ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 04.01.2020, 16:46
آلترناتیو سیاسی چگونه شکل می‌گیرد؟

آذرخش ایرانی

عنوان اصلی مقاله:
چگونه (ایده‌ی) آلترناتیو سیاسی شکل می‌گیرد و به (نیروی) اپوزیسیون بدل می‌شود؟

هر گاه سخن از تغییر یک نظام سیاسی به میان می‌آید، همواره نخستین پرسشی که مطرح می‌شود اینست که آلترناتیو ‏ما کدامست و با کدام اپوزیسیون می‌خواهیم به آن دست بیابیم؟ در این میان برخی سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی خود ‏را تنها آلترناتیو و اپوزیسیون “واقعی” می‌دانند و بسیاری بر این باورند که در حال حاضر آلترناتیوی در برابر نظام ‏حاکم نداریم و بر همین اساس اپوزیسیونِ یگانه و نیرومندی نیز وجود ندارد. پرسش دیگر این است که آلترناتیو و ‏اپوزیسیون واقعی و غیرواقعی کدام است؟ اما به راستی “آلترناتیو” چیست، چگونه شکل می‌گیرد و چگونه به ‏اپوزیسیون بدل می‌شود؟

آلترناتیو واژه‌ای است فرانسوی که از لاتین می‌آید و در پهنه‌ی سیاسی و اجتماعی به معناهای مختلف به کار می‌رود: ‏شق یا راه حل دوم به جای شق یا راه حل اول، علی البدل، بدیل، گزینه‌ی دیگر، راه دیگر، جایگزین، شخص یا شیوه‌ای که جانشین دیگری می‌شود و مانند آنها. در فرهنگ اروپایی به افرادی که (آگاهانه) متفاوت از اکثریت مردم و به ‏شیوه‌ای دیگر، بویژه زیست محیط محور و یا بسیار ساده زندگی می‌کنند و نیز به جریان‌ها و نیروهای سیاسی‌ای که ‏گرایش چپ دارند، آلترناتیو می‌گویند. آلترناتیو به معنای وسیع کلمه یک ایده، بینش و نگرش دیگر است در برابر ایده، ‏بینش و نگرش حاکم.‏

اما در فرهنگ سیاسی، آلترناتیو به معنی اخص کلمه، به نیروی سیاسی یا نهاد جانشینی گفته می‌شود که بجای نیروی ‏حاکم می‌نشیند و یا نظم سیاسی معینی است که قرار است پس از فروپاشی نظام حاکم جانشین آن شود و مسئولیت اداره‌ی جامعه در همه‌ی امور اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و جز آن را به عهده بگیرد؛ یعنی آن ‏نظم سیاسی نوینی که قرار است جایگزینِ نظم کهن شود.

آلترناتیو همواره با اپوزیسیون همراه است و گاه حتی مترادف با آن فهمیده می‌شود و به کار می‌رود. چرا که بدون ‏آلترناتیو اپوزیسیونی شکل نمی‌گیرد و بدون اپوزیسیون آلترناتیوی به بار نمی‌نشیند. شاید در بهترین حالت بتوان گفت ‏که آلترناتیو ایده‌ای است که در روند مبارزه به نیروی اپوزیسیون بدل می‌شود.‏

اپوزیسیون هم واژه‌ای است فرانسوی که ریشه‌اش در لاتین است و در برابر کلمه‌ی پوزیسیون (وضع، حالت، جایگاه، ‏دیدگاه) می‌آید و در لغت به معنای ضد، ضدیت، همستیزی، رویارویی، مقابله، مخالفت و گروه مخالفِ (وضع، حالت، ‏جایگاه یا دیدگاه حاکم) است و در مفهوم وسیع آن، بویژه در سیاست به معنای کوشش و تلاش سازمان‌ها و احزاب ‏سیاسی مخالف حزب یا دولت یا قدرت حاکم است برای دست یابی به اهدافی در جهت مخالف هدف‌های صاحبان قدرت.‏

اپوزیسیون در فرهنگ سیاسی بسته به اینکه چه نظام سیاسی حاکم باشد، به دو شکل بروز می‌کند: 1) قانونی یا ‏پارلمانی، به عنوان اپوزیسیونِ درون حاکمیت 2) غیر قانونی و زیرزمینی یا انقلابی و به مثابه‌ی اپوزیسیون بیرون از ‏حاکمیت و یا جنبش مقاومت.‏

