید حداقل ۷ درصد میانگین جهانی، یعنی ۱۵۵۰۰ نفر باشد.
مواردی از مدیریتهای بد
واقعیت این است که میزان مرگومیر درصدی از ابتلا به کرونا است. کسی شک ندارد که امکانات بهداشتی در هایتی، افغانستان و پاکستان قابل مقایسه با کشورهای پیشرفته غربی نیست. اما امکانات کره جنوبی و شیلی و هنگکنگ با کشورهای پر تلفات اروپا و آمریکا تقریباً هماندازهاند و از نظر سیستم اقتصادی هم همه سرمایهداریاند. بهطور مثال دلیل پائین بودن تعداد تلفات در هایتی، افغانستان و پاکستان وضعیت بهتر بهداشت و امکانات پزشکی آنها نسبت به اسپانیا و ایتالیا، انگستان، فرانسه و آمریکا که تلفات بالا داشتهاند نیست.
دلیل پائین بودن مبتلایان و فوتشدگان در کشورهای کره جنوبی، شیلی، هنگکنگ و ایالت کالیفرنیا هم اگر ربطی به امکانات پزشکی داشته باشد ناچیز است. امکانات پزشکی از جمله تعداد تخت بیمارستان مربوط به مرحله ثانوی اپیدمی است. در مرحله نخست باید به چرایی تعداد بالا یا پائین مبتلایان به بیماری پاسخ داد. طبیعتاً وقتی تعداد مبتلایان بالا باشد کنترل و معالجه بیماران هم دشوارتر میشود و درصد تلفات تصاعدی بالا میرود. زیرا نخست امکانات باید به تعداد مبتلایان توزیع گردد، دوم، احتمال واگیری از فردی به فرد دیگر افزایش مییابد.
با آغاز کرونا در شهر ووهان در چین دولت رفتوآمد میان این شهر و شهرهای دیگر چین را به طور کامل قطع کرد، اما رفتوآمد از این شهر به کشورهای دیگر ادامه یافت. در نتیجه بیماری اندک اندک به سراسر جهان سرایت کرد. هنوز دقیق روشن نیست چند نفر در چین قربانی شدند. میدانیم که گسترش بیماری کرونا حداقل در فرانسه، کره جنوبی و ایران از اماکن مذهبی شروع شد. تنها در کره جنوبی بود که رهبر کلیسای مسیحی، بعد از شکایت دولت از آنها، پذیرفت از مردم عذرخواهی کند. در ایران اما، رهبر جمهوری اسلامی همچنان به خرافهگوییهای خود ادامه میدهد.
در ایران
از جمله رفتوآمد طلاب چینی به قم و تهران، ادامه پروازهای روزانه هواپیماهای ماهان میان ووهان و شهرهای ایران و از ایران به دیگر کشورهای خاورمیانه حتا زمانی که این ویروس در نقاط مختلف ایران گسترده شده بود، توسل و تمسک برخی به “طب اسلامی” و اماکن مذهبی و توطئه خواندن خبر کرونا توسط خامنهای که گویا برای آنکه مردم بترسند در تظاهرات سالگرد انقلاب و انتخابات شرکت نکنند از جمله عوامل گسترش سریع بیماری در ایران بوده است. خامنهای کرونا را مانند یک سرماخوردگی زودگذر دانست و به مردم توصیه کرد برای رفع آن دعا بخوانند. با جدیشدن داستان و به قرنطینه رفتن خود، خامنهای همچنان به نظریهپردازیهای سخیف ادامه داد و اعلام کرد ویروس را برای ژن ایرانیان ساختهاند؛ و سر آخر همکاری دشمنان با اجنه را به میان کشید. نمایش اختراع “دستگاه کرونایاب” از فاصله صد متری و در ۵ ثانیه ادامه عوامفریبی و جدی نگرفتن خطر گسترش بیماری در ایران بوده است.
لازم به تأکید و قدردانی فراوان است که بهرغم سیاستهای مخرب رهبران جمهوری اسلامی در اشاعه بیماری کرونا در ایران، کادر پزشکی، (پزشکان، پرستاران و کارکنان بیمارستانها) توانستند با به خطر انداختن سلامت و حتا از دست دادن جان خود بهبودی و سلامت هزاران فرد مبتلا به کرونا را تضمین کنند.
دلایل گسترش کرونا در آمریکا
دانالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، علیرغم هشدارهای اولیه، خبر بروز ویروس کرونا را دروغ و حقهی انتخاباتی حزب دمکرات نامید و به جای برنامهریزی فوری خواهان ادامه زندگی به روال عادی شد. زمانی که روشن شد دروغ و توطئه نیست، رؤسای جمهور پیشین آمریکا را متهم کرد که پیشبینی و آمادگی لازم برای مقابله با اپیدمی را نکرده بودند. درحالی که اینگونه نیست. بوش پسر در سال ۲۰۰۳ با آگاهی یافتن در باره آنفلانزای اسپانیا در سال ۱۹۱۸، و احتمال برگشت اپیدمی در صد سال بعد، یعنی ۲۰۱۸، دستور تشکیل کمیته ویژه و بودجه اختصاصی برای ایجاد آمادگی و مقابله با اپیدمی را داد. باراک اوباما نیز با توجه به تجربه اپیدمی آنفولانزای اسپانیایی، سارس و ابولا، بر سرمایهگذاری بیشتر و آمادهسازی بهداشتی تأکید کرد. اما ترامپ توجهی به این هشدارها نکرد، و این سیاست را در مدت سه سالی که در کاخ سفید است پی نگرفت. به دلیل نقشی مخربی که ترامپ در ممانعت از گسترش اپیدمی کرونا داشته آمریکا با مرگ تعداد زیادی از مردم روبرو شده است، روزنامه معتبر بوستون گلوب نوشت “دستهای ترامپ به خون آغشته است”.
در برزیل بولسانارو، رئیس جمهور کشور، همتای ترامپ ویروس کرونا را یک “فانتزی” خواند. تا تاریخ یازده مه۲۰۲۰، ۱۱۶۲۶ نفر جان خود را از دست دادند و ۱۶۹۱۴۳ نفر نیز مبتلا گزارش شده است.
کشورهای توریستی مانند اسپانیا، ایتالیا، انگلستان و فرانسه به موقع خطر را جدی نگرفتند و شهرها را به موقع قرنطینه نکردند. بنابراین شیوع بیماری از کنترل خارج شد. بوریس جانسون، نخست وزیر انگلستان به دلیل این که خطر را جدی نگرفت، خود نیز به کرونا مبتلا شد و تا آستانه مرگ پیش رفت.
در حالی که هند با جمعییت ۱.۳ میلیاردی، با درآمد سرانهی تقریبی یک دهم آمریکا، کمتر از ۶۳ هزار مبتلا فقط ۲۱۰۹ نفر فوتی داشته است. آنوپ مالانی، آرپیت گوپتا و روبن ابراهیم در مقالهای زیر عنوان “چرا میزان مرگ و میرناشی از کووید-۱۹ پائین است” به چهار عامل اشاره میکنند. (۱) اپیدمی دیر به کشور هند وارد شد. (۲) دولت هند مدت ۲۱ روز قرطینه و رعایت فاصله فیریکی اعلام کرد. (۳) ممکن است آماری که منتشر شده دقیق نباشد. (۴) ادامه واکسیناسیون سل و مالاریا در هند مردم را دربرابر کرونا مقاوم کرده است.
