ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 31.03.2019, 23:52
سیل، آینه بزرگنمای شر و بدی

حمید آقایی

با وجودیکه در ایران وقایع طبیعی مانند سیل و زلزله بارها اتفاق افتاده‌اند، اما سیلاب‌های اخیر که در بسیاری از ‏نقاط کشورمان خرابی‌های فراوان بر جا گذاشتند، پدیده‌ای بی‌نظیر و استثنائی از نظر وسعت و میزان خسارت است؛ ‏پدیده‌ای که تقریبا تمامی کشور و کل جامعه ایران را تحت تاثیر خود قرار داده است. بطوریکه می‌توان گفت که اگر ‏در گذشته فقط بخشی از ایران و مردم یک منطقه، قربانی حوادث طبیعی مانند زلزله و سیل می‌شدند، اینبار اما بخش ‏اعظم مردم نقاط مختلف کشورمان از شمال تا جنوب و نیز بسیاری زیرساخت‌های اقتصادی ایران قربانی این سیل ‏گردیدند.

از این نظر می‌توان گفت که سیل اخیر یک انقلاب فراگیر در عرصه جغرافیایی و محیط زیستی ایران بود، انقلابی که ‏مانند انقلاب‌های سیاسی و اجتماعیِ بنیاد برافکن بود و به همراه خود تخریب، بی نظمی و در هم ریختگی به بار ‏آورد. و در همین رابطه شاید مقایسه بین انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت و سرنگونی نظام پادشاهی با سیل اخیر ‏مقایسه‌ای چندان بی مورد نباشد. انقلاب‌هایی که پس از یک فرایند تدریجی و با آماده شدن شرایط محیط زیستی و یا ‏سیاسی-اجتماعی جرقه وار به وقوع می‌پیوندند و تر و خشک را با هم می‌سوزانند.

گفته می‌شود که یک انقلاب سیاسی زمانی به وقوع می‌پیوندد که راه دخالت سالم و سازنده جامعه مدنی در ‏سرنوشت کشور مسدود شده باشد؛ و با نادیده گرفته شدن اراده مردم برای مشارکت در سرنوشت حال و آینده خود و ‏کشورشان، توسط حکومت‌های مستبد، اعتراضات و مطالبات در پشت دیوار استبداد تلنبار گردند. به همین ترتیب نیز می‌توان گفت که سیلاب‌های ناشی از بارندگی نیز هنگامی مخرب می‌گردند که راه‌های طبیعی انتقال آب بسته شده ‏باشند.

اما علی‌رغم تشابه در آثار و نتایج سیل بنیاد بر افکن ناشی از بارندگی، و انقلاب سیاسی-اجتماعی زیر و رو کن، ‏یک تفاوت بسیار مهم بین این دو پدیده طبیعی و سیاسی دیده می‌شود. در متن هر انقلاب سیاسی یک اراده مشخص ‏برای تخریب وجود دارد که آگاهانه در پی ایجاد آشوب و برافکندن نظم موجود است، در حالیکه در پدیده‌های طبیعی ‏مانند سیل چنین اراده و انگیزه‌ای برای تخریب و آشوب یافت نمی‌شود. سیل و یا زلزله بدون اینکه قصد و اراده‌ای ‏برای تخریب در آنها نهفته باشند، مطابق قانونمندی‌های طبیعی و اکولوژیک اتفاق می‌افتند و آثاری بر جا می‌‏گذارند؛ آثاری که شدت و گستردگی آنها رابطه مستقیمی با نقش بشر در تخریب محیط زیست دارد. بعبارت دیگر به ‏وقوع پیوستن این حوادث طبیعی اقتضای طبیعتشان است و با خوب و بد و شر و خیر و اخلاقیات انسانی بیگانه‌اند.

به سخن دیگر میزان خسارت‌های ناشی از وقایع طبیعی مانند سیل و زلزله ربطی به مقولاتی مانند خیر و شر و ‏مجازات‌های الهی ندارد، بلکه مستقیما ناشی از میزان تخریب محیط زیست توسط بشر و عدم رعایت اصول علمیِ ‏ایمنی می‌باشد. بزرگی و وسعت حوادث طبیعی نیز نه بخاطر وجود اراده‌ای قوی برای تخریب، بلکه در حقیقت ‏انعکاس دهنده میزان و شدت اشتباهات و منفعت‌طلبی‌های بخشی از جامعه بشری‌اند که به خاطر سود شخصی و ‏انحصارطلبی فردی و طبقاتی سرگرم تخریب محیط زیست می‌باشد.

فیلم نابودی (‏annihiliation‏) که در سال ۲۰۱۸ بر پرده سینماها آمد به خوبی رابطه بین حوادث طبیعی و انسان را ‏به نمایش می‌گذارد. فیلم که به اقتباس از کتابی به همین عنوان ساخته شده است، داستان چهار دانشمند را به ‏نمایش می‌گذارد که برای پاسخ به یک چرایی بزرگ سفر پر ماجرای خود را آغاز می‌کنند. چندین سالی است که از ‏تغییرات بسیار بنیادی و غیرقابل فهمِ تمام قوانین طبیعی در یک منطقه، پس از سقوط و نفوذ یک شئ نورانی در یک ‏برج دیدبانی کنار دریا، می‌گذرد. گروه‌های جستجوگری که تا کنون به این منطقه اعزام شده‌اند باز نگشته‌اند و با ‏وسعت یافتن دامنه تاثیرات محیط زیستی هر روز بر اسرار آمیز بودن این شئ نورانی افزوده می‌شود و دانشمندان ‏نتوانسته‌اند دریابند که این شئ چیست و اصولا چه می‌خواهد. فقط از آثار و نتایج محیط زیستی فهمیده‌اند که بسیار ‏خطرناک است و نه تنها امواج مغانطیسی را می‌شکند و در هم می‌ریزد بلکه حتی دی-ان-ای موجودات زنده از ‏گیاهان تا حیوانات و انسان را بشدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.‏

