iran-emrooz.net | Tue, 02.05.2006, 7:11
ایران بر لبه پرتگاهی ژرف (پنج)
مزدك بامدادان
سهشنبه ١٢ ارديبهشت ١٣٨٥
٥. انرژی هستهای و "یوم الله بیستم فروردین"
احمدی نژاد و دیگر سران جمهوری اسلامی بدنبال آنند که چالش جهانی بر سر برنامه هستهای خود را با خودباوری مردم ایران پیوند بزنند و از این راه جایگاه گذشته خود را در میان مردم بازیابند. همسنجی چالش هستهای ایران دهه هشتاد با چالش نفتی در دهه سی تنها برای آن است که یاد شیرین سالهای ملی شدن نفت و پیروزی بر جهانخوار پیر و در دل مردم ایران زنده شود و ایرانیان یکبار دیگر "همه با هم" به پشتیبانی از این رژیم برخیزند.
اگر چه بسیاری برآنند که همسنجی میان جنبش ملی کردن نفت و چالش هسته تا آن اندازه خنده آور هست که نیازی به پرداختن به آن نباشد، باید بپذیریم که سران فریبکار جمهوری اسلامی در این راه به یک پیروزی هرچند کوچک دست یافتهاند. کم نیستند ایرانیانی که از برنامه هسته این رژیم پشتیبانی میکنند، بی آنکه خود هوادار جمهوری اسلامی باشند. گروهی انرژی هستهای را براستی "حق مسلم ما" میدانند، گروهی دیگر با همه ناخرسندی خود از جمهوری اسلامی، در ته دل از سرکیشیهای این رژیم در برابر اروپا و امریکا خشنودند، گروهی دیگر گمان میبرند که داشتن بمبهای اتمی، اندیشه جنگ با ایران را از سر امریکا و اسرائیل بیرون میکند. بخش بزرگی نیز گمان میکنند با برخورداری از فن آوری هستهای و در افتادن با امریکا میتوانند در میان جهانیان سری برافرازند. در این میان پدران و مادران داغدیده از جنگی را نیز میتوان یافت که میگویند اگر ایران در سال ١٣٥٩ بمب هستهای میداشت، صدام هرگز اندیشه آغاز جنگ با ایران را به سر خود راه نمیداد و فرزندان آنان این چنین بی هوده به خاک نمیافتادند.
به برنامه هستهای از چند نگرگاه میتوان نگریست. آیا "انرژی هستهای، حق مسلم ماست؟" به گمان من، حق ایرانیان؟ آری! حق جمهوری اسلامی؟ هرگز!
نه تنها مردم ایران، که مردم همه کشورهای جهان حق دارند از فن آوری هستهای برخوردار باشند. برنامه هستهای تنها ساختن بمب اتم و نابودی مردم سرزمینهای دیگر نیست و اگر چه بکارگیری آن در کشورهای پیشرفتهای چون آلمان گفتگوهای فراوانی نیز برانگیخته است، دست آوردهای آنرا برای همین کشورها نمیتوان نادیده گرفت.
برای آنکه نگاه روشنتری به این چالش پیش روی مردم داشته باشیم، باید نخست از خود بپرسیم که سردمداران جمهوری اسلامی که با هر گونه پیشرفتی ستیز دیوانه وار دارند، چرا این چنین بر بکارگیری فنآوری هستهای پای میفشارند؟ به گمان من (و همانگونه که در بخش پیشین این جستار نیز آوردم) هم احمدی نژاد و هم دیگر سران این رژیم نابود کردن اسرائیل و امریکا را نه میخواهند و نه میتوانند و خود نیز از ناتوانی خود آگاهند (گو اینکه احمدی نژاد در کنار این همه بدنبال به آشوب کشاندن جهان برای آماده سازی زمینههای آمدن مهدی نیز هست). آنان میخواهند از یک سو آن غرور از دست رفته ایرانیان را (که حتا در کشورکی مانند قطر نیز ارج و ارزشی ندارند) با یک زورآزمائی نمایشی با اروپا و امریکا به آنان برگردانند و آنان را در پشت سر خود گردآورند، و از سوی دیگر با ساختن بمب هستهای و دانستن این نکته که اروپا و امریکا دلیری آغاز یک جنگ تازه با یک کشور اتمی را نخواهند داشت، آسوده سر به سرکوب هر چه بیشتر ایرانیان و چپاول گسترده تر دارئیهایشان بپردازند و بدانند که کسی را یارای خرده گرفتن بر دشمنی اینان با حقوق بشر نخواهد بود؛ جمهوری اسلامی تنها بدنبال ساختن بمب هستهای است، تا با داشتن آن همچون تروریستی که در یک هواپیمای پُر، ضامن نارنجک را کشیده و آنرا در کَفَش میفشارد، ملتی را بگروگان بگیرد.
