مشارکت گسترده مردم در تشییع جنازه قاسم سلیمانی پس از گذشت دو ماه از سرکوب وحشیانه معترضین به افزایش قیمت بنزین، بسیاری از ناظران را واداشت تا واکنش تناقضآمیز بخش مهمی از ایرانیان را در برابر رویدادهای گوناگون کشور واکاوند. بیشک تمهیدات گسترده رژیم در برگزاری مراسم تشییع جنازه حکومتی از جمله توپخانه تبلیغاتی رسانههای ولایی و غیر آزاد، تعطیلی کامل ادارات دولتی، مدارس، دانشگاهها، مترو و اتوبوسهای مجانی در تهران و ایستگاههای صلواتی در مسیر تشییع جنازه در بسیج اقشار مختلف مردم نقش مهمی ایفا نمود، اما پرسش اینجاست که تمام شرکتکنندگان، آنطور که حکومتگران مدعیاند، پشتیبان نظام جمهوری اسلامی و تاییدکننده راهبردهای داخلی و خارجی و منطقهای ولی مطلقه فقیه هستند؟
واقعیت این است که گرایشهای مذهبی، میهندوستانه و ناسیونالیستی بخش مهمی از ایرانیان در ۴۰ سال گذشته و بویژه در تشییع جنازه قاسم سلیمانی مورد سوء استفاده رژیم دینی قرار گرفته است. ژریم اسلامی توانسته است با ارائه اطلاعات وارونه و خالی از واقعیت در باره نقش نیروی قدس در منطقه به عنوان “مدافعان حرم” در سوریه و یا “مقابله با دشمن در خارج از مرزها” در عراق و غیره، اهداف بلندپروازانه ولی مطلقه فقیه در منطقه را به منظور تحقق بخشیدن به پروژه “پان شیعیسم” (ام القراء مسلمین) پنهان سازد. اما ویژگیهای این ناسیونالیسم ایرانی کدامست که مورد بهره گیری حکومت دینی قرار میگیرد؟
ناسیونالیسم به نوعی از آگاهی جمعی نسبت به تعلق به “ملت” تعبیر شده است که پدیدآورنده شور و هیجان و دلبستگی به عناصر تشکیل دهنده ملت از جمله نژاد، زبان، سنتها، دین و به طور کلی فرهنگ میگردد. ناسیونالیسم آیینی (doctrine) است که منافع مشترک یک ملت و یا دولت را بر فراز منافع فردی، منطقهای و یا دیگر ملتها ترویج میکند. ناسیونالیسم در شکل افراطیاش فاجعهبار است که نمونه آن در جنگ دوم جهانی با تشکیل “ناسیونال سوسیالیسم” در آلمان به وقوع پیوست. ناسیونالیسم با میهنپرستی متفاوت است. در حالی که میهنپرستی (patriotism) اساسا به معنی دلبستگی نسبت به یک کشور و میل به دفاع آز آن است، آیین ناسیونالیسم افراطیتر است که به شکل وابستگی خللناپذیر افراد و یا جامعه نسبت به یک کشور و یا یک فرهنگ نمایان میگردد. ناسیونالیسم میتواند به ضدیت با راهبردهای چند فرهنگی و خارجیستیزی (xenophobia) در درون مرزهای یک کشور بیانجامد.
در جامعهشناسی گونههای بسیاری از ناسیونالسم از جمله ناسونالیسم مدنی و مذهبی تعریف شده است:
- ناسیونالیسم مدنی: که به ناسیونالیسم لیبرال نیز شناخته شده است شکلی از ناسیونالیسم است که برپایه اندیشههای برخی از فلاسفه، گونهی در برگیرنده (inclusive) ناسیونالیسم را ارائه میدهد که به ارزشهای سنتی لیبرالیسم همچون آزادی، بردباری، برابری و احترام به حقوق فردی پایبند است.
- ناسیونالیسم مذهبی: شکلی از ناسیونالیسم است که بر جنبههای دینی هویتی یک ملت، گروه و یا فرقه بطور افراطی تاکید میکند. ناسیونالیسم مذهبی میتواند در دو جنبه “سیاسیشدن مذهب” و یا “نفوذ مذهب بر سیاست” نمایان گردد[۱]. در حالت اول مذهب مشترک به یکپارچگی ملی کمک میکند. در حالت دوم، نفوذ مذهب در سیاست ایدئولوژیک است و آن هنگامی است که برداشتهای ویژه از ایدههای مذهبی الهامبخش کنشگری سیاسی و حتی نظامی میگردد (گرایشهای بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه) و یا از جنبه حقوقی به تصویب قوانین تبعیضآمیز مدنی بر پایه شریعت علیه زنان، دگراندیشان و اقلیتها میانجامد. ترکیب ناسیونالیسم و مذهب میتواند به رویدادهای تروریستی نیز منجر گردد. بمبگذاری در ساختمان دولت فدرال آمریکا در اوکلاهما در سال ۱۹۹۵ از این جمله است.
