آقای روحانی با اقتدار و اعتمادبهنفس با ترامپ مذاکره کنید!
آقای روحانی خوب به خاطر دارید که در سال ۱۳۹۲ شمسی مردم ایران و مجموعه اصلاحطلبان ایران، به این سبب شما را به ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیدند که با شعار تدبیر و امید و اعتدال به آن میدان انتخاباتی قدم نهاده بودید، و به این امید ملّی دامن زده بودید که جدّاً مصمم اید تا با تنش زدائی در روابط ایران و آمریکا به خصومت و دشمنی میان دو کشور درگیر در خاورمیانه نقطه پایان بگذارید و به چند دهه انزوای سیاسی واقتصادی ایرا ن، که سرچشمه اصلی مشکلات و درد و رنج مردم مملکت ماست با گفتگو و مذاکره پایان نیک دهید! در اینجا حق است که بگوئیم، در ابتداء به عهدی که بسته بودید، خوب وفا کردید و از همان آغاز ریاستتان ، حلّ مسئلهی هستهای ایران را به محور اصلی کار و کوشش دولت تدبیر و امید تبدیل نمودید که برنامه جامع اقدام مشترک، یعنی برجام مولود آن همه همّتی بود که در داخل وخارج ایران به خرج دادید و نتیجتاً، حلّ مشکل هستهای ایران را که اساساً نامیسّر مینمود، ممکن و میسّر کردید.
باری با برجام شور و شوقی در میان ایرانیان ایجاد شد که اینجانب از شرح و وصف آن جدّاً ناتوان هستم. همینقدر بگویم که شمار ایرانیان صاحب تخصصی که درصدد بستن باروبنهی خود برآمده بودند تا با بازگشت به میهنشان سرمایهی علمی و حرفهای و مادی خود را در راه سازندگی ایران صرف کنند، کم نبودند؛ زیرا این نور امید در دل ایرانیان تابیده بود که برجام مقدمهای برای حرکت دیپلوماتیک بعدی ست، تا ماندهی اختلافات ایران و آمریکا با مذاکره و گفتگوهای صادقانه حل شود و با تجدید روابط سازنده و مسالمت آمیز با ایالات متحده آمریکا، ایران نیز مانند چین و اندونزی و مالزی و برزیل و ترکیه و تایلند و کره و ویتنام و غیره از مزایای عظیم مراوده و روابط تجاری و فنّی و اقتصادی با آمریکا و غرب برخوردار گردد؛ یعنی تا فرصت از دست نرفته، جایگاه واقعی خود را در میان ملل پیشرفته جهان به دست آورد! وااسفا که نهادهای تحت اختیار ولی فقیه با کارگردانی سران سپاه و بسیج و دستگاههای اطلاعاتی حکومت فقاهتی، از همان فردای امضای قرارداد اتمی ایران با شش کشور بزرگ جهان، نگذاشتند که ملت ما از نتایج اقتصادی و سیاسی برجام برخوردار گردد و ازین فضای پر فساد دشمنی و خصومتی که میان ایران و آمریکا در منطقه به وجود آمده بیرون آید!
باری در آن کارزار ضدّ برجامی، دیدیم که دلواپسان و نهادهای وابسته به بیت رهبری، چطور آشکار و علنی آب در آسیاب دشمنان برجام در «منطقه» میریختند؛ چطور همصدا با سعودیها و نتانیاهو و جریانهای افراطی و دستراستی در ایالات متحده ، شخصیتهای والا و بزرگی چون اوباما و جان کری را که دلیری نموده دست دوستی به سوی ایرانیان دراز کرده بودند، به ناحقّ میکوبیدند؛ و نیز دیدیم که در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا چگونه بهطور ضمنی از دونالد ترامپ حمایت میکردند تا نهال باریک برجام را از ریشه برکند و روند تنشزدايی در روابط ایران و آمریکا را متوقف کند؛ بدین سبب بود که ایرانیها باز همت کردند و با حضور میلیونی در پای صندوقهای رأی، دست ردّ به سینهی کاندیدای آقای خامنهای زدند و شما را دوباره به ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیدند، چرا؟
چون موقع انتخابات، مستقیم و غیرمستقیم، به توده ملت ایران قول داده بودید که مصمم به تداوم سیاست تنشزدايی با آمریکا هستید، و در جریان پیشبرد این سیاست آشتیطلبانه هر جا ضروری باشد جلوی خود آقای خامنهای هم قاطعانه خواهید ایستاد!