آیا سران جمهوری اسلامی براستی آنگونه که خود میگویند بدنبال "استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای" هستند؟ میدانیم که چنین نیست. بهره گیری از فنآوری هستهای برای رساندن برق به خانه همه ایرانیان، گسترش شاخههای گوناگون صنعتی (که نیازمند بهرهوری از انرژی برق است)، و از این راه کارآفرینی و از میان بردن بیکاری گسترده، درست همان چیزی است که این رژیم بدنبال آن نیست که اگر چنین میبود، دیگر نباید به تماشای کارشکنیهای گسترده و گاه ستیزه جویانه این رژیم با کارآفرینان مینشستیم. میدانیم (و ایرانیان برون مرز اینرا بخوبی نشان داده اند) که هم اندیشه، هم نوآوری و هم سازوکار آفرینش رشتهها و شاخههای صنعتی در نزد جوانان این سرزمین، از زن و مرد، هست. جمهوری اسلامی ولی تا به امروز با تمام توان خود به جنگ این تلاشها رفته است، که از نگرگاه دینفروشان نیز روشی درست و پُربازده است: هرگونه رهائی کشور از وابستگی به درآمدهای نفتی گامی است به سوی گسترش فرهنگ مردم سالاری. مردمی را که هر روز و هر ماه چشم نیاز به دستان دینفروشان دوختهاند تا به آنان پشیزی از میلیاردها دلار درآمد نفت را ارزانی دارند بهتر میتوان سرکوب کرد، تا کسانی را که با رویکرد به توانائیهای خود و بدور از وابستگی روزگار میگذرانند و نیازی به گشاده دستیهای دولت (چه شاه و چه شیخ) ندارند (احمدی نژاد دست کم از آن اندازه هوش برخوردار بود که به ایرانیان بگوید «نفت را بر سر سفره شما خواهم آورد»!!!). برای همین است که جمهوری اسلامی از پیدایش شاخههای کاری که به خود او وابسته نباشند (مانند گردشگری، فرآوردههای صنعتی که بتوان آنها را به دیگر کشورها فروخت و دهها شاخه مانند این که بتوان از راه آنها ارز را به درون کشور آورد، بی آنکه دارائیهای خام زیر- و روزمینی این سرزمین به کمترین بهائی به باد برود) میهراسد و با همه توان خود با آنها میستیزد. از همین رو است که برآنم، "استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای" یک دروغ بزرگ برای فریفتن خودی و بیگانه است.
