۱۱۳ سال پیش (۱۲۸۵ شمسی) فرمان مشروطیّت صادر شد و بدنبال آن برای نخستین بار در تاریخ ایران قانون اساسی پدیدار گشت، و بر بنیان آن نظام سیاسی و نظام قانونگذاری مبتنی بر ارادهی مردم ایران، امّا در نوشتار، ثبت گردید. مشروطیّت در صدد بود تا برای نخستین بار [دستکم در ایران بعد از اسلامیزه شدن] دو بنیان سیاسی عصر نوین یعنی «ملّت» و «دولت» را در جامعهای آسیائی و با فرهنگی مطلق دینی و استبدادی، عینّیت و واقعیّت بخشد. امّا به به رغم چند جنبش و خیزش و شورش و انقلاب خونبار در طول یک سدهء اخیر و از میان رفتن دهها و دهها هزار انسان ایرانی و به رغم تلاشهای فکری جدّی شماری از اندیشه ورزان ایرانی به ویژه در آستانه و در متن انقلاب مشروطه، امّا این دو بنیان ساختار سیاسی عصر نوین، یعنی «ملّت» در مفهوم nation و «دولت» در مفهوم Etat، عینّیت و واقعیّت نیافت. به سخنی ایرانیان نتوانستند مفهوم «دولت» و «ملّت» یا (دولت ملت) را واقعّیتت بخشند. شوربختتر و فاجعهبارتر آنکه ۷۲ سال بعد از استقرار مشروطه و به سال ۱۳۵۷، ایران در پی انقلابی که جهاننگری شیعی با محوریّت «ولایت» آن را تغذیه میکرد، و با رهبری فقیهی شورشی و با ذهنیّت اسطورهزدهی شیعی، به مغاک تاریخ تیره خود و عصر آغازین اسلام پرتاب گردید.
امروز و در پی سقوطهای بیشمار سیاسی و فکری یک سدهء اخیر، امّا در جای جای ایران نسبت به تغییر سیاسی و گذر از سنت فکری دینمدار و استبدادهای تاریخی پنهان و آشکار، خیزشی به چشم میآید. بنظر میرسد که امروز ایرانیان به نظامی سیاسی میاندیشند که آن نظام، زندگی زمینی و تمام ملزومات زندگی فردی و اجتماعی دنیوی را در همهی عرصههای سیاسی و اقتصادی و حقوقی و آموزشی و فرهنگی برای همگان تامین کند. به نظر میرسد که ایرانیان نظامی سیاسی و «دولت»ی را میخواهند که برآمده از خواست و ارادهی خردبنیاد جمعی باشد. به احتمال ایرانیان به تغییری سیاسی میاندیشند که از درون آن و به ضرورت باید «دولت»ی متولّد شود که پاسدار کلیّهی آزادیهای فردی و جمعی ایرانیان باشد. لذا و با توجّه به سقوطهای دستکم چهار دههی اخیر، اگر در میان ایرانیان نسبت به عناصر بازدارندهی فرهنگ بستهی ایرانی، اسلامی ولو محدود شناختی پیدا شده باشد، باری به نظر میآید که مردم ایران نظامی سیاسی میجویند که از هر باور یا اعتقادی قدسیمدار یا دینی و هر نظامی ایدئولوژیک مطلقگرا و اسارتجو، پیراسته باشد. «دولت»ی میجویند یا باید بجویند که فقط نمایندهی خواست آزاد و خردبنیاد جمعی یا نمایندهی «شهروندان» ایران باشد.
این همه اگر واقعّیت و عینّیت داشته باشد، به نظر میرسد که ایرانیان در این خواست و ارادهء جمعی سیاسی و آزادیخواهی دنیویمدار خود و برای بار نخست و بعد از مشروطه، به بلوغی سیاسی دست مییابند، بلوغی که ساکنان جغرافیای ایران را به مقام «ملّت» میرساند. زیرا و با ابتناء بر این امکان، امروز مردم ایران لزوما در جستجوی مقام «شهروندی» و حقوق «شهروندی» در مفهوم نوین citoyen هستند یا باید باشند. این درک و شناخت نسبت به هویّت «شهروندی» و «حقوق شهروندی» ست که اعضای جامعهی ایران را از تودههائی بیشکل و بردهوار و دست آموز ِارادهی غیر، یعنی از «امّت»، به «ملّت» ارتقاء میدهد. حال امروز و به شرط تحقّق چنین تحولّی مردم ایران «امّت» نبوده و «ملّت» میگردند.
