پژوهشگر مالی اقتصادی
اگر در گذشته، انسان و طبیعت با برقراری رابطه متقابل روح واحد داشتند و در طی قرون متمادی میتوانستند به طور مسالمتآمیز به حیات خود ادامه دهند در دوران معاصر این ارتباط با کشف عقل جدید و کالائی کردن طبیعت و هوا و باد و... یک سویه شده و با ابژه تلقی شدن طبیعت، نگرش بدان بر اساس میزان بهره وری و منافع اقتصادی صورت میگیرد. برآیند این نگرش همچنان که تجارب موجود نشان میدهد آسیب پذیری منابع طبیعی و تهدید جدی محیط زیست بوده است. طبیعی است که با این روند، سلسله مراتب چرخه حیات و بافتهای زنده و غیرزنده در معرض خطر جدی قرار میگیرند. به راستی معما یا راز و رمز این مساله در چیست؛ از چه عواملی متأثر است؛ چرا با وجود افزایش آگاهی بشر از پیامدهای تخریب محیط زیست، او بیش از هر وقت دیگر حریصانه به تخریب آن میپردازد؛ بین تفکر عقلانی و تخریب محیط زیست چه رابطهای وجود دارد؛ آیا در نهایت با تفکر منطقی میتوان با این بحران مقابله نمود؟
طبیعت و محیط زیست، موهبتی سرزمینی و تاریخی است که از مجموعه موجودات، منابع و عوامل و شرایط هماهنگی که در اطراف هر موجود زنده وجود دارد و ادامه حیات به آن وابسته است به وجود میآید.
آلودگی و تخریب محیط زیست بر کیفیت و چرخه طبیعی اثر میگذارد و پیآمدهای زیان باری برای زندگی انسان، حیوان، گیاه و بناها دارد. در جهان امروز، مسئله محیط زیست ، یکی از مهمترین و حادترین مشکل تمدن انسانی است و نقش انسان در آلودگی و تخریب محیط زیست بسیار چشمگیر است. طبیعت، برای بقای نسل بشر آفریده شده است و پیوندی ناگسستی میان انسان و طبیعت وجود دارد. انسان پیوند ویژهای با طبیعت دارد و زائیده زمین است لذا وظیفه حراست و آبادانی از زمین و طبیعت را داشته و نباید به بهانه آبادانی و سازندگی ، انرا از بین ببرد.
جنگل یا طلای سبز، از ثروتهای طبیعی و از عناصر مهم حیات وحش هر سرزمینی به شمار میآید. با قطع درختان و نابودی جنگلها، به پیشروی آب باران در زمینهای صاف کمک و هموار و در نتیجه از ذخیره شدن آب در خاک جلوگیری میشود و به دنبال آن، فرسایش منابع طبیعی آغاز میگردد.
عواملی همچون توجه نکردن به ارزشهای زیست محیطی و تنوع زیستی، سامان ندادن به مراکز جمعیتی و مشاغل داخل و حاشیه جنگلها، بهره برداری بیرویه و غیراستاندارد از درختان و منابع جنگلی و جادهسازی، در سرعت بخشی به تخریب وسیع این منابع ارزشمند بسیار مؤثرند. جنگل، هدیه تاریخ هستی به بشر به شمار میرود. هیچ یک از پدیدههای طبیعت، به اندازه جنگل در زندگی سالم آدمیان نقش اساسی ندارد. انسان نخستین، تنها در پناه طبیعت توانست به حیات و تولید نسل خود ادامه دهد. آدمی در قبال نگهداری جنگل و نوع بهرهوری از آن، مسئول است. بدیهی است که جنگل، فقط متعلق به یک نسل و زمان خاص نیست، بلکه یک سرمایه ملی و جهانی بینالنسلی است. برداشت بیرویه خاک چه با سدسازیهای بدون محاسبات امکانسنجی زیست محیطی و چه صادرات خاک به کشورهای همجوار؟!