این تنها یک سوی داستان است. سوی دیگر داستان ولی غم انگیزتر است. ما مردمان بخت برگشته کشوری هستیم که در آن هر روز بیش از هفتاد تن در راهها و خیابانها جان میسپارند، کشوری که در یک زمین لرزه آن چهل هزار تن در دمی به کام مرگ فرو میروند، چرا که نه خانههایشان (با آگاهی از اینکه این زمین گاه و بیگاه میلرزد و بیگناهانی را به کام خود میکشد) از سازهای شایسته برخوردارند و نه آنکه باید به یاری آنان بشتابد سازوکار و دانش این کار را دارد، که زیرساختهای این آب و خاک از لوله کشی آب شهرها گرفته تا بزرگراهها و ناوگان هواپیمائی و هزاران هزار گوشه دیگر این زیرساخت در همان اندازههای دهه پنجاه درجا میزنند و دینفروشان را پروای جان مردمان این سرزمین نیز نیست، کار و درآمد آنان که جای خود دارد. میلیاردها دلاری که در این سالها بر سر راه اندازی نیروگاههای هستهای سرمایه گذاری شده اند، و میلیاردهای بیشتری که به جیب گشاد روسها، چینیها، کره ایها و هندیها و دیگران سرازیر شده اند، میتوانستند دست کم برای بهینه سازی راهها و زیرساختهای کمک رسانی (پزشک امداد، آتش نشانی، بیمارستانهای ویژه ...) بکار گرفته شوند. این تنها یک نمونه است. تهران، پایتخت میلیونی کشور بروی گسلی است که اگر بلرزد و بلغزد دست کم دو تا سه میلیون تن را در کام گرسنه خود فرو خواهد برد، در همین تهران دینفروشان از رساندن آب آشامیدنی به خانههای شهروندان ناتوانند و هرسال تابستان روزهائی را در هفته آب بروی شهروندان میبندند. ساعتهای بی برقی و خاموشی هنوز کم نیستند. در سرتاسر کشوری که هر روز با هزاران سانحه دست به گریبان است، تنها و تنها یک چرخبال برای امداد پزشکی هست. بیکاری و ناداری در سراسر ایران بیداد میکند، امروزه دیگر دوازده-سیزده سالهها گَرد سپید مرگ را به بهائی اندک در کلاس درس میخرند و در رگ و جان خود روانه میکنند، امروزه دیگر دوازده-سیزده سالهها بر سر کوی و برزن میایستند و تن نازکشان را به بهائی اندک در دسترس تبه کارانی میگذارند که کام و جان یکجا میستانند. باز هم باید این سوگنامه را دنبال گرفت و فهرست گریه آور و بی پایان نگونبختی ایرانیان را درازتر کرد؟ ببینید در همین کشاکش چالش هستهای بر سر قربانیان زمین لرزه لرستان چه آمد! در کشوری که میلیاردها دلار برای ساختن نیروگاه و میلیاردهای دیگری برای بستن دهان روسیه و چین برباد میروند، مردم لرستان شبهای سرد را در زیر آسمان باز بسرآوردند و دینفروشان حتا سرپناه کوچکی را نیز از آنان دریغ داشتند.
این سوی داستان براستی غم انگیزتر است. با اینهمه کاستی در زیرساختهای این کشور و با اینهمه درماندگی مردمانش آیا فنآوری هستهای تنها کمبود ما است؟
رفتار امریکا و اروپا فریبکاری را برای جمهوری اسلامی بسیار آسان کرده است. آنان میگویند کشوری که بر روی دریائی از نفت شناور است، چه نیازی به نیروی هستهای دارد. اینان به سادگی از یاد میبرند که سی سال پیش برای فروش نیروگاه به همین کشور، که آنروزها از ذخیرههای نفتی بسیار بیشتری برخوردار بود، سرودست میشکستند. این هواداران تهی شدن جهان (و بویژه خاور میانه) از جنگ افزارهای هستهای در یک نگاه دوگانه باز به سادگی از یاد میبرند که نزدیکترین دوستشان اسرائیل، که بیش از یک بار نشان داده است برای پیشبرد آماجهای سرزمینی و سیاسی خود همه پیمانهای جهانی را به سادگی آب خوردن بزیر پا میگذارد، بیش از دویست کلاهک هستهای در زرادخانههای خود نهان دارد و نیازی نیز به این نمیبیند که بود و نبود آنها را به آگاهی آژانس بین المللی برساند.
