به تازگی آیتالله خامنهای در نشست با جمعی از دانشجویان از جمله گفته است «زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزب اللهی فراهم کنید غصههای شما تمام میشود و این غصهها فقط مخصوص شما نیست.» پرسش اینجاست که چرا پس از دوران فاجعهبار ریاست جمهوری احمدینژاد، ولی مطلقه غیر پاسخگو دوباره به فکر ریاست جمهوری حزباللهی افتاده است؟
در اواخر اردیبهشت ماه امسال، روحانی رئیس جمهور بیاختیار در نشستی با فعالان سیاسی کشور با زبان بیزبانی از دخالت ولی مطلقه فقیه در امور اجرایی گله کرد و گفت: «وقتی از دولت سوال و مطالبهای میشود باید از طرف دیگر بررسی شود که دولت چه مقدار در حوزههای مورد سوال دارای اختیار بوده است به طور مثال اگر در خصوص سیاست خارجی، فرهنگ و یا فضای مجازی از دولت سوال و مطالبهای میشود، باید ببینیم که دولت چقدر در این حوزهها اختیار دارد. باید در حد توان و در حوزه اختیارات رئیس جمهور از دولت مطالبه داشت.»
اهمیت گلایه روحانی از بیاختیاری رئیس جمهور و دخالتهای فراقانونی خامنهای زمانی آشکار میشود که در اثر راهبردهای خارجی تنشافزا و ایدئولوژیک رهبر جمهوری اسلامی، کشور بر لبه پرتگاه جنگ و ویرانی قرار گرفته و او حاضر نیست با جامعه جهانی به تعامل تن دهد. افزون براین سپاه تحت فرمان ایشان نیز با تلاشهای دولت برای مذاکره با آمریکا و حل اختلافات موجود به شدت مخالف است.
نتیجه راهبردهای مخرب آیتالله خامنهای در زمینه سیاست خارجی، دخالتهای روزمره در امور داخلی، دولت حسن روحانی را در تنگنا قرار داده است. خامنهای در هر فرصتی علت وضعیت اسفبار کشور را در این میبیند که دولتیان به «تذکرات» ایشان بیتوجه بودهاند. نمونه بارز آن برجام است. وی در این مورد در نشست با دانشجویان حکومتی گفته است «نامهای که دربارهی برجام نوشته شد و شرایطی که ذکر شده که در این صورت تصویب میشود را ببینید. منتها اگر این شرایط اجرا نشده، وظیفهی رهبری این نیست که وارد بشود.»
این ادعای خامنهای در حالی است که از اولین گامهایی که برای مذاکرات مخفیانه برداشته شد تا اعلام رویکرد «نرمش قهرمانانه» و امضای این قرارداد با قدرتهای جهانی، این پرونده تحت نظارت و براساس رهنمودهای او به پیش رفت. روحانی در نشست با خبرنگاران تلویحا پاسخ خامنهای را داد. وی در این رابطه آشکارا از نحوه اجرای برجام دفاع کرده و گفته است: در پرونده برجام دولت او طوری عمل کرده که اجازه ندهد ایران محکوم شود و آن را باعث افتخار دولت دانست. سپس بخاطر مصلحت از توضیحات بیشتر خودداری کرد.
نوک کوه اختلافات روحانی با نهاد ولایت در واکنش علمالهدی علیه در خواست رئیس جمهور برای گرفتن اختیارات ویژه برای رویارویی با به گفته وی «جنگ اقتصادی» آشکار گردید. امام جمعه مشهد سخنانش را بدون ملاحظات ادب و عرف دیپلمایک بیپروا بیان میکند، سرنوشت بنیصدر را برای روحانی پیشبینی میکند و میگوید «آنهایی که گفتند به ما اختیار بدهید، چند ماه بعد سفیداب و سرخاب کردند و توالت کرده از این مملکت فرار کردند و سر در دامن استعمار اروپایی و آمریکایی گذاشتند.»
در برابر علی مطهری نایب رئیس مجلس از تلاشهای ولایتمداران برای حذف روحانی انتقاد کرده آن را مشکل ساختاری نظام نامیده است: «... نباید کسانی را که اصل نظام را قبول دارند حذف کنیم ولی این رویه وجود دارد. آقایهاشمی به آن صورت و آقای خاتمی به نوعی دیگر و آقای موسوی و کروبی در آن وضعیت و آقای احمدی نژاد هم مدلی دیگر و این وضعیت ادامه پیدا میکند و آقای روحانی نیز در شرف همین موضوع هست و این نشان میدهد شاید ما مشکلی در ساختار نظام داشته باشیم.»
باوجودی که مطهری در زمینه مسایل اجتماعی به ویژه حجاب اجباری با ولایتمداران موافق است اما رویکرد انتقادآمیز وی در مورد برخی مسایل سیاسی را همکارانش در مجلس برنتافتند و پیش از حذف روحانی، به فعالیت او در هیات رئیسی مجلس در انتخابات ۵ خرداد ۹۸ خاتمه دادند.
با توجه به شرایط اسفناک کشور، آیتالله خامنهای به یاد دوران «طلایی» احمدینژاد افتاده که «نظریاتش» به وی نزدیکتر بود و در سال ۸۸ با کودتای انتخاباتی وی را در قدرت نگه داشت غافل از آنکه تغییر پیروانش در راس قوه مجریه مشکل گشا نیست. معضلات کشور در مواد قانون اساسی جمهوری دینی و اختیارت فراقانونی ولی مطقه نهفته است. حل این معضل در گام نخست در گرو جدایی دین از دولت و استقرار جمهوری سکولار دمکرات است که راه ملت را برای تعیین سرنوشت خویش بدون تبعیضات دینی فراهم سازد.[*]
۵ خرداد ۱۳۹۸
——————————
* محمود روغنی، فراز و فرود جدایی دین از دولت در ایران، mrowghani.com