ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 08.03.2020, 23:47
بحران سوریه و بن‌بست جمهوری اسلامی

ماشااله رزمی

ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان روسای جمهور روسیه و ترکیه، پنجم مارس ۲۰۲۰ در مسکو برای برقراری آتش بس در استان ادلب سوریه به توافق رسیدند. طبق این توافق سه ماده‌ای قرار شد از بامداد ششم مارس آتش بس در منطقه برقرار شود و یک کریدور امنیتی ایجاد گردد و ارتش سوریه و نیروهای مخالف سوریه به فاصله شش کیلومتر از شمال و جنوب اتوبان ام۴ که لاذقیه را به سراقب وصل می‌کند عقب نشینی بکنند و نیروهای نظامی ترکیه و روسیه مشترکا از ۱۵ مارس کنترل جاده و حفظ آتش‌بس را درآنجا به عهده بگیرند. البته مساله بازگشت پناهجویان و رساندن کمک‌های انسانی به آنان هم در حاشیه مطرح شده است.

این چهاردهمین آتش بس در جنگ داخلی سوریه است که اغلب بعد ازمدتی توسط رژیم اسد زیرپا گذاشته شده‌اند. طبق این توافق شهر سراقب که محل اتصال اتوبان‌های لاذقیه به حلب و دمشق به حلب هستند در کنترل سوریه باقی می‌ماند و مخالفان اسد قسمت‌هائی از مواضع خود را از دست می‌دهند.

توافق فعلی چندان محکم نیست زیرا اهداف طرفین خیلی از هم دور هستند. ترکیه نتوانسته است بازگشت نیروهای اسد به مواضع قبل از درگیری‌های اخیر را بقبولاند در این توافق بیشتر خواسته‌های روسیه برآورده شده‌اند و ترکیه به حداقل‌ها قناعت کرده است. زیرا ترکیه در عملیات ادلب توجیه محکمه پسند نداشته و همچنین به حفظ مناسبات با روسیه و بازار و توریست‌های روس نیاز دارد و نمی‌خواهد کارت روسیه را برای گرفتن امتیاز از غربی‌ها از دست بدهد.

بشار اسد بعد از گفتگوی تلفنی با پوتین توافق را پذیرفت اما تاکید کرد که به مبارزه با تروریسم ادامه خواهد داد. او می‌گوید وقتی تروریسم سرکوب شد عفو عمومی خواهد داد و تمامیت ارضی سوریه را تضمین خواهد کرد اما با توجه به فاصله‌های زیادی که در جنگ داخلی بین علوی‌ها، سنی‌ها و کرد‌ها ایجاد شده، ایجاد حکومت متمرکز مانند گذشته عملی بنظر نمی‌رسد.

بحران سوریه از دسامبر ۲۰۱۹ در استان ادلب در شمال غرب سوریه ابعاد تازه بخود گرفته بود. این استان که به علت نزدیک بودن به دریای مدیترانه و همجوار بودن با استان لاذقیه پایگاه اجتماعی علوی‌ها و خانواده اسد، موقعیت سیاسی و ژئواستراتژیک ویژه‌ای دارد. از سال ۲۰۱۵ که روسیه وارد جنگ سوریه شد و توازن قوا به نفع دمشق تغییر کرد ادلب به کانون تجمع گروه‌های مسلح مخالف دمشق تبدیل شد، چون با حمایت روس‌ها بقایای گروه‌های مخالف مسلح از استان‌های دیگر به ادلب منتقل شدند که تعداد آنها با در نظر گرفتن خانواده‌هایشان به نیم میلیون نفر می‌رسد. دهها گروه مخالف مسلح در ادلب حضور دارند و گروه جهادی «هیئت تحریر شام»که سابقا جبهه النصره نامیده می‌شد و مورد حمایت قطر بود اکنون قدرت برتر را در استان چهار میلیون نفری ادلب در اختیار دارد.

