از انقلاب مشروطیت تاکنون زنان ایرانی علیه استبداد، سنت و قوانین مردسالار و ارتجاعی کشور پیکار و برای بدست آوردن حقوق برابر تلاش کردهاند اما در کتابهای تاریخی مردانه صد و چند ساله اخیر، از جنبشهای زنانه کمتر یاد شده است.
در دوره قاجار، سواد آموزی زنان بیهوده و خطرناک سنجیده میشد. تفکیک جنسیتی با اندرونی و بیرونی بودن خانهها و پیاده روهای زنانه و مردانه تحقق مییافت که مکان زنان را در خانه و بویژه آشپزخانه تثبیت میکرد. با این حال زنانی بودند که علیه سنتهای مردانه شوریدند. قرة العین زنی بهایی از انجمله بود که با کنار زدن روبندهاش در میان پیروان باب غوغا بپا کرد و در سال ۱۲۳۱ در تهران اعدام شد.
جنبش مشروطیت زنان را علیه استبداد به خیابانها کشاند که در پیروزی این انقلاب به اشکال گوناگون سهیم شدند. با تشکیل مجلس اول، زنان در جنبش ملی شرکت کردند و از جمله با گرو گذاردن جواهراتشان به تشکیل بانک مرکزی یاری رساندند.[۱] همزمان تلاش زنان برای بدست آوردن حقوق اجتماعی شان در جریان بود. در تصویب قانون اساسی نامه یکی از زنان به مجلس ارسال شد که خواستار حمایت این نهاد از تشکیل مدارس و اجتماعات زنان میگردید. در سال ۱۲۸۶ گروهی از زنان با گردهمایی در تهران و گذراندن قطنامهای از جمله بر پیشبرد حقوق زنان، ایجاد مدارس دخترانه تاکید داشتند. این در حالی بود که شیخ فضل الله نوری علیه تشکیل مدارس دخترانه فتوایی صادر کرد.
با وجود مشارکت همه جانبه زنان در پیروزی انقلاب مشروطه، قانون اساسی مشروطه حقوق اجتماعی و فردی زنان را به رسمیت نشناخت و آنان را همراه با مهجوران و مجرمان از حق رای محروم ساخت. اما تلاش زنان برای دست یابی به حقوق ابتدایی شان ادامه یافت. در سال ۱۲۸۹ حدود ۱۲ انجمن زنان در تهران فعال بود و در اثر کوششهای آنان در همان سال، بنا بر گزارش تایمز لندن، ۵۰ مدرسه دخترانه در تهران تشکیل شده بود. در مجلس دوم تقاضای زنان برای حق رای، نقریبا همزمان با زنان انگلیس، توسط حاج وکیل مطرح شد که با مخالفت روحانی مشهور حسن مدرس روبرو گردید که به باورش ” خداوند قابلیت در اینها (زنان) قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب را داشته باشند. “[۲]
در زمان رضا شاه از جمله مدرن شدن دستگاه قضایی، آموزشی و دولتی شدن اوقاف تا حدود زیادی به دین زدایی از نهادهای همگانی انجامید و نفوذ و قدرت روحانیت را کاهش داد. با اینحال در قانون مدنی کشور که در سال ۱۳۰۷ به تصویب مجلس رسید، تبعیضهای حقوقی (ارث، طلاق، حق چند زنی مردان و غیره) علیه زنان حفظ گردید.[۳] کشف حجاب از جمله اقدامات پررنگ رضا شاه بود که بحث برانگیز شد.
این اقدام از جمله خواستههای تجدد خواهان و برخی از شاعران آن زمان از جمله عشقی، عارف قزوینی و ایراج میرزا بود که مورد استقبال مجلههای زبان زنان و جهان زنان نیز قرار گرفت.[۴] البته کشف حجاب از دهه اول روی کارآمدن رضا شاه به طور خود جوش در میان زنان کنشگر طبقه متوسط و بالا آغاز شده بود هرچند در خیابانها مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند.[۵] بنابراین اجرای آن زمینه اجتماعی داشت که به باور نوشین احمدی خراسانی، کشف حجاب زندگی سنتی (اندرونی) زنان را بهم ریخت.[۶] هرچند کشف اجباری حجاب با زور و خشونت همراه بود و حقوق فردی و اجتماعی بسیاری از زنان سنتی طرفدار حجاب را پایمال کرد اما امکان داد که زنان ایرانی به پهنه همگانی و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ورود کنند. در این دوران با تشکیل دبیرستانهای مختلط و ورود دختران به دانشگاه تهران، تفکیک جنسیتی شکسته شد.