‏۱)‏ در نظام‌های سیاسی دموکراتیک‌‌ که حکومت پارلمانی دارند و انتخابات آزاد در آنها هست، به حزبی که در ‏برابر حزب حاکم قرار می‌گیرد و خود را برای دستیابی به قدرت در انتخابات بعدی آماده می‌کند تا در صورت ‏بدست آوردن آرای اکثریت مردم در انتخابات آزاد، قدرت سیاسی و اداره‌ی امور کشور را به دست ‏بگیرد، ‏اپوزیسیون قانونی یا پارلمانی می‌گویند. این اپوزیسیون که معمولاً در اقلیت است، به رسمیت شناخته شده و در ‏پارلمان، گروهی را تشکیل می‌دهد که در حالی که خود را وفادار به قانون اساسی آن کشور می‌داند، با ‏سیاست‌های حزب و دولت حاکم در چارچوب قانون مبارزه می‌کند. این اپوزیسیون، خود بر اساس شیوه‌ی ‏رفتارش با حزب و دولت حاکم دو نوع است: الف) مشارکتی ب) رقابتی.‏

اپوزیسیون در نوع اول با دولت همکاری دارد. یعنی یا وظایفی از آن را به عهده می‌گیرد و یا اساساً به نقد ‏سیاست‌های حاکم نمی‌پردازد. اپوزیسیون در نوع دوم، بیرون از دولت جای می‌گیرد و با آن مرزبندی دارد و ‏در تقابل با سیاست‌های جاری، از طریق مبارزه‌ی سیاسی برای کسب قدرت در چارچوب قانون تلاش می‌‏کند.‏

وظیفه‌ی اپوزیسیون، زیر نظر گرفتن سیاست‌ها و عملکردهای دولت و حزب حاکم و نقد و پایش آن است.‏

‏۲)‏ اما در کشورهایی که نظام‌های دیکتاتوری و تمامیت گرا حاکمند و امکان انتخابات آزاد یا انتخابات آزاد واقعی ‏نیست و دولت‌ها در عمل قدرتی ندارند و تنها کارگزاران حاکمیتند، اپوزیسیون به آن دسته از مخالفان یا ‏نیروهایی گفته می‌شود که کل حاکمیت را زیر سؤال می‌برند و قصد سرنگون کردن قدرت حاکم را دارند و از ‏آنجا که در این گونه حکومت‌ها امکان شکل گیری رسمی و قانونی اپوزیسیون در داخل کشور فراهم نیست، ‏اپوزیسیون یا در فعالیت‌ها و جنبش‌های علنی و قانونیِ صنفی و مدنی و کوشش‌ها و کنش‌های هنرمندان و ‏روشنفکران بازتاب می‌یابد و یا به شکل پنهان و غیر قانونی دست به فعالیت می‌زند و یا گاه به ناچار در ‏خارج از حیطه‌ی این حکومت، یعنی در خارج از کشور شکل می‌گیرد و در هر دو صورت به عنوان جنبش ‏مقاومت آشکار می‌شود.‏

اینک بر بنیاد این تعریف‌های کلی از آلترناتیو و اپوزیسیون، برای نمونه به ویژگی‌ها و نشانه‌های آنها می‌پردازم تا ‏بتوانیم از این طریق آلترناتیو و اپوزیسیون واقعی را از غیرواقعی بازشناسیم. من برای این کار، یک حکومت فرضی ‏حاکم را با ویژگی‌های خودش در نظر می‌گیرم و در برابرش آلترناتیو آن را می‌آورم:‏


