بحث و جدل بر سر جمهوریخواهی و سلطنتخواهی فضای مجازی و بسیاری از رسانههای خارج کشور را بهخود مشغول کرده است. شوربختانه نو سلطنتخواهان از نقد و بررسی دوران پهلوی گریزانند. این در حالی است که برخورد انتقادی گرایشهای گوناگون اپوزیسیون به گذشته خود راه را برای اعتمادسازی و همکاری این گرایشها در مسیر گذار از جمهوری فساد و سرکوب اسلامی هموارتر میسازد. نیرویهای سیاسی با گرایشهای گوناگون در به قدرت رساندن آیتالله خمینی به درجات گوناگون نقش ایفا کردهاند که در کتابم به تفضیل بررسی شده است[۱]. اما نقش شاه در این رویداد تعیینکننده بود. این نقش از خروج رضا شاه در شهریور ۲۰ تا انقلاب بهمن در سه مرحله گوناگون ایفا شد که در دو نوشته جداگانه واکاویدهام.
۱- بازگشت روحانیت به سپهر همگانی و دخالت در سیاست
پس از خروج اجباری رضا شاه از ایران، متفقین به پیشنهاد انگلیس با شرط و شروطی به پسر رضا شاه اجازه دادند سلطنتش را حفظ کند. به وی گفته شده بود که سلطنتش «آزمایشی» است و باید راه و رسم پدرش را کنار گذارد و در چارچوب قانون اساسی سلطنت کند. در این دوره آزمایشی شاه جوان میبایست دست به اصلاحات گسترده زند، املاک و داراییهای ملی را که پدرش با زور تصاحب کرده بود باز گرداند و از ورود برادرانش به ایران جلوگیری کند.[۲] شاه که از وضعیت ناپایدارش آگاهی داشت برای تحکیم جایگاهش دست به اصلاحاتی زد، شماری موسسهی بهداشتی و آموزشی بنا نهاد و از جمله زمینهای تصاحب شده بوسیله پدرش را به دولت باز گرداند تا به صاحبانش برگردانده شود.
اما یکی از مهمترین اقدامهای وی برای حفظ حکمرانیاش نزدیکی به روحانیت و تعدیل اصلاحات سکولاریستی رضا شاه در اوایل سالهای پادشاهیاش بود که قدرت از دست رفته روحانیت را بهتدریج به آنان باز میگرداند. پیش از هر چیز در مراسم تحلیف، سخنانش رنگ و بوی اسلامپناهی داشت و گسترش «مذهب اثنی عشری» را از وظایف عمده سلطنت به شمار آورد. در این رابطه دست به اقداماتی نیز زد. از جمله روزهخواری در اماکن عمومی و ادارات دولتی در ماه رمضان ممنوع شد. استاندار خراسان که به باور روحانیون در زمان رضا شاه حمله و کشتار مخالفین مذهبی در مشهد را سازمان داده بود برکنار گردید. ممنوعیت زیارت حج برداشته شد و برای بهبود اوضاع مدارس دینی اقداماتی صورت گرفت.[۳]
این رویکرد دگرگونی مهمی را در رابطه با مذهب به روحانیت نوید میداد. وی از جمله با سفرهای زیارتی و تبلیغاتی پر سر و صدا به شهرهای مشهد و قم رفت و بهرغم مخالفت سفارت انگلیس از آیتالله قمی دعوت کرد که از تبعید به کشور باز گردد.[۴] بولارد سفیر انگلیس در ایران به وی گوشزد کرد که پدرش با زحمت بسیار این آیتالله را به تبعید فرستاد اما شاه باور داشت که روحانیون «در ته قلب سلطنتطلباند» و پادشاه را سدی در برابر کمونیسم و جمهوری عرفی به شمار میآورند. از اینروی بهره گیری از اسلام در برابر کمونیسم و خطر دکتر مصدق در برنامههای راهبردی محمدرضا شاه و هوادارانش در دوران حکمرانیاش اهمیت ویژهای یافت. در برابر روحانیت محافظهکار نیز که از وابستگی حزب توده به شوروی و خطر احتمالی کمونیسم در هراس بود نزدیکی به شاه، سید ضیاء و انگلیس را ترجیح میداد. آنان از مصدق و ملی شدن نفت دلخوشی نداشتند. سید ضیاء نیز فرد مورد اعتماد شاه بود و مورد مشورت وی قرار میگرفت.[۵]