بعد از درگیری‌های ارتش‌های ترکیه و سوریه در ادلب در هفته آخر فوریه و کشته شدن ۳۳ سرباز ترک در بمباران هواپیماهای روسی، ارتش ترکیه از اول مارس عملیات «سپر بهار» علیه ارتش سوریه را شروع کرد. در اثنای این جنگ ابتدا ایران برای پیدا کردن راه‌حل بحران پیشنهاد کنفرانس سه جانبه ایران، ترکیه و روسیه در تهران را هم توسط جواد ظریف و هم توسط حسن روحانی مطرح کردکه در کادر کنفرانس‌های سوچی قرار می‌گرفت اما این پیشنهاد از طرف روسیه پذیرفته نشد. بعد از آن با تهدید اردوغان که گفت مرزهای ترکیه را برای رفتن پناهجویان به‌طرف اروپا باز می‌کند، فرانسه و آلمان پیشنهاد کنفرانس چهار جانبه ترکیه، روسیه، آلمان و فرانسه بدون حضور ایران را در ترکیه پیشنهاد کردند که آن‌هم به‌نوشته روزنامه لوموند رد شد و نهایتا کنفرانس دو جانبه ترک و روس و مذاکرات شش ساعته روسای جمهور دو کشور روز پنجم مارس در مسکو برگزار شد و بین طرفین برای برقراری آتش‌بس در ادلب توافق حاصل شد و نشان داد که قدرت‌های تصمیم‌گیرنده اصلی در بحران سوریه ترکیه و روسیه هستند و بقیه باید خودشان را با آنان هماهنگ کنند.

در چند سال اخیر بعد از خارج شدن نیروهای امریکائی از سوریه و عدم تمایل امریکا به درگیر شدن بیشتر در بحران سوریه و ناتوانی اروپا در اتخاذ سیاست واحد در خاورمیانه که در کنفرنس امنیتی مونیخ عنوان «وست لس‌نس» یا بطور خلاصه «نه غرب» گفته شد، شکست سیاست‌های کشورهای عربی در سوریه و همچنین به بن‌بست رسیدن سیاست خاورمیانه‌ای جمهوری اسلامی، دولت‌های ترکیه و روسیه خلاء سیاسی ایجاد شده را پرکرده و قدرت‌های تعیین کننده در منطقه شده‌اند.

در خاورمیانه غیر ز اسرائیل سه قدرت منطقه‌ای مطرح وجود دارد که دارای خاک وسیع و حاصل‌خیز، جمعیت زیاد و نیروی کار ورزیده می‌باشند که عبارتند از ایران، ترکیه و مصر. این سه کشور همواره با هم رقابت داشته‌اند اما دهه‌های اخیر ترکیه با رشد اقتصادی چشم‌گیر به شانزدهمین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شده و از رقبای منطقه‌ای خود فرسنگ‌ها جلو افتاده است. این پیشرفت اقتصادی برتری خود را در سیاست نیز نشان می‌دهد.

ترکیه همچنان که در بحران سوریه شاهد هستیم برخلاف گذشته می‌خواهد استقلال عمل خود را نسبت به آمریکا و روسیه حفظ کند و از منافع ملی خود دفاع کند، با هردو ابرقدرت دوست باشد و در رقابت‌های منطقه‌ای حرف اول را بزند. قدرت‌گیری ترکیه در آرایش جنبش‌های اتنیکی منطقه تاثیر خواهد گذاشت و با توجه به اولویت ترکیه در کنترل کردها، به تضعیف مواضع گروه‌های کردی در کشورهای هم‌مرز با ترکیه نیز منجر خواهد شد.

جنگ داخلی سوریه با توافق‌هائی که در پروسه آستانه و سپس سوچی با گفتگوهای روسیه، ترکیه و ایران نسبتا آرام شده بود و سازمان ملل قبول کرده بود که برای خاتمه بحران سوریه و برقراری صلح، قانون اساسی جدید سوریه با شرکت مخالفان حکومت اسد، نمایندگان جامعه مدنی سوریه و نمایندگان دولت اسد در ژنو نوشته شود. اما دولت اسد طبق سیاستهای اعلام شده‌اش نمی‌توانست قانونی را که به مخالفان مسلح مشروعیت شرکت در قدرت بدهد را قبول بکند.