خاک، از منابع مهم طبیعت و پالاینده و تصیفهکننده آن است. زمانی گفته میشد اساس هستی انسانها آب، باد، آتش و خاک عناصر چهارگانه هستی تلقی میشوند زیرا بدون خاک سالم، تداوم زندگی امکانپذیر نیست زیرا حدود ۹۵ درصد غذای انسان از زمین تأمین میشود. همه این نعمتها برای انسان خلق شده تا انسان بتواند با مهار طبیعت آن را به عنوان بنیاد تداوم زندگی استوار سازد.
دنیای امروز و محیط زیست بیروح
جهان صنعتی امروز یا پساسرمایهداری که همه انسانها و پدیدههای طبیعی را همچون کالا فرض کرده با تخریب جنگلها و نابودی فضاهای سبز و پژمردگی و مرگ گل و گیاه، محیط زیست آنانها را با خطر مواجه شاخته است. از زمان ظهور گازهای گلخانهای، تا آزمایشات مخرب مخفی و علنی و ایچاد شهرکهای لوکس تفریجی زندهدلان شبپرست در دل جنگلها و کوههای ایران زمین ، ساختوسازهای بیرویه در مجاری و مسیلهای تاریخی شهرها، ساخت سدهای بزرگ بدون مطالعات پایه که موجب تخریب لایههای پنهان زمین و گسست سفرههای زیرزمینی آّب و خاک میشوند، ساخت برجهای بلند مرتبه در مسیر غرب تهران که مجرای وردوی باد تهران بوده (مسیر باد تهران غربی – شرقی است)، قطع درختان و جنگالهای سرسبز نواحی غرب کشور بهویژه کن و سولقان که از دوره مسئولیت سردار سازندگی و به دست شهردار غیرپاسخگوی وی ( غلامحسین کرباسچی) شروع شد و ادامه این سیاست مخرب در شهرستانها، علاوه بر تخریب زیست محیطی عملا لایههای آب و خاک کشور را در معرض نابودی قرار داد که هر از چندی با فوران بارش و باران، هستی شهروندان کشور را تهدید میکند.
غارت جنگلهای سبز شمال توسط مسئولان با نفوذ و آقازادههای ژن خوب آنها، آخرین روزنههای امید مردمان ساکن آن نواحی را که «جنگلها و دشتهای خرم و مزرعههای سرسبز بود»، تباه ساخت و انسانها را در میان آهنهای خشن، دیوارهای بتونی و دود و آلودگیهای گوناگون صنعتی، بیکس و تنها رها کرد. اکنون انسانهای بیشماری به سرگردانی، پریشان حالی و افسردگی دچار شدهاند که نتیجه شوم و ناخواسته جهان غارتشده صنعتی است و آرام آرام به فاجعهای انسانی تبدیل میشود.
گفتنی است که دانشمندان، آفات صنعتی را بیش از بلاهای طبیعی دانستهاند. بر این اساس، احیای دوباره محیط زیست و برگرداندن سرزندگی و شادابی زمین به آن، عامل مهمی در ایجاد روحیه نشاط و امید در انسان از آنجا که جنگلها و مراتع و همه عناصر طبیعت اموال اشتراکی انسانهها به شمار میروند هیچ کس حق نابودی و آلودگی آنها را ندارد. عواملی چون رشد شهرنشینی، ازدیاد زبالههای شهری و جذب شدن برخی مواد شیمیایی در خاک، حفاریهای معادن، چرای بیرویه دامها، استفاده از سموم و آفتکشها و مصرف بیش از حد کودهای شیمیایی، به فرساش و آلودگی خاک و تخریب سطح زمین میانجامد.
