جوانان معترض و مخالف رژیم جمهوری اسلامی از خیزش دیماه ۹۶ تا کنون بهطور فزایندهای شعار “رضا شاه روحت شاد” را در فرصتهایی که در شهرها و مکانهای مختلف برایشان پیش میآید سرمیدهند. آنان با این شعار مخالفت تمام عیارشان را با رژیم جمهوری اسلامی بیان میکنند. جوانانی که نه تنها خودشان بلکه حتی پدران و مادرانشان هم هیچ تجربه مستقیمی از دوران رضا شاه ندارند. اما برغم این با تمامی وجود این شعار را فریاد میزنند، شعاری که بیشترین حساسیتها را در جامعه سیاسی ایران تا کنون برانگیختهاست. نصیب این جوانان معترض در ایران تا به حال کشتار، زندان، سرکوب و شکنجه بوده است. ولی آنان نه تنها از این شعار دست نشستهاند بلکه آن را پرطنینتر فریاد میزنند. این شعار در دو سال گذشته در خارج از ایران نیز در گردهمآییهای ایرانیان روز به روز بیشتر مطرح شدهاست. من در این یادداشت کوشش میکنم به خاستگاه و درونمایه شعار با اهمیت “رضا شاه روحت شاد” بپردازم.
افراد مختلفی تا کنون دربارهی این شعار و چرایی گسترش آن نوشتهاند. از جمله چند استاد دانشگاه و جامعهشناس در داخل و خارج از ایران، نمایندگان مجلس، روزنامهنگاران و حتی نویسنده آمریکایی منتقد اسلام رابرت اسپنسر. اما به جز یکی دو مورد کمتر کسی خاستگاه و درونمایه این شعار را به درستی تحلیل کردهاست. تا آنجا که من دیده و خواندهام از بین نوشتهها و گفتهها مطلب آقای دکتر مهدی مظفری استاد علوم سیاسی در دانمارک تحت عنوان «شعارولوژی؛ “رضاشاه، روحت شاد” یعنی چه؟» منتشر شده در کیهان لندن بیشترین نزدیکی را با درونمایه و مفهوم این شعار دارد.
روشن است که علت اصلی حضور جوانان معترض در خیابانها، در وهله اول، فشارهای گوناگون اقتصادی است. فقر، بیکاری و نداشتن هیچ چشماندازی برای آینده امانشان را بریده است. اما آنها در تظاهرات و خیزشهای متعدد دوسال اخیر کمتر به طرح مطالبات معیشتی و اقتصادی میپردازند بلکه دیگر مستقیم سرنگونی رژیم روحانیت شیعه را هدف گرفتهاند. جوانان ایران پس از چهار دهه در زیر آوار تبلیغات و وعدههای دروغین رژیم و مخالفین رنگارنگی که در ذاتشان باز هم با رژیم اسلامی همدستی و همراهی دارند به روشنی دریافتهاند که مسبب بسیاری درماندگیها و نابسامانیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نه تنها در ایران بلکه حتی در خاورمیانه روحانیان شیعه هستند. روحانیانی که تمامی قدرت و امکانات اقتصادی کشور در دستان آنان و جیرهخواران گوناگونشان قرار دارد ولی کمترین توجهای را به بهبود زندگی مردم ایران نشان نمیدهند. از خمینیشان گرفته که میگفت اقتصاد مال خر است تا خامنهای، روحانی، سران قوه قضائیه، مجلس و ...و که بر میلیاردها سرمایه این مردم چنگ انداختهاند و در مقابل چشمان بیشرمشان دختران و پسرانی که از بیکاری و نابسامانی به دام اعتیاد و خودفروشی افتادهاند پر پر میزنند و این تبهکاران و غارتگران فقط نظاره میکنند و سرکوب!
نقش دستگاه روحانیت شیعه در همهی تاریخ ایران به همین ترتیب بوده است!
آتش زدن حوزههای علمیه و دفاتر روحانیان، جدا از ارزشگذاری این اقدامات، به این دلیل است که دیگر جوانان متوجه شدهاند نوک تیز حملهشان کجا را باید هدف بگیرد.
در تاریخ معاصر ایران اساسا و برای اولین بار در دوران نهضت مشروطیت بود که گروه پرشماری از روشنفکران و نخبگان جامعه که سودای منافع ملی و سربلندی ایرانیان را در سرداشتند، به درستی، تشخیص داده بودند که عامل اصلی فقر، جهل، درماندگی و فرومایگی جامعه روحانیان شیعه هستند. روحانیانی که قرنها با اعمال قوانین شرع و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در سیاست، بر جان و مال و امکانات مردم چنگ انداخته بودند. آرا و افکار این روشنفکران ایراندوست چون یحیی دولتآبادی، محمدعلی فروغی، علیاکبر داور و دهها روشنفکر ملی و نامدار دیگر برای اولین بار در دوران رضا شاه بود که فرصت تحقق پیدا کرد. چرا که رضاشاه با درایت و قدرت، بساط روحانیت شیعه را تا جایی که توانست و در فهم و تشخیص وی و دولتمردانش بود جمع کرد و دست آنان را از طریق تاسیس دادگستری، مدارس، مدارس دخترانه، دانشگاه و... از جان و مال مردم کوتاه کرد و آنان را به گوشهای راند و از این طریق راه شکوفایی زنان، جوانان و مردم ایران را باز کرد. به این جهت باید گفت حکومت رضاشاه و برجستگان فکری دوران او که مسئولیتهای مهم دولتی داشتند، سکولارترین حکومت تا کنونی ایران بوده است.
این مهم را برغم همه سیاهنماییهایی که علیه دوران رضاشاه توسط دستگاه روحانیت شیعه و در کنار آنان چپ ضدامپریالیست شده و میشود مدتهاست جوانان ایران دریافتهاند. شعار “رضا شاه روحت شاد” در کنار شعارهایی چون سرنگون باد جمهوری اسلامی، سرنگون باد حکومت آخوندی بر چنین پایهای پرداخته شده و در فهم واقعی آن با چنین درونمایهای میتوان گفت سکولارترین شعاری است که از خیزش دیماه تا کنون توسط جوانان معترض سر داده میشود.