هندوستان با درسآموزی از تجربه کره جنوبی و چین فرنطینه و استفاده از ماسک را خیلی جدی به اجرا گذاشت.
یافتههای مقدماتی این مطالعه
در عین پچیده بودن دلایل، میتوان عوامل زیر را در ابتلای تعداد بیماران به کرونا و تلفات ناشی ازآن مهم دانست.
(۱) رفت آمدهای میلیونی توریستی در شهرهای پرازدحام و فشرده و پر جمعییت اروپایی و نیویورک، و همچنین تلفات بسیار بالا در بلژیک به دلیل مرکزیت اتحادیه اروپا در شهر بروکسل که همراه با تماسهای انسانی زیاد قابل توجه است.
(۲) مدیریت بسیا نادرست و جدی نگرفتن خطر بیماری اپیدمیک توسط مقامات دولتی این کشورها.
(۳) نبود آمادگی امکانات پزشکی و سرمایهگذاری نکردن به موقع توسط کشورهای بزرگ سرمایهداری برای پیشگیری، مهار و جلوگیری از پخش ویروس.
(۴) ویژگیها فرهنگی مردم، از جمله توسل به خرافات مذهبی توسط برخی مسیحیها، یهودیهای اُرتودکس و افراطی، و برخی مسلمانها. در ایران برای توجیه و مقابله با کرونا، خامنهای خرافیترین نظرات مذهبی را ارائه داد و دولت در برابر خرافهپراکنیها سکوت کرد. درکره جنوبی کلیسای مسیحی با بسیج مردم در کلیسا عامل بزرگترین واگیریهای ویروس کرونا شد. بعد از شکایت دولت از رهبران کلیسا، آنها مجبور شدند از مردم عذرخواهی کنند. در اسرائیل پلیس برای پراکندن تجمع مردان متعصب به زور و گاز اشکآور متوصل شد.
(۵) پنهانکاری برخی دولتها مانند چین و جمهوری اسلامی و روسیه. چین که منشا ویروس کرونا بوده اجازه نداده است که خبرنگاران خارجی و پژوهشگران مستقل دسترسی به اطلاعات پیدا کنند.
(۶) تأخیر در قرنطینهی شهرها و ادامه آزادی رفتوآمد به ویژه درشهرهای توریستی و مذهبی.
(۷) معمای آفریقا هنوز بیپاسخ است. اما احتمالاً “آنتیبادی”، “پادتن” (Antibody) ناشی از اپیدمی واکسیناسیون ابولا (Abola) همراه با تجربهی چگونگی مدیریت و مقابله با بیماری اپیدمیک به مردم آفریقا کمک کرده است که در برابر اپیدمی کرونا مقاوم باشند. رفتوآمدهای توریستی هم درقاره آفریقا کمتر است.
ویروس آبولا دو بار به قاره آفریقا حمله کرد. نخست در سال ۱۹۷۶ که سریع کنترل شد. بار دوم در سال ۲۰۱۳ رخ داد. همراه با گسترش ویروس ابولا در کشورهای کنگو و سودان جنوبی و مبتلاشدن بیش از ۲۸ هزار نفر و تلفات ۱۱۳۱۰ نفر، سازمان بهداشت جهانی آن را به عنوان یک اپیدمی که میتواند جهانگیر شود اعلام نمود و به سرعت اقدام به مقابله از جمله آماده کردن واکسن بیماری نمود. به احتمال زیاد تزریق واکسن Zaire Ebola virus (rVSV-ZEBOV) به شهروندان آفریقا برای مقابله با ابولا، و تولید “پادتن” (Antibody) افراد را در برابرویروس کرونا مقاوم کرده ومصونیت ایجاد کرده است. همانگونه که واکسن سل و مالاریا سبب شد مردم هند از مصونیت نسبی برخوردارشوند. این میتواند یکی از دلایل میزان پائین ابتلا و مرگ و میر در آفریقا باشد. در حالی که تلفات سیاه پوستان در آمریکا به مراتب بیشتر از سفید پوستان بوده است عامل نژاد و فقر را نمیتوان در میزان مرگ و میر پائین در آفریقا دخیل دانست.
شتاب سوئد
در میان پنج کشور اروپایی، دانمارک، لهستان، نروژ، و فنلاند، دولت سوئد در میانه راه مغرور از پائین بودن تلفات بهناگاه احتیاط را رها کرد و رفتوآمد عادی را به شهرها برگرداند. اما در فاصله کوتاهی تعداد تلفات بطور عجیبی اوج گرفت و تعداد قربانیان از تعداد انگشتان دست در نیمه آوریل به ۱۴۰۰ نفردر آخر ماه رسید. به عبارت دیگر، به ازای هر یک میلیون نفر ۱۱۳ نفر (در برابر ۵۳ نفر در دانمارک و ۱۳ نفر در فنلاند) در سوئد جان باختند. از نظر شاخصهای اقتصادی این کشورها تقریبا مشابه هم هستند. تلفات تا کنونی دانمارک ۳۲۱ نفر، نروژ ۱۵۲ و فنلاند ۷۵ نفر بوده است. (منحنی زیر) درآمدسرانه نروژ ۵۲ هزار دلار، ضریب جینی ۲۷، و شاخص توسعه انسانی ۹۳۱.؛ درآمد سرانه دانمارک ۶۴ هزار دلار ، ضریب جینی ۲۷.۵، شاخص توسعه انسانی ۹۳۱.؛ درآمدسرانه فنلاند ۵۰ هزار دلار، ضریب جینی ۲۶.۵، شاخص توسعه انسانی ۹۲۵. است.
در مقایسه با کشورهای اروپایی و آمریکا که تلفات بالا داشتهاند این شاخصها تفاوت زیادی ندارند. در فرانسه درآمد سرانه ۴۸,۶۴۰ دلار، ضریب جینی ۲۸.۵ و شاخص توسعه انسانی ۸۹۱.؛ انگلستان درآمد سرانه ۴۸,۱۶۹ دلار، ضریب جینی، شاخص توسعه انسانی ۹۲۰.؛ اسپانیا درآمدسرانه ۳۹ هزار دلار، ضریب جینی ۳۱۷.، توسعه انسانی ۸۹۳.؛ ایتالیا درآمد سرانه ۴۳,۰۰۷ دلار، ضریب جینی ۳۵.۲، شاخص توسعه انسانی .۸۸۳؛ آمریکا در آمد سرانه ۶۷,۴۲۶ دلار، ضریت جینی ۳۸.، و شاخص توسعه انسانی ۹۲۰.؛ این شاخصها نشانهی رفاه نسبی همگانی در این کشورها شاهد دیگری برای نتیجهگیری این مطالعه در مدیریت خوب و بد در کنترل بیماری است.