منابع محیط زیست، از مشترکات هر ملتی تلقی و همه حق دارند درست و منظم از آنها استفاده بکنند و کسی حق ندارد با آلوده کردن و استفاده نادرست و غارت و تخریب آنها، زیست دیگران را به محیطی غیربهداشتی، دشوار و خطرآفرین تبدیل واقع مدرنیته بیسر و پای اجرا شده در چهل ساله اخیر عامل اساسی فروپاشی جامعه و طبیعت توامان بوده است. زمانی بیش از یکصد سال پیش کارل مارکس از پیشگامان حفط محیط زیست براساس بحثی در مورد تخریبِ بلندمدت خاک، ناشی از کودهای شیمیایی در کشاورزی نوشت: «تمام پیشرفتهای کشاورزیِ سرمایهدارانه، پیشرفت در مهارت است؛ نه تنها غارتِ کارگر، بلکه سرقت خاک است. تمام پیشرفتها در افزایش باروریِ خاک در یک دورهی زمانی مشخص، پیشرفتی برای از بین بردن منابع پایدار همان باروری است.»
او توضیح داد: «تولید سرمایهدارانه، با متراکم کردن جمعیت در مراکز بزرگ …گردش ماده بین انسان و خاک را مختل میکند، یعنی با استفاده از عناصر [خاک] در قالبِ خوراک و پوشاک توسط انسان، از بازگشت آنها به خاک جلوگیری میکند. از این رو، شرایط لازم برای تداومِ باروری خاک را از بین میبرد». و اضافه کرد: «بنابراین، تنها با تضعیفِ منابع اصلی ثروت، یعنی خاک و کارگر است که تولید سرمایهدارانه باعث پیشرفتِ تکنولوژی و فرآیندهای ترکیب شدهیِ مختلف به شکل یک کلِ اجتماعی، میشود.» (سرمایه، جلد اول، ۱۸۶۷) مارکس در یک پیشبینی دوراندیشانه، هشدار داده بود که نوسازیِ مداوم سرمایهداری، «این فرآیند نابودی» را افزایش میدهد که امروزه به عینه در جوامع تسلطی سرمایهداری به ویژه در دوره نئوکانها آثار تخریبی زیست محیطی را در همه جای جهان بخصوص کشورهای پیرامون و بالاخص ایران شاهد آن هستیم.
بهره برداری معقولانه از محیط زیست از جمله چالشهای جدی بشر در قرن اخیر بوده به طوری که جوامع مختلف دریافتهاند، تداوم هستی جامعه بدون ملاحظات زیست محیطی امکانپذیر نخواهد بود. با توجه به اهمیت شناخت میزان تأثیر انسان بر تخریب منابع محیطی در پایداری و دوام اکوسیستمهای طبیعی، دولتها و مردم وظیفه دارند در حفاظت محیط زیست و جلوگیری از اثرات تخریبی عوامل انسانی در تخریب آن همصدا و یکدست عمل نمایند، اما در کشوری که دست دولت و حاکمیت با دست مردم همصدائی ندارد، چگونه مردم میتوانند این مسئولیت را به تنهائی بدوش بکشند بویژه وقتی مشخص شده که فلان نهاد نظامی غیرپاسخگو مسیل سیلاب تاریخی شهر شیراز را که اتفاقا در مجاورت دروازه قرآن قرار داشته مسدود و ساختوساز نموده است؟!
ایران کشوری است کویری که همیشه در مورد آبّ و خاک آن هشدارهای بسیاری داده شده که کمتر مورد توجه مسئولان بیتدبیرش واقع گشته است. تغییرات جوی چند ساله اخیر که موجبات خشکسالی کشور را با تداوم سیاستهای ضد محیط زیستی دولتها فراهم ساخته، آنان را از بارشهای توفانی غافل کرده بود، علاوه بر آن کاریزها و کانالها و مجاری سیلابهای درونشهری و روستائی با ساخت و ساز بیرویه و تجاوز به حریم رودخانهها عملا مسدود شده بود که هنگام بارش، خیزشهای بارانی در این مسیلها مهار گردند. نمونه بارز آن در فیلمهای ارسالی از سیل شیراز به خوبی هویدا است که چگونه سیل وحشی بدون مهار در مسیلها روانه خیابانها شده است. ویژگی شهری کشور آن است که متاسفانه علیرغم آنکه در قبل انقلاب حداقل دو شهر کشور «آبادان و اصفهان» به سیستم فاضلاب اکوسیستم مجهز بودند، در حال حاضر آّب و فاضلاب کشور در بسیاری مناطق همسو و همراه هستند که از بوی سبزیجات جنوب تهران میتوان این فاجعه را درک کرد.
