روزی نیست که خبری ناراحت کننده از حاکمان نادان و پرطمع جمهوری اسلامی در اخبار نداشته باشیم. اخبار جدید نشان میدهد که حاکمین و سپاه مانند گذشته مجدداً به تیروکمان کشیدن و موشک علم کنی علیه امریکا دست بکارند. دوباره تهدید بستن تنگه هرمز! رئیس جمهور میگوید ما هنوز شش راه برای پیش برد برامریکا را نگفتهایم و آنها خبر ندارند، خالی بندیهای مسخره. رهبر میگوید «ما هرزمان میتوانیم هرچقدر بخواهیم نفت صادر کنیم» ، مثل این است که با بچه حرف میزند. صادرات نفت را امریکا با تهدید خریداران به تحریمهای اقتصادی از بالای دو ملیون بشگه در سال پیش به یک ملیون رسانده است و بزودی خطر پائین آمدن فروش با تحریمهای جدید در پیش است. مشتریان درحال حاضر ایران هم به زودی جذب عربستان سعودی، روسیه و عراق شدهاند و میشوند. رئیس جمهور میگوید ما نمیگذاریم فروش نفت «به صفر برسد». انگار خطر تنها به صفر رسیدن فروش است که ایشان جلویش را میگیرد، آیا جلوتر از رقم صفر مثل امروز که یک میلیون است و قرار است پائین بیاید، خطر محسوب نمیشود؟ حتی اگر حکومت همانطور که شروع کرده است، شروط امریکا را درعمل به پذیرید، چنانکه شاهد آن هستیم و تحریمها کمتر شود ودولت ازنظر اقتصادی نفسی بکشد، ایران خطر از دست دادن مشتریان نفتی خود را حتی در یک حکومت دمکرات نیزممکن است داشته باشد.
فرماندهان سپاه پاسداران همانند صدام حسین علناً اعلان آمادگی مقابله با امریکا را تکرار میکنند. این حکومتیان به خصوص سپاه پاسداران، درمیان ایشان موضوع تمامیت ارضی کشور بیاهمیت است و تنها حفظ گلیم خودشان به زیر آب نرود برایشان اهمیت دارد و کافی است! سپاه پاسداران چنان مملکت و حکومت را در مشت خود گرفته که دولت و رئیس جمهوری و وزیر خارجه که تا چند ماه پیش علناً با سپاه در کشمکش حفظ اقتدار دولت بودند که سپاه وارد دراموردولتی نشود، امروز گوسفند وار دنبال سپاه افتادهاند. وزیرخارجه آقای ظریف و رئیس جمهور علناً میگویند که موضوع بستن تنگه هرمز یک موضوع نظامی است و سپاه تصمیم آن را میگیرد. در حالیکه در کشورهای بزرگ جهان وزیر دفاع از یک شخصیت غیر نظامی انتخاب میشود و تصمیمات نظامی زیرنظر او گرفته میشود. در قیام سیام تیر ۱۳۳۱ مصدق نام وزارت جنګ را وزارت دفاع ملی نمود و خود وزیر دفاع ملی شد. امروزه حکومت اعلام میکند که تصمیمات نظامی او را نظامیها یعنی سپاه میگیرند!