اما اینبار درست عکس قول خود را عمل کردید، یعنی هی از مردم دور به آقای خامنهای نزدیکتر شدید، تا جایی که در شرائط پرخطر فعلی فرقی میان سیاست خارجی شما و ایشان باقی نمانده ست؛ و این انتقادی است که اکثر دلسوزان این مملکت که حامی شما بوده و هستند نسبت به شما دارند!
آقای روحانی دارید چه میکنید؟ به کجا میروید؟ چرا مقام ریاست جمهوری و دستگاه دیپلوماسی کشور را یدککش پاسدارها و نظامیها کردید؟ شرمآور است که وزارت امور خارجه این مملکت با وجود دیپلوماتهای برجستهای که دارد به تصرف سرهنگها و سردارهای سپاه درآمده و مبدّل به پادگان شده! در حال حاضر این فرمانده سپاه قدس است که زیر نظر شخص آقای خامنهای مسیر سیاست خارجی ایران را در خاورمیانه تعیین میکند! قاسم سلیمانی، بشار اسد حاکم سوریه را پنهان از شما و محمدجواد ظریف خدمت «رهبر» میآورد و مذاکره میکنند، ولی از طرف حضرتعالی صدايی به اعتراض درنمیآید؛ در رابطه با سوریه و عراق و فلسطین و لبنان و یمن... سرداران «حضرت آقا» فعالان مایشاء شدهاند و شما شدید تماشاگری ساده و عادی! بدتر اینکه جرئت ندارید به اسرائیل بگید اسرائیل، حتما باید بگوئید رژیم غاصب صهیونیستی، برای اینکه به پاسدارها برمیخورد! آخر تسلیمطلبی تا کجا و سپرافکنی تا به کی؟
وااسفا که اقرار میکنید: رئیس جمهوری پیشین آمریکا، باراک اوباما ۱۹ بار پیشنهاد مذاکره به شما داده ولی «رهبری» اجازه نداده که با اوباما پشت میز مذاکره بنشینید و گفتگو کنید، شما هم حتما گفتید اطاعت، تحت فرمانام! عجبا منِ هیچکاره از شنیدش عرق شرم کردم، شما از گفتنش چطور؟ پیشنهاد مذاکرهی بیقید و شرط با ترامپ! آقای روحانی زمان، زمان مذاکره و گفتگوست؛ ترامپ در آرزوی مذاکره با شماست، اگر شما بگوئید که بدون قید و شرط حاضر به گفتگو با ترامپ هستید، نفس چنین پیشنهادی فضای پرخطر فعلی را از اساس تغییر میدهد، و جنگطلبان کاخ سفید را منزوی میکند؛ زیرا خود ترامپ از ته دل خواهان جنگ با ایران نیست، اگر شما اصل مذاکره را بپذیرید ترامپ آنرا پیروزی بزرگی برای خود تلقی خواهد کرد و حامیان جنگ با ایران را کنار خواهد زد؛ به این دلیل ساده که وی در پی یک پیروزی نمایشی در سیاست خارجی آمریکاست تا برای انتخابات ۲۰۲۰ در موقعیت مناسبی قرار بگیرد. میدانید که در این عرصه تا حالا توفیقی نداشته و اگر چنین پیشنهادی از طرف شما بشود آنرا غنیمتی عظیم خواهد شمرد!
درسی که از قوام السلطنه باید آموخت!