تاریخ ایران در دهه بیست شاهد تشکیل سازمانهای اسلام گرا، بازگشت روحانیت و تلاش آنان برای سکولار زدایی از پهنه همگانی است. حزب دمکرات و حزب توده ایران که بزرگترین سازمان سیاسی آنزمان بود تلاشهایی را در مجلس چهاردهم برای تصویب حق رآی زنان آغاز کردند که بی نتیجه ماند. در این دوره “حزب زنان ایران” پایه گذاری شد که افزایش آگاهی زنان و کسب حق رای زنان را در تارک فعالیتهایش قرار داد. در این سالها تلاشهای برابری خواهانه حزب زنان در کنار فعالیتهای تشکیلات دموکراتیک زنان حزب توده گسترش یافت. در سال ۱۳۳۱ در دوره نخست وزیری دکتر مصدق نیز اصلاح قانون انتخابات شامل حق رای زنان در دستور کار قرار گرفت که با مخالفت شدید چندین روحانی از جمله آیت الله بروجردی و با پشتیبانی فداییان اسلام دوباره با سد واپس گرایی دینی روبرو گردید.
پس از کودتای ۲۸ مرداد و با سرکوب احزاب سیاسی فعالیت سازمانهای زنان نیز متوقف شد اما اینبار زنان طبقه حاکمه و نزدیک به دربار حق رای زنان را از شاه مطالبه میکردند. در سال ۱۳۳۷، شورای عالی جمعیت زنان به ریاست اشرف پهلوی پایه ریزی شد که بویژه دست یابی به حق رآی زنان را بعهده گرفت. روحانیون دوباره مخالفت خود را نمایان ساختند و زنان اعلان تظاهرات کردند که با مسافرت نخست وزیر وقت به قم این تظاهرات لغو گردید. در سال ۱۳۳۹ شماری از زنان با تجمع در برابر مجلس سنا بر خواسته خود پافشاری کردند که با وعده و وعید رئیس سنا بجایی نرسید. در دوران نخست وزیری علم، لایحه انتخابات انجمنهای ایالتی و ویالتی تهیه شد که حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان را برسمیت میشناخت. اینبار نیز روحانیون از جمله ایت الله خمینی ورود زنان را به انجمنهای ایالتی و ولایتی مخالف اسلام اعلان نمود. این لایحه سرانجام با فشار اصناف و بازاریان پس گرفته شد. در پی آن ” اتحادیه زنان حقوقدان ایران” همزمان با روز جهانی حقوق بشر طی بیانیهای ضمن احترام به اسلام و مسلمان بودن زنان، از خواست حق رای پشتیبانی مینمود. با این بیانیه جمعیت زنان نیز اعلان تحصن در کاخ نخست وزیری کرد.
با اعلان اصلاحات آمرانه شاه و سرکوب خیزش خرداد ۴۲ به رهبری آیت الله خمینی، حق رآی زنان در قالب شش ماده “انقلاب سفید” به رفراندوم گذاشته شد و زنان پس از ۵۷ سال تلاش و مبارزه به پای صندوقهای رای رفتند.
اصلاحات دیگری که به سود زنان ایرانی صورت گرفت ناشی از اقدامات نزدیکان هیات حاکمه بود که در چهار چوب مدرنیسم آمرانه پهلوی میگنجید. در سال ۱۳۳۶ کمیته حقوقی سازمان غیر دولتی “جمعیت راه نو” که ریاست آن به عهده مهر انگیز دولتشاهی ( اولین سفیر زن ایران) بود، پیش نویس قانون حمایت خانواده را تهیه کرد که ده سال پس از آن به تصویب مجلس شورای ملی رسید. با تصویب این قانون و تکمیل آن در سال ۱۳۵۳، امور مربوط به ازدواج و طلاق به دادگاههای خانواده سپرده شد. در این قانون از جمله طلاق از انحصار مردان خارج و شرایط ازدواج مجدد مردان محدود تر شد. تصویب این قوانین نیز با مخالفت شدید روحانیون روبرو شد.