مسئلهی پیش رو چنین است که: جنبش یک صدای امروز ایرانیان در شهرهای بزرگ و کوچک ابتدا گذر از نظام حاکم دینی را میجویند و سپس حاکمیّتی سیاسی را استوار میدارند که حقوق طبیعی و کلیّهی آزادیها را برای همگان تامین کند. آنچه که مردم ایران را در پهنهی جغرافیائی گستردهاش بهم پیوند داده یا میدهد آن، تنها نیازهای مادی و کم بود یا نبود مالی نیست، بلکه آن، آگاهی و درک واقع بینانهشان نسبت به هوّیت انسانیشان است. آگاهی به اهرمهای بازدارنده و سرکوب فرهنگیشان است. پس مردم ایران میتوانند با درک معنای سیاسی «شهروندی» به «شهروندان» ایرانِ یک صدا مبّدل شوند و شرایط آنرا در ایران واقعّیت بخشند. در چنین خیزشی ست که مردم ایران برای بار نخست، خود رهبران جنبش آزادی جوی خویش میگردند. رهبر اصلی خیزش امروز ایرانیان ندای «شهروندی» و تحّقق حقوق شهروندی ست. زیرا تحقق «حقوق شهروندی» ست که جامعهی ایران را به جامعهای (سیویل) نوین مبّدل خواهد کرد. در این میان فردها یا گروههای متشکل سیاسی داخل و خارج ایران هنگامی میتوانند جنبش عمومی را یاری رسانند که تنها و تنها به تحقّق «حقوق شهروندی» ایرانیان بکوشند.
از این رو و برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران خیزش و خواست مطلق سیاسی و زمینی یا سکولر ِایرانیان «تک» صداست و یک هدف بیش ندارد : اینکه امروز مردم ایران یگانه و متحّد مبّدل به «ملّت» میشوند و در کار تحقّق حقوق «شهروندی» خویشاند. شهروندانی که میروند تا در فردای پاشیدن نظام حاکم دینی بر ایران، با تکیه بر حقوق شهروندی خویش «دولت» نوین را خلق کنند. «دولت»ی که شهروندان بنا برحقوق طبیعی سیاسی خویش و بنا بر ارادهی خردبنیاد خویش، حقّ مدیرّیت جامعه را بدو میسپارند. «دولت» مدرنی که از درون جنبش امروز ایران متولّد شود، عمل سیاسی اش تحقّق راستین حقوق شهروندی یعنی کلیّه حقوق طبیعی و واقعیّت یافتن تمامی آزادیهای فردی و جمعی ایرانیان است. برای چنین «دولت»ی ایرانیان شهروندان ایراناند و نه «امّت» اسلامی. چنین دولتی البته «دولت مدرن» یا «دولت قانون مدار» است.
در این نوشتار لازم میبینم ویژگیهای ساختاری مفهوم «شهروند» را به اشاره بنویسم تا خواننده نسبت به معنای آن درک روشنی داشته باشد.
۱ـ «شهروند» کسی ست که بر مبنای اراده یا خواست عقلمدار و آزاد خود، آزاد از هر گونه بینش یا نظامی دینی یا ایدئولوژیک، در زندگی سیاسی کشور خود حضور و دخالت آگاهانه دارد.
۲ـ «شهروند» کسی ست که همراه شهروندان دیگر در پدید آوردن یا نهادن «قانون» [قانون برآمده از درک عقلی و تجربی، آزادانه و بدون دخالت هر نوع قیّم، مثل باورها یا اعتقادات دینی، نفوذ هویّتها یا شخصّیتهای قدسی مدار و......] شرکت دارد.
۳ـ «شهروند» کسی ست که آزادانه و در امنیّت انتخاب میکند و آزادانه و در امنیّت انتخاب میشود.
۴- «شهروند» کسی ست که چون در پیدایش قانون شرکت دارد، به ضرورت ِچنین مشارکتی باید از آن اطاعت کند.
به سخنی شهروندان جامعهای اینگونه فقط تحت سیطرهء «قانون»، قانون برآمده از ارادهی خرد بنیاد جمعی خواهند بود. جامعهای که اعضاء آن شهروندان جامعه نامیده شوند جامعهای «سیویل» یا «مدنی» نامیده میشود. مجموعهای اینگونه از شهروندان جامعه ضمن تحقّق حقوق شهروندی شان، باری به «ملّت» ارتقاء مییابند.
بدین قرار با خیزش درخشان امروز، فرد ایرانی از وضعیّت انفعالی(passive) «امّت» به وضعیّت فعّال (active) «ملّت» تغییر مییابد. ایرانیان «ملّت» میشوند، زیرا خود و خویشتن و با خرد مستقّل خود انسان بودن خویش را تعیّن میبخشند. انسان ایرانی امروز به خود و حقوق طبیعی خود «آگاه» میگردد. انسان ایرانی امروز میداند که ارادهء خردبنیاد او و نه ایمان یا باورش، بنیان مشروعیّت قدرت سیاسی، یعنی حاکمیّت دولت است. میداند که خواست مبدئی ربوبی (خداوند) یا نمایندگان زمینی آن هیچ نقشی در مشروعیّت بخشی به «دولت» ندارد. تحقّق (دولت ملّت) مدرن در ایران حتی نیازی به مظهر یا نماد گذشتهی تاریخی مثل پادشاه هم ندارد. کوتاه سخن آنکه ایرانیان به پا خاستهاند و برپای خویش ایستادهاند و راه تحقّق ارادهی خردبنیاد خود را تا رسیدن به جامعهای آزاد و تحقّق قطعی «ملّت» و سپس پیدایش «دولت» چونان نمایندهء ارادهء «ملّت» ادامه خواهند داد.
پاریس ۲۱ ژانویه ۲۰۲۰
محمد حسین صدیق یزدچی