ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 20.11.2019, 11:57
دو حرف ساده

محسن حیدریان

جنبش بزرگ اعتراضی سراسری ایران با مشارکت بی‌سابقه و فراگیر مردم از یکسو و کشتار و سرکوب بیرحمانه ‏معترضین از سوی دیگر، ایران را با یک دگردیسی اساسی روبرو کرده است. شاید بتوان این دگردیسی یا تغییر گفتمان ‏سیاسی را در دو کلمه فشرده کرد:

یک: خامنه‌ای باید برود،
‏دوم: عصیان بی‌هدف و کاربرد خشونت در جنبش مردمی تنها به سود ادامه و بقا ولایت فقیه است. ‏

بن‌بست‌های متعددی که جمهوری اسلامی در سیاست داخلی و خارحی‌اش با آنها روبرست، آبستن انفحاری بود، که ‏سرانجام بسیار زودتر از آنچه تصور می‌رفت، ترکید. این جنبش فراگیر مردمی نشان داد که شالوده‌ی ایدئولوژیک ‏مذهبی این نظام و ساختاری که به معماری خامنه‌ای طی سی سال رهبری او به‌ویژه پس از سرکوب جنبش سبز شکل ‏گرفته است، تنها با هراس‌افکنی قادر به ادامه حکومت است. اینک بقاء این نظام، جز با توسل به زور و ترور سیاسی ‏و استبداد بسیار خشن، ناممکن است. گلوله باران کردن مردم بی‌دفاع، کشتار و خشونت بی‌سابفه در سرکوب این جنبش ‏یک شکاف پرنشدنی میان حکومت و ملت پدید آورده که با مختصر گشایش فضای سیاسی، این نظام ازهم فرو می‌پاشد. ‏با این رفتار بربرمنشانه اصولا راه عقب‌نشینی دیگر به روی خامنه‌ای بسته شده است. “رهبر” جمهوری اسلامی ‏همچون محور و تعیین‌کننده سیاست کلیدی‌ترین مراکز قدرت از قوه قضاییه، زندان، صدا و سیما تا ارگانهای امینتی، ‏طولانی‌ترین، خوفناک‌ترین و پرهزینه‌ترین حکومت یک قرن اخیر تاریخ بشری را پشت سر دارد. بی‌گمان، زوال ولایت ‏مطلقۀ فقیه، اجتناب‌ناپذیر است.

‏در جهان کنونی و بیداری ملت ایران، هیچ حکومتی نمی‌تواند در شرایط صلح بطور نامحدود و طولانی مدت، برای بقای ‏خود آن هم با دره‌ای که زیر پایش دهان گشوده، تنها روی خشونت حساب کند. دوران زوال قطعی ولایت مطلقۀ فقیه می‌تواند همراه با دوران تکوین و پیدایشِ تغییراتی در صف‌بندی‌های سیاسی، به سود آزادی‌خواهان و طرفداران حاکمیّت ‏ملت باشد. شکل‌گیری و تحکیم این صف‌بندی‌ها بستگی به توازن قوای سیاسی در کشور دارد و بی‌گمان متاثر از وزن ‏و اعتبار و احترام جنبش دمکراتیک در حیات سیاسی کشور خواهد بود. از این‌پس باورپذیری اصلاح‌طلبان تنها در گرو ‏مرز بندی شفاف با نظام ولایت فقیهی است. در غیاب احزاب سیاسی نیرومند، رفتار دیگر بازیگران سیاسی، اجتماعی و ‏فرهنگی داخل و خارج کشور در تکوین این تحول نقش مهمی دارد.

طغیان روحی توده‌ی مردم ناراضی و خشم‌آلود از گرانی‌ها و مشکلات بی‌شمار را که برخی نیز، دست به تخریب و ‏آتش‌سوزی می‌زنند کاملا قابل درک است و اساسا جمهوری اسلامی مسوول آن است. زیرا تا هنگامی که امکان ‏اعتراض و گردهمایی و راه پیمایی مسالمت‌آمیز نباشد که مردم بتوانند ناخشنودی‌ها، اعتراضات و خواست‌های خود را ‏از مجازی دموکراتیک و به شیوه‌های سیاسی مسالمت‌آمیز مطرح کنند، این گونه حرکات خودجوش و انفجاری اجتناب‌‏ناپذیر می‌نماید. از این جاست که با تفاهم و همدردی به این‌گونه عملیات باید نگریست. اما به عنوان یک شیوه‌ی مبارزه‏، و درست به خاطر پیامدهای منفی آن، از ترغیب مردم برای توسل به چنین روش‌هایی باید خودداری ‌ورزید. زیرا نمی‌توان سرنوشت یک ملت و کشور را به دست مردم عاصی و خشمگین خیابان‌ها سپرد. حکومت فقط در گسترش ‏خشونت است که می‌تواند این جنبش بزرگ مردمی را سرکوب کند. نتیجه عملی چنین الگوی مبارزاتی معکوس و در ‏خدمت استمرار استبداد و ایجاد تفرقه در جنبش است.‏