سپاه قدس به رهبری سردار قاسم سلیمانی مشغول جمع کردن دست و پای خود از عراق و سوریه و یمن و سایر سرزمینهای زیر استراتژی نظامیاش درخاورمیانه تا افغانستان میباشد. سپاه قدس تحت تاثیر دو فشار عمده این کار را اجبارآ انجام میدهد: یکی فشار امریکا وتا حدودی روسیه و سایرکشورهای اروپائی و دیگری در زیر فشارتحریمهای امریکا، چه از یکطرف دولت دلارلازم برای ادامه روی پا نگهداشتن دولت با هزینههایش را به سختی دارد و عدم پرداخت کارمزدهای کارگران برای ماهها و حقوق فرهنگیان و غیره حرکتهای اعتراضی را بهوجود آورده است و تحمل مخارج نگهداری لشگرهائی برای جنگ در سوریه وعراق از قدرت مالیش خارج است. لذا پرداخت سالانه ۷۰۰ میلیون دلار به حزبالله لبنان و کمک مالی بیحساب و مداوم به اسد در سوریه و سایر مستمریههای دولت فخیمه جمهوری اسلامی به کشورهای درجنگ یا صلح از جمله یمن برای دولت غیرممکن است. و لذا قاسم جز با پا فرا بردن به بیرون ازمنطقه زیرنفوذ استراتژی نظامیاش راه فرارو یا چارهای در پیش ندارد. و زمانیکه حزب الله دلار از ایران نتواند تحصیل نماید دنبال کمک دهنده دیگری که احیانآ میتواند دشمن ایران باشد خواهد رفت. سردار قاسم جول و پلاس و فرماندهی خاورمیانه را در پشت سر نهاده و دراستانهای جنوبی ایران مقرحفظ قدرت خود را قرارداده است. و به بهانه مقابله با فراگیری «سیل» در استانهای مختلف کشور، شبه نظامیان افغانی و پاکستانی و لبنانی را بصورت لشگرهمراه بایران آورده است. معلوم نیست چگونه سپاه پاسداران با همه عرض و طولش نمیتواند وظیفه جلوداری از سیل را انجام دهد؟ برهمه بخوبی روشن است که حکومت وسپاه این شبه نظامیان غیرایرانی را برای مقابله با مبارزات مخاطره بارمردم در برابرحکومت به ایران آوردهاند. اینها حتی به سربازان سپاه ونیروهای بسیجی هم اعتماد ندارند که جلوی مردم بیاورند. همانطور که شاه به سربازها اعتماد نداشت و فکرش هم درست از آب درآمد.
سپاه قدس در ابتدا به عنوان حفظ قدرت اسلام درچنبره دولت اسلامی افعانها و پاکستانیها و سپس لبنانیهای بیشتر شیعه را با تعهد پرداخت حقوق مکفی و منظم به سوریه وعراق برد و لشگرهای سپاه قدس را ازایشان درعراق و سوریه پایه گزاری نمود: حشدالشعبی، جنبش النجبا و گردان فاطمیون را ازایشان ساخت. سازماندهی سپاه قدس با بردن سربازان ایرانی به خاورمیانه بسیار کارمشکلی بود چون سپاه استراتژی نظامی خود درعراق و سوریه و ماوراء آنرا ابتدا پنهانی ازمردم شروع کرد. وزمانی که تنهای بی سرسپاهیان ایران را بایران باز میگرداندند و از سرداران هم در میان ایشان کم نبود بسیارمردم را ناراحت نمود. و لذا شکل دادن لشگرهای نظامی ازافعانیها و پاکستانیها و لبنانیها و احیاناً سایرمردم کشورهای مسلمان دیگر بشکل ارتش استعماری، درنقش سربازان مزدور (mercenary) چاره بردار نبود.
در حال حاضر مملکت درلبه پرتگاه سقوط است و مردم گرسنه ماندهاند و برای حکومتیان حرکت پا برهنهها در جهت سقوط ایشان خطر اساسی است. و متاسفانه هنوز ایشان به این نتیجه نرسیدهاند که ایشان در کنار موشک و قدرت نظامی در برابر قدرت مقابل خارجی به پشتیبانی مردم نیازمندند. راه حل واقعی ایشان کمک به مردم و شرکت دادن مردم به اداره مملکت است و برقراری مجلسی که واقعآ نماینده مردم باشد. ولی حکومت و دولت همه در دنبالهروی از سپاه هنوز از «راه حل» زندان و شکنجه و احیاناً اعدام دست بر نداشتهاند. در مئطقهای که ما قرار داریم ما به یک ارتش قدرتمند نیازمندیم. سپاه که ارتش بزرگی را تشکیل میدهد از استفاده از ثروت این مردم ساخته شده است. و جوانان این مردم تار و پود آن را ساختهاند. سپاه امروزه در خدمت جمهوری اسلامی قرار داده شده و سران آن ثروت مردم را به انبانهای خویش ریختهاند. ولی روزی که مردم سران سپاه را به دور بریزند یا آنها را به محاکم قانونی بکشانند میتوان از آنچه ساخته شده در خدمت مردم سازماندهی نو نمود. همین گونه نیروهای بسیج. میتوان باور کرد که توده سپاه یان و بسیجیها از اینکه سرانشان به دزدی و چپاول مشغولند و ایشان رادر خدمت خود گرفتهاند کاملآ ناراضی نباشند.