آقای روحانی، آن کس که در موضع حقّ و دلیلآورست، از مذاکره و گفتگو نمیهراسد؛ یک رهبر و لیدر سیاسی مُحقّ و منطقی نیازی ندارد که برای مذاکره کردن هی شرط وشروط بگذارد و خط و نشان بکشد؛ از قوام بیاموزید که برای مذاکره با استالین نه شرطی گذاشت و نه شرطی را پذیرفت؛ رفت شوروی برای مذاکره، دنیايی را انگشت به دهان گذاشت، پیروز و سربلند بازگشت. آری، ماجرای آذربایجان را میگویم که فصلی درخشان از کار دیپلماتیک در حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران محسوب میشود. ایرانیها با آن مذاکره و گفتگوی ماهرانه در مسکو دیکتاتور شوروی را وادار به خروج از آذربایجان و عدم دخالت در امور داخلی ایران کردند و از یک رویارويی خطرناک بینالمللی نیز آنگونه مدبّرانه جلوگیری نمودند! خوب میدانید که انگلیس و شوروی و آمریکا متعهد شده بودند که شش ماه بعد از جنگ جهانی، خاک ایران را ترک کنند و قوای نظامیشان را بیرون بکشند، آمریکا و انگلیس طبق قرارداد به تعهدشان عمل کردند ولی استالین زیر تعهد بینالمللی خود زد، به اشغال خاک ایران ادامه داد و به زور قوای مسلح خود در امور داخلی ایران در آذربایجان و کردستان دخالت کرد. ولی نکته مهم این است که وقتی استالین رهبر شوروی خواست با دولت ایران مذاکره کند، نخست وزیر وقت، قوامالسلطنه بدون شرط و شروطی آنرا پذیرفت. در معنا به روش شما عمل نکرد، نگفت: آقای استالین، اول به تعهدی که پنج سال پیش کرده بودی برگرد یعنی اول قوای مسلح خود را ارتش سرخ را از خاک ما بیرون بکش، بعد برویم پای مذاکره و گفتگو!
آقای روحانی، ملت ایران طی دو سدهی اخیر بهویژه از جنبش مشروطه تا به امروز هر پیروزی بزرگی در عرصهی ملی و بینالمللی کسب کرده از طریق گفتگوهای سازنده و مذاکرات دیپلوماتیک بوده نه از طریق قهر و جنگ و دشمنتراشی!
درسال ۱۹۴۱ میلادی وقتی میهن ما به اشغال انگلیس و شوروی و آمریکا درآمد در آن وانفسای سلطهی خارجی که ایران نه زوری داشت و نه ثروت و هیبتی... دولت ضعیف وقت، تحت هدایت دولتمرد دانشمند محمدعلی فروغی به مذاکره با اشغالگران پرداخت و سه قدرت بزرگ جهانی را متعهد کرد که استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارند و طی شش ماه بعد از پایان جنگ عالمگیر، از خاک ایران بیرون بروند. درواقع اگر آن تعهد و قرارداد تاریخی نبود، قوام هم در حل مسئلهی آذربایجان آنگونه قوی و سریع نمیتوانست عمل کند زیرا با استناد به آن قرارداد بود که کار بزرگ بازگشت آذربایجان به دامن میهن ممکن گردید. ملی شدن صنعت نفت ایران هم که جایگاهی بس بلند در کسب استقلال ملی و میهنی داشته با مذاکرات دیپلوماتیک و گفتگو در نهادهای بینالمللی پیش رفت، نه با فحاشی و دشمنتراشی یا موشکْپرانی!
آری رهبر برجسته ملی ما محمد مصدق با حضور در همان نهادهای بینالمللی ساخت انگلیس و آمریکا یا به قول شما غربْساخته حقانیت ملت ایران، و ناحقی استعمارگران را به ثبوت رسانید نه با پرچم سوزاندن و رجزخواندن و انقلابیگری!
راه رفته و شکست خورده را از سر نگیرید!
