ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 05.05.2020, 23:30
«مژدگانی که گربه عابد شد!»

شهریار هندی

هنگامی که جاه‌طلبی‌های فزاینده سر لشگر فضل‌الله زاهدی، که با ایفای نقشی نیم‌بند در کودتای ۲۸ ‏مرداد نخست‌وزیری را عهده‌دار گردیده بود، از حد گذشت و اختلافات وی با شاه به عاملی مزاحم ‏در ایجاد ساختار پساکودتای مورد نظر ایالات متحده و انگلستان در ایران مبدل گردید، غرب با ‏پرداخت دستخوشی گزاف به وی از طریق کمپانی‌های نفتی بابت قرارداد ۱۳۳۳ و انتصاب او به عنوان ‏نماینده دايم ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل، او را روانه سویس نمود و از طریق این تبعید ‏محترمانه، عذر او را از صحنه سیاسی ایران خواست. وی بخشی از دریافتی مورد بحث و نیز مبالغی ‏را که قبلا از محل کمیسیون خرید اسب‌های مجار برای ارتش به دست آورده بود در بانکهای سویس ‏سپرده‌گذاری نمود و بخشی را نیز به خرید ویلای مجللی در «مونترو» در کنار دریاچه لمان و در ‏نزدیکی لوزان اختصاص داد و تا پایان عمرش در سال ۱۹۶۳ در آنجا زیست. این همان ویلایی است ‏که پسرش اردشیر امروز در آن روزگار می‌گذراند.

شرح سوابق موثر فضل‌الله زاهدی در سرکوب اقلیت‌های قومی در دوران پهلوی اول و نیز عیاشی‌های بی‌حد و حصر و مظالم وی در دوران زندگی شخصی، کاریر نظامی و مانور‌های سیاسی‌اش از ‏این مقال خارج است. آنها را می‌توان در منابع مرتبط دیگر یافت. مضافا اینکه هدف این مقاله نه ‏زاهدی پدر بلکه زاهدی پسر است.

زاهدی پسر (اردشیر)، علیرغم اخراج محترمانه پدر از سپهر سیاسی ایران، روابط خود را با پهلوی ‏دوم و بویژه با محافل ذی‌نفوذ ایالات متحده و انگلستان حفظ نمود و علیرغم ازدواج ناموفق با شهناز ‏همواره مورد توجه شاه قرار داشت.

وی که تحصیلات متوسطه خود را در بیروت و تحصیل در رشته کشاورزی را در یوتای ایالات متحده ‏گذرانده بود، از معلومات سیاسی چندانی بر خوردار نبود اما در «سیاست بازی» خبره بود. در کاریر ‏شغلی خود از سفیر و وزیر پایین‌تر نداشت و حتی در سال ۱۳۴۷ و متعاقب شایعه برکناری هویدا، ‏از وی به عنوان نخست‌وزیر بعدی نام برده می‌شد. نسبت به سلسله مراتب دولتی و حکومتی بی‌اعتنا ‏بود و بعضا آن را به سخره می‌گرفت. بسیاری، شلتاق‌های بی‌محابا و خودسری‌های ساختارشکن ‏وی را ناشی از روابط تنگاتنگش با محافل ذین‌فوذ و بویژه نهادهای اطلاعاتی غرب می‌دانستند. این ‏روابط به حدی بود که حتی شاه نیز علنا ملاحظه وی را می‌نمود و از طرف‌گیری در اختلافات اردشیر ‏با هویدا، علم، اقبال و سایر مقامات و کادرهای بالای حکومتی پرهیز می‌کرد. چندین بار با هویدا دهان ‏به دهان شده بود و حتی گفته می‌شود یک بار بر گوش علم سیلی نواخته بود!

