(برگرفته از نشریه فایننشیال تایمز: ۸ آوریل ۲۰۱۹)
نوشتهای از «گیدیون راخمن» (Gideon Rachman) مفسر ارشد مسایل خارجی فایننشیال تایمز در سالهای ۲۰۰۶-۲۰۱۶ و برنده جایزه جرج اورویل در روزنامهنگاری سیاسی
برسر بریتانیا چه آمد؟ این سر درگمی در سراسر اروپا، و در واقع سراسر جهان ایجاد شده که کشوری که به ثبات و اعتدال شهره بوده قصد تکه پاره کردن خود را کرده است. بسیاری از مردم براین گماناند که بالاخره در نقطهای از زمان پراگماتیسم بریتانیایی دوباره وارد عمل خواهد شد. اما من خبر بدی دارم. علیرغم هر نوع اتفاقی که این هفته در جلسه فوقالعاده سران اتحادیه اروپا در مورد خروج بریتانیا از این اتحادیه بیفتد، این کشور برای یکی دوسال آینده کشوری بیثبات وغیرقابل پیشبینی خواهد بود که پیامدهای هشدار دهندهای را برای کشورهای اتحادیه اروپا، متحدین کشورهای غربی و نظم لیبرال بین المللی به همراه خواهد داشت.
علیرغم هر نوع محدودیتی که برای ترزا می به عنوان نحست وزیر بریتانیا تصور شود، وی فردی محافظهکار بوده که برای سازگار کردن خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا با منافع سیاست خارجی این کشور و نظم موجود جهانی تلاش کرده است. اما خانم می در مسیر خروج از قدرت قرار داشته و نخستوزیر آینده بریتانیا میتواند این کشور را درست به یک مسیر رادیکال هدایت کند، خصوصا که دو جانشین محتمل بعد از وی؛ عبارت از بوریس جانسون کاندید مطلوب موسسات شرطبندی و رهبر آینده حزب محافظهکار، و جرمی کوربین رهبر حزب کارگرخواهند بود.
یک دولت محافظهکار به رهبری بوریس جانسون یا یک طرفدار سر سخت خروج از اتحادیه اروپا، کشور بریتانیا را با آمریکای دونالد ترامپ بیشتر هماهنگ و هم خط خواهد کرد. در حالیکه خانم می در دعوا با ایالات متحده آمریکا بر سر مسایل محیط زیستی، ایران، اسراییل و تجارت از اتحادیه اروپا پشتیبانی کرده است. دولتی به رهبری بوریس جانسون تقریبا بهطور قطعی با آمریکا همراهی خواهد نمود. و این نکته مهمی است. چون آقای ترامپ اولین رئیس جمهور آمریکا است که به طور فعالی سیاست غیردوستانهای را بر علیه اتحادیه اروپا در پیش گرفته است.
هرکسی که با نوشتههای جان بولتون، مشاور امنیتی آقای ترامپ آشنا باشد نمیتواند تردیدی در خصومت و مخالفت عمیق وی با اتحادیه اروپا داشته باشد. وی اتحادیه اروپا را یک خطر و تهدید ایدئولوژیک برای قدرت و حاکمیت ایالات متحده آمریکا میشناسد. و به همین خاطر است که دستگاه اداری ترامپ بدون هیچ ملاحظهای، خروج بدون معامله کشور بریتانیا از اتحادیه اروپا را تشویق میکند. این امر در عین حال به سیاست کمتر غیرمعصومانه جان بولتن این امکان را فراهم میسازد که به تمامی قولها و کمکهای وعده داده شده به بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا جامه عمل بپوشاند. این کمکها انتخاب لحظه دلخواه برای افزودن بر هرج و مرجی را مهیا خواهد کرد، که شامل مستثنی کردن بریتانیا از افزودن تعرفههای ۲۵ در صدی بر صادرات اتحادیه اروپا به مقصد ایالات متحده آمریکا خواهد بود.