امروزه میبینیم که حکومت همانطور که انتظار آن میرفت در زیرفشارتحریمها جسته و گریخته تقاضای مذاکره با امریکا را با زبان خودش آغاز کرده است چه راه دیگری نداشته و ندارد. پیشنهادهای امریکا از جمله خروج نظامی ازخاورمیانه و کشورهای دیگر منطقه را قدم به قدم مشغول اجرا است. باید نوشته مرگ بر اسرائیل را هم از روی کلاهک موشکهایش بردارد! همانطور که در پیش نوشتم بجز ضرر در منطقه، ایران استفادهای از دشمنی با اسرائیل را ندارد. درحالیکه عربستان سعودی و شیخ نشینهای امارات و خود فلسطینیها یا بااسرائیل کاملآ کنار آمدهاند یا دنبال پیدا کردن یک راه حل صلح هستند، سران حکومت مانند دایههای مهربانتراز مادردنبال خط و نشان کشیدن با اسرائیل هستند. حکومتهای فلسطینی دلارهای بی حساب را از جمهوری اسلامی، یعنی ثروت ملت ایران گرفتند و امروزه دست در دست عربستان سعودی دشمن جمهوری اسلامی نهادهاند. دولت ناتانیاهو تا کنون بهترین استفاده را از دشمنیهای جمهوری اسلامی با اسرائیل و اعلام از میان برداشتن اسرائیل نموده است چه ناتانیاهو با بزرگ تر نشان دادن این تهدیدات ایران، مردم اسرائیل را بیشتر نگران ازآینده خود و بیشتر به پشتیبانی از سیاست جنگ طلبانه و علیه ایران ناتانیاهو وادارخواهد نمود.
آقای ترامپ هر روز خط و نشان جدیدی برای جمهوری اسلامی میکشد. و با تحریمها و بطور مشخص با تحریم در برابر فروش یا خرید نفت ایران وضع اقتصادی ایران را کاملاً مختل کرده است: تورم، کمبود کالا مشخصآ غذائی و داروئی و بالاخره بالا رفتن قیمت دلار و ناچیز شدن ریال مرتباً افزایش پیدا میکند. امریکا میگوید ما به مردم ایران کاری نداریم و این اعمال برای کمک به مردم ایران یعنی فشار برجمهوری اسلامی است که حکومتی دیکتاتوری میباشد و مردم ایران در زیر این فشارها سخت دست و پا میزند. در حالیکه برخلاف ابراز نظر آقای ترامپ فشارهای تحریم مستقیماً برمردم وارد میشود. سپاه با استفاده از تحریمها قاچاق اجناس را بیشتر میکند و استفادهاش چندین برابر میشود. بهمین دلیل او با ادامه این وضع خوشنود است و دنبال حل کار نیست. امریکا میگوید دارو و غذا جزء تحریمها نیست ولی در عمل با نزول ارزش ریال کسی قادر به خرید اجناس که عملاً با ارزش دلار خرید و فروش میشوند نیست. اگر دارو در بازار تهران باشد ولی شما قادر به خرید آن نباشید توفیری از هم ندارند مثل این است که دارو نیست. لذا تحریمها عملاً روی مردم فشار وارد میآورند. همانطور که نمونه آن درعراق در زمان صدام حسین نشان داده شد که بیش از پنج هزار کودک عراقی در تحریمها جان باختند در حالیکه سیاست غذا و دارو در برابر فروش نفت حاکم بود. بعد از جنگ همه ی جنایات برملا شد ولی کودکان دیگر درمیان نبودند.
از طرف دیگر امریکا صنایع تولید نفت و گاز خود را روز بروز توسعه میدهد و اگر قیمت نفت اجازه دهد از نظر در دست داشتن فروش بیشتر قدرت نفتی بزرگی درجهان خواهد بود. فشار روی ایران در مورد نفت یک پایهاش میتواند برای تحکیم بازاریابی در آینده برای امریکا باشد، در وضعی که ایران بازارهای خود را از دست داده باشد. فشار روی نفت روسیه نیزدراروپا ازهمین بابت شکل گرفته است. در این موضوع صاحبنظرانی با تفصیل نوشتهاند که مراجعه به آن سودمند است.
روی آوردن بخش ناآگاه مردم به ترامپ از ناعلاجی بوده است که روز بهروز شکل آن عوض میشود و مردم روی نیروهای خودشان بیشتر حساب میکنند واعتراضات گروههای مختلف جامعه مدنی درایران همچنان ادامه دارد و گسترش بیشتری پیدا میکنند.