حکومت فرضی حاکم
الف) قانون اساسی و نظام حکومتی آن بر ایدئولوژی یا ‏دین خاصی استوار است و از این رو نه تنها حقوق اقلیت‌های دینی و قومی رعایت نمی‌شود، بلکه معیارها و ‏موازین ایدئولوژیکِ فراقانونی و یا موازی قانون مدنی در ‏همه‌ی حوزه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی جاری و ‏ساری است.‏
ب) در بالاترین سطح این حکومت، شخصی به نام رهبر ‏یا پیشوا قرار دارد که مستقیم از سوی مردم انتخاب نمی‌‏شود، بلکه نمایندگان آنان او را برمی گزینند. از این گذشته ‏این پیشوا فراتر از قانون ایستاده است و در برابر ‏مسئولیت‌هایی که دارد، پاسخگو نیست. ‏
پ) قوه‌های سه گانه (مقننه (مجلس)، مجریه (دولت) و ‏قضاییه (دادگستری)) از استقلال برخوردار نیستند.‏
ت) سازمان‌ها و احزاب سیاسی و نیز سندیکاها و ‏سازمان‌های صنفی مستقل اجازه‌ی فعالیت ندارند.‏
ث) رسانه‌های آزاد و مستقل وجود ندارند.‏
ج) مخالفان یا منتقدان به نظام و یا دگراندیشان به جرم ‏انتقاد از عملکردهای نظام و دولت و یا دگراندیشی دستگیر ‏وزندانی می‌شوند.‏
چ) نامزدهای انتخاباتی از پیش تعیین صلاحیت شده و ‏انتخابات آزاد وجود ندارد.‏
ح) نظام در اداره‌ی امور کشوری به شدت مرکز گرا و ‏فرمانده محور است.‏
خ) سیاست‌های خرد و کلان نظام در عرصه‌های ‏مختلف، از جمله سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست‌های زیست محیطی و جز آن، نه بر اساس منافع ملی و ‏عدالت اجتماعی، بلکه بر پایه‌ی معیارهای ایدئولوژیگ و ‏منافع گروهی اتخاذ می‌شوند.‏
د) انواع تبعیض‌ها، چه قومی و دینی و چه جنسیتی و جز ‏آن بر همه‌ی عرصه‌های زندگی سیاسی، فرهنگی، دینی ‏و اجتماعی حاکم است. بویژه زنان و مردان از حقوق ‏برابر برخوردار نیستند. برای مثال زنان حق آزادی ‏پوشش و مسافرت و حق طلاق و حضانت ندارند.‏
ذ) گزینش و گمارش کارگزاران اداری و سیاسی نه بر ‏شایسته سالاری، بلکه بر پایه‌ی پیروی و وفاداری به ‏پیشوا و نظام حاکم صورت می‌گیرد.‏
ر) ...‏
آلترناتیو (جایگزین)‏
الف) قانون اساسی و نظام حکومتی باید از هر گونه ‏ایدئولوژی یا دین جدا بوده و بر احترام به حقوق انسانی و ‏اقلیت‌های دینی و قومی استوار باشد. هیچ چیزی و کسی ‏فراتر از قانون وجود ندارد.‏
ب) در اینجا چندین گزینه‌ی متفاوت می‌تواند وجود داشته ‏باشد: ۱) حذف مقام رهبری و دادن قدرت و مسئولیت‌های ‏او به رییس جمهور یا نخست وزیر یا نهادهای سیاسی ‏مختلف، ۲) شورایی کردن رهبری ۳) انتخاب مستقیم ‏رهبری توسط مردم ۴) محدود کردن قدرت رهبری و ‏پاسخگو کردن او.‏
پ) قوه‌های سه گانه (مقننه (مجلس)، مجریه (دولت) و ‏قضاییه (دادگستری)) باید از استقلال کامل برخوردار ‏باشند. ‏
ت) سازمان‌ها و احزاب سیاسی و نیز سندیکاها و ‏سازمان‌های صنفی مستقل باید اجازه‌ی فعالیت داشته و ‏از تعرض مصون باشند.‏
ث) رسانه‌ها باید آزاد و مستقل و از تعرض مصون ‏باشند.‏
ج) آزادی عقیده و ابراز عقیده، بویژه برای مخالفان و ‏منتقدان به نظام باید تضمین شود. ‏
چ) انتخابات آزاد، چه در نامزد شدن و چه در انتخاب ‏کردن باید تضمین شود.‏
ح) اداره‌ی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور ‏باید بر استقلال و خودگردانی روستاها، شهرها و استان‌ها و بر مشارکت فعال شهروندان استوار باشد.‏
خ) سیاست‌های خرد و کلان نظام در عرصه‌های ‏مختلف، از جمله سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست‌های زیست محیطی و جز آن، باید بر اساس منافع ملی و ‏عدالت اجتماعی و به دور از معیارهای ایدئولوژیک و ‏منافع گروهی اتخاذ شوند.‏
د) هر گونه تبعیضی به هر نام و بهانه‌ای در هر زمینه‌ای باید از میان برود. حقوق برابر زنان و مردان باید تأمین ‏شده و آزادی‌های ابتدایی همچون آزادی پوشش و مسافرت ‏و حق طلاق و حضانت باید تضمین شوند.‏
ذ) گزینش و گمارش کارگزاران اداری و سیاسی باید بر ‏شایسته سالاری و معیارهای علمی و کارشناسانه انجام ‏بگیرد.‏
ر) ...‏