■ مقالهٔ بسیار خوبی است. خواننده را در فضایی با پنجرههای گشودهٔ بسیار قرار میدهد، تا برخلاف جهتگیریهای سودجویانهٔ سیاستزدگان، چشماندازی گسترده را نمایش دهد.
یک نکته که به نظر من میرسد، که احتمالاً در کلیت متن دکتر علمداری زیر عنوان ویژگیهای فرهنگی مردم، بهنوعی پوشش داده شده، ساختار هر شهر و فرهنگ زندگی ساکنان آن شهر است، جدا از باورهای مذهبی یا نظامهای ارزشی سیاسی و ... بهعنوان نمونه در شهری مانند لسآنجلس با پراکندگی غیر معمول، مردم غالباً با ماشینی که تنها یک نفر سوار آن است، به هر جا که باید میروند. ولی در شهرهایی مثل نیویورک، تهران، یا بیشتر شهرهای ایتالیا یا فرانسه، بسیاری از مردم احتمالاً اتوموبیل شخصی ندارند، ساعتهای طولانی شانهبهشانه در خیابانهای شهر راه میروند، سهم بزرگی از ۲۴ ساعتشان بیرون از منزل میگذرد، و رفتوآمدهاشان اگر به وسیلهٔ نقلیه نیاز پیدا کند، از وسایل حملونقل عمومی، مانند مترو، اتوبوس یا قطار بهره میگیرد. بیشتر مردمان این شهرها در بیشتر موارد صبح از خانه بیرون میروند، شب برای خواب برمیگردند.
شهری مانند لسآنجلس با وجود جمعیت زیادش، تقریباً هرگز چنین نبوده و توصیههای علمی در رابطه با حفظ فاصلههای فیزیکی یا بیشتر در منزل ماندن، به دلیل پراکندگی شهر و ساکنانش، برای مردمان پذیرفتنیتر، حتی تا اندازههایی متعارف است. این نکته البته تنها در کنار نکات دیگر بحث نویسنده معنادار میشود.
با احترام، ماندانا زندیان
■ جناب دکتر علمداری، شما بهتر میدانید که از همان ابتدا که موضوع ویروس کرونا مطرح شد موضعگیریهای متفاوت واقع بینانه، محتاطانه، افراطی، احساساتی و بعضن مبتذل و نازل، از جانب اشخاص مختلف و حتی مقامات مسئول در سراسر جهان صورت گرفت. منتهی ما شاهد تلاش رسانههای بزرگ برای انعکاس نظرات متفکران، نویسندگان و ژورنالیستها با دیدگاههای مختلف نیز بودیم که نشان میداد موفقیت و شکست کشورها در برخورد با ویروس کورونا به عوامل زیادی بستگی داشت و دارد.
نگارنده در ۱۱ آوریل ۲۰۲۰ مطلبی از آقای پاتریک وینتور سردبیر بخش دیپلوماسی گاردین (Patrick Wintour Diplomatic editor) خواندم. ایشان در مقالهی بلند بالای خود توانسته بود نظرات بسیاری از مقامات و شخصیتهای کشورهای مختلف آسیائی، اروپائی و آمریکائی را منعکس نماید و خطوط کلی و تطبیقی از وضعیت مختلف جهان بعداز شیوغ ویروس کرونا را ارائه نماید.
مهمترین نکاتی که نظر نگارنده را جلب نمود عبارت ست از:
* باردیگر نگاه کشور های اروپائی به کشور های شمال اروپا (اسکاندیناویا) جلب شد با میزان مبتلایان و مرگومیر نسبتا کمتر از سایر کشور های اروپائی * از همه مهمتر واکنش کشور های آسیائی مانند چین، کره جنوبی، ویتنام، تایوان، هنگ کنگ و......برای جلوگیری ازشیوع ویروس کرونا و مهار آن بود که موجب بهت و حیرت اروپائیان شد.
مطالعه این مقاله خواننده را با نظرات مختلفی نسبت به بحران ویروس کرونا روبرو میکند که این اطلاعات بسیار مفید نشان میدهد که موفقیت و ناکامی کشور ها به عوامل و فاکتور های متعددی بستگی داشته و دارد.
با احترام، هومن دبیری
■ خانم دکتر زندیان گرامی،
نکته بسیار درست و دقیقی را مطرح کرده اید و من می بایست در مقاله به آن هم اشاره می کردم. ممنونم که شما اضافه کرده اید. ویروس کرونا از راه تماس انسان با انسان گسترش یافته است. فضای شهری و طبیعت لسآنجلس و گستردگی شهر، فرهنگی و عاداتی را ساخته است که شما به درستی به آن اشاره کردهاید. ازجمله استفاده از اتومبیل شخصی به جای وسایل نقلیه عمومی. این جدا سازی فیزیکی منفی درشرایط عادی، امروز که افراد باید از یکدیگر فاصله فیزیکی داشته باشند به یک امر مثبت بدل شده است. این ویژگی همانگونه که شما به درستی نوشته اید در برخی شهرهای اروپایی، به ویژه نیویورک به دلیل ساخت معماری و مناسبات شهری و فرهنگ و شیوه زندگی شکل گرفته از آن، و فعال بودن ۲۴ ساعته شهر و رفت و آمد در امکان عمومی، احتمال انتقال ویروس را بسیار بالاتر برده است. ساختارفیزیکی شهر نیویورک عمودی و ساختارشهرلس آنجلس افقی است. اولی مردم را بطور فیزیکی در کنار هم قرار می دهد ودومی از هم جدا می کند.
با احترام و سپاس، علمداری
■ جناب دبیری گرامی،
ممنونم که مقاله گاردین را هم پیوست نوشته خودتان کردید. با برداشت شما کاملاً موافقم. پاتریک وینتور درنوشته خود دیدگاه های مطرح و مختلف و مفیدی را بازتاب داده است که به شناخت ما از شکلگیری احتمالی جهان بعد از کرونا نیز کمک می کند. آنچه نگران کنند است و در مقاله نیز از قول یک گروه اتاق فکر بیان شده است بهره برداریهایی سیاسی از این بیماری پندمیک است. دشمنان لیبرال دمکراسی مانند دولتهای چین و روسیه با تکیه بر موفقیتهای نسبی کشورهای آسیایی در مقابله با ویروس کرونا برای توجیه دیکتاتوری بهره برداری و فرهنگ اطاعت از قدرت را راز مقابله بهتربا بیماری معرفی میکنند. درحالی که عامل کلیدی در وهله نخست مدیریت و سیاست های درست و یا نادرست دولت ها و جدی وغیر جدی گرفتن خطر بیماری و سپس آموزش مردم برای محافظت از خود و دیگران است است. به نظر من هم شیوه زندگی تا به کنونی دستخوش تغییراتی خواهد شد. اما اینکه تصور شود به دلیل بحران بیماری گلوبالیراسیون کنار زده خواهد شد برداشت دقیقی نیست. این بیماری نشان داد که مقابله با دشمن نا شناختهای مانند ویروس کرونا همکاری جهانی وهمبستگی ملل یک نیاز است، نه جدا سازی ملت ها. نیازمندیها ملل به یکدیگر همراه با روند پیشرفت و گسترش غیرقابل کنترل تکنولوژی دیجیتالی که به بارآوری تولید وتجارت جهانی نیز کمک میکند ادامه روند جهانی شدن را به کشورها تحمیل خواهد کرد. اما باید راههای بهتر و همگانیتری جای انحصارات را بگیرد.