ناسیونالیسم شیعه
شاه اسماعیل صفوی برای رویارویی با دو دشمن نیرومند در شرق (ازبکها) و در غرب (عثمانیها) از تمام ابزارها از جمله دگرگونی باورهای دینی ایرانیان بهره جست. تغییر مذهب سنی به شیعه میتوانست ایرانیان را از فرمانپذیری سلطان عثمانی که خود را خلیفه میدانست رها سازد. برقراری تشیع در کشور به عنوان مذهب رسمی که با سنی کشی همراه بود توانست هویت تازهای به ایرانیان ببخشد و اتحاد و استقلال کشور را در برابر امپراطوریهای بزرگ آن زمان نگهدارد. این تحول البته با قدرت گرفتن علمای شیعه بهویژه کرکی (karaky) در دستگاه حکومتی صفویه به اندازهای توسعه یافت که شاه طهماسب طی فرمانی کرکی را “نایب امام مهدی” نامید و خود را “یکی از کارگزاران” وی سنجید.[۲] این دگرگونی تحولات تاریخ معاصر کشور را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است. حتی ریشههای ایدئولوژیک اسلام سیاسی، ساختار قدرت و رقابت میان حاکمان ایران و عربستان را باید در دگرگونیهای دینی آن زمان جستجو کرد.
در دوره سلطنت قاجار و همزمان با ورود استعمار انگلیس و روسیه به کشور و بیکفایتی و فساد استبداد سلطنتی، علمای شیعه از نفوذ و قدرت بیپیشینهای برخوردار شدند. فتوای علما در جنگهای روس و ایران که جنگ علیه “کفار” را واجب میسنجید، اگر چه به از دست رفتن سرزمینهای بسیاری منجر شد اما به عباس میرزا کمک کرد که در حد توان در برابر قوای روس مقاومت کند.
فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی در دوره ناصرالدین شاه نمونه، بارز ناسیونالیسم شیعه است که پس از افشاگریهای روزنامه قانون و روزنامه لیبرال “اختر” علیه قرار داد “رژی” و نارضایتی بازاریان و کشتکاران تنباکو و حتی نگرانی برخی از علما بخاطر از دست دادن منافعشان در کشت، خرید و فروش تنباکو، مورد پشتیبانی گسترده ایرانیان حتی زنان حرم ناصرالدین شاه قرار گرفت که به عنوان اعتراض قلیانها را شکستند.
بهطور کلی مخالفت علما با قراردادهای پادشاهان قاجار با دولتهای استعماری از هراس آنان از بهخطر افتادن موقعیت اجتماعی و سیاسی آنان و “بیضه اسلام” ناشی میشد. برای نمونه ملاکنی یکی از علمای سرشناس دوره ناصرالدین شاه مخالفتش با کشیدن خط آهن از تهران به شاه عبدالعظیم را چنین بیان میداشت: “... راه آھن موجب میشود جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند، با ھجوم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواھد ماند؟ و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یک بار “وا دینا” و “واملتا مگوید”[۳]. همین مجتهد در مخالفت با سپهسالار، آزادی را “کلمه قبیحه آزادی” خواند که مورد بحث روشنفکران در آن زمان بود.
در زمان ملی شدن نفت فراز ناسیونالیسم شیعه با حمایت اسلامگرایان “مدرن” (بازرگان) و آیت الله کاشانی بنیادگرا (و البته مصلحتگرا) از دکتر مصدق برجستهتر گردید. دکتر مصدق آیین ناسیونالیسم سکولار را دنبال میکرد که گرچه تلاشهایش در کنترل استخراج و فروش نفت با ناکامی روبرو شد[۴] اما توانست یکپارچکی ملی را همزمان با مقاومت در برابر خواستههای اسلامگرایان (کاشانی و فدائیان اسلام) مبنی بر اجرای قوانین اسلامی تحقق بخشد.