آقای روحانی، اگر جنگی هم صورت نگیرد، همین اقتصاد در حال فروپاشی و وضعیت سیاسی تهوعآور و انزوای بینالمللی ایران... کافیست که چندین نسل این مملکت را به انحطاط و تباهی همهجانبه بکشد. در شرائط فعلی، ملت ایران در میان دو سنگ آسیاب استبداد فقاهتی و تحریمهای آمریکايی گیر کرده و دارد لِه و لورده و تباه میشود مطمئن باشید که هیچ طرفی هم از دشمنی متقابل کوتاه نخواهد آمد، اگر آمریکا هم کوتاه بیاید شخص ولی فقیه و شرکاء و سپاه کوتاه نخواهند آمد زیرا به این یقین کامل رسیدهاند که تنها راه حفظ حکومت مطلقهی فقیه در ایران، پافشاری بر دشمنی با آمریکا...در این شرائط نه جنگ نه صلح است لذا تا در توان دارند بر دشمنی با آمریکا خواهند افزود و از مذاکره و تنشزدائی پرهیز خواهند کرد؛ به قول خبرهای «اگر برای فقهای شیعه، مبارزه با آمریکا در ابتداء یک انتخاب به حساب میآمد در حال حاضر یک اجبار استراتژیک، جهت حفظ قدرت و ثروت حضرات است»! نتیجه اینکه با تکرار سیاست کُرنش در برابر ولی فقیه و یارانش راه به جايی نخواهید برد در معنا هر قدر شما کوتاه بیائید آنها طلبکارتر خواهند شد و اجازه نخواهند داد که شما مسائل میان ایران و آمریکا را حل و فصل کنید؛ بنابر این راهی را که آقایان هاشمی و خاتمی به اجبار رفتند شما نروید زیرا از همان جايی سر درخواهید آورد که آن دو یار در آوردند. در اینجا گفتهی معروف آلبرت اینشتن محل نقل دارد که:
«حماقت و اختلال ذهنی، یعنی در حلّ مسئلهای همان راه و روش قبلی را بارها و بارها تکرار کنیم، امّا در انتظار آن باشیم که نتیجهی دیگری بگیریم متفاوت با آنچه قبلا گرفته بودیم.»
پایان
■ جناب محمد ارسی با سپاس از مقاله ارزنده شما و خوشبختانه امروز با شنیدن مصاحبه جناب امیر طاهری بطوریکه گفته میشود مذاکرات بطور غیر علنی اکنون در جریان است و بزودی علنی خواهد شد و روی این اصل از این بابت نگران نباشید.
محمدرضا شهاب
■ جناب ارسی فرمایش شما صحیح است و زبان حال ایرانیان بسیاریستکه به آقای روحانی دلبستند و به قدرت تد بیرش امید . اما امروز از او شاکی بلکه نا امیدند که انتظارات آنها و قولهای خودش را بر نباورده. اینکه چرا چنین شد را تاریخ جواب خواهد داد اما یکی از احتمالات اینستکه صفحه شطرنجی که مقابل او بود اجازه آن بازی را به او نمیداده. یعنی تعادل قوا در سطوح بالای حکومت به شکلی نبوده که او بتواند بدانگونه که دلش میخواسته عمل بکند. ما ایرانیان باید از فرایند فعل و انفعالات سیاسی در غرب بیاموزیم ؛ بخصوص اینکه مبارزه برای تحقق خواستهای یک جریان سیاسی با به کرسی نشاندن کاندید آن جریان به انجام نمیرسد بلکه از فردای انتخابات فاز دیگری از مبارزه آغاز میشود. معروف است که وقتی فعالین سیاسی به دفتر فرانکلین روزولت میرفتند و او را از نیاز به انجام کارهایی برای بهبود اوضاع کارگران و طبقات فرودست آگاه میکردند پاسخ روزولت این بود: «من قانع شدم ، حالا برو و در فضای عمومی کاری بکن که من مجبور شوم به خواسته تو عمل کنم.»