دولت اسد قبلا از روی ناچاری توافق سوچی را پذیرفته بود زیرا احتیاج به تجدید قوا داشت و نمی‌توانست با مواضع مسکو مخالفت کند. بویژه ایران حامی اصلی رژیم بشار اسد از شرکت برای تدوین قانون اساسی کنار گذاشته شده است و نمی‌تواند از خواسته‌های اسد در قانون اساسی دفاع بکند و خود ایران هم احساس می‌کند که بعداز صرف هزینه‌های هنگفت مالی و انسانی، رقبا نمی‌خواهند نقش منطقه‌ای او را بپذیرند و ایران قربانی معامله بین ترکیه و روسیه شده است.

بعد از نه سال جنگ داخلی هنوز بخش شرقی رودخانه فرات در کنترل گروه‌های کرد سوری است که تحت حمایت آمریکا و متحدان آن قرار دارند و نیز مناطق پراکنده‌ای در کنترل بقایای داعش است و با احتساب استان بزرگ ادلب عملا نیمی از خاک سوریه خارج از کنترل دولت مرکزی می‌باشد. در چنین شرایطی نوشته شدن هرگونه قانون اساسی، تقسیمات جغرافیائی موجود را در قانون بازتاب خواهد داد و در بهترین حالت سیستم فدرال برای سوریه درنظر گرفته خواهد شد که روسیه از آن طرفداری می‌کند امادولت بشار اسد با آن موافق نیست.

همراهی جمهوری اسلامی با بشار اسد موجب شد که حکومت دمشق توافق‌های سوچی را که ادلب را منطقه کاهش تنش اعلام کرده بود با کسب موافقت ضمنی روسیه زیر پا بگذارد و ارتش حکومت سوریه حملات سنگین هوائی و زمینی به ادلب را از دسامبر ۲۰۱۹ شروع بکند که تا به‌حال موجب کشته شدن بیش از پانصد نفر غیر نظامی و آواره شدن یک میلیون نفر در پشت مرزهای ترکیه شده است.

نقض توافق‌های سوچی توسط حکومت اسد با مخالفت شدید ترکیه مواجه شد که حامی بخشی از گروه‌های مخالف اسد به نام «ارتش آزاد سوریه» است که واحد‌هائی از آنها در ادلب مستقر می‌باشند. حمله بشار اسد به سربازان و نیروهای مورد حمایت ترکیه عکس‌العمل ارتش ترکیه را به دنبال داشت و جنگ مستقیم بین ارتش ترکیه و ارتش سوریه آغاز شد و ارتش ترکیه با سرنگون کردن هواپیما‌های سوریه ضربات سختی به نیروهای اسد وارد کرد.

در این عملیات ۳۴ نیروی نیابتی جمهوری اسلامی یعنی ۱۸ نفر از گردان زینبیون شیعه پاکستانی، سه نفر از گردان فاطمیون شیعه افغان، دوازده نفر از حزب‌اله لبنان و یک طلبه پاسدار ایرانی به نام سید علی زنجانی که همراه با ارتش اسد جنگ می‌کنند، کشته شده‌اند. این نیروها در غرب و شمال حلب کشته شده‌اند و نه در ادلب به همین جهت گفته می‌شود که توپخانه ترکیه عمدا این نیرو‌ها را هدف گرفته است.

در عملیات اخیر ترکیه در سوریه مواضع گروه‌های کرد سوریه در حسکه نیز مورد حمله قرار گرفته‌اند. بعد از کشته شدن نیروهای نیابتی ایران برای اولین بار جمهوری اسلامی به نام «مرکز مستشاری ایران در سوریه» بیانیه صادر کرد و کشته شدن نیروهایش را توسط ارتش ترکیه تائید کرده و ضمن تهدید به مقابله به مثل، اضافه نمود که قصد درگیر شدن با ارتش ترکیه را ندارد و موضوع را از راه‌های دیپلماتیک پیگیری می‌کند. پس از آن حوزه علمیه قم خبر دفن شدن ۲۱ نفر از گردان‌های زینبیون و فاطمیون را در معصومیه قم اعلام نمود.  مرکز مستشاری وابسته به سپاه پاسداران است و اولین بار است که به نام این مرکز بیانیه نظامی منتشر می‌شود. در گذشته خبرهای مربوط به جنگ در سوریه توسط شخص قاسم سلیمانی اعلام می‌شد که از جمله آنها نامه تبریک سلیمانی به علی خامنه‌ای است که شکست قطعی داعش در ابوکمال را اعلام می‌کرد.