آنچه که بیش از هر چیزی توجه دانشمندان را بخود جلب می‌کند نقش این موجود اسرار آمیز در مشابه سازی و ‏تکرار و حتی بزرگ نمایی پدیده‌هایی است که در معرض تشعشعات آن قرار می‌گیرند. این مشابه سازی و تکرار ‏شوندگی اما زمانی بسیار جدی تر خود را نشان می‌دهد که بیولوژیست و زن نقش اول فیلم پا به درون برج دیدبانی می‌گذارد و از نزدیک در تماس با منبع اصلی شئ نورانی قرار می‌گیرد. او متوجه می‌شود که آن شئ اسرار آمیز ‏یک موجود کاملا شبیه او را بوجود آورده که آینه وار حرکات او را تکرار می‌کند، بطوریکه خود وی نیز تردید می‌‏کند که کدامیک خود واقعی و کدامیک مشابه و همزاد او است.

سرانجام پس از تلاش بسیار وی موفق می‌شود که نارنجکی که از گروه‌های قبلی بجا مانده بود در دست همزاد خود ‏بگذارد و ضامن آن را بکشد و پا به فرار بگذارد. اما زمانی که دانشمند مزبور به زادگاه خود باز می‌گردد و با ‏شوهر خود که وی نیز یک سال پیش برای ماموریتی مشابه به همین منطقه اعزام شده بود و پس از یک سال بی ‏خبری بازگشته بود روبرو می‌شود. بیننده فیلم اما در صحنه آخر از چشمان بی روح هر دوی آنها متوجه می‌شود که ‏نه خود اصلی آنها بلکه همزاد‌هایشان از برج دیده بانی جان سالم بدر برده‌اند.

سوال اصلی که فیلم نابودی در برابر بیننده قرار می‌دهد، این است که آیا شر و درهم‌ریختگی و آشوبی که ظاهرا و ‏در نگاه نخست از شئ نورانی منشاء می‌گیرد، واقعا از درون آن شئ بر می‌خیزد و آن شئ ذاتا شرور و مخرب ‏است؟ سوالی که نویسنده کتاب به همین نام و کارگردان فیلم سعی می‌کنند با صحنه‌های آخر فیلم که همزاد آن ‏دانشمند بیولوژیست ظاهر می‌شود، پاسخ دهد. که در واقع شر و آشوبی که سرتاسر یک منطقه را در برگرفته‌اند ‏ذاتی و وجودی آن شئ نورانی نیستند، آن موجود اسرارآمیز در حقیقت قصد و اراده‌ای بدی ندارد، بلکه آنچه را که ‏در سر راه او قرار می‌گیرد تکرار و بزرگ نمایی می‌کند، همه آن چیزهای خوب و بدی که ما انسانها در درجه ‏نخست عامل اصلی آن هستیم. برای مثال دانشمند بیولوژیست زن در طول سفر پر ماجرای خود خاطرات خود را از ‏رابطه نامشروعش با همکار خود چندین بار بیاد می‌آورد و مرور می‌کند، خاطراتی که شرمنده آن است. در واقع ‏دانشمند مزبور در انتهای داستان با خود بعنوان یک انسان خطاکار که همه شر و آشوب از او ناشی می‌شوند روبرو می‌گردد.

فیلم داستانی «نابودی»، در واقع تخریب، خسارت و آشوب و درد و رنج ناشی از یک حادثه طبیعی را به نمایش می‌‏گذارد، البته درد و رنج و بدی‌هایی که از حوادث طبیعی بر نمی‌خیزند بلکه در وجود ما انسانها ریشه دارند و تنها ‏این حوادث آنها را منعکس و بزرگ نمایی می‌کنند. حادثه سیلاب‌های اخیر نیز از همین زاویه قابل تفسیر است.

خسارت‌های جانی و مالی که این سیلاب‌ها بر جا گذاشتند نتیجه مستقیم مدیریت و سیاست‌های غلط مسئولین ‏مملکتی و همراهی بخشی از همین خود مردم در خرید و فروش زمین‌های خالی شده از درختان جنگلی و ویلا‏سازی و جاده‌کشی بوده است، ناشی از پیگیری اهداف کوتاه مدت و سودهای باد آورده و یک شبه بوده است که ‏متاسفانه جامعه ما را از بالا تا پایین گرفتار خود ساخته‌اند.

البته که منبع اصلی این شر را باید در حکومت جمهوری اسلامی و مسئولین رده بالای آن جستجو کرد که با گماردن ‏مدیران نالایق و اختصاص بودجه‌های بسیار ناچیز به سازمان مدیریت بحران و دیگر نهاده‌هایی که وظیفه حفظ ‏محیط زیست را دارند، در مقایسه با نهاد‌های مذهبی زیر پوشش بیت رهبری، مردم ایران و سرنوشت کشور را عملا ‏به حال خود رها ساخته‌اند. در اینجا است که حادثه انقلاب اسلامی که چیزی جز شر و بازگشت به گذشته را برای ‏جامعه ایران به ارمغان نیاورد با حادثه سیل اخیر گره می‌خورد گویی که آن سیل بنیاد برافکن انقلاب اسلامی بار ‏دیگر خود را در سیل بنیاد برافکن اخیر منعکس نموده است.

https://haghaei.blogspot.com