با توجه به این راهبرد، آیتالله قمی که پیش از این کسروی را مرتد خوانده بود. در پی دعوت فرستاده شاه به نجف به ایران بازگشت. وی از سهیلی نخست وزیر وقت بطور آمرانه خواست مسائلی را که با شاه در میان گذارده بود عملی سازد. سهیلی طی نامهای به وی اطلاع داد که تمام خواستههایش برآورده خواهد شد. قمی از سهیلی خواسته بود قانون حجاب اجباری ملغا و پوشیدن نوع لباس به عهده زنان گذاشته شود. دوم اداره مالکیتهای وقفی به روحانیون بازگردانده شود. سوم، مدارس مختلط که در دوره پایانی سلطنت رضا شاه دایر شده بود تعطیل و تعلیم اجباری شرعیات در تمام سطوح آموزشی تحت نظارت روحانیون انجام شود. اجرای این خواست به سکولار زدایی از کتابهای درسی دوران رضا شاه انجامید و نفوذ افکار مذهبی در آموزش و پرورش کشور رواج یافت. در این راستا میتوان به تاسیس دانشکده الاهیات در دانشگاه تهران نیز اشاره کرد. اقدامات سکولار زدایانه شاه و دولتهای دوران پسا رضا شاهی که برای جلب رضایت مراجع شیعه انجام میشد، به صراحت مورد اعتراض کسروی قرار گرفت.[۶]
شاه جوان همچنین دریافت که در مبارزه علیه نخست وزیران قدرتمندی مانند قوام به روحانیت نیازمند است. در این رابطه روحانیون را حتی به دخالت در سیاست و برای «معارضه با حکام جبار»[۷] دعوت میکرد. در راستای نزدیکی به روحانیت در آن زمان، میتوان به عیادت از آیتالله بروجردی در یکی از بیمارستانهای تهران نیز اشاره نمود که پوشش خبری گستردهای در روزنامههای دولتی یافت.
توسل و بهرهگیری از قدرت روحانیت برای پیکار با رقبا بار دیگر زمانی روی داد که دولت انگلیس تشخیص داد برای مقابله با مصدق و اجرای قرارداد الحاقی (گس- گلشائیان) به نخست وزیر نیرومندی نیاز است. در این رابطه نخستوزیری رزمآرا که در آنزمان رئیس ستاد ارتش بود در دستور کار قرار گرفت و به شاه تحمیل شد. وی از ریاست رزمآرا بیم داشت و قدرتش را در خطر میدید. ازاینرو از کاشانی که به لبنان تبعید شده بود و از دشمنیاش با رزمآرا مطلع بود درخواست کرد که به کشور باز گردد. کاشانی پس از بازگشت بلافاصله طی بیانیهای مخالفت با رزمآرا را وظیفهی کلیه ایرانیان اعلام نمود.[۸] رزم آرا سرانجام بدست یکی از اعضاء فداییان اسلام ترور شد.
البته شماری باور دارند که تکیه شاه بر دین و نزدیکیاش به روحانیت از گرایشهای مذهبی وی نیز سرچشمه میگرفت. در واقع وی در موقعیتهای گوناگونی بر ارتباطش با خداوند و امامان تآکید مینمود و خودش را «نظرگرده» میدانست. برای نمونه در مورد مسئله آذربایجان براین گمان بود که از کمک الهی و «منابعی معنوی» برخوردار است.[۹] این گرایش نیز در باز گذاشتن دست روحانیت در دخالت در امور سیاسی مؤثر بود.
۲- افزایش گرایشهای دینی و قدرت روحانیون سنتی پس از کودتا
آیتالله کاشانی از رهبران اسلام سیاسی در دهه بیست، سه هفته پس از کودتا در مصاحبه با روزنامهنگار مصری اخبار الیوم مصدق را خیانت کار دانست و افزود «طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است»[۱۰] البته پشتیبانی کاشانی از شاه نتیجه خوشآیندی برایش نداشت و وی پس از اعدام چهار تن از اعضای فداییان اسلام در ۲۸ آبان ۱۳۳۴، بهجرم دخالت در قتل رزمآرا بازجویی و توقیف شد. پس از تقاضای آیتالله بهبهانی و بروجردی و کشمکش در مجلس، وی، دکتر بقایی و شماری دیگری از متهمان این پرونده در تاریخ ۲۳ اسفند ماه همان سال بهقید التزام که از حوزه تهران خارج نشوند، آزاد شدند. زمانی که کاشانی در بستر بیماری بهسر میبرد شاه برای عیادت به منزل وی رفت. کاشانی در اسفند سال ۱۳۴۰ درگذشت.