البته آلترناتیو الزاماً به این معنا نیست که همواره خودبخود و خلاف آنچه که حاکم است، عمل شود. این بستگی به ‏شرایط، ضرورت‌ها و کارایی هر کدام از موردها و گزینه‌ها دارد. از اینها گذشته باید در تعیین آلترناتیو و برپایی نظام ‏فرضی جدید، ویژگی‌های بومی، ملی، منطقه‌ای و جهانی و نیز تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی آن کشور نیز در نظر ‏گرفته شوند. برای مثال کشوری که از قوم‌ها و فرهنگ‌های مختلف تشکیل شده و در طول تاریخ به دلایل تاریخی، ‏جغرافیایی، قومی و فرهنگی حکومت‌های مستقل یا نیمه مستقل محلی – به شیوه‌ی خاص خود - داشته، نمی‌تواند به ‏یک باره و تماماً به حکومتی مرکزی تبدیل شود، مگر در برهه‌ای از زمان و به دلایل ویژه. ‏

خلاصه‌ی کلام: آلترناتیو باید برای پرسش‌ها و چالش‌های ملی، منطقه‌ای و جهانی و نیز مشکلات سیاسی- اجتماعی ‏پاسخ و راه حل درخور داشته باشد.‏

با نمونه‌ی بالا روشن می‌شود که همواره، در هر جامعه‌ای آلترناتیوی وجود دارد، چه آشکار و چه نهفته. به بیانی ‏دیگر، اگر مردم سرزمینی آنچه را که حاکم است، نخواهند و چیز دیگری به جز آنچه که حاکم است بخواهند، آلترناتیو ‏وجود دارد. آنچه که مهم و تعیین کننده است، این است که جامعه‌ی مورد نظر از نظر علمی تجزیه و تحلیل شده و ‏آلترناتیو آن مشخص شده و به اپوزیسیونی نیرومند بدل شود. چرا که، وقتی آلترناتیو شکل گرفت، اپوزیسیون از درون ‏آن سربرخواهد آورد. اما بی درنگ باید یادآور شد که هر نیروی مخالفی اپوزیسیون نیست و هر اپوزیسیونی خود بخود ‏آلترناتیو نیست. نیرویی که خود را اپوزیسیون معرفی می‌کند، باید اهداف آلترناتیو سیاسی مورد نظر را در دستور کار ‏خود قرار دهد. از این گذشته، یک اپوزیسیون به جز اهداف روشن و مشخصش که باید با آلترناتیو مورد نظر هماهنگی ‏و همخوانی داشته باشد، قدرت سازماندهی و رهبری و نیز توانایی رقابت با نظام حاکم و جریان‌های سیاسی دیگر را هم ‏داشته باشد. اپوزیسیون واقعی در اصول، قاطع و در شیوه‌های مبارزاتی بسته به ضرورت و موقعیت نرمش پذیر است. ‏شیوه‌های مبارزاتی اپوزیسیون باید با اهداف و مرحله‌ی مبارزاتی آن متناسب و هماهنگ باشد. این شیوه‌های مبارزاتی می‌توانند بنابر ضرورت‌ها و موقعیت‌ها و کیفیت ومرحله‌ی مبارزه از شیوه‌های قانونی مانند مبارزات انتخاباتی، ‏ائتلافات حزبی، اعمال فشار و نفوذ در نهادها و سازمان‏ها گرفته تا روش‌های از نظر حکومت غیرقانونی مانند ‏تظاهرات، اعتصاب و جز آن باشند.‏

