در آیندهای نزدیک، بوریس جانسون از سیاستمداران به نام حزب محافظهکار بریتانیا نخستوزیر احتمالی کشور بریتانیا خواهد شد. وی که پر نفوذترین رهبر جنبش خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در در رفراندوم تابستان سال ۲۰۱۶ بود، در مقالهای در سال ۲۰۰۷ مرتبط با کتابی به نام «رویای روم» که متعلق به خود اوست، در مورد دلایل عقب ماندگی چند سد ساله کشورهای اسلامی نسبت به دموکراسیهای غربی سخن گفته بود. این مقاله وی اخیرا توسط روزنامه گاردین باز نشر شد.
حقایق مطروحه در این نوع نوشتهها اغلب از سوی رهبران لیبرالدموکراسیهای غربی، و گرایشات سوسیال دموکراتیک و یا سوسیالیست در این کشورها، زیر عنوان «اسلام هراسی» مورد نقد و نفی قرار میگیرند. فضای عمومی عالب برجامعه سیاسی ایرانیان تبعیدی نیز همین گونه است و فراتر از آن گفتمان گردانندگان حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای تبلیغاتی زیر کنترل آن در ایران و خارج از آن، نیز بر همین سیاق است.
مسایل مطروحه در نوشتهای که ذکرش رفت، از قلم و زبان کسی بیرون آمده است که بعد از گذشت ۱۲ سال از نشر آن، اکنون در حال پیشروی به سوی مقام نحست وزیری کشور بریتانیا و متعهد به خارج کردن آن از اتحادیه اروپا تا ماه اکتبر است. اکنون همه میدانیم که دلیل اصلی رشد و گسترش چند سال اخیر جنبشهای راست پاپولیستی در دموکراسیهای غربی، چشم فرو بستن رهبران این کشورها بر جنبههای منفی پدیده جهانیشدن در فقیرتر کردن بخشی مهم از شهروندان آنها بوده است. شکنندگی سیستمهای بانکداری و مالی، فقدان کنترلهای موثر مالیاتی، فقر سیستمهای زیربنایی آموزشی، تحمیل ریاضت اقتصادی توام با کاهش بودجههای تامین اجتماعی اقشار آسیبپذیر ، بیکاری بخشی از نیروی کار بومی و به موازات آن مسئله مهاجرت انبوه نیروی کار، همگی در رشد جنبشهای پاپولیستی سهم ایفا کردند.
گرچه گرایشی در نیروهای چپ سوسیالیستی در مخالفت با سیاستهای نئولیبرالی اقتصادی و گلوبالیزاسیون کوشید که آرای اقشار آسیبدیده از این روند را به سوی خود جلب کنند، اما سیاست آنها اغلب به سود نیروهای ملیگرای افراطی تمام شد. یک نمونه از این دست، تردید و بلاتکلیفی رهبر حزب کارگر بریتانیا جرمی کوربین؛ یک سوسیالیست رادیکال از حزب کارگر، در مورد اتحادیه اروپا و عدم دفاع وی از ادامه عضویت بریتانیا در این اتحادیه بود که در پیروزی نیروهای ملیگرای افراطی در رفراندوم تابستان سال ۲۰۱۶ نقش ایفا کرد.
لیبرال دموکراسی در چند دهه اخیر قادر نشد در عین مدافعه از دستاوردهای مثبت گلوبالیزاسیون، بطور بنیادی به مقابله با پدیدههای منفی و ویرانگر آن از جمله پدیده مهاجرت انبوه بر خیزد. نتیحه چنین ناتوانی فاجعهباری افتادن پرچم مقابله با پیامدهای منفی جهانیشدن به دست ملیگرایان افراطی در آمریکا و کشورهای اروپایی بود. رهبران پاپولیست، با بهرهبرداری از ناتوانی دموکراسی لیبرال و سیاست نادرست احزاب چپ در مواجهه با این مشکلات توانستند سنگرهای مهمی را در جهان غرب به زیر کنترل خود در آورند.
اکنون خطر فزاینده این است که لیبرالها و سوسیالیستها به جای تغییر و تصحیح برنامه و روش خود، به مسیری بروند که ملیگرایان راست افراطی تحمیل میکنند. نمونه زنده آن همین موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپاست که بخشی از رهبران لیبرال و سوسیالیست را با خود همراه ساخته است. و اما خطر بزرگتر برای کشورهای تحت سیطره استبداد و دیکتاتوری این است که اغلب سیاستمداران در کشورهای غربی، چه لیبرال و دموکرات و چه سوسیالیست، هر یک به نوعی برای مبارزه با رقبای ملیگرای خود درعرصه داخلی و جهانی، با طرفهایی چون جمهوری اسلامی و روسیه پوتین و...به توافقهایی برعلیه منافع مردم کشورهایی مثل ایران دست بزنند.
بوریس جانسون در همراهی نزدیک با ترامپ و یا اتحادیه اروپا برای مذاکره و سازش با جمهوری اسلامی، فارغ از کوچکترین ملاحظهای مرتبط با مطالبات آزادی خواهانه ایرانیان آماده خواهد بود. جرمی کوربین نیز با شور اشتیاق برای نزدیکی به رژیمهایی مثل روسیه و ایران درمقابله با سیاستهای دونالد ترامپ آمریکا خیز برخواهد داشت. و برای تضعیف و انحلال اتحادیه اروپا، نباید اتحاد بریتانیا و روسیه تزاری(و بعدا شوروی) را در گذشته بر علیه اروپا با مرکزیت آلمان را از نظر دور داشت، جرمی کوربین یا بوریس جانسون از بریتانیا، هر دو به یکسان و ولادیمیر پوتین از روسیه میتوانند با همراهی دونالد ترامپ از آمریکا، تجربه تاریخی جنگهای اول و دوم جهانی را زنده کنند.
اصغر جیلو
۱۸ جولای ۲۰۱۹