رد شدن پیشنهاد ایران از طرف روسیه برای ادامه گفتگوهای سه جانبه درباره سوریه، شکست سیاسی بزرگی برای جمهوری اسلامی است و نشان می‌دهد که روسیه برای حفظ برتری و دست بالا در مسائل منطقه خواهان ایجاد اختلاف بین شرکای خود است و این در شرایطی است که جمهوری اسلامی هیچ کارت بازی در دست ندارد و نمی‌تواند به ترکیه و روسیه اعتراض بکند زیرا نیروهایش در کنار اسد قرار دارند و توافق سوچی را زیر پا گذاشته‌اند. فراموش نباید کرد که ترکیه تنها مجرای تنفسی جدی جمهوری اسلامی در شرایط تحریم اقتصادی و فشار حداکثری امریکاست و برهم زدن مناسبات به‌خاطر جنگ سوریه به‌معنی بستن این مجرای تنفسی است.

از طرف دیگر جمهوری اسلامی به خاطر  مسائل سوریه نمی‌تواند با ترکیه درگیر شود زیرا سوریه هم مرز با ایران نیست و دخالت ایران در آنجا از ابتدا دلیل قانع کننده حتی برای خود مردم ایران نداشته چه رسد به دیگران و همچنین یک سوم جمعیت ایران ترک هستند و حکومت ایران به این خاطر هم که شده هرگز ریسک مقابله با ترکیه را نخواهد پذیرفت.

شواهد نشان می‌دهد که با کشته شدن قاسم سلیمانی که فرمانده سپاه قدس و هماهنگ کننده عملیات با روس‌ها در سوریه بود و همچنین کشته شدن سردار اصغر پاشاپور فرمانده سپاه قدس در شمال سوریه که در ماه فوریه توسط گروه جبهه النصره ربوده و سر بریده شد، هم سیاست‌های جمهوری اسلامی در سوریه و هم مناسبات میدانی نیروهای سپاه با روس‌ها در سوریه مختل شده است و روسها ایران را به بازی نمی‌گیرند.

سردار اسماعیل قاآنی فرمانده جدید سپاه قدس علیرغم انتصاب سردار محمد حسین حجازی مسئول سابق سپاه قدس در لبنان به معاونت او، قادر نیست اهداف سیاسی و نظامی را همزمان در منطقه عربی پیش ببرد. قاآنی قبلا مسئول سپاه قدس در شرق ایران بود و زبان عربی نمی‌داند و ظاهرا مرکز مستشاری برای کمک به او ایجاد شده است. ضمن اینکه ایجاد مرکز مستشاری می‌تواند به معنی رسمیت دادن به حضور نظامی ایران در سوریه نیز تلقی بشود.

ادامه حضور ایران در سوریه علاوه بر مخالفت مردم که می‌گویند «سوریه را رها کن فکری به‌حال ماکن» از جنبه مالی نیز با مشکل مواجه است. ایران در شرایط تحریمی قادر به فروش نفت نیست و دو سوم بودجه کسری دارد و نمی‌تواند مانند قبل در جنگ پرهزینه فعال باشد. افسران سوری با مستشاران ایرانی مشکل دارند و حملات مداوم اسرائیل به سوریه را تقصیر ایران می‌دانند و اکثریت سوری‌ها هم ایران را باعث ویرانی کشور خود می‌دانند.

دولت سوریه در حال عادی کردن روابط با شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج فارس است تا کمک مالی از آنها دریافت کند و مصر خواهان فاصله‌گیری سوریه از ایران است تا اتحادیه عرب دوباره آن را به‌عضویت بپذیرد. کشورهای غربی شرکت در بازسازی سوریه را به فاصله گرفتن آن از ایران مشروط کرده‌اند.

