.(JavaScript must be enabled to view this email address)
این روزها در کنار شیوع گسترده ویروس کرونا و اخبار دردناک پیرامون قربانیان و مصائب و مشکلات اقتصادی که برای مردم در کشورهای مختلف جهان بوجود آورده است، شاهد پیامدهای حاشیهای اغلب منفی و البته گاه مثبت این واقعه نیز هستیم. هوا بر فراز شهرهای بزرگ و دود گرفته چین و منطقه صنعتی شمال ایتالیا تمیزتر شده است. با رفتن توریستها، حتی دلفینها فرصت خودنمایی در کانالهای شهر ونیز یافتهاند. زمینگیر شدن هواپیماها و کاهش شدید تعداد پروازها در چهارگوشه جهان و فرصتی برای تنفس به آسمانها داده است. حیوانات حیات وحش در چین که وارد چرخه غذایی مردم این کشور شدهاند نیز اکنون تا حد زیادی در آرامشاند. شاید بخشی از ماهیها و دیگر آبزیان نیز از دست کشتیهای ماهیگیری چین که از کف تا سطح دریاها را برای صید جارو میکنند بهخاطر کاهش خرید و مصرف مواد غذایی تولید محصول چین، کمی در آرامش باشند.
تحقیقات نشان میدهد شیوع برخی ویروسها مانند ابولا و کرونا در پی نابودی جنگلها برای توسعه کشاورزی صنعتی و رشد اقتصادی و درنتیجه تحدید منطقه زیست حیوانات وحشی و تهدید زندگی آنها صورت گرفته است:
”از سال ١٩٤٠، صدها میکروب بیماریزا (پاتوژن) در منطقههائی ظهور کرده یا تجدید حیات یافتهاند که پیش از آن هرگز مشاهده نشده بودند. مثلا ویروس ایدز (نقص ایمنی انسانی HIV)، ابولا Ebola در آفریقای باختری یا زیکا Zikaدر قاره امریکا. اکثریت (قریب به ٦٠ درصد) آنها منشاء حیوانی دارند. منشاء برخی حیوانات خانگی یا پرورشی است، اما منبع بیش از دو سوم آنها حیوانات وحشی ست.
نابودی محیط زیست نسل شماری از جانوران را به انقراض تهدید میکند، از آن جملهاند گیاهان طبی و جانورانی که فهرستهای داروئی همواره بر آنها تکیه داشته است. جانورانی که از مهلکه جان سالم بدر میبرند، چاره دیگری ندارند جز این که به فضاهای کوچکی روی آورند که ساخت و سازهای دست انسان برای زیستشان باقی گذاشته است. در نتیجه، احتمال فزایندهای وجود دارد که آنها مرتبا با انسان تماس نزدیک و مکرر داشته باشند و این تماسها به میکروبها امکان میدهد تا در کالبد ما وارد شده و در آن جا از عوامل خوشخیم به عوامل کشنده تبدیل شوند.
یکی از نمونههای بارز آن، بیماری ابولاست. بررسیهائی که در سال ٢٠١٧ صورت گرفته، نشان میدهد که پیدایش این ویروس که منشاء آن چند نوع خفاش بود، در برخی منطقههای آفریقای مرکزی و باختری که قربانی نابودی جنگلها بودند، بیشتر دیده شده است. هنگامی که جنگل را نابود میکنند، خفاشها را مجبور میکنند که روی درختان باغچهها و مزرعههای ما لانه بگذارند. در چنین صورتی، تصور رخدادهای بعدی کار سادهای ست: انسانی با خوردن میوهای از درخت باغش، که از بزاق خفاش پوشیده است، آن را میبلعد یا با تلاش برای شکار و کُشتن این میهمان ناخوانده، خود را در معرض میکروبهائی قرار میدهد که در نسجهای حیوان خانه کردهاند. به این ترتیب است که میکروبهای متعددی که در بدن خفاشها وجود دارند ولی در بدن آنها بیآزارند، امکان مییابند به میان جمعیتهای انسانی رسوخ کنند. برای مثال میتوان از ابولا و نیز نیپاه Nipah (از جمله در مالزی و بنگلادش)، یا ماربورگ Marburg (مشخصا در آفریقای شرقی) نام برد. این پدیده را «گذار از مرز یک نوع به نوع دیگر» مینامند. تولید مثل این پدیده هر قدر هم کم باشد، باز هم به میکروبهای بدن حیوان امکان خواهد داد تا با ارگانیسم بدن ما سازگار شده، به حدی تحول یابند که عاقبت پاتوژن (بیماریزا) گردند.