همه میدانیم که قدرت رییس جمهور در ایران بسیار محدود است. با اینحال مثل اینسکه از او انتظار داریم همانند رستم، هفت خوان را یکتنه در نوردد و ما را به سر منزل پیروزی برساند. این حتمأ خوبستکه به رییس جمهور قولهایش و دلیل انتخاب شدنش را گوشزد کنیم ، اما از آن مفیدتر اینستکه فعالین سیاسی با فشار منسجم و هدفمند ، فضای سیاسی در جامعه را به صورتی درآورند که امتال روحانی و خاتمی بتوانند از پس سنبه پرزور طرف مقابل بر بیآیند.
م. ساسانی
■ از آقای ارسی با آن همه تجربه کار سیاسی و نویسندگی بعید است که چنین انتظاری از روحانی کسی که نام خانوادگیاش هم جعلی ست، داشته باشد. شما طوری وانمود میکنید که انگار این روحانی و تیماش بودند که برجام را موجب شدند و مثلاً افتخار آفریدند! جناب ارسی! مذاکرات پنهانی رژیم و آمریکا یکسال پیش از آمدن روحانی در مسقط ِ عمان جریان داشت و روحانی و تیم اش فقط آن را تحویل گرفتند و ادامه دادند و به فرجام رساندند.این تصمیم نظام به رهبری خامنهای بود که مذاکره صورت گیرد، آن هم فقط با یک انگیزه مشخص: رفع تحریم های کمرشکن مالی نفتی و بانکی و آزاد شدن پول های ج.ا برای ادامه بخور بخور و نیز فتنه انگیزی در منطقه. وانگهی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، مگر روحانی نمیدانست که ترامپ تازه وارد به کاخ سفید بارها و بارها اعلام کرده بود که برجام را پاره میکند و از زیر بار تعهدات آن بیرون میآید؟ پس چرا وعده سر خرمن داد و به مردم رأی دهنده دروغ گفت و قول برجام ۲ و ۳ و ۴ را داد؟ آیا جز این بود که میخواست با این حرف ها یک بار دیگر مردم فریب پذیر و ساده لوح ایران را بفریبد و رأی شان را بگیرد و بعد آن را خرج کل نظام اسلامیاش کند؟ شما و مانند شما کی میخواهید از خواب خوش بیدار شوید و آزموده را بیش از این نیآزمائید؟ شما اگر هم میخواهید توصیه هایی به روحانی و امثال وی بکنید بهتر است وی را فرا خوانید که نزد رهبر و دیگر قدرتمندان نظام برود و به آن ها بگوید که بیآیند تا فرصت باقی ست تن به یک همه پرسی آزاد آری یا نه به جمهوری اسلامی، زیر نظر سازمان ملل برای کسب نظر اکثریت قاطع جمعیت کنونی ایران که ۴۰ سال پیش یا نبودند یا حق رأی نداشتند، بدهند و به مشکل خود و مردم یکبار برای همیشه فیصله دهند. کار شما و دیگران به عنوان یک شخصیت اپوزیسیون این است، نه راه نشان دادن به کس و کسانی که تره هم برای اینگونه راهنمایی های دلسوزانه شما خرد نمیکنند- چنانکه تاکنون نکردهاند. شما باید با نامه تان حجت را بر آنان تمام کنید، نه اینکه آنان را نصیحت به کاری کنید که خود میدانید آبی از آن گرم نمیشود! منتظر آن نامه حجت تمام کن تان میمانیم.
شاهین خسروی
■ جناب آقای ارسی درود بر شما.
«گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالۀ ما، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است». من هم از کسانی بودم که به روحانی خوشامد گفتم و اگر به راستی همان فرایند برجام دنبال میشد، البته میتوانست سرانجام خوبی برای کشور داشته باشد و تا چندی نیز هم ازنگرروحیۀ مردم و هم کاهش نرخ تورم امیدوار کننده بود. راستی آنست که دولتها و سیاستمداران نیز همانند هر فرد یا نهاد عادی، در چارچوب سپهر همگانی و تناسب قوای نیروهای پیش برنده یا بازدارنده میتواند پیروز شود یا شکست بخورد. ضعف کار ایرانیان تنها آن نیست که بیشینه روحانیان و نیروهایی مانند سپاه با هر گرایش مدنی که «نهاد دولت» نیز جدا از اینکه چه کسی رئیس آن باشد یک نهاد مدنی است، در ستیز هستند. جناح آقای خامنهای و پیروان او هنوزهم مانند دستکم دو سده گذشته، «دولت» را پدیدهای نامشروع میدانند و حکومت را از آن خودشان میپندارند.ضعف ما این نیز هست که بسیاری از نیروهای چپ ما از پیش از انقلاب تا کنون، همواره هم با هر دولتی سر ستیز داشته اند، و هم به هیچگونه کار سیاسی و گفتگو روی خوش نشان ندادهاند. این نیروها هیچگاه تلاش نکرده اند از شعارهایی مانند رفراندوم که اگر آیندهای هم نداشته است، برای پدید آوردن یک سپهر سیاسی و دامن زدن به یک خواست همگانی بهره بگیرند. شوربختانه چنین مینماید که امروز کمتر از هر زمان دیگری در کمابیش ۲۰ سال گذشته، چنین فرصتهای کم هزینهای باقی مانده است، و روحانی کمترین توان برای اثرگذاری جدی دارد. امیدوارم همه نیروهای ملی و دموکرات کمی بیشتر بزرگ و بالغ شوند، و میان کار سیاسی و لجبازی کودکانه تفاوت بگذارند. همچنین امیدوارم همه این نیروها به ویژه به اصطلاح «سازمان»ها از توان نهفته بسیار بزرگ و ناآشکار خود آگاه شوند، و گول نشستهای پیاپی اکونومیستی و بینتیجه ۴۰ سال گذشته خود را نخورند. من نیز اکنون دیگر امیدی به کسانی چون روحانی ندارم، و رفتار بزدلانه و یاوهگویانه همین ساعت او و همه هواداران جمهوری اسلامی در اره دادن و تیشه گرفتن با سیاستمداران آمریکا، گواه بر این نا امیدی است. اما روی خود را به سوی نیروهای ملی و دموکرات و جوانان نوگرای کشور میگردانم و میگویم به راستی باید از دوران کودکی ۵۰ ساله خود، گذر کنیم. این کار شدنی است اگر از خود پوشالی خویش بگذریم.
پیروز باشیم / بهرام خراسانی
دوازدهم خرداد ماه ۱۳۹۸
■ آقای روحانی میتواند با چشم پوشی از یکسال حکومتش یک عمر برای خود آبرو بخرد. اگر قرار است آینده ای برایش تصور شود همین است که یکبارهم که شده درکنار مردم بایستدو در مقابل آن ابله لجوج از خودش جنمی نشان دهد. ما باید برای فشار به روحانی یک نهضت سراسری مذاکره با آمریکا تشکیل دهیم تا به این بازی مسخره ضد آمریکایی مهر پایان زده شود. آقای روحانی اگر شما را گروگان برادرتان کردهاند، بگذارید برادر عزیز شما هم پیه چند سال زندان را به تنش بمالد، درمقابل نابودی جسمی و روحی ملیونها ایرانی، این بهای ناچیزی است. میگویند در اسلام سلام دادن مستحب است ولی جواب سلام واجب است. شما حق نداشتید ۱۹ بار دست دوستی اوباما را رد کنید نه شرعا و نه عرفا چرا که اباما با شما رابطه خصوصی نداشت، او با شما به عنوان نماینده مردم ایران میخواست طرف گفتگو شود از شرع گذشته آیا مردم ایران به شما اجازه چنین برخوردی را داده بودند؟ صد افسوس که هنوز هم بسیاری در اپوزیسیون گرفتار بیماری ضدآمریکایی بودن هستند نمیدانم چرا اینها از مبارزه مردم ویتنام با آمریکا درس میگیرند ولی از صلح و مراوده سیاسی و اقتصادی همان مردم با آمریکا نمیخواهند درس بگیرند.