پس از کودتا و پایان یافتن تحریم خرید نفت ایران، در آمدهای نفتی کشور افزایش چشمگیری یافت این درآمدها بر آرایش طبقات اجتماعی نیز تآثیر مهمی برجای گذاشت. در این مورد میتوان به رشد طبقه متوسط سنتی اشاره کرد که شامل بازاریان میشد. بازار، بهرغم نوسازی اقتصادی، «نیمی از تولیدات دستی، دوسوم بازرگانی خرده فروشی و سه چهارم بخش عمده فروشی را در اختیار داشت. همچنین اداره اصناف تجاری و پیشهها و همچنین هزاران مسجد، هیئتهای مذهبی، حسینهها و دستههای مذهبی را برای خود حفظ کرده بود.»[۱۱] به باور آبراهامیان «رونق درآمدهای نفتی فرصتی برای طبقه متوسط سنتی فراهم کرد تا از طریق آن منابع مالی مراکز دینی را تآمین و دبیرستانهای خصوصی تآسیس کند که در آن بر اهمیت اسلام تأکید میشد.»[۱۲] بنابرین اقتصاد نفتی زیرساختهای لازم برای رشد اسلام سیاسی را تقویت میکرد.
علاوه بر سیاستهای اقتصادی دولت که از جمله به گسترش فعالیتهای دینی میانجامید، کمونیسمستیزی نیز محور اتحاد شاه و روحانیت قرار گرفت. شاه گرفتار پارانویای از دست رفتن تاج و تختش بر اثر حمله احتمالی شوروی و یا فعالیت نیروهای چپ در ایران بود و روحانیت کنشگری سیاسی و پیروزی احتمالی دولتی کمونیستی «خدا ناباور» و حتی ملیگرایان سکولار را برنمیتابید. بنابرین شاه که از اولین روز زمامداریش از قدرت گرفتن روحانیت پشتیبانی کرده بود و از جمله با بهره گیری از نفوذ اجتماعی آنان رقبای قدرتمندش همچون رزمآرا، قوام و مصدق را از میدان سیاست رانده بود با آنان با مدارا رفتار میکرد و به نفوذ مذهب دامن میزد. افزایش نفوذ مذهب که ناشی از جنگ سرد بود به یکی از مهمترین عوامل سقوط شاه در انقلاب ۵۷ تبدیل گردید.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، شاه حتی رابطهاش با روحانیون سنتی را نزدیکتر کرد تا بتواند مشروعیت از دست رفتهاش را ترمیم بخشد. در درجه اول ائتلاف آیت الله بروجردی و بهبهانی مورد توجه شاه قرار گرفت. اولی طی تلگرافی در پاسخ به شاه در زمان فرارش به روم بازگشت وی به کشور را «موجب عظمت کشور و آسایش مسلمین»[۱۳] سنجیده بود و بهبهانی در سرنگونی دولت مصدق فعالانه شرکت داشت و در توزیع دلارهای سازمان سیا میان مخالفین مصدق و چاقو کشان کاشانی نقش کلیدی را بازی کرده بود.[۱۴] افزون براین، آیتالله احمد کفایی فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی نیز که در خراسان شهرت داشت به حلقه هواداران سلطنت پیوست. در سال ۱۳۳۳ آیتالله سید محمدعلی هبثالدین شهرستانی نیز که هنگام سقوط مصدق از شاه و پلیس تعریف کرده بود به ایران سفر کرد که از موافقت ضمنی عتبات با حکومت کودتا حکایت داشت. شاه به بهانههای مختلف هر چند ماهی به قم سفر میکرد و با بروجردی دیدار میکرد. این نزدیکی در سرکوب حزب توده و فدائیان اسلام به شاه یاری رساند. در این دوره حوزههای علمیه قم و مشهد توسعه یافت.