همچنین اقتصاد شکننده اروپا (که با افزایش بیشتر بهای نفت شکننده تر نیز خواهد شد) از یک سو و سودجوئیهای روسیه و چین از سوی دیگر دست بدست هم دادهاند تا دست کم این دو گروه دست جمهوری اسلامی را در سرکشیها و لگدپرانیهایش باز بگذارند. امریکا که حتا به بخشی از خواستههای خود در عراق نیز نرسیده است و روزبروز باید تماشاگر افزایش بهائی باشد که برای این جنگ میپردازد، در جایگاهی نیست که بتواند از بالا (آنگونه که چهار سال پیش در برابر عراق بود) با جمهوری اسلامی سخن بگوید و گاه نرم دل است و گاه سخت سر، گاه سخن از "ائتلاف اراده مندان" میگوید و گاه از دنبال گرفتن گفتگوها، ولی پیوسته کج میدارد و نمیریزد تا زمان بخَرَد و عراق را به سامانی برساند، تا بتواند امریکائیان ناخشنود از جنگ کنونی را نیز با خود همراه کند . تنها اسرائیل است که میتواند با بمباران یک سویه نیروگاههای ایران پای امریکا و اروپا را (چه بخواهند و چه نخواهند) به جنگی بکشد که بازنده آن از آغاز تا به پایان تنها و تنها مردم ایران خواهند بود و این جنگ چندان نیز دور از پندار نیست.
امریکا و اسرائیل ولی پیش از آنکه جنگ افزارهای خود را بسوی ایران نشانه بروند، راهکار دیگری را در نگر دارند که برای ایران مرگ آور خواهد بود و شاید که هستی مردمان این آب و خاک را برای نسلها به آتش نیستی بسپارد: همپیمانی با نژادپرستان جدائی خواه و برانگیختن آنان به جنگ درونی و برادرکشی. آنچه در خوزستان و بلوچستان میگذرد پیش پرده کوتاهی از آن نمایشنامه مرگ آور است که امریکا، اسرائیل و بریتانیا برای کشور ما نوشتهاند. تا بدانید که گرگ نژادپرستی و ایران ستیزی تا به کجا دندان تیز کرده و این بازیچگان تا به چه اندازه بی خرد و فرومایهاند نگاهی به نشانی زیر بیندازید (١):
گروهی بنام "حزب همبستگی دموکراتیک اهواز" بخشی از همین جستار را هفتهها بروی سامانه اینترنتی خود گذاشته بود، نه از آنرو که گردانندگان این سامانه دلی نگران فروافتادن ایران در ژرفنای پرتگاه داشته باشند، نوشته من تنها از آنرو نگاه آنان را به خود کشیده بود، که در آن گفته بودم: «نباید بر این پندار خام پای فشرد که ایران هرگز نخواهد مرد». این سخن چنان بر آنان خوش آمده که آنرا در آغاز نوشتار من گذارده و با رنگ زرد برجسته اش کرده اند! در بخش آینده این جستار به این چالش پیش روی مردممان خواهم پرداخت.
پایان سخن اینکه سردمداران جمهوری اسلامی گمان بردهاند میتوانند با باوراندن توان هستهای خود به جهانیان، جنگ گستردهای را که به براندازی رژیمشان راه ببرد پیش بگیرند و بی پرواتر از پیش به سرکوب و چپاول بپردازند، بیهوده نیست که بیستم فروردین امسال به جشن و شادمانی گذشت، خمینی اگر زنده میبود، بی گمان این روز را نیز "یوم الله" دیگری مینامید، یوم اللهی که از سرآغاز آن مردم ایران برای دههها به گروگان گرفته خواهند شد.
دنباله دارد ...
خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایران زمین بدور دارد
اردیبهشت هشتادوپنج
مزدک بامدادان
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
قسمتهای پيشين مقاله
ایران بر لبه پرتگاهی ژرف (یک)
ایران بر لبه پرتگاهی ژرف (دو)
ایران بر لبه پرتگاهی ژرف (سه)
ایران بر لبه پرتگاهی ژرف (چهار)
-----------------
http://www.alahwaz.info/main/index.php?option=com_content&task=view&id=276&Itemid=40&lang .1