مخالفتها با خواستههای برابر طلبی زنان تنها ناشی از واپس گرایی دینی نبود و گرایشهای مرد سالارانه نیز دخالت داشت. از این جمله میتوان به اظهارات شاه در مصاحبه با فالانچی اشاره کرد که میگوید “... من [زنان] را دست کم نمیگیرم؛ آنان بیش از همه از انقلاب سفید من بهرهمند شدهاند...ولی اگر بگویم حتی یک تن از آنان مرا زیر نفوذ خود قرار داده است، صادقانه سخن نگفتهام. هیچ کس نمیتواند مرا تحت تآثیر خود قرار دهد، زنها کمتر از هر کس دیگر...[زنان] از نظر قانون (بامردان) برابرند ولی، با پوزش باید بگویم، نه از نظر کفایت، فالاچی با تعجب از شاه میپرسد در این شرایط چرا شهبانو فرح را - در صورت صغیر بودن ولیعهد - نایب السلطنه کرده است. شاه پاسخ میدهد”... [شهبانو] موظف است با شورای [سلطنتی] مشورت کند در حالی که من هیچ الزامی به مشورت با هیچ کس ندارم، و با هیچ کس نیز مشورت نمیکنم. تفاوت را میبینید؟”[۷] با این وجود باید گفت که اقدامات رفرمیستی شاه تحولات گستردهای در شرایط اجتماعی و فردی زنان ایجاد کرد.
پس از پیروزی انقلاب بهمن، روحانیت بنیادگرا در اولین فرصت از راه برقراری تبعیضهای گسترده علیه زنان از اصلاحات مدرنیستی دوران پهلوی انتقام گرفت. لغو قانون خانواده، حجاب اجباری، محرومیت زنان از شغلهای قضایی، “پاک سازی” زنان از سمتهای مدیریتی، تفکیک جنسیتی و غیره از جمله اقداماتی بود که با اجرای قوانین شریعت همخوانی داشت. قانون اساسی اسلامی زنان را از حقوق اجتماعی بیشتری از جمله احراز جایگاه ریاست جمهوری محروم ساخت. در سالهای بعد بتدریج دایره تبعیض علیه زنان تنک تر شد. سهمیه بندی برخی از رشتههای تحصیلی در دانشگاهها، ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها، بازنشستگی زود رس زنان از مشاغل دولتی از آن جمله است.
جالب این جاست که در صدر مشروطیت زنان مشتاق به شرکت در مبارزه مسلحانه علیه استبداد صغیر ناچار بودند با لباس مردانه به صف مجاهدین به پیوندند. پس از یک سده دختران ایرانی در دوران ولی فقیه دوم نیز ناچارند برای دیدن بازیهای تیم فوتبال مورد علاقه شان از همان روش بهره جویند.
زنان پس از انقلاب در پیکار علیه تبعیضهای گوناگون از پشتیبانی موثر بسیاری از سازمانهای سیاسی چپ محروم بودند. برخی از این سازمانها با عمده کردن ” مبارزه ضد امپریالیستی” اقدامات ارتجاعی نظام دینی علیه زنان و نقض آزادیهای دمکراتیک را نادیده و یا کم اهمیت میسنجیدند.
برخلاف تلاشهای نظام دینی در نگه داشتن زنان در خانه از راه محدود کردن مشارکت اجتماعی آنان و نیز سرکوب سازمانهای مستقل زنان، پیکار برابری خواهی جنسیتی در حال حا ضر بصورت فردی در جریان است که نوشین احمدی خراسانی آنرا ” ناجنبش”[۸] نامیده است. نافرمانی مدنی بسیاری از زنان شهری علیه حجاب اجباری، شمار حداقل پنجاه درصدی دانشجویان دختر در دانشگاههای کشور، مشارکت گسترده در اعتراضات شهری علیه استبداد دینی، شمار بالای زنان زندانی سیاسی شامل کنشگران حقوق بشر، فعالان حقوق زنان و محیط زیست، مبارزه خستگی ناپذیر برای ورود به ورزشگاهها و سرانجام مشارکت گسترده زنان شهری در مشاغل آزاد که سنتا در اختیار مردان قرار داشت از جمله جلوههای مبارزه مستقل برابری خواهان زنان در شرایط ویژه تسلط استبداد دینی است.
۸ مارس به تمام زنان مبارز ایرانی مبارک باد.