مهمتر از همه‌ی اینها رسیدن به این درک است که در یک جامعه‌ی متکثر که از اقلیت‌های دینی، قومی و فرهنگی و ‏آرمان‌ها و اندیشه‌های مختلف تشکیل شده، هيچ شخصيت یا نیروی سیاسی نمی‌تواند به تنهایی رهبری اپوزیسیون را ‏به دست بگیرد و یا شکل و نوع نظام جایگزین را از پیش تعیین کند. اپوزیسیون در چنین شرایطی تنها می‌تواند به ‏عنوان جبهه‌ای فراگیر از ائتلاف میان گروه‌ها و شخصيت‌های سياسی مورد اعتماد و قبول مردم بر پایه‌ی منافع ملی، ‏تمامیت ارضی و دموکراسی به وجود آید.‏

از آن سو، اما حکومت‌ها هم ساکت نمی‌نشینند. آنها نیز در این کشاکش سیاسی و اجتماعی به کمک اتاق‌های فکرشان و ‏روشنفکران و کارشناسانِ خود دست به کار می‌شوند تا ابتکار عمل را در دست خود بگیرند. تلاش همه‌ی نظام‌های ‏استبدادی و تمامیتگرا در وهله‌ی نخست این است که به مردم بباورانند و یا دست کم چنین وانمود کنند که جاودانی‌اند و ‏در برابر آنها آلترناتیوی وجود ندارد. اگر این پروژه‌ی آنها به شکست انجامید، به پروژه‌ی آلترناتیو سازی و ‏اپوزیسیون سازی روی خواهند آورد. آنها می‌کوشند، چه در داخل و چه خارج از کشور جریان‌های “اپوزیسیون نما” ‏راه بیندازند و گاه از طریق معامله و زد و بند، برخی نیروها و شخصیت‌های سیاسی را نیز در اختیار خود درآورند و ‏یا دست کم آنها را وارد صف خود نمایند. بر همین پایه مقوله‌ی “اپوزیسیون واقعی” و “غیرواقعی یا برساخته” به وجود می‌آید. تفاوت بارز “اپوزیسیون واقعی” و “غیرواقعی یا برساخته” به جز وفاداری به اصول و باورهای آلترناتیوِ برآمده ‏از جامعه و پیگیری قاطع آن، ریشه داشتن در جامعه و پیوند داشتن با آرمان‌های آن است. چیزی که نه یک شبه و ‏ناگهانی، بلکه در روند سال‌ها مبارزه در جنبش‌های اجتماعی، از جنبش زنان و دانشجویان گرفته تا جنبش کارگران و ‏دیگر قشرهای جامعه و کنشگران اجتماعی به وجود می‌آید. ‏

ایجاد بحران‌های پیاپی و حتی جنگ، تفرقه میان نیروهای مخالف، بدبین کردن مردم و جریان‌های سیاسی نسبت به ‏یکدیگر، ناامید کردن جامعه در ایجاد تغییر و تقویت بی تفاوتی نسبت به اوضاع سیاسی- اجتماعی و تحولات کشور و ‏بسیاری روش‌های دیگر از سوی حاکمیت، از شیوه‌هایی هستند که می‌توانند پیدایی و شکل‌گیری اپوزیسون را به تعویق ‏بیندازند و یا ناکارآمدش کنند.

از اینها گذشته، هم نظریه‌های سیاسی و هم دولت‌ها و نظام‌های سیاسی در دنیای معاصر آن چنان پیچیده شده‌اند که نمی‌توان آن نشانه‌های کلاسیک و ساده‌ی ده‌ها و سده‌ی‌های پیشین را در آنها یافت و با چند فرمول و نقل قول از این ‏یا آن نظریه پرداز سیاسی به تجزیه و تحلیل جامعه پرداخت و به آسانی آلترناتیو و اپوزیسیون واقعی را از غیرواقعی ‏بازشناخت و راهکارهای فراخور برای برونرفت ازبحران‌ها و معضلات آن را یافت. از این رو، مردم هم به اتاق فکر ‏و تجزیه و تحلیل‌های علمی و کارشناسانه نیاز دارند و این وظیفه‌ی عاجل روشنفکران و کارشناسان مردمی است.‏

آذرخش ایرانی، دی ۱۳۹۸‏