تخریب و آتش‌سوزی و خشونت، به زیان پیکار سیاسی برای آزادی و دمکراسی است. شرکت در این گونه اقدامات و ‏عصیان‌های خودانگیخته، به امید کنترل و هدایت آن‌ها به سوی یک جنبش سیاسی هدفمند، نادرست و توهم‌آلوده است. ‏زیرا در عمل، کسانی در رهبری این گونه عملیات قرار می‌گیرند که توده‌های عصبانی و عصیانی را به تخریب و ‏غارت بیشتر برانگیزند نه به خویشتن‌داری و حرکت سیاسی هدفمند. این‌گونه عملیات که ارگانهای ویژه رژیم در ‏مواردی زیادی عامل و محرک آنند، معمولا به تشدید خفقان در جامعه و تقویت خشونت و گرایش افراطی راست ‏و سرکوبگر رژیم می‌انجامد و کم‌تر در خدمت آزادی و مردم‌سالاری است. چنانچه تا به حال نیز چنین بوده است.‏

‏ایران در آستانه بی‌بازگشت دوران تازه‌ای قرار گرفته است. پیکار ملتِ ایران، تا دستیابی نهائی به آزادی‌ها و ‏استقرار دمکراسی تداوم خواهد یافت، به‌شرط آنکه همه نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور با هدف روشن کنار ‏گذاردن خامنه‌ای از راس حکومت و عدم کاربست خشونت و گسترس مبارزات مسالمت‌آمیز مردمی متحد شوند. ‏


نظر خوانندگان:


■ چرا خشونت؟ ماجرا بسیار ساده تر از ان است که ذهن پیچیده ما به راحتی ان را درک کند. چرا نظام حاکم در مقابله با اعتراضات مردم دست به خرابکاری و خشونت و ویرانی گسترده می‌زند؟ هدف و دیدگاه او چیست؟ حساب حکومت اسلامی عملا درست است زیرا به دقت از میزان محبوبیت اندک خود و ظرفیت عظیم مردم برای اعتراض و دست رد به سینه حکومت ولایت فقیه آگاه هستند، لذا برای در نطفه خفه کردن هر گونه جنبش اعتراضی با سرعت و با برنامه‌ریزی دقیق آن را به خشونت و ویرانی می‌کشانند تا آنان که در میدان می‌مانند به عده‌ای بسیار محدود و بزن بهادر و دلیر خلاصه شوند و توده های میلیونی، مرد و زن و بچه و پیر و جوان از ترس خشونت در خانه بمانند. این استراتژی در عین حال که وحشیانه است اما منطق خود را دارد. همه دادهای سیاسی و اجتماعی نشان می‌دهد پایه های حکومت به اقلیتی خاص در کشور خلاصه می‌شود و تحمل حرکتهای اعتراضی از جانب آنان بی‌شک در زمانی بسیار اندک می‌تواند اکثریت ملت را در مقابل حکومت چنان پر توان ظاهر کند که شانسی برای بقا برایشان نگذارد گو اتفاقات ۹۶ و هم اکنون میزان آمادگی مردم را بی‌هیچ تردیدی نشان داده. استفاده گسترده حکومت در خراب کاری و تخریب و آتش زدن اموال عمومی یک تاکتیک بسیار سنجیده برای محدود کردن دامنه تظاهرات و سرکوب آن است. این که فعالان سیاسی داد سخن از خشونت مردم کرده و هشدار دهند که نباید عنان را به مردم عصبانی خیابان داد کمال بدفهمی و نفهمی آنان در خشونت‌های جامعه است چه حتا افرادی از میان مردم خشمگین در مقابل سرکوب بیش از حد نیروهای امنیتی اگر خشونتی هم کرده باشند کاملا قابل اغماض و بسیار فرعی است که نه تنها باید از ان چشم پوشی کرد که حتا ان را نتیجه محتوم بر خورد ظالمانه حکومت دانست که فرقی میان ملت و دشمن نمیگذرد و در اصل آنها را یکی میداند.
نگارنده مدتها است که تلاش می‌کنم نشان دهم که حرفهای کلیشه‌ای در باره اصلاحات و این حکومت شوخی بیش نیست و ملت ما چاره‌ای جز عبور از این حکومت اسلامی ندارد اما به احساساتی بودن متهم شده‌ام. ایجاد درک یگانه از حکومت و نزدیکی به تشکلهایی مثل شورای گذار تلاش برای مذاکره و گفتگوی سازنده با رضا پهلوی و ایجاد یک تفاهم گسترده نتیجه منطقی قطع امید از این حکومت بی‌مانند از بابت شکل و محتوای ارتجاعی آن است. اصلاحات ممکن نیست، حکومت برای سرکوب، ظرفیت جنایت گسترده دارد. از هر گامی برای به زیر کشیدن این قوم قرمساق باید حمایت کرد و گرفتاریهای ایدولوژیک و تاریخی را تعطیل نمود.
با احترام بهروز