به امید روزهای بهتر / الماسی
■ با سلام وسپاس به جناب ارسی، نگارنده بدون تردید با شما هم صدا هستم که آقای روحانی با پرزیدنت ترامپ مذاکره کند. به این هم کاری ندارم که آقای روحانی میخواهد یا نمی تواند و اصلا حکومت اسلامی چه در سر دارد.
ما باید حرف حساب را بزنیم؛ در اوایل انقلاب با دوستان عزیزی که جان در راه آزادی و سرفرازی مردم و میهن باختند این سئوال همیشه مطرح بود: آیا خمینی و امثال او حاضرند در آینده مانند همهی ملل با دیگر کشور های جهان بخصوص آمریکا و اروپا رفت وآمد کنند؟
راستش گاهی این سئوال همراه با شوخی و لودهگی مخلوط میشد و پاسخ سئوال نیز بیشتر حول نا ممکن بودن آن میچرخید: مگر میشود خمینی به کاخ سفید واشنگتن برود؟ حالا بعداز ۴۰ سال میبینیم که زیاد هم پرت و غافل نبودیم و این حکومت چون سیاست و دیپلوماسی نمیفهمد بقولی خودمانی: «عروس که بلد نیست برقصد میگوید: اطاق کج ست!» این حضرات که ملتی را اسیر خود کردهاند با رفتار عجیب و غریب و بهانهگیری، نادانی و بیکفایتی خود را گردن نمیگیرند و تمام دنیا را به دشمنی «متهم» میکنند.
اینها را نوشتم که به آقای خراسانی عرض کنم یک سر سوزن نباید به این حکومت تخفیف داد. در کشوری که حکومت اسلامی آن تمام قدرت را در اختیار دارد. ولی مطلقه فقیه با تمام نهادهای خودساخته از جمله شورای نگهبان تمام انتخاباتهای کشور، شمول ِ مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، شوراهای شهر، مجلس خبرگان رهبری، مجلس تشخیص مصلحت اسلامی و.... را مهندسی میکند و مردم مجبورند به کاندیدهای از صافی عبور کردهی حکومت رای دهند صحبت از نهاد های مدنی و انتخابی و دولت واقعا ارفاق نا درستی به ولی فقیه و تمام دارو دسته ی کشوری و لشگری حکومت است. اگر در این مورد تردیدی دارید، شما را به مقاله وزین استادم دکتر اسمعیل خوئی جلب میکنم که با نثر فوقالعاده دقیق ثابت کرده در ایران همه چیز به حکومت اسلامی خلاصه میشود و مجلس شورای اسلامی ، رئیس جمهور و «دولت»، همه و همه دنبالچه های حکومت هستند و حتی از اپوزیسیون هم مثل کشورهای اروپائی در مجلس شورای اسلامی خبری نیست. مگر می شود کسانی که توسط شورای نگهبان ـ یعنی حکومت ولایت فقیه ـ تائید شدهاند و مردم آنها را انتخاب کردند بیایند در «مجلس» و در «دولت» بنشینند و مخالف میل حکومت عمل کنند؟
با اجازهی جناب ارسی پیشنهاد میشود شعار «تا دین از حکومت جدا نشود این وطن وطن نشود» را هرگز فراموش نکنیم. مذاکره با آمریکا و هر کشور دیگری نیز از کانال همین شعار میگذرد. وگرنه حکومت دینی هرگز حاضر به حشر و نشر با کاخ سفید و ملکه الیزابت انگلستان و دیگر کشورها نخواهد شد.
ارادتمند / پرویز مرزبان