طی یک سال گذشته تمام نقاط ضعف سیاست خاورمیانه‌ای جمهوری اسلامی آشکار شده و ابهت آن از بین رفته است و دیگر از طرف رقبا و دشمنانش جدی گرفته نمی شود. بعداز عصیان عمومی آبان‌ماه که جمهوری اسلامی بی‌رحمانه صد‌ها نفر از تهیدستان حاشیه شهرها را در خیابانها به گلوله بست، جهانیان متوجه شدند که جمهوری اسلامی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است و شرکت حداقلی مردم در انتخابات گزینشی پارلمان نیز ریزش نیروهای رژیم را بیش از پیش آشکار نمود.

قبل از عصیان آبان، مخالفت با سیاست‌های جمهوری اسلامی در لبنان و عراق جنبه عمومی پیدا کرده بود و محور مقاومت و هلال شیعه عملا شکاف برداشته بود و سیاست خارجی فلسطین‌محور جمهوری اسلامی شعار بی‌محتوا شده بود. زیرا دو سال است که اسرائیل مواضع سپاه و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را با موافقت روس‌ها در سوریه بمباران می‌کند ولی جمهوری اسلامی نه بطور مستقیم و نه از طریق نیروهای نیابتی‌اش قادر به عکس‌العمل و جلوگیری از این حملات نیست.

تحریم‌های بین‌المللی و فساد ساختاری و ناکارآمدی رژیم که نارضایتی عمومی ایجاد می‌کنند موجب می‌شوند که تمام هم‌وغم سران رژیم به کنترل و سرکوب مردم در داخل کشور معطوف شود و در خارج از کشور در انزوا بماند.

عقل و منطق حکم می‌کند که جمهوری اسلامی برای حفظ نظام که آن را اوجب واجبات می‌داند، در سیاست خارجی خود تجدیدنظر کند زیرا سیاست خارجی مبتنی بر رویاروئی با جامعه جهانی پاشنه آشیل و علت اصلی تحریم‌های اقتصادی و فشار‌های بین‌المللی علیه ایران است اما تجدیدنظر یا تغییر موضع در سیاست خارجی زمانی موثر و واقعی خواهد شد که با تغییر جدی در سیاست داخلی همراه گردد امری که با ساختار موجود جمهوری اسلامی غیرعملی به‌نظر می‌رسد.

سران جمهوری اسلامی و رهبری آن تجربه اتحاد شوروی را دارند و می‌دانند که انجام اصلاحات در نظام‌های توتالیتر آغاز پایان آنهاست. در مجلس دوم، مهدی بازرگان خطاب به‌ هاشمی رفسنجانی که رئیس مجلس بود گفت: فضای سیاسی را باز کنید و بگذارید مردم نفس بکشند و رفسنجانی جواب داد: «ما اشتباه شاه را تکرار نخواهیم کرد، شاه فضای سیاسی را باز کرد و ما ازآن فضا استفاده نمودیم و شاه را سرنگون کردیم». در چهل سال گذشته این طرزتفکر حاکم بوده است

ماشااله رزمی ۷ مارس ۲۰۲۰ ــ پاریس


نظر خوانندگان:


■ آقای رزمی، از ارائۀ مقالۀ پُرمحتوی شما بسیار متشکرم.
با احترام، مجید امینی


■ مرسی از این تحلیل منطقی، شاد و موفق باشید.
ایرانی


■ از هم میهن گرامی آقای رزمی برای نوشتن این مقاله واقعبینانه، تحلیلی و مکشوف تشکّر می‌کنم. رهبران ایران از فجایعی که در سوریه مرتکب شده‌اند بنام دین دفاع می‌کنند، حال آنکه بشار اسد و پدرش در هیچ زمانی استبداد جنون آمیز خود با ارجاع به دین توجیه نکرده‌اند. حزب بعِث سوریه یک تشکیلات فاشیستی است که با اخلاق و معنویّت بیگانه است. ماهیّت مشترک ولایت فقیه و حزب بعث، علیرغم اختلافی که در زبان و تبلیغات آنان وجود دارد، خود شیفتگی، مطلق اندیشی و دشمنی با حقوق بشر است.
با احترام، منصور فرهنگ