اردشیر نیز همانند پدر علاقه مفرطی به جنس مخالف داشت. در تنوع‌طلبی «سیره» پدر را مو به مو ‏دنبال می‌نمود! شاید بتوان برای علت اصلی درخواست شهناز برای جدایی حدس متقنی یافت. پس از ‏شهناز دیگر ازدواج نکرد و از تجرد، چه در دوران حضور در ایران و چه در خارج از ایران نهایت ‏بهره برداری را از  «آزادی عمل» خود برد. دستیابی به هر زنی که مورد پسندش واقع می‌شد را ‏حق مسلم خود می‌دانست و اگر طرف، چه مجرد و چه متاهل، رغبت نشان نمی‌داد، با غضب و حتی ‏خشونت و عکس‌العمل فیزیکی وی مواجه می‌گردید. در پایان مهمانی سفارت در واشنگتن چون فائقه ‏آتشین (گوگوش) حاضر نشد پس از اجرای برنامه شب را در سفارت بخوابد با سیلی که اردشیر بر ‏گونه‌اش نواخت روانه هتل محل اقامتش گردید. نقش زاهدی در قتل منیژه دختر ارتشبد حجازی و ‏دوست دختر انوشیروان رزاق‌منش (رئیس وقت اداره گذرنامه وزارت خارجه) تا امروز در‌ هاله‌ای ‏از ابهام مانده است. رزاق‌منش در دادگاه به اعدام محکوم شد اما محکومیتش با یک درجه تخفیف ‏به حبس ابد مبدل گردید و تنها یک سال بعد که آبها از آسیاب افتاد به کمک «منبعی ناشناس» ترتیبات ‏انتقالش به خارج از کشور داده شد.

سفارت ایران در واشنگتن را عملا به عشرتکده تبدیل نموده بود. مهمانی‌های پر ریخت و پاشش در «سالن ایرانی» سفارت، که میلیون‌ها دلار صرف نقاشی‌ها و آینه‌کاری آن شده بود و در آنها حضور هنرپیشگان و پورن‌استارهای آمریکایی بمراتب مشهودتر از دیپلماتها و سیاست‌مداران بود، بارها ‏سوژه مطبوعات ایالات متحده قرار گرفت.

خصلت دیگر اردشیر بددهنی عیان او نسبت به زیر مجموعه کاری و حتی مقامات هم‌سطح خود بود. از ذکر رکیک‌ترین نسبت‌ها به کادرهای حکومتی و وکیل و وزیر حتی در مکاتبات رسمی ابایی ‏نداشت به نحوی که این خصلت آخری حتی صدای ساواک را نیز در آورده بود:‏
چند فقره از هرزه درایی‌های کتبی و شفاهی اردشیر طی دوران تصدی‌اش بعنوان وزیر امور خارجه ‏‏(جملگی مستخرجه از گزارشات ساواک در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷) بعنوان «نمونه»:

«مشارالیه (زاهدی) نسبت به زیر دستان خود با لحن زننده‌ای رفتار نموده و کارکنان وزارت خارجه ‏رضایت کامل از نامبرده ندارند» ‏
سند بیوگرافیک ساواک - مورخ ۱۶/۷/۴۷.‏
‎-‎ طی تلگراف رمز به دکتر غلامرضا تاج‌بخش سفیر کبیر وقت ایران در کویت: «اینقدر از... ‏ون عرب‌ها نخور»

ذیل گزارش رسمی در خصوص عدم تمایل احمد اقبال نسبت به اعزام به عنوان سفیر در کنیا: «این ‏دیوس نمی‌رود دیوس دیگری را انتخاب نمایید» (وزیر دیوث را با حرف «س» نوشته بود!)‏

خطاب به محسن حمزاوی معاون وزارت خارجه در مقابل سایر کارکنان: «در... نت را بگذار» ‏

در ادامه گزارش ساواک از مباحثات محفل کادرهای وزارت خارجه آمده است: «اعلیحضرت همایونی ‏خود از این وضع ناراضی و حتی از آقای زاهدی خوششان نمی‌آید لیکن روی اصل قدرت‌هایی که ‏معلوم نیست و ایشان (آقای زاهدی) بدانها بستگی دارند در پست خود باقی مانده‌اند» ‏