مخالفت شدید روحالله خمینی با قانون کاپیتولاسیون که مستشاران و شهروندان آمریکا در ایران را از مصونیت قضایی برخوردار میکرد جنبه تازه از ناسیونالیسم شیعه بود که دولت شاه و وابستگیاش به دولت آمریکا را به چالش میکشید. البته این مجتهد با زیرکی دریافته بود که تنها با مخالفت با اصلاحات آمرانه و مواضع ارتجاعی همچون مخالفت با حق رآی زنان نخواهد توانست در میان نیروهای ملیگرا نفوذ لازم را کسب کند. افزون براین وی و روحانیون دیگر از روابط تجاری، اقتصادی و سیاسی شاه با جهان غرب به شدت نگران بودند که میتوانست به کاهش نفوذ اسلام منجر گردد.[5]
اشغال سفارت آمریکا بدست دانشجویان “پیرو خط امام” جنبه ایده ئولوژیک ناسیونالیسم شیعه بنیادگرا را برجستهتر ساخت که کوشیدند پرچم مبارزه با “امپریالسیم آمریکا” را از دست نیروها و بویژه دانشجویان چپگرا خارج سازند و چپ ایده ئولوژیک را نیز به دنبال روی از “خط امام” سرکوبگر وادارند. از زمان اشغال سفارت، ناسیونالسیم شیعه بنیادگرا وارد مرحله تنشزایی با غرب و سرکوب شدید نیروهای سکولار و دگراندیش در داخل گردید که تا به امروز ادامه دارد. از دیگر ویژه گیهای این ناسیونالیسم از جمله مدرنیتهستیزی، واپسگرایی و نفرت کور نسبت به ارزشهای لیبرال و دمکراتیک غربی است که کشور را در انزوای سیاسی و اقتصادی بیپیشینهای فرو برده است.
اگر در زمان دکتر مصدق ناسیونالیسم سکولار قدرت برتر را در دست داشت و اسلامگرایان را در پیکار علیه امپریالیسم انگلیس به پیروی وامیداشت، ناسیونالیسم سکولار سرکوب شده پس از تسلط ناسیونالیسم بنیادگرای شیعه از اثرگذاری بر رویدادهای کشور و روشنگری در باره آن باز مانده است. بدین ترتیب کشتار صدها هزار نفر و آوارگی ملیونها سوری بدست نیروهای بشار اسد با مشارکت نیروهای قدس و قدرتهای جهانی و منطقهای از چشم بخش مهمی از ایرانیان پنهان گردید و یا بهنام “دفاع از تمامیت کشور ” نادیده گرفته شد. و در اینجاست که رژیم ولایت فقیه توانست سلیمانی را به عنوان “سرباز میهن” و “سرداربزرگ شهید” به بخش مهمی از مردم کشور بفروشد. بدین ترتیب تبلیغات سردمداران ناسیونالیسم بنیادگرای شیعه و آیین ناسیونالیسم افراطی در میان بخش مهمی از ایرانیان چنان کاربرد داشت که حتی نویسنده عرفی کتاب کلیدر و سفیر دوران پادشاهی در آمریکا را نیز، بیتوجه به هزینهی دردناکی که مردم سوریه و منطقه پرداختهاند، به ستایش از کارکرد قاسم سلیمانی واداشت.
ناسیونالیسم شمشیر دو لبی است که بهراحتی میتواند به دست ناآهلان فاجعههای تاریخی ببار آورد. ناسیونالیسم شیعه بنیادگرا عامل انزوای کشور، کشتار مردمان منطقه، بیثباتی در این کشورها، سرکوب و تبعیض و رواج فساد و فقر در ایران گردیده است. جدایی دین از دولت اولین گام در پایان دادن به این فاجعه تاریخی است.
آذر ماه ۹۸
mrowghani.com
——————————————
[۱] - Mark Juergensmeyer, Religions Nationalism in a Global Word, Department of Sociology and Global Studies, University of California, PDF file.
[۲] - محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت در ایران، ص. ۳۱، mrowghani.com
[۳] - همان ص. ۸۶
[۴] - به باور نگارنده پافشاری بیش از اندازه دکتر مصدق بر خواستههایش از مهمترین علل ناکامی ناسیونالیسم سکولار در برابر آمپریالیسمها بود که واکاوی جزییات آن از دایره این نوشته خارج است.
[۵] - Richard Cottam, Iran and the United States, A cold war case study,(University Pittsburgh Press, 1988), p. 131