گذار به دموکراسی در جهان مسئله تازهای نیست. در چند دهه گذشته بیشتر کشورهای بلوک شرق، امریکای لاتین و افریقای جنوبی به همین شکل از نظام دیکتاتوری واقتدار گرا به یک نظام آزاد تغییر پیدا کردهاند، اما اپوزیسیون ایران دقیقاً نمیداند که چگونه و به چه شکلی خواستههای خود را برای گذار به دموکراسی به جمهوری اسلامی تحمیل کند. در چند سال گذشته خواستههایی مانند انتخابات آزاد و رفراندوم مطرح شده، اما هیچکدام از آنها فعلاً مورد استقبال جامعه قرار نگرفته است. آیا اشکال در شعارهاست یا امکان اجرای آن است؟
انتخابات آزاد ذاتاً شعار دموکراتیکی است و به تجربه در خیلی از کشورها که پروسه گذار را طی کردهاند به عنوان یک خواسته از طرف اپوزیسیون مطرح شده است. هر چند حکومتهای دیکتاتوری و اقتدارگرا در مقابل آن خواسته مقاومت کردهاند، اما نیروهای اپوزیسیون در بسیج مردم حول این شعار خیلی موفق بودهاند. در ایران این شعار حتی در میان قشر روشنفکر جامعه هم مورد توجه قرار نگرفته است. شعار رفراندوم برای تغییر نظام هم به همین شکل بازتابی نداشته است.
شاید اولین سوالی که در رابطه با این شعارها مطرح میشود این است که چه نهادی مجری چنین انتخاباتی یا چنین رفراندومی خواهد بود؟ آیا با حضور شورای نگهبان اصلاً میتوان چنین خواستهای را به پیش برد؟ شورایی که نیروهای خودی حکومت مانند اصلاحطلبان و حتی کسانی مثل رفسنجانی که یکی از پایهگذاران این حکومت بوده را به راحتی رد صلاحیت میکند، چگونه اجازه خواهد داد که افراد غیرخودی در انتخابات کاندید شوند؟ عدهای انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی را مطرح میکنند که اگراین احتمال را هم در نظر بگیریم بازامکان اجرای این شعار در این نظام غیرممکن به نظر میرسد.
فرض کنیم که شرایطی فراهم شود که همه مردم عادی و یا حتی بخشی از اپوزیسیون اجازه مشارکت در یک انتخابات آزاد را داشته باشند و آرا منصفانه شمرده شود. در آن صورت، به احتمال زیاد اکثریت مجلس و پست ریاست جمهوری به دست مخالفین حکومت خواهد افتاد. خب، اگر این مجلس و این رئیس جمهور بهطور مثال بخواهد با آمریکا به صلح برسد و رابطه برقرار کند، آیا با حضور ولایت فقیه و سپاه پاسداران چنین امری امکانپذیر خواهد بود؟ جواب این سوالها خیلی مشخص است. در اینجا منظور این است که حتی اگر چنین انتخاباتی برگزار شود، باز با مانع بزرگتری روبرو خواهد شد. به همین خاطر اجرای چنین شعاری نیاز به پیش شرطهای دیگری دارد که تا وقتی که این پیش شرطها فراهم نشود، مردم از آن استقبال نخواهند کرد. اینچنین موانعی باعث میشود که مردم خود به خود پیگیر این موضوع نباشند، در حالیکه اکثریت آنها به شدت به دنبال یک تغییر اساسی هستند.
البته عدهای برای رفع بخشی از این مشکل، یعنی اطمینان از مشارکت آزاد مردم و شمارش عادلانه آرا، تشکیل دولت گذار را به عنوان پیش شرط انتخابات آزاد مطرح میکنند. باید در نظر داشت که دولت گذار نیز در شرایطی شکل خواهد گرفت که یا حکومت سقوط کند و یا در حالت فروپاشی با اپوزیسیون مخالف حکومت به توافقی برای انتقال مسالمتآمیز قدرت برسد. تجربه گذار در افریقای جنوبی یکی از این نمونههاست. اپوزیسیون افریقای جنوبی چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی فشار زیادی به حکومت وارد کرده بود. حکومت به بنبست رسیده بود و امکان خروج از این بنبست بدون یک انقلاب یا جنگ داخلی غیرممکن به نظر میرسید. بخشی از حاکمان میدانستند که در صورت سقوط رژیم آپارتاید، سفیدپوستان در اقلیت خواهند بود و بدون وجود یک نظام دموکراتیک شرایط برای آنها غیرقابلتحمل خواهد بود. در آن شرایط بخشی از حاکمان به این نتیجه رسیده بودند که باید با اپوزیسیون به توافق برسند. به این منظور طی مذاکرات طولانی با گنگره ملی افریقای جنوبی به توافق رسیدند که یک انتقال مسالمتآمیز فراهم شود. آنها مشترکاً یک دولت گذار را تشکیل دادند و مقدمات لازم را برای انتخابات آزاد فراهم کردند. مشارکت سیاهپوستان در انتخابات آزاد به خاطر حضور کنگره ملی آفریقای جنوبی در این دولت گذار بود.
اما باز یک سوال دیگری مطرح میشود که در ایران کدام نهاد حکومت حاضر به مذاکره با اپوزیسیون خواهد شد؟ البته این در شرایطی است که نیروهای اپوزیسیون و جامعه مدنی حکومت را زیر فشار قرار داده باشند؛ هسته سخت قدرت یا از طریق همین فشارها و یا با مجادلات درون نظام به شکلی از حکومت کنار گذاشته شوند، در آن شرایط ممکن است بخش دیگر حکومت تن به خواستههای اپوزیسیون بدهد. در ایران قوه مجریه و قوه مقننه توان چنین تصمیمگیری را ندارند. مثلاً در ونزوئلا مخالفین مجلس را در اختیار دارند و ریاست جمهوری در طرف مقابل. اینکه نتیجه این بحران به کجا ختم میشود، امریست که به بازیهای هر دو طرف بستگی دارد، اما مخالفین میدانند که چه خواستهای را و در مقابل چه نهادی مطرح کنند. در ایران شورای نگهبان، سپاه پاسداران، دادگاهای انقلاب و بطور اخص ولایت فقیه هم همان هسته سخت قدرت هستند که در چند دهه گذشته قدرت را قبضه کردهاند و هیچ مکانیزم قانونی برای تغییر و برکناری آنها وجود ندارد. اصلاحطلبان سالها با وعده عقبنشینی هسته سخت قدرت، مردم را به پای صندوقهای رای کشاندهاند، اما همه تجربهها نشان داده است که اینها به راحتی حاضر به تسلیم نخواهند شد و مردم در حال حاضر به این موانع آگاه هستند و در گفتگوهای روزانه مدام به آن اشاره میکنند، اما اپوزیسیونی که خواهان گذار مسالمتآمیز به دموکراسی است تا حال هیچ راه حل مشخص و عملی برای عبور از این موانع ارائه نکرده است؛ راه حلی که بتواند جامعه را به شکل وسیعی بسیج کند. در هر حال پیش شرط هر گذاری برکناری همین موانع خواهد بود و چارهای جز این نیست.
اسفند ۱۳۹۷