اگر دولت بعدی به وسیله اقای کوربین رهبری شود، به هر صورت ممکن است بریتانیا به سمت مسکو به جای واشینگتن متمایل شود. وی در طول فعالیت خود نسبت به روسیه و متحدین آن مثل کوبا و ونزوئلا سمپاتی نشان داده است. وی همچنین به مدتی طولانی با پیمان ناتو بر اساس یک غریزه قوی پاسیفیستی مخالفت کرده است. سیاست خارجی کوربین ممکن است خارج شدن دو فاکتو از ساختار امنیتی اروپا را، با عادی کردن رابطه با روسیه، خاتمه تحریمها بر علیه آن، خارج کردن نیروهای بریتانیایی از استونی و تایید سیاست روسیه در سوریه ترکیب کند.
عدهای ممکن است بگویند که افکار عمومی بریتانیاییها اجازه نخواهد داد که بریتانیا با ترامپ نزدیک شده و پشت وی قرار بگیرد چه به رسد به نزدیکی به روسیه پوتین توسط کوربین. اما این غیر عاقلانه خواهد بود که روی این عامل حسابی باز شود. پدیدار شدن رهبرانی چون جانسون و کوربین نشانه قطبیشدن سیاست در بریتانیاست، که سیاست میانهروانه را به حاشیه میراند. هم چنین، سیاست خروج از اتحادیه اروپا یک پروسه تحقیرآمیز برای بریتانیا بوده، و تحقیر میتواند مردم و کشورها را به مسیرهای عجیب هدایت کند(از روسیه بپرسید).
با در نظر گرفتن میزان سوء ظن بریتانیایی برعلیه اروپا که در نوستالژی «بهترین ساعات» جنگ دوم جهانی ریشه دارد، نباید تعجب کرد که طرفداران خروج از اتحادیه اروپا در بریتانیا به بازآفرینی متحدین بینالمللی زمان جنگ اندیشیده و بریتانیا را متحد آمریکا و روسیه بر علیه اروپا با مرکزیت آلمان بدانند. بریتانیا و روسیه به عنوان امپراتوریهای سابق در حاشیه اروپا، هر دو در یافتن جایگاهی برای خود در اتحادیه اروپا به عنوان یک پروژه، سازش ناپذیر بودهاند (ترکیه نیز با همین مشکل روبروست). بریتانیا و روسیه هر دو حس میکنند که به وسیله یک قدرت متحد اروپایی تهدید میشوند که با هم بر علیه آن در زمان ناپلئون، و دورههای جنگ اول و دوم جهانی متحد بودهاند.
این ایده که خروج از اتحادیه اروپا ممکن است به باز آفرینی و تکرار این الگوی تاریخی بینجامد، با در نظر گرفتن عمق اختلافات مسکو و لندن در حال حاضر ممکن است مسخره به نظر برسد. اما همانگونه که بارها نوشته شده، آقای ترامپ علاقه عجیبی به پوتین ابراز داشته، و به عنوان رئیس جمهور آمریکا بعد از کنار رفتن گزارش مولر احساس آزادی کرده و دوستی نزدیک با پوتین را تعقیب خواهد کرد. اتحاد پوتین و ترامپ بعدا ممکن است به پیوستن بریتانیا به این اتحاد منتهی شود. بنا بر این میتوان پرسید که این سناریوهای ترسناک چگونه میتوانند مذاکرات جاری برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را تحت تاثیر قرار دهند؟
بطور کلی آنها باید اتحادیه اروپا و بریتانیاییهای لیبرال را تشویق به یک تعویق طولانی مدت در اجرایی شدن ماده ۵۰ برای جدایی دو طرف کرده، که سپس ممکن است به یک جدایی نرمتر و یا اساسا لغو این جدایی منجر شود. این یک استراتژی است که میتواند بریتانیا را نزدیک به فامیل اروپایی آن نگهداشته و بدینوسیله چارچوبی از روابط دو طرف ایجاد کند که غریزه رادیکال آقایان کوربین و جانسون را تحت مهار و کنترل خود در آورد. اما هیچ ضمانتی برای چنین نتیجهای وجود ندارد. بریتانیا راهی طولانی را درمسیر جدایی پشت سر گذاشته است. بازگشت از این راه طی شده دشوار خواهد بود.
برگردان از ترک اوغلی
لینک مقاله:
https://www.ft.com/content/632d0e50-59d6-11e9-9dde-7aedca0a081a