با توجه به رابطه نزدیک شاه با روحانیون سنتی، آیتاللهها از فرصت استفاده کردند که تا حد امکان از سپهر همگانی سکولار زدایی کنند و قوانین اسلامی را به اجرا درآورند. ابتدا بهبهانی در سفری به مشهد با استناد به قول و قرارهای دولت زاهدی طی نامهای از شاه خواست تا کارخانههای مشروبسازی تعطیل و مصرف آن ممنوع گردد. شاه در پاسخ تقاضا کرد که آیتالله از امام رضا بخواهد وی را در اداره کشور یاری رساند. در مورد مشروبات الکلی نیز طی نامهای به دولت دستور داد لایحهای در این مورد تهیه و به مجلس فرستاده شود. در همین حال شماری از روحانیون از جمله آیتالله خمینی[۱۵] طی ملاقاتشان با شاه از وی تقاضا کردند بابیان و بهاییان را از ادارات دولتی اخراج کنند. بروجردی نیز با این تقاضا موافق بود اما میخواست بتدریج و بدون خونریزی صورت گیرد. دولت ایران که از اعتراض نهادهای بین الملی واهمه داشت با تهیه لایحه قانونی در مجلس برای برآوردن خواست روحانیت مخالف بود. بنابرین، اسدالله علم (وزیر دربار) قول داد با استفاده از قوانین موجود جلوی فعالیت بابیان و بهاییان را بگیرد و در پی آن مرکز فعالیت بابیان و بهاییان در شیراز به تصرف ارتش در آمد. ظاهرا آیت الله بروجردی در تماس با شاه حتی خواستار خروج تمام بابیان و بهاییان از کشور شده بود.[۱۶]
همکاری شاه با روحانیون سنتی و مخالف دخالت در سیاست که تا سال ۱۳۳۸ بهخوبی پیش رفت با نزدیکی رضاشاه به آیتالله حائری شبیه بود که نتایجی را برای هر دو طرف در پی داشت. در سال ۱۳۳۴ قمه زنی و زنجیرزنی از سوی برخی از مجتهدین منع گردید که نگرانی شاه را در مورد ریشخند روزنامههای خارجی از برگزاری مراسم مذهبی در کشور بر طرف میساخت. در برابر دولت اقدامات زیر را برای راضی نگهداشتن روحانیون انجام داد:
۱- در خرداد ۱۳۳۴، در دانشگاه تهران یک مسجد ساخته شد.
۲- دولت پذیرفت در دروس مدارس به مذهب بیشتر توجه شود.
۳- بهاییستیزی گسترش یافت و در ماه رمضان سال ۱۳۳۴ مرکز بابیان و بهاییان در تهران تخریب شد.
۴- در سال ۱۳۳۴ اعلام شد که دولت یک دبیرستان دینی تآسیس خواهد کرد که شاگردانش بتوانند در دانشکده الهیات درس بخوانند.
۵- در همان سال دولت اعلام کرد که تعلیمات دینی به دروس کلاسهای پنجم و ششم ابتدایی افزوده شده است.
۶- در تیر ماه سال ۱۳۳۴، کلیه مشروبفروشیها در ۱۵روزه اول ماه محرم تعطیل شد.
۷- شاه نظر آیتالله بروجردی در تعیین نمایندگان مجلس را نیز برآورده میساخت. «ایشان سعی میکرد حداقل نمایندگان قم، بروجرد، اراک، شاید هم خرمآباد و توابع آن حدود، همه را با نظر ایشان (آیتالله بروجردی) تعیین کند البته نه اینکه رسما و به طور صریح. به طور پیغام، مثلا (آیتالله بروجردی) به شاه یا به دولت پیغام میداد که فلان کس مورد نظر من است و بایستی که انتخاب شود.»[۱۷]
۸- بروجردی تحت حمایتهای شاه توانست شرایط فرهنگی شهر قم را نیز تغییر دهد. قم که در دوران رضا شاه شاهد تآسیس مدرسه سکولار رُشدیه بود، یک دهه بعد، تحت تسلط بروجردی بر حوزه، آموزش سکولار رشد چندانی در قم نیافت. این شهر به مرکز فعالیتهای دینی در آمد و مورد احترام دولت مرکزی قرار گرفت.