اسفند ۹۸
mrowghani.com
—————————————
[۱] - ژانت آفاری، زن در دوره قاجار و انقلاب مشروطه، ۷۷ mrowgahani.com
[۲] - تآثیر حق رای بر جنبش برابر خواهی زنان، سایت ملی مذهبی، ۲۸ ژانویه ۲۰۱۳
[۳] - یرواند اوانسیان، تاریخ مدرن ایران، ۱۶۴
[۴] - محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت در ایران، ص. ۱۲۰ mrowghani.com
[۵] - Haideh Moghissi, Populism and Feminism in Iran, (The Macmillan Press Ltd, ۱۹۹۴), ۳۹
[۶] -نوشین احمدی خراسانی، حجاب و روشنفکران، ناشر موالف، ۱۳۹۰ ،ص. ۳
[۷] - یادداشتهای علم جلد جلد اول پانویس ص ۱۱۴
[۸] - گفتگوی مجله زنان با نوشین احمدی خراسانی: شبه فمینیسم رو دروی انیشه ورزی فمینیستی، ۷ اکتبر ۲۰۱۹
■ نویسنده گرامی چندین مرتبه از اصلاحات امرانه پادشاهان پهلوی در برداشتن حجاب و اعطای آزادی و حق رای به زنان نام بردهاند. حتی با خواندن همین مقاله متوجه میشویم با قدرتی که روحانیت شیعه داشت و دارد مگر راه دیگری هم بود که بشود برای زنان کاری کرد و دیدیم که پس از انقلاب همه آنها بجز رای دادن زنان که مورد نباز رژیم جدید بود از انها پس گرفته شد.
پیروز
■ دوست عزیز با سپاسگذاری از واکنش شما نسبت به مقاله من
اما در پاسخ به پرسش شما نخست از نحوه اجرای کشف حجاب شروع کنم که با حضور پلیس در خیابان ها و چادر از سرکشیدن زنان و اجبار کارمندان دولت به خروج از خانه با همسران بیحجاب به اجرا گذارده شد. این شیوه سبب شد که زنان بسیاری حتی برای چندین سال از خانه خارج نگردند و مردانی زنان خویش را طلاق دهند که “ننگ” بیحجابی زنانشان را تحمل نکنند! پس از خروج اجباری رضا شاه از ایران و ورود متفقین به کشور زنان سنتی مجددا به پوشیدن حجاب رو آوردند. در صورتیکه اگر رضا شاه به سیاست مشت آهنین علیه سازمانهای موافق اصلاحات مدرنیستی روی نمیآورد و به جای کشف اجباری حجاب تنها با کمک پلیس از زنان بیحجاب در خیابان ها حمایت می کرد که مورد اذیت و آزار متعصبین قرار نگیرند، جامعه به تدریج با فرهنگ مدرن آشنا می شد و کشف حجاب بجای امری بودن با موافقت نسل جوان به تدریج جا می افتاد و حقوق زنان محجبه نیز رعایت می شد. آیا میان کشف اجباری حجاب و حجاب اجباری جمهوری اسلامی تفاوتی وجود دارد؟
در زمان محمد رضا شاه هم همین روش اجرا شد. اصلاحات از بالا بدون مشورت با جامعه مدنی و احزابی که سرکوب شده بودند به اجرا درآمد. تفاوت محمد رضا شاه با پدرش در این بود که رضا شاه فعالیت و دخالت روحانیت را تا حدود زیادی محدود کرد اما شاه با وجودی که خمینی را تبعید کرده بود به روحانیت پروبال داد و از گسترش مذهب در جامعه استقبال میکرد زیرا هم روحانیت و هم پادشاه در دشمنی علیه نیروهای چپ و کمونیسم اشتراک نظر داشتند. بهمین سبب شاه در به قدرت رساندن روحانیون نقش مهمی ایفا کرد که در مقاله ” چگونه شاه روحانیون را به قدرت رساند” و در ایران امروز به چاپ رسید شرح دادهام از انجا که شاه رابطه تنگاتنگی با امریکا داشت، اصلاحات امرانه مدرنیستیاش با وجودی که به سود زنان بود با برچسب اصلاحات آمریکایی روبرو شد. به همین سبب حتی زنان روشنفکر بسیاری با حجاب در تظاهرات ضد دیکتاتوری انقلاب بهمن شرکت کردند که پرداختن به آن از دایره این گفتگو خارج است.
به امید روزهای بهتر درایران
م- روغنی