با احترام، علمداری
■ جناب علمداری،
آیا آمار یا تخمینی در دست هست که نشان دهد اگر آمریکا زود تر دست به اقدامات گسترده زده بود، از جمله اعمال فاصله اجتماعی و بستن اماکن عمومی، آمار تلفات وحشتناک این کشور کمی بهتر میبود؟ دولت بیکفایت ترامپ که مقاصد اقتصادی و انتخاباتی را بر جان شهروندان ترجیح میدهد از انتشار هرگونه آلترناتیو خبری جلوگیری میکنند.
مهرداد
■ جناب مهرداد گرامی،
تحقیقهای جداگانه بر بستر مقایسه کشورهایی که زودتر عمل کردند و کشورهایی که خطر را جدی نگرفتند خارج از وضعیت دموگرافیک آنها، نشان میدهد که تعداد تلفات بطور چشمگیری کاهش مییافت. در تحقیقی که دانشگاه ساوتهمپتون در انگلستان منتشر کرده تخمین زده است که اگر دولت چین زمانی که ویروس پیدا شد به جهانیان خبر میداد شیوع جهانی آن میتوانست تا ۹۵ درصد کاهش می یابد. این دانشگاه از یک نقشهبرداری از جمعیت به نام “WorldPop” استفاده کرده است. این تحقیق نشان داد: “اگر اقدامات احتیاطی یک هفته، دو هفته یا سه هفته زودتر انجام میگرفت، میزان تلفات میتوانست به ترتیب ۶۶ درصد، ۸۶ درصد و ۹۵ درصد کاهش یابد. مطابق این گزارش، نخستین مورد ویروس در اواسط نوامبر سال گذشته ۲۰۱۹ مشاهده شد.
همچنین در آمریکا مطابق گزارش دو اپیدمیولوژیست بریتا ال جواهل و نیکلاس در روزنامه نیویورک تایمز اگر اجرای پروتکلهای حفظ فاصلهی فیزیکی یک هفته زودتر انجام شده بود میتوانست ۶۰ درصد در سراسر آمریکا و اگر دو هفته قبل از آن آغاز شده بود مرگ و میر می توانست تا ۹۰ درصد کاهش یابد.
کاخ سفید صدور رهنمودهای حفظ فاصله فیزیکی را از ۱۶ مارس آغاز کرد. در حالی که نخستین مورد بیمار کرونا در ۲۱ ژانویه در شهر سیاتل واشینگتن شناخته شد. همانطور که در مقاله نوشتهام، ترامپ پیدایش ویروس را حقه دمکراتها نامید و آنرا جدی نگرفت. هنوز هم جدی نمیگیرد.
دکتر آنتونی فاچی، اپیدمیولوژیستی که در کنفرانسهایی مطبوعاتی ترامپ گزارش میداد به تفاوت مهمی که میتوانست در نتیجه اقدامات زودتر رخ میداد بارها اشاره کرده است. او اهمیت حفظ فاصله فیزیکی مکرراً تأکید کرده و زیربار مخلوط کردن دادههای علمی با اهداف سیاسی ترامپ نرفته است و به خاطر بازی نکردن در زمین سیاسی ترامپ به شدت مورد حمله او و تلویزیون فاکس نیوز قرار گرفته است.
با احترام، علمداری
■ با سلام
با تشکر از مقاله جنابعالی به نظر اینجانب چند نکته رسید که طرح کنم:
اول اینکه درگیریجوامع با ویروس کرونا ادامه دار خواهد بود و این ویروس مانند ابولا و مرس نمیباشد که قابل کنترل و احتمالا حذف کردن باشد. انسان مخزن این ویروس میباشد و سرایت بالایی دارد. پس تمام جوامع انسانی با این ویروس درگیر خواهند شد. امکان اینکه ما جزیرههای جداگانه عاری از آلودگی به ویروس داشته باشیم وجود ندارد. مساله بر سر سرعت انتشار ویروس در جوامع است که تعداد بیماران در هر برهه زمانی از ظرفیت سیستم درمانی بیشتر نشود تا تعداد مرگ و میر در حد پائینی بماند.
دوم مبارزه با ویروس کرونا یک ماراتون است و نه یک مسابقه کوتاه. ما هنوز در اول راه مقابله با ویروس هستیم. در دوران اول این مقابله بعضی جوامع توانستهاند گسترش ویروس را به خوبی مهار کنند ولی این دلیل نمیشود که در طی یکی دو سال پیش رو بقیه جمعیت آنها به ویروس آلوده نشده و تلفات انسانی بالا نرود.
سوم تنها راه محدود شدن ویروس بالا رفتن تعداد افراد ایمن در مقابل ویروس است. گفته میشود که اگر نسبت افراد ایمن به ۶۰ تا ۷۰ درصد کل جمعیت برسد ویروس در آن جامعه مهار خواهد شد. ما هم اکنون در حد زیر ده درصد آلودگی حتی در شهرهایی مثل نیویورک هستیم و تا ۶۰ درصد هنوز راه درازی داریم. راه دیگر کسب ایمنی واکسن میباشد ولی در ۲۰۲۰ احتمال دسترسی به واکسن خیلی کم است و صحبت نیمه دوم ۲۰۲۱ را برای واکسن میکنند تازه اگر بتوانند واکسن موثر بسازند که قطعی نیست، مثلا برای HIV واکسن موثری تا کنون ساخته نشده و واکسن آنفولانزا هم میزان اثر متفاوتی در طی سالهای مختلف دارد.
چهارم پس اگر نمام جوامع انسانی بایستی به سطح ایمنی ۶۰ تا ۷۰ درصدی در افراد جامعه خودشان برسند با وجود فقدان واکسن موثر در ۲۰۲۰ بایستی منتظر ماند و دید که در پایان این ماراتون چه جوامعی در کل مدیریت بهتری داشتهاند و میزان مرگ و میر را خوب کنترل کردهاند شاید در پایان سال ۲۰۲۱ میزان مرگ و میر در آلمان و کره جنوبی و هنک گنگ به نسبت جمعیتشان معادل با میزان مرگ و میر در ایتالیا و اسپانیا و نیویورک بشود.