اردشیر حتی پس از انقلاب و ۴۰ سال بسر بردن در قلب اروپا و در اوج سالمندی نیز طی مصاحبه‌های هر چند گاه یکبار خود از هرزه‌درایی دست نمی‌کشد: ‏
«پدرم می‌گفت اگر کسی ازت قرض خواست، بهش یک چیز دیگه (!؟) بده ولی قرض نده». ‏
مصاحبه با بیژن فرهودی – کیهان لندن –مهر ۱۳۹۳ ‏

حال شاید انتظار می‌رفت که چنین کاراکتری، که شنیع‌ترین گونه‌های «ادبیات» چاله میدان در ‏وجودش نهادینه شده بود، علیرغم بی‌سوادی سیاسی، علیرغم عیاشی و زن‌بارگی مفرط، علیرغم ‏چاکرمنشی انزجار آمیز(زانو زدن به هنگام مصافحه با شاه – که آنطور که در خاطرات علم آمده است ‏انتقاد توام با استهزای غربی‌ها را باعث گردیده بود) و علیرغم گاف‌های بی‌شمار و دسته‌گل‌های ‏فزون از حدی که به عنوان مسئول اول وقت دستگاه دیپلماسی کشور به آب داده بود، در سال‌های ‏سرازیری زندگی سر به زیر برده و در ویلای مجلل خود روزگار را به آرامی بگذراند. اما چنین نبوده ‏و نیست. مصاحبه پشت مصاحبه، با کلی‌گویی‌هایی شعارگونه در تطهیر خود و حتی تمجید از  «خدمات» شایان توجه‌اش به ملک و میهن، و این آخری‌ها حمله به آمریکائی‌هایی که «غلط می‌کنند»، و «خیانت» آنهایی که از خارجی‌ها پول می‌گیرند، و از همه جالب‌تر تقدیس سردار سپهبد شهید، ‏که می‌توان حدس زد اگر در چرخش روزگار زمانی او گیر سردار می‌افتاد و یا بالعکس، چه به روز ‏یکدیگر می‌آوردند.

امروز اردشیر۹۲ سال دارد و به گفته خود «پایش لب گور است». هیکلش تا شده و با صندلی ‏چرخدار حرکت می‌کند. شاید پرداختن به امثال او در عمل چوب زدن به مرده تلقی گردد. اما روی این ‏سخن با نسلی است که احتمالا بخاطر نمی‌آورند چنین عناصری چه به روز زندگی مردم و آبروی ‏کشور آوردند. نسلی که امید است با عنایت به تاریخ، و بخصوص تاریخ معاصر این سرزمین، آمال ‏و آرزوهای خود را سامان دهد. ‏

شهریار هندی
‏۵ مه ‌۲۰۲۰ ‏


نظر خوانندگان:


■ آقای شهریار گرامی! شما نقد شخصیت کرده‌اید که البته حق دارید. در این ماجرا و اخبار اخیر پیرامون اظهارات اردشیر زاهدی اما نظر سیاسی وی اصل بوده است که با استدلال نظر او را نقد و رد نکرده‌اید. یک فرد می‌تواند همه آن ایرادها که شما گفته‌اید داشته باشد اما مخالف طرفداران دخالت امریکا در ایران برای تغییر حکومت باشد و حق اظهار نظر سیاسی داشته باشد.
یا احترام، حمید فرخنده


■ جناب فرخنده، از یاد نبریم که زاهدی و پدرش (و به طریق اولی شاه) با دخالت مستقیم آمریکا و انگلیس در ایران به قدرت و مکنت و منزلت رسیدند. در این صورت مخالفت اردشیر با طرفداران دخالت آمریکا در ایران برای تغییر حکومت، جای پرسش بسیار دارد و نوعی خاک پاشیدن به چشم مردم است، به ویژه اینکه وی همواره دخالت سیا در بازگرداندن شاه به قدرت را (به رغم همه اسناد و مدارک تاریخی) رد کرده است. این سخنان را اگر شما و من و دیگر مخالفان کودتای ۲۸ مرداد بگوییم مسموع است، اما نه کسی مثل اردشیر زاهدی با آن سابقه مشعشع‌اش!
شاهین خسروی