کمترین مسئولیت استاندار و فرماندار و سایر مراکز مسئول آن بوده که به جای همداستانی با تخریب کنندگان محیط زیست و غارت منابع طبیعی و جلوگیری از خاک تراشی و جنگلتراشی با جمعآوری اطلاعات اولیه از منابع آماری در خصوص میزان و نوع بهرهبرداری از منابع موجود و همچنین نقش بهره برداران عرصههای طبیعی، در صدد فراهم آوردن راهکارهای برای عواملی نظیر افزایش جمعیت مناطق روستایی همراه با پایین بودن سطح آگاهیهای عمومی آنها، شدت بهره برداری و استفاده نامتناسب از اراضی، چرای دام در مناطق جنگلی و چرای بیش از ظرفیت دام در مراتع، مصرف بیرویه کودها و سموم شیمیایی و استفاده از پسآبهای صنعتی، کشاورزی و شهری از جمله عوامل اصلی آلودگی و تخریب منابع زیست محیطی، برآیند. فقدان اعمال مدیریتی مناسب جهت کاهش اثر این عوامل از طریق آمایش سرزمین، استفاده از روشهای نوین بیولوژیک، نظارت دقیق بر تصفیه فاضلابها و از همه مهمتر توجه به اجرای برنامههای آموزشی همراه با جلب مشارکتهای مردمی برای جلوگیری از تخریب محیط زیست اهمیت بسزائی داشته که متاسفانه امر آموزش در این فرآیند اساسا فراموش شده است؟!
شاید اولین گام در این مورد از آموزشهای ابتدائی شروع میشود که به جای کتابهای درسی مشحون از مسائل نادرست و باورهای ضد علمی، به کودکان و نوجوانان بیاموزیم درختان در محیطهای جنگلی، موانع فیزیکی طبیعی برای جلوگیری از شستشوی خاک و در نتیجه جاری شدن سریع آب محسوب میشوند. تجاوز به حریم رودخانهها ، سوء مدیریت در مسائل زیست محیطی، ساختوسازهای بیرویه در حاشیه امن مسیلهای سیلاب، جنگل خواری، پاکتراشی جنگل و درختان چه در شهرها و چه در مناطق روستائی و کوهستانها، مصیبت تاریخی برای نسلهای بعدی بوجود خواهد آورد. اما بحث این است که بسیاری از مسئولان و دولتمردان که دست آلوده آنان به غارت عادت کرده خود مانع اساسی اجرای این سیاستهای درست زیست محیطی هستند و بدیهی است به قول سعدی «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ بر آورند غلامان او درخت از بیخ»، وقتی فلان امام جمعه و آقازاده و داماد کرامتالشان ایشان جنگلتراشی و منابع جنگلی را صادر میکنند از آن روستائی بخت برگشتهای که محتاج نان شب است چه انتطار دارید؟! اگر چه آن روستائی را هم در تخریب محیط زیست مقصر بدانیم. شاید این حوادث درسی شود تا به جای بازداشت هواداران محیط زیست که اتفاقا نقش پنهان غارتکنندگان و تخریب کنندگان محیط زیست را لو داده بودند، به بازداشت غارتکنندگان این منابع طبیعی دست بزنیم تا دیگر کسی جرئت نکند در دورهای که صدها نفر از جوانان این آّب و خاک در دشتهای داغ خوزستان به خون میغلطیدند با نخلتراشی و صدور آنها به دوبی و کویت به ثروتاندوزی مشغول شوند. بلی ای هموطن! این موضوع ریشه در همان سالهای شصت به بعد دارد اما سرداران سازندگی آن را تسریع بخشیدند.