با احترام، حمید رئوف
■ با سلام به دوست عزیزم کاظم علمداری
با سپاس از زحمتت در جمع کردن اطلاعات و کوشش برای یافتن شکل و ترتیبی (pattern) در آن که در نوشتارت آوردهای مایلم گوشزد کنم که برابر با گزارش مفصلی که نیویورک تایمز آورده بود:
هپچگونه ترتیب و شکلی (pattern) برای پخش کورنا در جهان قابل مشاهده نیست. اگر از کشور های در حال توسعه چشم بپوشیم که در هر حال بدرجات مختلف بضاعت مالی، علمی و درمانی برای برخورد به این ویروس را ندارند، میتوانیم برای کشور های دمکراتیک پیشرفته غربی یک مولفۀ مهم را که تقریبأ در همۀ کشور ها مشترک است در نظر بگیریم و آن همانا غافلگیر شدن آن ها توسط این پاندمی است. خودت به نحوی آنرا در بند ۳ نوشتارت مطرح کردهای: ۳) نبود آمادگی امکانات پزشکی و سرمایهگذاری نکردن به موقع توسط کشورهای بزرگ سرمایهداری برای پیشگیری، مهار و جلوگیری از پخش ویروس)
من در نوشتارم در وبسایت میهن و ایران امروز آنرا یک “غافلگیری آگاهانه” نامیدهام زیرا که این دولتها که از جانب کارشناسان به کرات هشدار گرفته بودند، همه میدانستند که دیر یا زود پاندمی هائی پدید خواهند آمد. چه چیزی مشترک در این کشور ها وجود داشت که موجب غافلگیری شان شده بود؟ پس راندن دولت رفاه و بدنبال آن نزول یکی از مهمترین اجزاء آن یعنی خدمات بهداشتی و درمانی. این فقیر کردن دولت رفاه از دو راه صورت گرفته است:
یکی فشار یک ایدئولوژی منحصرأ سود محور به کوچک کردن دولت ها و کاهش بودجه های رفاهی و به موازات آن خصوصی کردن امری حیاتی چون خدمات درمانی و وابسته کردنش به دگمای ضرورت کسب سود هر چه بیشتر برای سهامداران (shareholder value). نتیجۀ بی میانجی ایجاد یک سیستم درمانی برای دارایان و دیگر سیستم درمانی برای نداران. این اتفاق در جوامع رفاه اروپائی صورت گرفته است – مثلأ در اتریش شمار پزشکانی که بیمه عمومی را نمی پذیرند از ۱۹۹۹ تا کنون دوبرابر شده است و اکنون ۷۰ درصد پزشکان شهر وین بیماران داری بیمه درمانی عمومی را نمیپذیرند. در امریکا البته وضع همیشه کم و بیش چنین بوده است. و دیگر اینکه بخش خصوصی درمانی که روزبروز فربه تر شده است تنها بدنبال سودهائی است که در افق زمانی ای کوتاه اندوخته شوند. برنامۀ دراز مدت برایش مطرح نیست.
نتیجه اینکه وقتی سیستم درمانی آن ها با کورونا مواجه شد، هیچگونه ذخیرۀ استراتژیک پرسنل درمانکاری، ابزار و لباس های حفاظتی و داروها و غیره موجود نبود. جالب این است که مثلأ ذخائر استراتژیک نفت در آلمان و اتریش به ترتیب تقریبأ ۲۵ میلیون تن و ۳ ملیون تن هستند با مخارج تهیه و نگهداری ای ده ها بار بیشتر از مخارج تهیه و نگهداری نیازهای درمانی در یک پاندمی. اما هیچ کشور اروپائی و غربی دارای چنین ذخائری نبود. چرا؟ زیرا که نگهداری وسائل درمانی مردم معلوم نیست چه زمانی سود آور شود. چه پارادایمی این کشور ها را به این وضع کشانده است؟ دگمای ناشی از سرمایه داری نئولیبرالیستی که هر کنش بشری را منحصرأ (تاکید میکنم منحصرأ) در سود آوریش خلاصه میکند. این گفتۀ من مخالفت با سرمایه داری نیست بلکه نوع خشن و عریان آن است. مثلأ کینز هم یک اقتصاددان طرفدار سرمایه داری بود (استگلیتز، کروگمن، ساکس و... هم همینطور) اما با فریدمن و دیگر اقتصاددانان نئولیبرال تفاوت داشت و میکوشید آنرا انسانی تر کند. اگز کشور ها همه میتوانستند با دوراندیشی مانند کره جنوبی رفتار کنند، در آنصورت میتوانستند بدون زایعات گسترده اقتصادی با ویروس مقابله کنند.
از این روی راه خطائی نرفته ایم اگر ناتوانی دمکراسی های غربی و غافلگیر شدنشان را از جمله و به ویژه نتیجۀ هژمونی دگمای نئولیبرالیستی در این کشور ها بدانیم. البته که نحوۀ مدیریت دولت ها نیز نقش مهمی بازی کرده است. در مقیاسی خُردتر میتوان در دمکراسی های غربی که البته انتظارمان از آن ها بیشتر است، هرچه بقایای جامعۀ رفاه بیشتر مانده باشد مانند کشور های اسکاندیناوی، آلمان و اتریش از یکسو و از دیگرسو کاردانی دولت ها ، پیروی سیاست از کارشناسی و به موقع وارد عمل شدن باعث تخفیف عوارض کشندۀ این ویروس شده اند. در پاسخ آقای رئوف هم لازم است به این اشاره کنیم که مرگ ومیر بالا در ایتالیا، فرانسه ، بلژیک ، بریتانیا و نیویورک بخشآ پیامد نارسائی و فروپاشی یا مقهور شدن سیستم درمانی شان است زیرا که گنجایش درمانی اشان کمتر از آن بود که در آن واحد پذیرای این همه بیمار نیازمند به مراقبت ویژه باشند. همۀ کوشش کشور هائی که از مصونیت گله ای استفاده نکردند این بود که سیستم درمانی شان مقهور شمار زیاد بیماران شخت نشود.
بهروز بیات
■ جناب دکتر علمداری سپاس از پاسخ شما،
در مورد سئوال آقای مهرداد نکته ای به ذهنم رسید که فکر کردم بهتر ست ابتدا جنابعالی به ایشان پاسخ دهید. با توجه به نکاتی که شما و سردبیر گاردین در مورد کشورهای اسکاندیناویا مطرح نمودید و نگارنده نیز آنها را قبول دارد. چند نکته ی ظریف تر هم در مورد این کشور ها می توان گفت.
۱- کشور نروژ به اتحادیه اروپا ملحق نشد. اتفاقی هم نیفتاد. نروژ با توجه به در آمد های نفتی خود در سالهای گذشته بشدت از دیگر کشور های اسکاندینویا ثروتمند تر شده ست. این کشور در آمد های نفتی خود را خرج نمی کند و آنها را در فوندنفت پس انداز کرده ست وارزش آن بالغ بر ۱۴ هزار میلیارد کرون نروژ ست. تا بحال دو بار از این فوند برداشت کرده ست .یکی در سال گذشته و دیگر هم اکنون در جریان ست که ۲۳۰ میلیارد کرون نروژ بخاطر بحران کرونا برداشت می کند. نروژ می تواند مشکلات اقتصادی را براحتی حل کند. نروژ با این ثروت بدیل بمراتب قاطع تر از دیگر کشور های اسکاندیناویا مقررات تعطیل و قرنطینه را بکار بست. هم اکنون پروژه رد یابی دیجیتالی مبتلایان کرونا به سبک چین و کره جنوبی در جریان ست.