تبلیغ روی قدرت سردار قاسم سلیمانی، ازمعتمدین رهبر و نماینده ایشان در خاورمیانه و رئیس و سازمان دهنده سپاه قدس که شاخهای از سپاه پاسداران است او را قدرتی بزرگ در خاورمیانه نشان میداد. او بدون کسب اجازه واطلاع دولت برای مذاکره درخصوص مسائل خاورمیانه به مسکو سفر کرد و با صاحب منصبان ایشان و ولادمیر پوتین گفتگو نمود. حضور وزیرخارجه ایران درصحنه بین المللی معنیای برای ایشان نداشت و دردراز مدت دولت روحانی و وزیر خارجهاش را مجبور کردند تا سیاست ایشان را دنبال کنند. بشار اسد رئیس جمهورسوریه بایران آمد و بملاقات علی خامنهای رفت و دراین نشست بجای وزیرخارجه آقای ظریف، قاسم سلیمانی در این گفتگوها حضور داشت که به استعفای ظریف کشید و سرانجام ظریف و دولت روحانی تسلیم سپاه شدند تا جائیکه همانظورکه دربالا گفته شد رئیس جمهور و وزیرخارجه کشور بگویند حمله به تنگه هرمز را بخش نظامی دولت معین میکند. بعبارتی ایشان در خدمت سپاه اند!
آنطور که میگویند سردار قاسم شخصیت سیاسی نظامی واردی است این درست است، البته درمقایسه با شخصیتهای حاضر کشورهای دیگر در خاورمیانه معنی دارد. ولی ایشان در برایر شخصیتهای سیاسی و نظامی سایر کشورها مانند ولادیمیر پوتین و دیگران در اروپای غربی هم از نظر اطلاعات و هم از نظر قدرت ناچیز است. و امریکا با پائین آوردن قدرت اقتصادی ایران و ارزش ریال میتواند راحت ایشان را از خاورمیانه و مسند قدرت کنار بزند و به ایران برگرداند. ایشان مانند آقای ظریف که شخص با استعدادی است و اطلاعات خوبی دارد ولی در برابر شخصیتهای همتراز خود در غرب بسیار کوچک است و زمانی که هر دوی ایشان پشتیبانی مردم ایران را ندارند و آنرا دنیا میبیند و میدانند مهرههای بیارزشی میباشند. دنیا روی دولت ایشان یعنی جمهوری اسلامی حسابی نمیکند. رهبری که بانهایت وقاحت راست راست در برابرجهانیان که همه چیز را میدانند، میگوید «ما هرزمان که بخواهیم میتوانیم نفت خود را به بازارهای جهانی عرضه کنیم.» در حالیکه کوشش رئیس جمهور آنست که فروش نفت به صفر نرسد!
قاسم سلیمانی و جواد ظریف مهرههائی هستند که تنها به درد همین حکومت میخورند. مردم به وزیرخارجهای که مکرر در تریبونهای جهان میگوید «ما در ایران زندانی سیاسی نداریم و آنها که در زنداناند جرمی انجام دادهاند و محکومیت دارند» اعتمادی نمیتوانند داشته باشند. ایشان اکنون در خدمت سپاه پاسداران و استراتژی توخالی و بلوف و خالیبندی سپاه است.
با این نادانیهای حکومت و تکرار نمایشهای توخالی صدام حسین در جهان روز بروز وضع ایران در جهان خطرناکتر میشود. امریکا لازم نیست پیاده نظام به ایران وارد نماید، این تحریمها هزار بار از پیاده نظام و پرتاب موشک برای از میان بردن زیربنای اقتصادی ایران خطرناکترند. روزی نیست که فرماندهی در سپاه اعلام نکند که ما از امریکا نمیترسیم. زهی بیخردی!
امید است که جنبش بخشهای گونگون جامعه مدنی ایران که امروز آن را در میان کارگران، فرهنگیان و سایر طبقات مشاهده میکنیم همراه به پا خواستن سایرمردم به جان آمده، حرکتی نیرومند برای شکلگیری جانشینی برای این حکومت استبداد مذهبی فراهم آورند. و بتوانند یک حکومت پایبند به دمکراسی و نماینده مردم را بپا سازند.
محسن قائم مقام- نیویورک
پنجم ماه مه ۲۰۱۹