فقط نابودی محل زیست حیوانات نیست که خطر ظهور بیماریها را تشدید میکند، بلکه شکل جایگزینی این محل زیست نیز در این پدیده تاثیر دارد. انسان برای ارضاء حرص گوشتخواری خود، جنگلهای زمینی به وسعت افریقا را یکسره قطع کرده است تا دام گوشتی [برای ارسال به کشتارگاه] پرورش داده و علوفه آنها را تهیه کند. از میان آنان، برخی راه تجارت غیرقانونی در پیش گرفته، آنها را در بازارهای حیوانات زنده (WET MARKETS) به فروش میرساند. در این بازارها، حیواناتی که معمولا در طبیعت مجاور همدیگر قرار نمیگیرند، در کنار هم قرار داده میشوند و میکروبها به سادگی میتوانند از یک جانور به دیگری انتقال پیدا کنند. این نوع توسعه که در سال ٢٠٠٣-٢٠٠٢ موجب شیوع کروناویروس مسئول اپیدمی سندرم تنفسی شدید sars گردید، شاید منشاء کورونا ویروس ناشناختهای باشد که امروز ما را محاصره کرده است.” [بخشی از مقالهای در لومند دیپلماتیک فارسی]
سالهاست که بشر یا نظام سرمایهداری جهانی از رشد اقتصادی واژهای مقدس ساخته است و برای توسعه آن منابع طبیعی محدود کره زمین را به شکل فاجعهآمیزی مورد بهربرداری قرار داده است و فرهنگ مصرفی و “بخر و دور بریز” کالاهای نه چندان ضروری را تبلیغ و ترویج کرده است. از مصرف بیشتر و بیشتر برای بسیاری ارزش ساختهاند. [البته رشد اقتصادی برای کشورهای سوسیالیسی نیز در اولویت قرار داشت.] حتی اکنون نیز که داس مرگ کرونا کشورها را یکی از پی دیگری درمینوردد، تا چند روز پیش نگرانی برخی سیاستمداران قبل از آنکه اولویت پیشگیری و سلامت مردم باشد، کاهش رکود اقتصادی بود؛ عاملی که باعث شد در برخی از کشورها دیر به فکر بستن مراکز آموزشی و اتخاذ تدابیر محدود کننده رفت و آمد عمومی بیفتند.
اینکه پاسخ کاهش فقر و بیکاری در جهان سوم و کشورهای درحال توسعه، ادامه مصرف و افزایش آن در کشورهای پیشرفته صنعتی باشد استدلالی است که طرفداران رشد و توسعه مهار نشده همواره مطرح کردهاند. میگویند اگر کشورهای توسعهیافته غربی به مصرف کالاهای مصرفی تولید شده در چین و دیگر کشورهای عمدتا آسیایی استفاده نکنند مثلا کارگران هندی و ویتنامی یا چینی بیکار میشوند. بهجای بازنگری اساسی در نظام اقتصادی بیمار و نابرابر جهانی و پیدا کردن راه حلی پایدار برای کاهش فقر در کشورهای توسعه نیافته یا درحال توسعه، بر ادامه همین روند معیوب اصرار دارند. با همین استدلالها سالهاست که حتی برخی کار کودکان را نیز توجیه میکنند.
شیوع کرونا شاید بتوان زنگ خطر دومی نامید که برای پایان دادن به بهره برداری بیرویه انسان از محیط زیست و موجوداتش به صدا درآمده است. زنگ خطر اول با اعلام افزایش دمای کره زمین در پی استفاده از سوختهای فسیلی و افزایش گازهای گلخانهای چندین سال است به صدا درآمده و نزدیک به دو سال پیش با اعتصاب غذای گرتا تونبرگ سوئدی اوج تازهای گرفت.
شیوع کرنا ضربهای تکان دهنده بر انسان مغرور است که میپنداشت طبیعت در کنترل خود دارد. دنیای بعد از کرونا بیشک با قبل از آن تفاوت خواهد داشت. از دینداران متعصب و طرفداران تئوری توطئه که بگذریم، انسانها بعد از پشت سرگذاشتن بحران کرونا در نحوه مصرف و تعامل خود با طبیعت به نحو دیگری رفتار خواهند کرد.