۲- کشورهای نروژ ، فنلاند و دانمارک بدلیل تجارب جنگ جهانی دوم و اشغال کشورشان توسط قوای نازی با بروز بحران ویروس کرونا ، در بستن مرزها و منع عبور و مرور خیلی سریع عمل کردند.البته معلوم نیست پیامد های این رکود اقتصادی تا کجا به فنلاند و دانمارک صدمه بزند.
۳. کشور سوئد همیشه سیاست متفاوتی نسب به دیگر کشور های اسکاندیاویا داشته ست، به مثل در جنگ جهانی دوم با حکومت فاشیستی آلمان رابطه ی اقتصادی و صدور سنگ آهن ادامه داشته ست. ولی در زمان جنگ سرد به پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) نپیوست. امروز در راس ناتو نخست وزیر و رهبر سابق حزب سوسیال دموکرات نروژ قرار دارد ولی سوئد علیرغم تمام فشاه ها به ناتو نمی پیوندد. سوئد به اتحادیه اروپا پیوست ولی واحد پولی اتحادیه اروپا را نپذیرفت.در بحران مالی ۲۰۰۸ مشکلی نداشت. در مورد بحران کرونا نیز استراتژی خاصی را انتخاب کرد که با دیگر کشور های اسکاندیناویا متفاوت ست. بر اساس این استراتژی می بایست سالمندان از ابتلا به ویروس کرونا خودداری کنند و سایر شهروندان از تماس با آنها جلوگیری کنند «تئوری».
ولی در «عمل» اقدامات و تمهیدات لازم و امکانات پیشگیری نه در منازل و نه در بیمارسنتان ها و خانه های سالمندان و مراقبت های بهداشتی وجود نداشت. اغلب قربانیان کشور سوئد تا امروز سالمندان می باشند. یعنی اگر استراتژی اداره بهداشت مردم سوئد در دوران پاندمی درست انجام می شد . با وجود باز بودن جامعه بجز تعطیل دبرستانها و دانشگاهها و منع اجتماعات بیش از ۵۰ نفر ، تلفات کشور سوئد بخصوص در شهر استکهلم بمراتب کمتر از بیش از ۳۰۰۰ می شد. قرار ست کمسیون ویژه ای بعداز پاندمی در مورد تصمیمات مقامات سوئد در دوران پاندمی رسیدگی و تحقیق کند تا تجربیات در بحران های آینده استفاده شود. در مورد بازبودن جامعه سوئد انتقادات زیادی از اطراف و اکناف جهان سرازیر شد ولی همزمان از طرف بعضی نهاد ها مثل سازمان بهداشت جهانی تجلیل گردید . دولت سوئد نیز از نهاد مسئول یعنی اداره ی بهداشت مردم سوئد حمایت می کند.
عملکرد متفاوت کشور های اسکاندیناویا که در کلیت خود بهتر از سایر کشور های اروپائی بنظر میرسد نشان میدهد که اگر بدر مورد سایر مناطق جهان نیز کمی نزدیک شویم جزئپات بیشتری را خواهیم دید که موجب داوری دقیق تری خواهد شد.
با احترام هومن دبیری
■ جناب حمید رئوف گرامی،
با سپاس از افزودههای مفید شما به نظر من هنوز زود است که گفته شود پندمیک کرونا در چه زمانی خاتمه مییابد و یا به اندومیکی که همیشه با انسان خواهد بود بدل خواهد شد. طیف نظرات مطرح شده تا به کنونی هر دو احتمال را از نظر دور نداشتهاند.
کسانی مانند نوریال روبینی، اقتصاددان آمریکایی دید بسیار منفی دارند. او در استعارهای می گوید نظم کنونی بههم خواهد ریخت و انسان به دوره یخبندان برمیگردد! اقتصاد درونگرا غلبه خواهد یافت، درگیریهای ملی بالا خواهد گرفت، مرزها بسته خواهد شد و ممکن است نظامیگری گسترش پیدا کند. در حوزه مناسبات انسانی، انسان اتمیزه شده کنونی به دلیل ترس از یکدیگر باز بیشتر اتمیزه و تنها خواهد شد و ضمن زیستن در جمعیت انبوه در انزوای بیشتر قرار خواهد گرفت.
اجتماعات، مانند محلهای ورزشی، مراکز خرید، کنفرانسها و دانشگاهها بسته و یا از رونق خواهند افتاد. بسیاری از دانشگاه نه تنها به دلیل ضرورت حفظ فاصله فیزیکی و نبود امکان تشکیل کلاس درس، بلکه به دلیل نبود بودجه و پشتوانه مالی بسته خواهند شد. کلاسها آنلاین ارائه خواهند شد که کارکرد اصلی دانشگاههای کنونی را نخواهد داشت. خریدها آنلاین انجام خواهد گرفت و کمپانیهایی مانند آمازون رشد گستردهای خواهند کرد. اما خرید آنلاین تنها از توان مالی طبقات مرفهتر جامعه ممکن است. بخشهای فقیر، فقیرتر خواهند شد.
بسیاری از عهدنامه و توافق نامههای بینالمللی کنار گذاشته خواهد شد. تزریق پول توسط دولت به اقتصاد مانع از سقوط کامل اقتصاد میشود. اما ترزیق پول تا چه زمانی و به چه میزان میتواند ادامه یابد؟
صنعت توریسم و کسب و کارهای مرتبط به آن مانند هتلها و رستوران ها و وسایل نقلیه و مراکز تفریحی به میزان بسیار بالایی از بین خواهد رفت و بیکاری اوج خواهد گرفت. بنا بر پیشبینی گلدن ساکس، بیکاری ۱۴.۵ درصد کنونی آمریکا تا حد ۲۵ درصد رشد خواهد کرد. بدون شک اگر این پیشبینیها رخ دهد میتوان متصور شد که نظم کنونی بهم خواهد ریخت. در مرهله نخست به دلیل نیاز انسانها به یکدیگر امنیت جامعه حفظ و حتا تقویت خواهد شد؛ اما در ادامه آن و گسترش ارتش گرسنگان امنیتی نیز باقی نخواهند ماند.
در حوزه سیاسی، ناسیونالیسم و پوپولیسم رشد خواهد کرد و لیبرال دمکراسی به حاشیه خواهد رفت. رژیمهای دیکتاتوری و دشمن لیبرال دمکراسی مانند روسیه و چین فرصت بیشتری پیدا خواهند کرد که عوامفریبانه بگویند اطاعت از قدرت برای رفع مشکلات و بحران بهتر عمل میکند. به دروغ خواهند گفت که ویروس کرونا در کشورهای آسیایی با فرهنگ اطاعت از آتوریته مانند کره جنوبی، هنگ کنگ، سنگاپور و ویتنام (با هیچ تلفاتی) توانستند در مبارزه با کرونا موفق شوند.
نظریه خوشبینانهای هم توسط مارک شیریتز مبنی بر اینکه بحران کنونی شبیه بحران سال ۲۰۰۸ که حول ترکیدن رشد باد کنکی ارزش املاک و ورشکستگی بانکهای وام دهنده بود، نیست. برخلاف ۲۰۰۸ ساختار اقتصاد بهم نریخته است. زمانی که بیماری کنترل و واکسن ساخته شد مردم به سرکار باز خواهند گشت و اقتصاد سریع رشد پیدا خواهد کرد. اگر چه گلوبالیزاسیون فروکش خواهد کرد و اقتصاد کشورها درونگرا خواهند شد. او هم این خطر را از نظر دور نداشته که اگر ویروس کرونا ادامه یابد جامعه بشری با ریسک بزرگی روبرو خواهد شد.