۹- در فاصله بین سالهای ۱۳۳۲-۳۷ فعالیت روحانیون مخالف دخالت در سیاست در مساجد و مدارس تمرکز داشت. در این مدت شمار طلبهها نیز افزایش چشمگیری یافت و از ۳۲۰۰ نفر در سال ۱۳۳۲ به ۵۰۰۰ نفر در سال ۱۳۳۷ رسید. در شهر مشهد نیز شاهد افزایش چشمگیر نهادهای دینی در سالهای سی و چهل هستیم. حاج میرزا احمد کفایی هدایت ۱۵ مدرسه دینی را در دست داشت. وی همچنین ۲۶۰ کمیته دینی برای مقابله با اشغال احتمالی شوروی در این استان تشکیل داده بود.
۱۰ - همبستگی روحانیت و شاه در پهنهی جنگ سرد با روی کار آمدن دولت قاسم در عراق بیشتر نمایان گردید. این دولت در سالهای ۱۳۳۷-۳۸ فعالیتهای حزب کمونیست عراق را تشویق میکرد که نگرانی روحانیون عراقی و تنش میان آنان و دولت را برانگیخت. آیتالله محمد حسین کاشف الغطاء ساکن نجف طی فتوایی نفرتش را از کمونیسم اعلام کرد. این فتوا مورد استقبال حکومت شاه قرار گرفت چرا که فعالیتهای حزب کمونیست عراق میتوانست به گسترش فعالیتهای حزب توده در ایران بیانجامد.[۱۸]
۱۱- به باور عباس میلانی، در سال ۱۳۳۷، در پی بازداشت قرنی رئیس رکن دو ارتش به جرم کودتا، و برملا شدن رابطه وی با برخی از روحانیون، شاه تصمیم گرفت عدهای از آنان را تبعید کند. آیت الله بروجردی برآشفت و تهدید کرد در صورت تبعید روحانیون، وی نیز از کشور خارج خواهد شد. شاه از تصمیم خود منصرف شد.[۱۹]
در بخش دوم این نوشته به نقش شاه در بدیل سازی آیت الله خمینی خواهم پرداخت.
۳۰ دی ۱۳۹۷
———————————
[۱] - محمود روغنی «فراز و فرود جدایی دین از دولت در ایران». دانلود رایگان این کتاب در سایت mrowghani.com میسر است.
[۲] - ابراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاهی، نشر نی، ۱۳۸۹، ص. ۱۸۴
[۳] - دکتر سید رضا نیازمند، شیعه در تاریخ ایران، حکایت قلم نوین، ۱۳۸۳، ص. ۴۲۲
[۴] - عباس میلانی، نگاهی به شاه، ص. ۱۱۴
[۵] - همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ص. ۱۷۶
[۶] - فرج سرکوهی، کناره گیری روشنفکری ایران از کسروی، بی بی سی فارسی، ۲۳ اسفند ۱۳۹۰
[۷] - عباس میلانی ص. ۱۱۶
[۸] - همان ص. ۱۷۹
[۹] - عباس میلانی، ص. ۱۴۷
[۱۰] - کیهان شهریور ۱۳۳۲
[۱۱] - یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن ص. ۲۴۹
[۱۲] - همان ۲۵۰
[۱۳] - رحیم روحبخش، آیت الله بروجردی و کودتای ۲۸ مرداد، http://www.meisami.net/no-23/23-19.htm
[۱۴] - بهبهانی فرزند آیت الله بهبهانی مشهور دوران مشروطیت بود که تلاشهایی را به سود عین الدوله و علیه بست نشینان در شاه عبدالعظیم آغاز کرد اما در اثر افشاگری انقلابیون مشروطه خواه خنثی شد.
[۱۵] - دکتر بهزاد کشاورزی، تشیع و قدر ت در ایران، جلد چهارم، انتشارات خاوران (فرانسه) ۱۳۹۵، ص. ۵۳
[۱۶] - آیت الله بروجردی، دانشنامه اسامی، موسسه تحقیقات و نشر معارف
[۱۷] - همان
[۱۸] - ibid. p. 98
[۱۹]- عباس میلانی، نگاهی به شاه، ص. ۲۵۸