هنریک مولر اقتصاددان آلمانی، با نظری بینابینی گفته است وضعیت کنونی کمکهای دولتی حیاتی و نجاتبخش است. اما تا کی و چه حد این کمکها میتواند ادامه یابد؟ بدهی تا ۲۰۰ درصد تولید داخلی GDP، یا ۲۴۰ درصد فاجعهبار خواهد بود. به نظر او اگر کرونا در حد کنونی کنترل شود با تعدیل شیوه زندگی و کمک رسانی به کشورهای فقیر به ویژه آفریقا قابل جبران است. اگر ادامه یابد باید منتظر پیآمدی وخیمتر ماند.
با احترام، علمداری
■ سلام متقابل به دوست عزیزم، بهروز بیات
ممنون از یاداشتت. همانگونه که در مقاله اشاره کردهام تعیین دقیق دلیل تفاوت تلفات در کشورهای مختلف کار پیچیده است. اما میتوان برای نزدیک شدن به عوامل و پایه مشترک، آمار و ارقام را به ویژه در شرایطی که در درون یک سیستم است، مانند تفاوت فاحش در دو ایالت کالیفرنیا و نیویورک، و یا تفاوت میان بلژیک و کشورهای همسایه، و یا موفقیت مقابله با کرونا در کشورهای آسیایی تلاش و خود آموزی و آینده نگری کرد.
به نظر من وارد کردن عامل نئولیبرالیسم در این بحران به ویژه وقتی آمار تلفات در کشورها و شهرها را با هم مقایسه میکنیم جواب نمیدهد. برخی نئولیبرالیسم را دشمن حقوق جا افتاده انسان ها در لیبرال دمکراسی می دانند. اینگونه نیست. توضیح خواهم داد. نئولیبرلیسم چیزی جز سرمایهداری لیبرال در عصر جهانی شدن نیست. جهانی شدن ثروت جهان را به شدت افزایش داده است. مشکل این است این ثروت عادلانه تقسیم نشده است. باید راهی ممکن برای آن پیدا کرد.
شما از عقب نشینیهایی در حوزه بهداشت در کشورهای اروپایی نوشتهاید. این تصمیمها دستور دولتی نیست. افراد منافع خود را در نظر میگیرند و این روند در تمام جهان رو به افزایش است؛ و میتوان پرسید چرا؟ اینکه پزشکان در اتریش بیمههای عمومی را نمیپذیرند ارتباط مستقیمی به مشکل کنونی کرونا که دولتها حاضرند تمام هزینه ها را بپردازند ندارد. آنچه در حوزه بهداشتی در اتریش دیده میشود روند کلی اقتصاد جهانی است که سوسیال دمکراسی صد ساله را هم تضعیف کرده است. باید پرسید چرا و چه میتوان کرد؟ اگر به برآوردهایی که برخی کارشناسان انجام دادهاند و تفاوت در میزان تلفات در اقدام زودتر در حد یک یا دو هفته را در نظر بگیریم که می توانست حتا در حد ۶۰ یا حتا ۹۰ در صد کاهش پیدا کند بیشتر متوجه خواهیم شد که ایراد اساسی از مدیریت غلط و جدی نگرفتن بیماری بوده است، نه کمبود تخت بیمارستانی. در انگلستان اگر برای هر کسی تخت بیمارستانی نبود برای نخست وزیرکشور که بود. اما بوریس جانسون خطر را جدی نگرفت، نه برای خودش و نه برای کشورش. ترامپ در آمریکا تنها به فکر انتخابات است و اهمیت دادن به خطر بیماری کرونا را مغایر با منافع خود میبیند.
کمبودها هم فقط در ایالتها و شهرهایی است که تعداد متبلایان بسیار بالا است. مثلا در کالیفرنیا به مجرد اینکه اوضاع درکنترل در آمد، دولت تعداد زیادی ماسک اضافی را برای فروش به بازار فرستاد.
بگذارید از دولت آمریکا که شاید افراطیترین نوع سرمایهداری و یا بقول شما نئولیبرالیسم است مثالی واقعی در حوزه بهداشت بزنم تا مسأله روشن تر بشود.
شاید این واقعیت برای برخی تازگی داشته باشد. لیبرال دمکراسی نمرده است. در آمریکا تعداد مهاجران ساکن تقریبا بالا است. شهروندان مسن خارجی که توان کار کردن ندارند از بیمه و کمک خرج کامل و قابلتوجه دولتی برخوردارند. هزاران ایرانی مسن مانند دیگر مهاجران که در آمریکا کار نکردهاند و دلاری هم مالیات نپرداختهاند، دولت بطور متوسط در حد ۴ هزار دلار در ماه برای آنها تا آخر عمر هزینه میکند. هزینه بیمه بهداشت در آمریکا به ویژه برای افراد مسن بالا است. دولت افزون بر پرداخت صددر صد هزینه بیمه بهداشت این افراد، دکتر و بیمارستان و دارو، مبالغی هم در حد بیش از ۲۰۰۰ دلار پول نقد برای اجاره خانه و کمک هزینه زندگی برای آنها می پردازد. امکانات رفت و آمد رایگان برای خرید یا رفتن به دکتر یا دیدار اقوام و غیره از خانه و برگشت فراهم میکند. اگر به جای رفتن به خانه سالمندان فرزندان بپذیرند از آنها در خانههای خود نگهداری کنند به آنها نیز دستمزد میپردازند. افزون براین امکانات، میتوانند با ثبت نام در “مراکز روزانه نگهداری از بزرگ سالان” همراه با سرویس رفت و برگشت رایگان، دو وعده غذای گرم و امکانات سرگرمی های متنوع از آنها نگهداری کنند. حتا برای حمام کردن این افراد کارگر ویژه میفرستند؛ و برای مراقبتهای دائمی هفتهای یک روز نرس به خانهشان. شما قاعدتاً از یک سیستمی که فقط مسالهاش سود و سرمایه است انتظار ندارید چنین خدمات رایگانی را برای افراد خارجی فراهم کند. این افراد در کشور خود ذرهای از این امکانات را نمیداشتند.
لیبرال دمکراسی به حقوق انسانها هم احترام می گذارد. اینکه میلیونها نفر از کشورهای جهان سوم به غرب مهاجرت میکنند و به چین و روسیه نمیروند، جز آزادی و دمکراسی، به دلیل امکانات و مراقبتهایی انسانی و حقوق بشری نیز هست. این گونه حقوق و حمایت انسانی در جامعهای مانند آمریکا جا افتاده است.
برخی ممکن است فقط بخش خالی لیوان را نگاه کنند و بگویند سرمایهداری مهاجران را برای کارشان میپذیرد. اما نمیگویند که کار کردن برای این خارجیها هم خود نعمتی است. شک نیست که نژادپرستان، و گروههای ضدخارجی و محافظهکاران با این سیاست دولت شدیداً مخالفاند. حتا از ۱۹۸۰ که سیاستهای خصوصیسازی بخشهای نا کارآمد دولتی درآمریکا آغاز شده، تمام دولتها در آمریکا چه دمکرات چه جمهوریخواه از سیاست حقوقی لیبرالی پشتیبانی کردهاند. من فکر میکنم اینگونه امکانات حقوق بشری در کشورهای اروپایی به ویژه کشورهای اسکاندیناوی بیشتر از آمریکا است. سخنم این است که پدیدهها را نباید سیاه وسفید نگاه کرد و مشکلات غیره منتظره ناشی از بیماری اپیدمیک و جهانی را به حساب نئولیبرالیسم و سرمایهداری گذاشت و تخطئه کرد.
با احترام، کاظم علمداری
■ جناب هومن دبیری گرامی،
بسیار سپاسگزارم که اطلاعات تازه و بسیارآموزنده در باره سوئد و سیاست هایش از گذشته تا به امروز نوشتید. از برخی از این نکات ظریف با خبر نبودم.
میدانستم که سیاست دولت نروژ در مورد ذخیره درآمد نفتی بسیار حسابشده و عقلانی و سازنده است و میتوانست الگویی برای دیگر کشورهای نفتی، به ویژه ایران باشد. متأسفانه جمهوری اسلامی به جای استفاده عملی از این الگو، درآمد نفت را بیحساب و کتاب در حوزههای نظامی، شیعهگستری و مقابله با آمریکا هزینه کرده است.
در مورد مشکل کرونا در سوئد شما نوشتهاید: “در مورد بحران کرونا نیز استراتژی خاصی را انتخاب کرد که با دیگر کشور های اسکاندیناویا متفاوت ست. بر اساس این استراتژی میبایست سالمندان از ابتلا به ویروس کرونا خودداری کنند و سایر شهروندان از تماس با آنها جلوگیری کنند تئوری ولی در «عمل» اقدامات و تمهیدات لازم و امکانات پیشگیری نه در منازل و نه در بیمارستانها و خانههای سالمندان و مراقبتهای بهداشتی وجود نداشت.
برداشت من از این ارزیابی شما این است که تفاوت در سوئد را نیز می توان به دلیل نقص و خطای مدیریتی رفع بحران دانست.
با احترام، علمداری
■ جناب استاد علمداری با سلام مجدد.
همانطور که برداشت فرمودید سوئد در بکار بردن و اجزای استراتژی «اداره بهداشت بیماریهای مسری مردم» بخصوص در استکهلم بدلایل مختلفی ناتوان بود. که می توان در چند حوزه دلایل نا کارآمدی را بحث کرد.
۱- تا امروز ۱۶ ماه مه ۱۸۲۲ نفر از کل قربانیان ( ۳۶۴۶ نفر) در سوئد ساکن شهر استکهلم بوده اند ( حدود ۵۰ درصد)
۲- مطابق آمار قربانیان کرونا، ۱۴۹۵ نفر بین ۸۰ تا ۸۹ ساله - ۹۰۱ نفر بالای ۹۰ ساله - ۸۱۵ نفر ۷۰ تا ۷۹ ساله - ۲۶۳ نفر ۶۰ تا ۶۹ ساله - ۱۱۲ نفر ۵۰ تا ۵۹ ساله - ۳۶ نفر ۴۰تا ۴۹ ساله - ۱۴ نفر ۳۰ تا ۳۹ ساله - ۱۰ نفر زیر ۳۰ ساله.
نخست مرگ و میر سالمندان در استکهلم بیشتر در بین خانوادههای پر جمعیت مهاجر نشین در بعضی مناطق شهر سر و صدای زیادی کرد.، به تدریج شیوع کرونا در در خانه سالمندان و بیمارستانها مطرح شد که بیشترین تلفات را داشتهاند. در ضمن ۲۰ در صد از خانههای سالمندان توسط بخش خصوصی اداره میشود. تمام بحثها و خبرها حکایت از غافلگیری سیستم بهداشت و درمان استتکهلم و سایر شهرهای سوئد می کند که نتوانستند مانع ورود ناقلان ویروس کرونا به بیمارستانها و خانه سالمندان شوند. در دانمارک با تست ویروس کرونا توانسته اند مبتلایان را شناساپی و جداسازی نمایند که در صدر کشورهای جهان قرار دارند زیرا از ۱۰۰۰ نفر دانمارکی بیش از ۵۰ نفر آزمایش شدهاند.
در سوئد هرگز مهد کودکها، کودکستانها، دبستانها و راهنمائی تعطیل نشدند. حتی مسافرانی که از ایران، ایتالیا، اتریش و سایر کشورهای شناخته شده بخاطر شیوع ویروس کرونا به سوئد بر گشتند قرنطینه نشدند. کسانی که علائم ویروس کرونا در بدنشان بروز کرد با مراجعه به بیمارستانها پذیرفته نشدند. در ضمن در بعضی بیمارستانها که کارکنان را تست ویروس کرونا کردند وقتی جواب مثبت گرفتند آنها را فقط به خانه فرستادند و خواستند که خود را قرنظینه خانگی کنند.
بحثها و انتقادها داغ ست. واقعیت این ست که در سیستم بهداشت و درمان سوئد اعم از بخش عمومی که مالک آنها دولت، استان یا شورای شهر میباشد یا آن بخشی که مالک خصوصی دارند هر روز در باره کمبود وسائل و تجهیزات مورد نیاز بیماریهای ویروسی و اپیدمی صحبت میکنند. هنوز در مورد تست ویروس کرونا کار شایان توجه صورت نگرفته ست. معلوم نیست که ماسک و دهان بند لازم ست یا لازم نیست؟ در اینجا بخاطر کمبودها و مشکلات کم و زیاد ناشی از بوروکراسی مزمن که همیشه در دولت رفاه وجود داشته، بدیل خصوصیسازی موجب رقابت نشد و بخش عمومی هم همانطور که جناب بهرور بیات اشاره کردند بهنظر نگارنده در مقابل بخش خصوصی قافیه را باخت.
پزشکان، پرستاران و کارکنان بخش عمومی حقوق بگیرند ولی میبینند که در کلینیکها و بیمارستانهای خصوصی همان کار پزشکی و درمانی مشابه بسیار سود آور ست.
تا زمانیکه در دولت رفاه اصلاحات مفید و پیشرفتهای لازم صورت نگیرد. خصوصیسازی به صورتی که در سوئد اعمال شده فقط مالیاتی که مردم پرداخت کردهاند بجای اینکه در بخشهای مختلف دولت رفاه برای نیازهای جامعه خرج شود از راههای قانونی بهعنوان «سود» به بخش خصوصی سرازیر میشود. چیزی که رئیس جمهور فرانسه آقای مکرون به آن شدید انتقاد کرد. که در امور غذائی، آموزشی و بهداشت و درمان دولت نباید همه چیز را به بخش حصوصی بسپارد (نقل به مضمون)
با احترام هومن دبیری